Quantcast
Channel: افشای صنعت سینما و هالیوود - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)
Viewing all 364 articles
Browse latest View live

آرمگدون و آخرالزّمان در سینمای هالیوود

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
چنان که می دانیم بنیادگرایان انجیلی آمریکا با ایوانجلیست ها یک پنجم مردم آمریکا را تشکیل می دهند، آنها مسیحیت را، با صهیونیسم درآمیخته و اعتقاد دارند که مسیح(ع) روزی به کره ی خاکی بازخواهد گشت، ولی قبل از این فاجعه بایستی جنگ هسته ای بزرگی در جایی به نام «آرمگدون» که همان «هارماجدون» یا «هارمجیدو» است اتفاق بیفتد. این واژه لاتین برگرفته از کتاب مقدّس در سفر مکاشفه ی یوحنّا است:
«و می گویند که نیروهای اهریمنی در آنجا گرد هم می آیند»
و بعد آیه تمام می شود.

 

«هار» کلمه ای است عبری به معنی تپّه و محلّ مرتفع و «مجیدو» یا «مگیدو» یعنی اشراف، که دشت مرتفعی است در 55 کیلومتری شمال قدس نزدیک حیفا و از دریا به عمق 15 کیلومتر در خاک فلسطین فاصله دارد. این جریان مدّعی است که آنجا محل تجلّی قدرت و ظهور حضرت مسیح (ع) است و قبل از این رویداد نبردی اتفاق می افتد. یکی نبرد فرزند خدا (صهیونیست های مسیحی) با یأجوج و مأجوج یا همان ضدّ مسیح یا دجّال است که سرکردگی نیروهای اهریمنی را برعهده دارد. نبرد دیگر، از سوی نیروهای اهریمنی است که از شرق می آیند، یعنی روسیه و چین و اعراب و مسلمانان که می خواهند کشور اسرائیل را نابود سازند. آنها به خدا ایمان ندارند و ارتشی چهارصد میلیونی گرد خواهند آورد. ولی فرزندان مسیح و غرب به کمک فرزندان خدا آمده و آنها را نابود خواهند ساخت.
بر اساس زمانبندی پروژه ی پایان جهان که از سال 2000م. آغاز گشته و ما در میانه ی آن قرار داریم، صهیونیست ها تلاش می کنند تا پیش از سال 2007م. سرزمین های دیگر میان بابل و اسرائیل یعنی «سوریه ی کنونی» را تسخیر می کنند. آنها باید بتوانند در سال 2007م. «مسجدالاقصی» و «قبه الصّخره» را تخریب و «معبد بزرگ یهود» را در محلّ آن بنا کنند تا جنگ آرمگدون وارد مرحله ی پایانی آن شود. قطعات پیش ساخته ی معبد بزرگ مدت هاست که آماده شده تا در سریع ترین زمان به جای مسجدالاقصی نصب شود. صهیونیست ها همچنین موفق شده اند گوساله ی سرخ مویی را به عنوان سمبل قوم یهود پرورش دهند که قرار است در معبد بزرگ قربانی شود تا ظهور دولت یهود در جهان رسمیت پیدا کند.
اکنون زمان چنان فشرده است که هیچکس اجازه ندارد فرصت های خود را برای یکسره شدن کار جهان از دست بدهد. دولت بوش محلّی است که همه ی صهیونیسم مسیحی با همه ی صهیونیزم یهودی متّحد شده اند تا اپوکالیپس یا پروژه ی آخرالزّمان به سرانجام برسد. بر اساس این پروژه در نبردی خونین اهل جمعه (امّت محمد (ص)) و اهل شنبه (امت موسی (ع)) یکدیگر را نابود خواهند کرد تا جهان در دست اهل یکشنبه (امت عیسی(ع)) که به زعم صهیونیسم مسیحی مؤمنان اهل نجات محسوب می شوند، قرار گیرد. به این ترتیب صهیونیسم مسیحی در جاری شدن امر خداوندی اصرار و تعجیل دارد؛ اگر دعای مظلومان تاکنون سبب ظهور منجی نگردیده است، شاید زیاده خواهی ظالمان، ظهور موعود را جلو اندازد. صهیونیست های مسیحی به زعم خود می پندارند که وارث جهان خواهند بود. از این جهت تمام امّت ها به ویژه محمد (ص) را به انواع فسادها و رذایل مبتلا کرده اند و خود ظاهراً راه تهذیب و تنزیه پیش گرفته اند تا در عاقبت کار جهان جزو برگزیدگان باشند.
مسئله ی اصلی در فیلم های هدفمند امروز هالیوود مطرح کردن همان ضدّ مسیح یا دجّال است. آنها عقیده دارند که وی در سرزمین های شرقی (کشورهای مسلمان) قیام کرده ولی در نهایت مجبور به فرار از صحنه ی (کشورهای مسلمان) قیام کرده ولی در نهایت مجبور به فرار از صحنه ی نبرد می شود. به عقیده ی «ایوانجلیست ها» ضدّ مسیح فرزند شیطان است ولی تا ظهور مسیح در میان مردم به صورت فردی عادّی زندگی می کند. او شخصی متموّل بوده، ظاهری آراسته داشته و اهل سوریه است و بین 30 تا 50 سال سن دارد. نماد او عدد 666 است که نماد شیطان است. چنانچه در فیلم پایان روزگار (1999م.) آمده است، او عضو برجسته ی اتحادیه ی اقصادی اروپا است و در اقتصاد و سیاست جهانی نقش عمده ای را ایفا می کند. او پیش از فاش کردن چهره ی واقعی اش مدتی در یکی از کشورهای مصر، سوریه، عراق، ایران یا یونان حکومت خواهد کرد. اقتصاد جهانی را به انحصار خویش درمی آورد و به قدری محبوب می شود که بعضی او را مسیح خواهند پنداشت.
بدین ترتیب ضدّ مسیح یا همان دجّال برای مخالفت با مسیح آماده شده و در آینده ی نزدیک خروج می کند. زمان خروج او دقیق و مشخص است. با ظاهری شیطانی، دیو صورت یا اژدها مانند از میان دریاها بیرون می آید. بر اسرائیل (فلسطین) مسلّط می شود و در اورشلیم ادّعای خدایی خواهد کرد. او شیطان را می پرستد و جواهرات گران قیمت نثارش می کند.
حکومت وی 7 سال به طول می انجامد، نیمه ی دوم این هفت سال دوران بدبختی های بزرگ نام گرفته است و نفرت و فلاکت جهان را پر می کند. در این دوران، ایران، روسیه، و سایر کشورها به اسرائیل حمله می کنند. در این جنگ یک چهارم مردم جهان نابود می شوند. سپس مسیح ظهور می کند. نشانه های ظهورش همچون صاعقه، طوفان، زلزله و آتشفشان در زمین و آسمان آشکار می شود. وقتی زمین می لرزد، آسمان می غرّد و کوه ها از هم می گسلند، مردم مایملک خود را ترک کرده و با وحشت در پی مأمنی خواهند بود. بالاخره مسیح و قدّیسانش با نیروی شگرف از آسمان فرود می آیند و ضدّ مسیح و پیامبر دروغین را در دریایی از آتش نابود می کنند و دشمنان خدا تسلیم می شوند. بسیاری از جمعیت جهان کشته می شوند و عده ی قلیلی باقی می مانند. پرندگان اجساد مردگان را می خورند. آسمان می بارد و زمین از بدی ها پاک می شود.
فرشته ای از بهشت به زمین می آید تا شیطان را به زنجیر بکشد و شیطان به مدت هزار سال اسیر خواهد بود و این هزاره ی صلح است که قانون خداوند اجرا می شود و پادشاهی های زمین در اختیار مسیح قرار می گیرد.
بنابراین بنیادگرایان انجیلی آمریکا یک پنجم مردم آمریکا را تشکیل می دهند، مسیحیت را با صهیونیسم در آمیخته و اعتقاد دارند، برای آنکه مسیح (ع) دوباره به زمین بازگردد، باید به جنگ هسته ای بزرگی در جایی به نام آرمگدون که میان اردن و فلسطین قرار دارد، به وقوع پیوندد که منجر به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان خواهد شد.
در دهه ی اول قرن بیستم م. نیز جنگ خلیج فارس را آغاز نابودی جهان و بازگشت دوباره ی مسیح نامیدند که در فیلم های متعددی به آن اشاره شد.
در سال 1993م. فیلمی به نام جادوگر آرمگدون به کارگردانی «آنتونی هیکاکس» و بازی «جولیان سندرز» و «کریس یانگ» ساخته شد. در این فیلم می بینیم که شیطان بزرگ هر 600 سال یکبار فرصتی به دست می آورد که از جهنم فرار کرده و آرمگدون را به راه بیاندازد. یک گروه پنج نفره از افراد خارق العاده نیز این نیرو را دارند که یا شیطان را آزاد کرده یا او را برای 600 سال دیگر اسیر و دربند کنند. در ین راه ماجراهای جالب توجّهی روی می دهد.
در فیلم اومگا کُد 2- مجیدو به کارگردانی «براین ترنکارد اسمیت» که در سال 2001م. ساخته شده است، «مجیدو» را یک حرکت و هجوم مافوق طبیعی به دنیایی متزلزل که در لبه ی فاجعه ی جهانی قرار دارد تعریف می کند. بر اساس داستان فیلم یک رهبر سیاستمدار و حیله گر قدرت می رسد. او ارتش های جهان را برای نبرد آرمگدون بسیج می کند. در همین حال بدبختی ها و فلاکت های ناشی از پیش بینی های کتاب مقدّس در ابعادی بزرگ کره ی زمین را در برگرفته است. یک کانون عاطفی نیز در داستان وجود دارد. فیلم در واقع داستان هابیل و قابیل را به نوعی دیگر بازگو می کند. در حقیقت عشق دو برادر به یک زن زیبا سرنوشت جهان و مردم دنیا را تعیین می کند.
فیلم های دیگر با عناوین آرمگدون، پایان جهان و آخرالزّمان از دهه ی هفتاد تاکنون با ارتباط و حتی بدون ارتباط با این جریان خاص به جز آمریکا به کشورهای اروپایی، ژاپن و هنگ کنگ نیز تولید شده اند. مانند فیلم ماشین روز قیامت (آرمگدون 1975م.) در سال 1972م. ساخته شد. آرمگدون (1977م.) هارمجدون: نبرد بزرگ باجنما (1983م.)، هرامجدون (1986م.)، پایان جهان (1977م.)، خطّ مرگ: آرمگدون (1997م.)، شمارش معکوس تا آرمگدون (1998م.)، آرمگدون سامورایی - دوباره تولد یافته از جهنم (1999م.)
یکی از آخرین فیلم های مربوط به مسائل آخرالزّمان فیلم طالع نحس است، محصول سال 2006م. به کارگردانی «جان مور» است که بازسازی فیلم دیگری با همین عنوان، که در سال 1976م. توسط «ریچارد دانر» ساخته شد، است. مضمون فیلم همان درونمایه ی قبلی است یعنی فرزند شیطان بر کره ی خاک عنان رها می کند، فیلم نامه ی این فیلم توسط «دیوید سِلستر» فیلمنامه نویس فیلم قبلی نوشته شده است، ولی تغییر و تحولات کوچک دیگری نیز در چارچوب داستان و اشارتی زودگذر به فاجعه ی سونامی، یازدهم سپتامبر، طوفان کاترینا و حوادث فاجعه آمیز دیگر جهانی به عنوان نشانه های به وجود آمدن آرمگدون دارد.
پس از عنوان بندی اوّل فیلم که در آن به تصاویری از شیطان، کتاب مکاشفه ی یوحنای رسول شهاب، ستارگان و عدد 666 دارد، وارد سالن بزرگ رصد ستارگان در واتیکان می شویم. در اینجا آسمان شب را توسط یک تلسکوپ قوی می بینیم که با قرار گرفتن ستاره ای شهابی بر فراز شهر رم در شب تولّد «دامین» یعنی همان ضدّ مسیح پیش گویی کتاب مکاشفه را به انجام می رساند. درست مانند ستاره ای که در شب تولّد عیسی (ع) در آسمان بیت اللحم درخشید. نخستین نکته ای که توجّه تماشاگر را جلب می کند این است که ضدّ مسیح، ستاره¬ی خود را دارد و عیسی مسیح (ع) نیز ستاره ی خود را دارد و این تردید در ذهن او ایجاد می شود که، پس چه کسی بر آسمان و زمین حکم می راند، ولی در هر حال این خواست ایوانجلیست های حاکم بر هالیوود است.
پس از آن، فیلم به پیش گوی های کتاب مکاشفه ی یوحنای رسول می پردازد. در آیه ی هفتم از باب هشتم می خوانیم: هنگامی که فرشته ی اوّل در کرنا (شیپور) بنواخت، تگرگ و آتش با خون آمیخته شد. و به سوی زمین ریخته شد و ثلث درختان سوخته و هر گیاه سبز سوخته شد.
در فیلم گفته می شود دو باران سراسر زمین را فرا می گیرد. سپس صحنه هایی دهشتناک از طوفان «کاترینا» را که سواحل آمریکا را در سال 2005م. در هم نوردید، می بینیم.
و فرشته ی دوم بنواخت که ناگاه مثال کوهی بزرگ که به آتش افروخته شده به دریا افکنده شد و ثلث دریا خون گردید و ثلث مخلوقات دریایی که جان داشتند بمردند و ثلث کشتی ها تباه شدند.
در فیلم تنها به این بسنده می کند که کوه های آتش بر زمین فرو می ریزند و آن صحنه ی معروف واقعه ی یازدهم سپتامبر مربوط به سال 2001م. را نشان دهد.
و چون فرشته سیّم بنواخت، ناگاه ستاره ای عظیم چون چراغی افرواخته شده از آسمان فرود آمد و بر ثلث شهرها و چشمه های آب افتاد و اسم آن ستاره را‌ آفسنتین مبدّل گشت و مردمان بسیار از آب هایی که تلخ شده بود مردند
در فیلم تنها گفته می شود که ستاره ی مشتعل از بالا به زمین فرو می افتد و مانند یک مشعل می سوزد،
و فرشته ی چهارم بنواخت و به ثلث آفتاب و ثلث ماه و ستارگان صدمه رسید تا ثلث آنها تاریک گردید و ثلث روز و ثلث شب همچنین بی نور شد و عقابی را دیدم و شنیدم که در وسط آسمان می پرد و به آواز بلند می گوید: وای وای بر ساکنان زمین به سبب صداهای دیگر کرنای آن سه فرشته که می باید بنوازند.
در فیلم گفته می شود که دریا طغیان می کند و دویست هزار نفر از مردم را می بلعد و ما شاهد صحنه هایی از طوفان سونامی در سال 2004م. در تایلند هستیم.
و چون فرشته ی پنجم نواخت ستاره ای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد و چاه هاویه را گشود و دودی چون تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت و از میان دود ملخ ها به زمین برآمدند و به آنها قوّتی چون قوّت عقرب های زمین داده شد و به ایشان گفته شد که ضرر نرسانند نه به گیاه زمین و نه هیچ سبزی و نه به درختی بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پشانی خود ندارند و به آنها گفته شد که اینان را نکشند، بلکه تا مدّت پنج ماه معذّب بدارند و اذیّت آنها مثل اذیّت عقرب بود وقتی کسی را نیش زند. و در آن ایام مردم طلب موت خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنّای موت خواهند داشت، اما موت از ایشان خواهد گریخت و صورت ملخ ها چون اسب های آراسته شده برای جنگ بود و بر سر ایشان مثل تاج های شبیه طلا و چهره های ایشان شبیه صورت انسان بود و مویی داشتند چون موی زنان و دندان هایشان مانند دندان های شیران بود.
و جوشن هایی داشتند چون جوشن آهنین و صدای بال های ایشان مثل صدای عرّابه های اسب های بسیار که به جنگ همی تازند و دم های چون عقرب ها با نیش داشتند و در دُم آنها قدرت بود که تا پنج ماه هم مردم را اذیّت نمایند و بر خود پادشاهی داشتند که ملک الهاویه است که در عبرانی به اَبَدون مسّی است و در یونانی او را اَپُلیون خوانند.
و در فیلم تنها گفته می شود که ستاره ای بر زمین می افتد و به وی (Him) کلید حفره ی بی انتها داده می شود که در اینجا به حضور ضدّ مسیح تفسیر می شود. شهاب هایی را می بینیم و تصاویر مبهمی از شیطان و کارهای او تصویر می شود و آرمگدون به صورت اشکال مختلف همراه با صداهای ناهنجار بر پرده دیده شده و به گوش می رسد.
و فرشته ی ششم بنواخت که ناگاه آوازی از میان چهار شاخ مذبح طلایی که در حضور خدا است شنیدم که به آن فرشته ی ششم که صاحب کرنا بود، می گوید که آن چهار فرشته را که بر نهر عظیم فرات بسته اند خلاص کن. پس از آن چهار فرشته که برای ساعت و روز و ماه و سال معینی مهیا شده اند تا اینکه ثلث مردم را بکشند خلاصی یافتند. و عدد جنود سواران دویست هزار هزار بود که عدد ایشان را شنیدم و به این گونه اسبان و سواران ایشان را در رویا دیدم که جوشن های آتشین و آسمان خونی و کبریتی دارند و سرهای اسبان چون سر شیران است و از دهانشان آتش و دود و کبریت بیرون می آید که از سر بلا، ثلث مردم هلاک شدند و ...
و در فیلم گفته می شود که ششمین فرشته بر شیپورش می دمد. هیولایی از آن حفره ی بدون کف آزاد می شود و قتل و غارت سراسر زمین را فرا می گیرد.
در اینجا عکس هایی از هجوم سربازان به مردم بی سلاح و صحنه هایی از زندان ابوغریب و شکنجه ی مردم بی گناه تصویر می شود و خشونت سربازان و آزار آنان نسبت به مردم، به ویژه زنان و کودکان و آوارگان جنگ های مختلف مطرح می شود.
پس از بیان این حوادث و صحنه های مستند توسط همان مفسّران واتیکان گفته می شود که این رشته رویدادها با موفقیت تفسیر و تعبیر شده اند و پیدا شدن شهاب تنها تایید کننده ی بدترین و حشت ها است. ما در حال حاضر در شب آرمگدون قرار دادیم. سیاه ترین شیاطین از همین راه وارد می شوند و با ارواح ما به نبرد برمی خیزند.
در همین هنگام «رابرت تورن» با بازی «لیوشراپیره» دیپلمات ارشد آمریکایی در زایشگاهی در رم از طریق پدر «اسپیلتو» مطلع می شود که همسرش «کاترین» فرزند خود را از دست داده و به دلایل مشکلات زنانه، دیگر بچه دار نخواهد شد. «اسپیلوتو» به رابرت پیشنهاد می کند که نوزاد جدید الولاده دیگری را که مادرش را از دست داده به فرزندی بپذیرد. این کار انجام شده و نام «دامین» را بر وی می گذراند.
طی رویدادهایی «رابرت» به عنوان سفیر آمریکا در لندن عازم آنجا می شود. پرستار «دامین» طیّ حادثه ای خودکشی می کند و خانم «بن لاک» با بازی «میافارو» به جای او می آید تا با خانواده زندگی می کند. «کاترین» طیّ چند سال با حوادثی که روی می دهد متوجّه می شود که «دامین» شیطان است و پدر «برنان»، کشیش دیگری به رابرت می گوید که «دامین» پسر شیطان است . کشیش در حادثه ای عجیب کشته می شود و عکس او توسط عکاس، نشان می دهد که چه بر او گذشته است. علائم دیگر حاکی از آن است که «دامین» در واقع همان ضدّ مسیح است. کاترین نیز طیّ حادثه ای کشته می شود. تحقیقات دیپلمات و عکاس ادامه می یابد و آنها در صومعه ای دور افتاده که تنها راه آن عبور با قایق پارویی آن هم در میان مه غلیظ است با یک کشیش پیر و یک شیطان شناس ملاقات می کنند و به حقیقت پی می برند. حال این وظیفه ی «رابرت» سفیر آمریکا در لندن است که باید کار را یکسره و «دامین» را نابود سازد.
ولی خود وی را در این راه کشته می شود و در آخر سفیر جدید آمریکا را می بینیم که دست «دامین» را گرفته و در پایان مراسم تدفین «رابرت» از گورستان خارج می شوند. «دامین» نگاه معنی داری با لبخند به تماشاگران دارد که به جز نویدی در ارائه ی فیلم بعدی، حاکی از آن است که ضدّ مسیح همچنان زنده است و باید منتظر او و آرمگدون باشیم. «دامین» با زیرکی تمام وارد دنیای سیاست شده است تا حدّ اکثر زیان و ضرر را اعمال می کند.
-------------------------------------------------------
  • پی نوشت ها :

  • فهرست فیلم های مستندی که مورد استفاده قرار گرفته است
  • 1. Atomic power for peace - 10- سیاه و سفید
  • 2- Atomic soldiers - The Desert Rock Eercise - 27 سیاه و سفید
  • 3- Atomic Blasts: operation Greenhouse through upshot- krothole - 30 - سایه و سفید
  • 4. 1962 pacific Nuclear Tests -22- رنگی
  • 5. Civil Defence- Duck and cover - 9- سیاه و سفید
  • 6. Lets Face it! - sarving a Nuclear Attack - 15سیاه و سفید
  • 7. Naclear Devastation- Japon- 36- سیاه و سفید
  • منابع و مآخذ تحقیق :
  • 1. Naclear weapons- wikipadia
  • 2. warfare Browse
  • 3. Atomic Bomb - Decison
  • 4. The History of the Atomic Bomb
  • 5. Encyclopeadie Britanica
  • منابع تحقیق :
  • 1. Jerome F.shpiro Atomic Bomb cienema, Routledge 2002
  • 2. Denis Gifford scince Fiction Film studio vista/ dutton pictureback- London 1971
  • 3. philip stpick scien Fiction Movios octopus Books Limited London -1976
  • 4. John Bazter science Fiction in the cinema USA-1970
  • 5. منابع اینترنتی به ویژه دایره المعارف Wikipedia
  • 6. شماره های مختلف نشریه ی موعود در سال های 1384 و 1385
  • 7. هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان (مسیحیت سیاسی و اصولگرایی در آمریکا)- مترجم قبس زعفرانی، تهران، هلال، 1383
  • 8. پیش گویی هاو آخرالزّمان،‌(گردآوری) واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود - تهران: موعود عصر (عج)، 1385
  • 9. نجیری، محمود،آرمگدون / نویسنده محموالنجیری، ترجمه ی رضا عبّاسپور، قبس زعفرانی - تهران، هلال 1384
  • 10. کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)- انجمن پخش کتب مقدّسه- 1969- چاپ لندن
  • منبع: علوی طباطبایی، سید ابوالحسن، (1387)، هالیوود و فرجام جهان، تهران، نشر هلال، چاپ دوم

نگاهی به فیلم «بیماری واگیردار»؛ حتي آغوش مادر هم جای امن نيست!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
بیماری واگیردار يا اينكه فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني چگونه توده مردم را "آموزش مي‌دهند"

8 مارس 2012
فيلم‌هاي هاليوودي عموماً جنبه سرگرمي دارند اما طرح داستان و محتواي آن اغلب دستوركار ويژ‌ه‌اي را در درون خود پنهان دارد. "فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني"، يعني فيلم‌هايي با موضوع پايان دنيا كه از طريق بروز بحران و فجايع عظيم انساني سرنوشت جامعه بشري را رقم مي‌زنند، به طور اخص جالب توجه هستند زيرا همگي آنها از يك قاعده كلي تبعيت نموده و نهادهاي خاصي را مورد ستايش قرار مي‌دهند. در اين مقاله، نگاه اجمالي به فيلم "بیماری واگیردار" خواهيم داشت و اينكه چنين فيلمي به تماشاگران خود چگونه مي‌آموزد در طول بحران به چه كسي بايد و نبايد اعتماد كنند.



اغلب افراد فيلم‌هاي هاليوود را براي سرگرمي تماشا مي‌كنند. اما، قاطعانه مي‌توانم بگويم كه در فيلم بیماری واگیردار هيچ نكته سرگرم كننده‌اي وجود نداشت. در واقع، تنها تفاوت بين اين فيلم و فيلم‌هاي آموزشي كه به سفارش دولت در مدارس نشان داده مي‌شوند، اي انست كه شما فيلم بيماري واگيردار را بايد از جنبه آموزشي و ايفاي نقش مت ديمون نگاه كنيد. در دوران جنگ سرد، براي دانش‌آموزان فيلم‌هاي آموزشي در مدارس نمايش داده مي‌شد تا آنها بياموزند در صورت حمله اتمي "چگونه بايد زير آب فرو بروند و خود را پنهان نمايند". فيلم بيماري واگيردار شرايط را به گونه‌اي القا مي‌كند كه مردم در صورت بروز بحران بايد هر لحظه انتظار وضع حكومت نظامي را داشته باشند و خود را به اولين مركز واكسيناسيون برسانند.

فيلم بيماري واگيردار با نقش‌آفريني سوپراستارهايي مانند "مت ديمون"(Matt Damon)، "لارنس فيشبورن"(Laurence Fishburne)، "جود لاو"(Jude Law) و "گوينت پالترو"(Gwyneth Paltrow) يكي از پرهزينه‌ترين فيلم‌هاي هاليوود است اما در عين حال يك فيلم آموزشي–تجاري نيز به شمار مي‌رود كه در صحنه‌هاي گوناگون فعاليت برخي سازمان‌هاي ملي و بين‌المللي را تبليغ مي‌كند و همزمان توده مردم را به انجام برخي رفتارهاي خاص نيز تشويق مي‌نمايد. به نظر مي‌رسد طرح كلي داستان از واقعه وحشتناك شيوع ويروسH1N1 در سال 2009 به عاريت گرفته شده است كه بسياري از شهروندان آمريكا را نسبت به خطرات واقعي اين ويروس در شرايط بلاتكليفي باقي گذاشت. در اصل، پس از گذشت چند ماه از انتشار اخبار هولناكي كه در خصوص عمليات واكسيناسيون همگاني مطرح بود، بخش اعظم جمعيت آمريكا به اين نتيجه رسيد كه در رابطه با ترس عمومي ناشي از شيوع ويروس H1N1 تا حدود زيادي اغراق شده و واكسيناسيون آنها امري غيرضروري بود.



نتايج نظرسنجي كه در نوامبر سال 2009 انجام پذيرفت، نشان مي‌دهد كه 53% شهروندان كانادا معتقد بودند در مورد خطرات ناشي از شيوع ويروس H1N1 اغراق شده است.

پس از بروز اين "بحران"، سازمان بهداشت جهاني سازمان ملل متحد(WHO) اين ادعا را به شدت مورد انتقاد قرار داد و حتي مقامات دولتي را به تباني با شركت داروسازي Big Pharma براي فروش واكسن‌هاي اين ويروس متهم كرد. نتايج تحقيقات فاش ساخت مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا(CDC) افكار عمومي را با اطلاعات نادرست درباره تعداد موارد واقعي آلوده به ويروس H1N1 گمراه نمود كه اين مسئله اعتبار سازمان مذكور را لكه‌دار ساخت. در نتيجه، اين دو آژانس براي بازگرداندن اعتبار خويش و دور ساختن ترس مردم از اين شرايط جهنمي به يك هنرنمايي خوب در حوزه روابط عمومی نياز داشتند. اين در واقع همان دليل ساخت فيلم بيماري واگيردار است.
فيلم بيماري واگيردار كه استيون سودربرگ كارگرداني آن را بر عهده داشت، با همكاري موثر مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا، سازمان بهداشت جهاني و چند سازمان دولتي تهيه گرديده و هدف آن نيز كاملاً روشن است: به تصوير كشيدن سناريويي با موضوع فاجعه عظيم انساني و فراتر از واقعيت با هدف توجيه عمليات واكسيناسيون همگاني تا هم تبليغي براي اين سازمان‌ها باشد و هم ديدگاه منتقدان را زير سوال ببرد.

در اين فيلم هيچ صحنه‌اي وجود ندارد كه نشان دهد فيلم بيماري واگيردار تخيلي است. همه پلان‌هاي فيلم تا حد امكان واقعي ساخته شده‌اند و براي آنكه داستان فيلم براي مخاطب قابل باور باشد، از لوكيشن‌ها و سازمان‌هاي دولتي واقعي در اين فيلم استفاده شده است– همانگونه كه تا حد امكان از عامل ترس و وحشت در بين عامه مردم بهره گرفته شده است. بطوريكه در شعار اين فيلم آمده است: "هيچ چيزي مانند ترس و وحشت فراگير نيست" و آيا اين فيلم سعي دارد عامل ترس و وحشت را به مخاطب انتقال دهد. پيام فيلم بيماري واگيردار اينست: "در اين فيلم هيچ چيزي اغراق نشده است. دفعه بعد شيوع ويروس در واقعيت اتفاق خواهد افتاد، پس به توصيه ما گوش دهيد ... وگرنه خواهيد مرد."

هدف فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني
فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني فيلم‌هاي ترسناك و البته حاوي صحنه‌هاي اكشن هستند كه اغلب بر موج خطراتي به پيش رانده مي‌شوند كه "اگر در واقعيت اتفاق بيفتد" همگان را سر جاي خود ميخكوب مي‌كند. هرچند برخي از اين فيلم‌ها به مرز فيلم‌هاي فانتزي و تخيلي نزديك مي‌شوند، اما برخي ديگر همچون فيلم بيماري واگيردار بر محور رئاليسم و حوادث واقعي استوارند. سازندگان اين فيلم‌ها تمايل دارند با حمله‌اي برق‌آسا "وارد منزل تماشاگران" شوند و آنها وادار نمايند تا به اين مسئله فكر كنند: "اين حادثه ممكن است براي من هم اتفاق بيفتد".

فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني از ترس بالقوه افراد سوء‌استفاده مي‌كنند زيرا كه حوادث اخير بر روح و روان آنها تاثير گذاشته و آنها را در اضطراب و شوك روحي فرو برده و باعث بروز تنش و وحشت در بين آنها شده است. پس از آن، جنبه "دستورالعملي" اين فيلم‌ها مطرح شده و به مخاطب القا مي‌كند كه اين بهترين (و البته تنها) راهي است كه مي‌توان مسائل موردنظر را از طريق آن حل و فصل نمود. گروه‌ها و آژانس‌هاي خاص در زمان بحران به عنوان نهادهاي قابل ‌احترام، مفيد و قابل اعتماد به تصوير كشيده مي‌شوند، حال آنكه ساير مراكز به مثابه مانع و سدراه و حتي خائن معرفي مي‌شوند. روند داستان در اين فيلم به يك برنامه قابل پيش‌بيني تبديل مي‌شود بطوريكه در انتهاي فيلم مراحل مختلف حل بحران براي توده مردم عادي به نظر مي‌رسد گوئيكه حتي اين اتفاقات در زندگي واقعي نيز رخ مي‌دهد.

"ايگناسيو رامونت"(Ignacio Ramonet)، نويسنده و روزنامه‌نگار در كتاب خود تحت عنوان تبليغ سكوت چنين شرح مي‌دهد كه در پشت پرده فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني همواره يك پيام واقعي وجود دارد:

"بدون استثنا، وقوع فاجعه نوعي حالت اضطراري بوجود مي‌آورد كه در پرتو آن همه نيروها و حوزه‌هاي حمل و نقل تحت امر مقامات دولتي قرار مي‌گيرند: پليس‌، ارتش يا گروه‌هاي مسلح، اين نهادها به عنوان راه‌حل نهايي تنها مراكزي هستند كه قادرند به لطف ساختار و دانش فني خود با خطرات‌، بي‌نظمي و فساد مبارزه كنند كه در چنين شرايطي جامعه را تهديد خواهد كرد. (...) گوئيكه سپردن مسئوليت به توده مردم براي مقابله با فاجعه‌ و بحراني كه مقامات و مراكز قدرت دولتي نتوانستند آن را مرتفع سازند، امري غيرممكن بود."

- ايگناسيو رامونت، تبليغ سكوت (ترجمه آزاد)
علاوه بر مقامات مهم دولتي، مردم عادي نيز به طور اجتناب ناپذيري مانند گروهي از انسان‌هاي عقب افتاده به تصوير كشيده مي‌شوند كه تحت تاثير هراس و وحشت ناشي از اين بحران بوده و بايد در ابهام و ناداني نگاه داشته شوند.

"از جمله نكاتي كه همواره در فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني به چشم مي‌خورد، حالت كودكانه شهروندان است. وسعت فاجعه و خطري كه توده مردم را تهديد مي‌كند اغلب از ديد آنها پنهان است. به استثناي مديران و كارشناسان فني (مهندسان، آرشيكت‌ها و بازرگانان)، افراد عادي از روند تصميم‌گيري دور نگاه مي شوند. اما برخي اوقات از نخبگان خواسته مي‌شود تا در بحران‌ها البته هميشه از طريق مقامات دولتي مداخله كنند."

افراد عادي در اغلب موارد به دليل توجه به موارد پيش پاافتاده تمركز خود را از دست مي‌دهند، از اينرو بايد بدون هيچگونه سوالي از نخبگان "خيرخواه و با رفتاري پدرانه" اطاعت كنند كه براي محافظت از آنها (تا حد فداكاري و از جان گذشتگي) همه كاري انجام مي‌دهند.

علاوه بر ساير موارد، اين نكات قابل توجه ثابت مي‌كند كه فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني جداي از جنبه سرگرمي بر "واكنش سياسي" به يك بحران دلالت دارد. در پشت پرده حالت زودباورانه داستان فانتزي و تخيلي، اينگونه فيلم‌ها در نهايت سكوت پيام خاصي را به مخاطبان خود انتقال مي‌دهد: علاقه وافر حاكم كشور اينست كه نهادهايي نظير ارتش ، پليس يا "مردان سرشناس" مسئوليت بازسازي و ترميم جامعه را در اين بحران برعهده گيرند حتي اگر اين مسئله به معناي قرباني كردن نسبي دموكراسي باشد.

فيلم بيماري واگيردار از طرح كلي عقايد رامونت در مورد فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني پيروي مي‌كند. دقيقاً از همان ابتداي فيلم، سازمان‌هاي خاصي به تصوير كشيده مي‌شوند كه به طور خودكار اختيارات گسترده‌اي به آنها واگذار مي‌شوند، براي مثال، آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري، سازمان بهداشت جهاني، صليب سرخ آمريكا و مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا.

پس، در فيلم بيماري واگيردار براي شيوع بيماري كشنده چه راه‌حلي پيشنهاد مي‌شود؟ حكومت نظامي و واكسيناسيون همگاني. در صورتيكه واقعاً‌ بيماري مسري شيوع پيدا كند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ حكومت نظامي و واكسيناسيون همگاني. آيا توده مردم اين نوع واكنش شديد به يك بحران را كه شايد هم ضروري نباشد، زير سوال خواهند برد؟ خير، زيرا توليد هزاران ساعت برنامه‌هاي بصري و شنيداري براي چنين شرايطي در نظر گرفته شده است. حال بيائيد مولفه‌ها و پيام‌هاي اصلي فيلم بيماري واگيردار را به اختصار بررسي كنيم.

ترس و وحشت سريع‌تر از ميكروب گسترش مي‌يابد
فيلم با نمايش اين صحنه آغاز مي‌شود كه تعداد محدودي از شهروندان بيمار هستند. اين افراد براي انجام امور عادي و روزمره از منزل خارج مي‌شوند اما به سادگي مي‌توانند هزاران نفر را آلوده كنند. نكته قابل‌توجه در ابتداي فيلم كاملاً ساده است: ويروس مرگباري ظرف چند روز مي‌تواند در سراسر جهان گسترش يابد. اين سناريوي واقعي و در عين حال هولناك تنها راه موثر براي جلب توجه مخاطبان است و حالت ترس را در آنها بوجود مي‌آورد. در خلال اين صحنه‌ها، دوربين چند ثانيه‌اي بر وسايل عمومي از جمله ليوان‌هاي نوشيدني زوم مي‌كند كه قادرند ميكروب‌ها را انتقال دهند، همين چند ثانيه كافي است تا بيننده واقعيت مسئله را متوجه شود: "هي، من بعضي وقتها به اين وسايل دست مي‌زنم! ممكن بود خود من جاي اين فرد باشد! اه!"




اين فرد بيمار مي‌تواند همه اتوبوس را آلوده كند. براي افزودن عامل ترس و هيجان به اين فيلم، آنها از شهرهاي بزرگ و جمعيت آنها نام مي‌برند.



 
مراقب ليوان‌هاي آب باشيد كه به دست شما داده مي‌شود....



 

حتي آغوش يك مادر نيز جاي امني نيست.
بيشتر افرادي كه به ويروس آلوده مي‌شوند مدت طولاني زنده نمي‌مانند. در صحنه‌هاي گوناگوني از سكته قلبي قربانيان، يكي از شخصيت‌هاي اصلي فيلم، "ميچ امهوف"(Mitch Emhoff) (با بازي مت ديمون) به همسر و پسرش نگاه مي‌كند كه به خاطر آلوده شدن به اين ويروس جان خود را از دست مي‌دهند. بينندگاني كه شاهد اين صحنه غم‌انگيزند، اين فكر به ذهن آنها خطور مي‌كند: "هي، اين هولناك‌ترين اتفاقي است كه مي‌تواند براي من اتفاق بيفتد! اه!"



 

تماشاي صحنه مرگ "بث امهوف"(با بازي گوينت پالترو) كه به دليل آلوده شدن به اين ويروس جان خود را از دست مي‌دهد كاملاً ناراحت‌كننده است و مطمئناً در ايجاد فضاي مملو از ترس و وحشت تاثير مي‌گذارد.

اين فيلم دو سال پس از شيوع ويروس H1N1 اكران شد اما رسانه‌ها در مورد آن مبالغه كردند بطوريكه ترس ناشي از اينگونه فجايع هنوز در بين افراد بسياري وجود دارد. پخش صحنه‌هاي مربوط به فيلم بيماري واگيردار "ويروس ترس" را دوباره در بين افراد جامعه فعال مي‌سازد. پس از گذشت چند دقيقه ابتدايي فيلم، اغلب تماشاگران مطمئناً خواهند گفت: "اوه، خداي من، يك نفر كاري انجام بده! يارو زن و بچش رو از دست داده، اين خيلي دردناكه!" قهرمانان فيلم وارد ماجرا شده و مسئوليت را مي‌پذيرند.

سازمان‌هايي كه مسئوليت را مي‌پذيرند
در فيلم بيماري واگيردار ، زمانيكه ويروس به تهديدي در سطح جامعه تبديل مي‌شود، همه مقامات دولت آمريكا به "نقطه نامعلومي" مي‌گريزند و "به دنبال يافتن راهي براي كنترل از راه دور و به صورت آنلاين مي‌گردند." ضمناً، در اين فيلم سازمان‌هاي غيردولتي خاص به عنوان "قهرمان" معرفي مي‌گردند كه به سراغ افراد مي‌روند تا بحران را مهار كنند. اين سازمان‌ها در اين فيلم تبليغ مي‌شوند و سازندگان فيلم به طور خودكار به آنها مشروعيت و قابليت اعتماد مي‌بخشند. با اين حال، كساني كه در خصوص دستوركار نخبگان جهاني براي نظم نوين جهاني آموزش ديده‌اند نيك مي‌دانند كه به اين سازمان‌ها ابلاغ شده است تا اين دستوركار را با تمام جزئيات آن اجرا نمايند. خلاصه اينكه، سازندگان اين فيلم مي‌گويند: اگر بحراني شبيه اين مورد اتفاق بيفتد، دولت ناپديد مي‌شود، دموكراسي به حالت تعليق در خواهد آمد و سازمان‌هاي غيردولتي مسئوليت را بر عهده مي‌گيرند.

سازمان‌هايي كه در اين فيلم معرفي مي‌شوند، عبارتند از:



 

CDC (مركز پيشگيري و كنترل بيماري) كه در خصوص اجراي عمليات واكسيناسيون همواره براي آن تبليغات شده است.





WHO‌ (سازمان بهداشت جهاني) – كه پس از انتشار ويروس H1N1 – متهم گرديد به جاي اطلاع‌رساني فوري، ترس و هرج‌ومرج را در جامعه گسترش داده است. اما در اين فيلم، سازمان بهداشت جهاني عامل مهمي در حل اين بحران است.


 

FEMA (آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري) و صليب سرخ آمريكا امور شهروندان را مديريت مي‌كنند. فيلم بيماري واگيردار به تماشاگران نشان مي‌دهد كه چگونه وضعيت اضطراري مي‌تواند سريعاً به برقراري حكومت نظامي منجر شود. اين مسئله به طور خودكار به برپايي اردوگاه غيرنظامي تحت مديريت آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري منتهي خواهد شد كه پس از طوفان كاترينا و از دست دادن وجهه خود به یک سابقه خوب در حوزه روابط عمومی نياز داشت.


البته، ارتش آمريكا از زمانيكه حكومت نظامي وضع مي‌شود و "حكومت نظامي تحت شرايط اضطراري توسط مقامات نظامي در مناطق خاص به اجرا در مي‌آيد"، همه جا حضور دارد.

بنابراين، پس از بروز "بحران بيولوژيكي"، دولت آمريكا كه به صورت دموكراتيك بر مسند قدرت تكيه مي‌زند، اساساً منحل شده و سازمان‌هاي خاص(نظير CDC، WHO، FEMA و ارتش آمريكا) مسئوليت كليه امور جامعه را بر عهده مي‌گيرند. و اين "مسئوليت‌پذيري" به روشي كاملاً خاص انجام مي‌پذيرد:يعني، حكومت نظامي و تشكيل اردوگاه‌هاي غيرنظامي.

حكومت نظامي
در فيلم بيماري واگيردار ، پيامدهاي اجتماعي شيوع ويروس مرگبار MEV-1 به شكلي خاص نمايش داده مي‌شود. اولاً، توده مردم كه همواره به صورت افراد ساده‌لوح، گوساله‌مانند و البته علاقمند به اعمال خشونت نشان داده مي‌شوند، از كنترل خارج مي‌گردند. توده مردم همواره به گونه‌اي نشان داده مي‌شوند كه وحشت زده‌اند، فرياد مي‌زنند، در حال سرقت بوده، با يكديگر نزاع مي‌كنند و در حال غارت و چپاول اماكن عمومي هستند. اين مسئله به فروپاشي كامل نظم اجتماعي و بروز شرايط بي‌قانوني منجر مي‌شود. 



 

گروهي از افراد خشن و گستاخ در حال چپاول و غارت داروخانه براي بدست آوردن دارو هستند.
هر كجا كه افراد معمولي به دور هم جمع مي‌شوند، به دنبال آن همه نوع اتفاقات زننده نيز رخ مي‌دهد. اين مسئله با مفهوم "كودكانه رفتار كردن" توده مردم همراه است كه مقامات را وامي‌دارد تا با "رفتاري پدرانه" مسئوليت آنها را برعهده گيرند. و اين پسر بچه همان كاري را انجام مي‌دهد كه مقامات به او ديكته مي‌كنند.



 

ارتش آمريكا حكومت نظامي را تحميل مي‌كند و شهر مينه‌سوتا را در قرنطينه قرار مي‌دهد و مانع از ورود و خروج افراد از شهر مي‌شود. به افرادي كه قصد ترك ايالت را دارند، گفته مي‌شود كه مسير خود را تغيير داده و به منازل خود بازگردند.

پس از آن شهروندان را به طرف اردوگاه‌هاي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري هدايت مي‌كنند



 

اين استاديوم به اردوگاه غيرنظامي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري تبديل شده است.



 

حقوق شهروندان (حتي ثروتمندان) ناديده گرفته مي‌شود و مستقيماً به طرف اردوگاه‌هاي غيرنظامي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري هدايت مي‌شوند كه در آنجا افراد را موقتاً‌ اسكان داده و به آنها غذا مي‌دهند. در اين صحنه، كمبود "غذا" براي سير كردن همه افراد داخل اردوگاه به شورش كوچكي در اين محل منجر مي‌گردد.

نظريه پرداز تئوري توطئه
هرچند در اين فيلم برخي گروه‌ها و سازمان‌هاي خاص به عنوان نهادهاي "توانمند" و "قابل اعتماد" معرفي مي‌شوند اما ساير گروه‌ها براي مثال رسانه‌هاي جمعي روش كاملاً متفاوتي را در پيش مي‌گيرند. وبلاگ نويسي به نام "آلن كروم وايد"(با بازي جود لاو) از رسانه جايگزيني بهره مي‌گيرد كه به عنوان منابع غيرقابل اعتماد معرفي مي‌شوند. عملكرد اين رسانه مبتني بر احساسات بوده و در راستاي تامين منافع مدير آن طراحي شده است. به عبارت ديگر، اين فيلم تاكيد دارد اطلاعاتي كه از  منابع "غيررسمي" بدست مي‌آيند نامعتبر بوده و به طور بالقوه خطرناك هستند. اين دقيقاً همان پيام واقعي طرفداران آزادي بيان نيست.


 

"واكسن صداقت" عنوان وبلاگي است كه آلن كروم وايد آن را مديريت نموده و مشابه با تعداد كثيري از وب‌سايت‌هاي خبري است كه در فضاي مجازي وجود دارند. قطعاً اينگونه اطلاع‌رساني‌ها كه از طريق رسانه‌هاي جمعي يا منابع دولتي انجام نمي‌پذيرد، هرگز به شكل مثبتي نشان داده نخواهد شد.

دقيقاً از همان ابتداي فيلم، آلن كروم وايد تا اندازه‌اي در ظاهر يك وبلاگ‌نويس حيله‌گر نشان داده مي‌شود كه اخلاق حرفه‌اي او زير سوال مي‌رود و جامعه خبرنگاري يا علمي احترام چنداني براي او قائل نيست. هرچند وي تلاش مي‌كند تا به جزئيات يكي از داستان‌هاي موردنظرش براي چاپ در روزنامه كرونيكل  دست يابد اما داستان او به دليل فقدان مستندات كافي مورد تاييد قرار نمي‌گيرد. زمانيكه وي براي كسب اطلاعات درباره ويروس با يكي از دانشمندان تماس مي‌گيرد، آن فرد دانشمند پاسخ مي‌دهد: "وبلاگ‌نويسي كه نويسندگي نيست، در واقع چيزي شبيه شعارنويسي بر روي ديوار البته با رعايت دستور زبان و نقطه‌گذاري است."

عليرغم اين بي‌احترامي از جانب نهادهاي "ذيصلاح"، آلن كروم وايد مخاطبان بسياري دارد و با افتخار به "ميليون‌ها بازديده كننده‌ خود مي‌بالد كه هر روز از وب سايت او ديدن مي‌كنند." وي ادعا مي‌كند كه راه درمان ويروس MEV-1 وجود دارد و نام علمي داروي آن "فورسيتيا"(Forsythia) است اما مراكز قدرت اين واقعيت را ناديده مي‌گيرند تا بتوانند واكسن‌هاي خود را بفروشند. وي همچنين به خوانندگان وبلاگ خود اصرار مي‌نمايد تا واكسن‌هايي را كه مقامات دولتي به آنها پيشنهاد مي‌دهند را خريداري نكنند.

ظاهراً دولت اين نوع مخالفت را تحمل نمي‌كند. كروم وايد توسط يك مامور مخفي زير نظر گرفته مي‌شود تا در نهايت او را دستگير نمايند. زمانيكه او به اين ترفند آنها پي مي‌برد، مامور دولت به كروم وايد مي‌گويد: "آلن، من انتخاب ديگري ندارم، آنها وبلاگ تو را ديده‌اند." ماموران دولت از همه جا ظاهر مي‌شوند و كروم وايد را به دليل "اخلال در امنيت، توطئه و به احتمال زياد قتل غیرعمد" بازداشت مي‌كنند.


 

كروم وايد به دليل محتواي وبلاگ بازداشت مي‌شود. فيلم بيماري واگيردار پيام كاملاً‌ روشني را عليه منابع اطلاع‌رساني "جايگزين" به مخاطب انتقال مي‌نمايد: اينكه انحراف از "منابع رسمي" خطرناك و برخلاف قانون است.

در ادامه فيلم‌، در مي‌يابيد كه فورسيتيا دروغي بيش نبود و كروم وايد توانست با تبليغ آن به خوانندگان وبلاگش 4.5 ميليون دلار به جيب بزند. مدير آژانس امنيت داخلي براي او حبس  "طولاني مدت" را درخواست مي‌كند. اما، كروم وايد با توجه به محبوبيتي كه دارد، به قيد ضمانت آزاد مي‌شود زيرا همانطور كه مدير آژانس امنيت داخلي اظهار مي‌دارد: "از قرار معلوم، در اين كشور 12 ميليون نفر ديوانه مثل تو وجود دارند."

شخصيت آلن كروم وايد و روش او كه در اين فيلم به تصوير كشيده مي‌شود، بنا به دلايلي جالب توجه است. اول اينكه، شخصيت وي حاصل تاثير فزاينده وبلاگ‌ها و وب‌سايت‌هاي جايگزين بر افكار عمومي است– پديده‌اي كه اخيراً چندان به مذاق نخبگان خوش نمي‌آيد كه درصدد كسب انحصار اطلاعات هستند. اين فيلم با نمايش آلن كروم وايد به عنوان نماد فريبكاري، فساد و حتي خطرناك براي توده مردم، دوري جستن از اين نويسندگان و حتي بازداشت آنها را توجيه مي‌كند. به نظر مي‌رسد هيچ يك از شخصيت‌هاي اين فيلم اهميتي نمي‌دهند كه همه اين موارد در راستاي نقض آشكار متمم اول قانون اساسی است.

دوم آنكه، زمانيكه واكسن H1N1 در سال 2009 توزيع و عمليات واكسيناسيون همگاني سازماندهي شد، بسياري از شهروندان و مقامات دولتي از جمله مسئولان بهداشت عمومي،‌پزشكان و متخصصان عليه آن لب به سخن گشودند. آنها ادعا كردند كه تزريق اين واكسن ضرورتي ندارد و به اندازه كافي بر روي آن آزمايش نشده است و عوارض جانبي منفي دارد. با نمايش چهره فاسد آلن كروم وايد در "جنبش ضدواكسيناسيون"، عوامل سازنده فيلم  همه كساني را كه ضرورت واكسيناسيون همگاني را زير سوال بردند، بي‌اعتبار ساختند. اگر ويروس ديگري شيوع پيدا كند، تماشاگران فيلم بيماري واگيردار احتمالاً از قبل آمادگي لازم براي ناديده گرفتن و دوري جستن از اين جنبش‌ها را دارند. به عبارت ديگر، اين فيلم اذعان مي‌دارد: "نظريه‌پردازان تئوري توطئه خود دروغگوهاي فاسدي هستند كه براي امنيت عمومي مخاطره‌آميز بوده و بايد دستگير شوند. به حرف آنها گوش ندهيد. آنها از طريق داروهاي ساختگي و قلابي پول بدست مي‌آورند. اما، كساني كه از راه واكسن‌هاي تقلبي پول بيشتري بدست مي‌آورند، افرادي درستكار و خوب هستند. به حرف مقامات دولتي گوش كنيد و واكسن خود را بزنيد .... وگرنه خواهيد مرد."

راه‌حل نهايي
پس از تحمل چندين ماه فضاي آكنده از ترس و وحشت و كشته شدن صدها ميليون انسان بي‌گناه، راه‌حل نهايي اعلام شده و بشريت نجات مي‌يابد: واكسيناسيون همگاني



 كساني كه اين واكسن را خريداري مي‌كنند يك عدد مچ‌بند قابل اسكن نيز به آنها تحويل داده مي‌شود. اين مچ‌بند به آنها اجازه مي‌دهد تا به اماكن عمومي نظير مراكز خريد بروند.


واكسن بزنيد، باركد بگيريد و به اماكن عمومي برويد. در صورتيكه واكسن را نزنيد بايد در منزل بمانيد... كه در اينصورت خواهيد مرد.

نتيجه‌گيري
شايد فيلم بيماري واگيردار از جمله آثار تخيلي سينماي هاليوود باشد اما پيام‌هاي مهمي را به مخاطب انتقال مي‌دهد كه مقامات دولتي تمايل دارند تا افكار عمومي آنها را بپذيرند. براي تحقق اين هدف، اين فيلم به موضوع خاصي مي‌پردازد كه اساساً در گذشته اتفاق افتاده است، آژانس‌هايي را معرفي مي‌كند كه حق دارند مسئوليت اداره امور جامعه را تحت اين شرايط بر عهده گيرند و تنها راه‌حل رفع اين بحران را پيشنهاد دهند. اين راه‌حل چندان خوشایند نيست: انحلال دولت، وضع حكومت نظامي، برپايي اردوگاه غيرنظامي، عمليات واكسيناسيون اجباري و سركوب آزادي بيان. دموكراسي و حقوق مدني موقتاً به حالت تعليق در مي‌آيد و در ادامه شاهد ايجاد يك جامعه كاملاً‌ كنترل شده و تحت نظارت(با استفاده از باركد) هستيم.

آيا فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني نظير بيماري واگيردار فقط با هدف سرگرمي تهيه مي‌شوند يا از آنها با هدف آموزش به افكار عمومي درباره آنچه كه در زمان وقوع فاجعه بايد يا نبايد باور كنند، ساخته مي‌شود؟ آيا سازمان بهداشت جهاني فقط با هدف سرگرم كردن افراد در ساخت اين فيلم مشاركت دارد؟ واقعيت جالب اينست: نسخه دي وي دي اين فيلم دقيقاً زماني منتشر گرديد كه سازمان بهداشت جهاني به ادعاي غيرواقعي و مبالغه‌آميز درباره آمار مرگ‌ومير ناشي از آنفلونزاي مرغي H5N1 متهم شده بود.

اخيراً‌ سازمان بهداشت جهاني اجازه يافت تا نتايج تحقيقات جنجال‌برانگيز خود درباره ساخت نمونه جهش يافته و كاملاً ‌واگيردار اين ويروس را منتشر كند. آيا مي‌توان نتايج تحقيقات پيرامون نمونه فعال شده اين ويروس را تعمداً‌ براي توجيه وضع حكومت نظامي در جامعه منتشر ساخت؟ چند لحظه صبر كنيد، شايد نبايد چنين مطالبي را بر زبان راند چون aاحتمالا به اتهام "اخلال در امنيت، توطئه و به احتمال زياد قتل غیرعمد" توسط دولت آمریکا بازداشت خواهید شد.
  • منبع:‌مشرق

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
 
فیلم Olympus Has Fallen (المپیوس سقوط کرده است) تولید سال 2013 و با بودجه ی 70 میلیون دلاری بسته شده است. این فیلم حتی از فیلم معروف جان سخت ( 2013 die hard: a good day to die) که با بودجه 92 میلیون دلاری ساخته شده است و از محبوبیت بالایی بین جهانیان برخوردار هست هم
با استقبال بیشتری روبه رو شده ! و البته این فیلم در صدد نمایش چهره ی معصومانه و مظلوم از امریکا را دارد که چیز عجیبی در سینمای هالیوود نیست. تا جایی که در قسمتی از این فیلم ، رئیس گروه تروریستی به رئیس جمهور سفید پوست میگوید : تیم امنیتی شما در عرض 15 دقیقه به کاخ سفید میرسند اما ما در عرض 13 دقیقه این کار را کردیم!
تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم
 داستان این فیلم، درباره ی حمله ی یک گروه به کاخ سفید هست که در جریان این حمله ، رئیس جمهور سفید پوست امریکا گروگان گرفته میشود و به همین علت سخنگوی وی(که یک سیاه پوست است)، در زمان گروگان گرفته شدن وی جانشین او میشود. گفتنی است گروهی که به کاخ سفید حمله میکند از افرادی با نژاد کره ای تشکیل شده است و خواهان انتقام از امریکا و مردم این کشور بری جنایاتشان در حق کره و مخصوصا جریانات جدا شدن این دو از یکدیگر است...(زیرا معتقدند که آمریکا با کارشکنی و ... باعث اختلاف شدید بین دو کرده شده است.) و البته انتقام ظلم های امریکا به کره شمالی.

نکات خیلی جالبی در این فیلم هست. اول اینکه جریان بوش-اوباما - یوش تداعی شده است. مخصوصا اینکه از سال 1953 تا امروز حزب جمهوری خواه حزب غالب در ریاست جمهوری بوده است و این تقریبا به یک قانون تبدیل شده است که بعد از هر دموکرات، یک جمهوی خواه می آید.

منظور اینکه اوباما بعد از بوش بر مسند ریاست نشست و بعد از اوباما دوباره فردی بر مسند ریاست مینشیند که دیپلوماسی بوش را در پیش خواهد گرفت و نظم نوین جهانی را اجرا میکند(یا حداقل سعی میکنه اجرا کند)

همچنین لارا بوش، همسر  جورج بوش، در سال 1963 , تصادفی شدید میکند . در این فیلم هم همسر رئیس جمهور سفید پوست، در اوایل فیلم، تصادف میکند (که البته فوت میکند.) که این شباهت نمیتواند بدون دلیل و اتفاقی باشد.(البته بازیگر نقش همسر رئیس جمهور در این فیلم، بی شباهت با لارا بوش نیست)
رئیس جمهور سفید پوست


رئیس جمهور(جانشین) سیاه پوست:


نکته خیلی جالب تر این که در این فیلم آبلیسک واشنگتن سقوط میکند. عکس در ادامه گویا هست.

برای دیدن تصاویر در سایز اصلی روی آنها کلیک کنید

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

تحلیل فیلم «Olympus Has Fallen»; نابود شدن آبلیسک واشنگتن! +تصاویر و فیلم

 

دانلود فیلم سقوط آبلیسک در این فیلم


در آخر فیلم هم وقتی رئیس جمهور سفید پوست دوباره بر مسند مینشیند، نطق میکنه :

دشمنان ما فقط برای نابودی اموال و مردممان نیامدند. بلکه برای بی احترامی به روش زندگی ما آ»دند تا اعتقادات و آزادیمان را پایمال کنند و این بار، نه فقط شکست خوردند بلکه به ما بزرگترین هدیه را دادند(همین موقع هست که آبلیسک خراب شده را نشان میده) فرصتی برای تولد دوباره . با چهره ای نو برمی خیزیم. قوی تر و متحد تر(با کی؟) این زمان ماست...



در سخنرانی استاد رائفی پور در دانشگاه اصفهان که قسمت هایی از فیلم 2012 را تحلیل کردند، درباره ی اون قسمتی که هواپیما از باند 33 بلند میشود و باند هم تخریب میشهود گفتند که فیلم میخواهد بگوید دوران فراماسونری تموم شده و دوران جدیدی متولد میشود(قریب به مضمون) این فیلم و مخصوصا نطق پایانی رئیس جمهور سفید پوست همین را میگوید و اشاره به آفرینش جدیدی و به پاخیزی میکند.

آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود +عکس‌وفیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

تصویر مسلمانان فلسطین در شمایل زامبی، ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل و تبدیل فلسطین به Zombieland و تبلیغ جنگ جهانی که یک طرف مظلومان صهیونیست و طرف دیگر زامبی‌های مسلمان هستند! نشان از مرحله جدید اسلام‌هراسی در هالیوود دارد.

 

فرهنگ عامه تولیدی توسط دستگاه فرهنگی آمریکا به عنوان یک فرهنگِ آنتاگونیست‌پرور، همواره ضد قهرمان‌های عدیده‌ای را به جامعه بشریت معرفی کرده است؛ خون آشام، دراکولا، مومیایی و گرگینه فقط نمونه‌هایی از این ضد قهرمان‌ها هستند که مخصوصا با ظهور هالیوود بر شهرتشان روز به روز افزوده شد.

این روند خلق ضد قهرمان‌ها تا آنجا پیش رفت که در سال 1968 فیلم «Night of The Living Dead» یا «شبی که زندگی مرد» توسط جرج رومرو (George A. Romero) ساخته شد و در پی آن ضد قهرمان جدیدی با عنوان «زامبی» رسما وارد ادبیات عامیانه مردم دنیا شد گرچه موجودی به نام زامبی پیش از این هم در فرهنگ عامه امریکا وجود داشت، ولی روایت‌های جرج رومرو انسجام تازه‌ای به آن بخشید و به‌خاطر همین بود که بسیاری، فیلم‌های او را آغازگر ژانر زامبی عنوان کرده‌اند.

زامبی‌ها، مرده‌های متحرکِ ترسناک و بی‌مغز و بی‌روحی هستند که معمولا آرام حرکت می‌کنند و علاقه زیادی به خوردن گوشت و مغز انسان دارند و از طریق گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیان‌شان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل می‌کنند.

فیلمهای  «Dawn of the Dead (1978)» «Day of the Dead (1985)»، «Beetle Juice (1988)» ، Shaun of the Dead (2004)، 28 Weeks Later (2007)، I Am Legend (2007)، Zombieland (2009) و سری فیلمهایِ Resident Evil که از روی بازی کامپیوتری معروفی به همین عنوان ساخته شده‌اند، فقط نمونه‌هایی از فیلم‌های فراوان ساخته شده با محوریت زامبی‌ها است.

 

 

 

این حجم تاثیرگذاری زامبی‌ها تا جایی است که پس از ساخت بازی Resident Evil در کنسول پلی‌استیشن در سال 1996 و موفقیت چشم‌گیر فروش جهانی آن، لقب نخستین بازی کامپیوتری که فیلم سینمایی آن ساخته شد به این بازی زامبی‌محور تعلق گرفت و نخستین قسمت از فیلم آن که تاکنون 5 قسمت از آن ساخته شده است در سال 2002 ساخته شد.

 

 

سمت راست: فیلم رزیدنت – سمت چپ: گیم رزیدنت اویل

 

همچنین پس از ورود زامبی‌ها به سریال‌های تلویزیونی، «فرانک دارابونت» کارگردان معروف فیلم «رهایی از شائوشنگ» در سال 2010 شروع به ساخت سریالی با عنوان «The Walking Dead» و با موضوع فراگیر شدن ویروسِ زامبی در آخرالزمان نمود که تا امروز سه فصل از آن پخش شده است و آخرین قسمت از فصل سوم این سریال در سیستم سنجش مخاطب تلویزیونی نیلسن (Nielsen ratings) در آمریکا رکورد تعداد بیننده یک سریال درام تلویزیونی را شکست.

 

 

پوستر سریال «مرده های متحرک»

 

این روند پروپاگاندا برای زامبی تا جایی پیش رفته که هر سال 12 اکتبر روز جهانی زامبی نامگذاری شده و در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی در این روز مردم با ظاهری زامبی‌گونه به خیابان آمده و کارناوال زامبی(Zombie walk) برگزار می‌کنند.

 

 

12 اکتبر، روز کارناوال زامبی

 

با یک بررسی آماری در سایت IMDb این طور بدست آمد که از سال 1966 تا امروز حدودا 300 فیلم با موضوع یا حضور زامبی‌ها در سینمای جهان ساخته شده که بیش از نصف این آثار یعنی چیزی حدود 158 فیلم از این بین، بعد از سال 2001 میلادی ساخته شده‌اند.

اگر نموداری رسم کنیم که محور افقی آن بازه‌های پنج ساله از سال 1966 تا 2013 بوده و محور عمودی آن تعداد فیلم‌های با موضوع زامبیِ ساخته شده در هر یک از این بازه‌ها باشد نتایج بسیار مهم و قابل توجهی بدست می‌آید.

 

 

روند تولید فیلمهای با موضوع زامبی

 

این نمودار نشان می‌دهد که روند تولید آثار مرتبط با زامبی تا حوالی سال 1990 رو به افزایش بوده و پس از آن تا سال 2001 رو به کاهش می‌گذارد و سپس از سال 2001 تا 2013 روند این تولیدات با شیب بسیار زیادی نسبت به قبل افزایش می‌یابد. اگر رخدادهای مهم این سال‌ها را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که روند رو به رشد اول تا سال 1990-1991 همزمان است با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق، در این برهه از زمان، دو جریان در سینمای آمریکا قوت می‌گیرد، یکی جریان شوروی‌هراسی و یکی جریان زامبی‌هراسی که هر دو جریان، صاحب فیلم‌های مهمی در دهه 80 میلادی هستند.

بعد از جنگ سرد مشاهده می‌کنیم که آمریکا که آن روزها به قطب بلامنازع دنیا تبدیل شده است کمی آتش توپخانه سینمای خود را کاهش داده و جریانات دشمن‌هراسانه را در سینمای خود به شدت فرو می‌کاهد اما با ظهور القاعده و طالبان و واقعه یازده سپتامبر که خود آمریکا نقشی اساسی در شکل گیری آن داشت شاهد آن هستیم که روند ساخت فیلم‌های با موضوع زامبی به شدت در سینما و تلویزیون آمریکا سرعت می‌گیرد تا جاییکه همانطور که گفته شد تعداد فیلم‌ها و سریال‌های زامبی محورِ تولیدی بعد از سال 2001 از تمام تولیدات پیش از آن بیشتر است.

در واقع این اسلام بود که در این سال‌ها قدرتش رو به افزایش بود و آمریکا می‌خواست با پدید آوردن طالبان، پنجه در چهره اسلام بیافکند و با حضور مستقیم نظامی خود در منطقه خاورمیانه از رشد این قدرت نوظهور جلوگیری به عمل آورد و این شد که این بار روند اسلام‌هراسی و روند زامبی‌هراسی در آمریکا به‌طور همزمان رو به رشد و افزایش گذاشت.

از آنجا که زامبی یک موجود خیالی است هر نویسنده و کارگردانی تغییر و تحولی در ویژگی‌ها و داستان‌های مرتبط با زامبی‌ها ایجاد می‌کند؛ این ابداعات در سال‌های گذشته به خلق لغات و مفاهیم جدیدی مرتبط با زامبی‌ها منتهی شده است.

یکی از این لغات جدید لغت «Zombieland» (سرزمین زامبی‌ها) است که توسط فیلمی با همین نام در سال 2009 پا به ادبیات زامبی‌ئی گذاشت؛ همچنین در همین سال 2009 برای اولین بار لغت زامبی به یک گروه نسبت داده شد و در این سال در نروژ فیلمی ساخته شد به نام «Dead Snow» (برف مرده) که در آن نازی‌ها در شمایلِ زامبی به خطری برای پایان زندگی بشریت تبدیل شدند.

از سوی دیگر دو مفهوم «زامبی» و «آخرالزمان» (Apocalypse) تا جایی به هم گره خورده‌اند که عبارتی با عنوان «Zombie apocalypse» تبدیل به یک کلید واژه در تمام فیلم‌ها و داستان‌های زامبی‌ئی شده است چرا که زامبی‌ها همواره به مانند ویروس به دنبال شیوع دادن بیماری خود به تمام بشریت بوده و خبر از نزدیک بودن پایان حیات بشریت می‌دهند.

همچنین لغت «تروریست» که پس از سال 2000 بطور فزاینده‌ای در ادبیات آمریکایی به مسلمانان نسبت داده می‌شد در این سال‌ها کنار لغت زامبی قرار گرفت و زامبی‌ها گاهی اوقات در قالب تروریست در فیلم‌ها نمایان شدند.

 

 

پوستر فیلم نروژی Dead Snow که در آن نازی ها در قالب زامبی به دنیا بازگشته اند

 

اواسط سال 2011 بود که اوباما اعلام کرد در یک عملیات سری، نیروهای ویژه آمریکا در پاکستان موفق شده‌اند «اسامه بن لادن» را به ضرب گلوله بکشند و جنازه آن را در اختیار بگیرند؛ مدتی نگذشت که مقامات آمریکایی اعلام کردند: «از آنجا که پیدا کردن کشوری که مایل به پذیرفتن باقی‌مانده این تروریست تحت تعقیب باشد، کار دشواری بود، جنازه وی با رعایت سنت‌های اسلامی به دریا انداخته شد!» تنها یک سال از این رخداد گذشته بود که سیر ساختن فیلم‌ها و مستندهای مرتبط با دستگیر کردن بن لادن آغاز شد.

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2012 ساخت این فیلم‌ها را معنادارتر می کرد. «Zero Dark Thirty» (سی دقیقه بامداد) مطرح‌ترین فیلمی است که با موضوع داستان دستگیری بن لادن، توسط «کاترین بیگلو» در سال 2012 ساخته شد و با رانت، به‌طور محدود اکران خود را 10 روز پیش از پایان سال 2012 (19 دسامبر 2012) آغاز کرد تا بتواند در اسکار 2013 شرکت کند و جوایز عدیده‌ای را از آن خود نماید.

اما پیش از این فیلم، نخستین فیلمی که راجع به بن‌لادن ساخته شد، فیلمی بود با عنوان «Osombie» که نام آن تشکیل شده بود از دو لغت «Osame + Zombie». فیلمی آمریکایی و به ظاهر مستقل که در سالروزِ مرگ بن‌لادن برای نخستین بار اکران شد و در ذیل عنوان آن نوشته شده بود: «The Axis of Evil Dead» (مرگ محور شرارت) اما محتوای آن معنای دیگری داشت.

در ابتدای این فیلم نشان داده می‌شود که جنازه بن‌لادن به آب افتاده می‌شود و سپس بن لادن در ظاهر یک زامبی این بار از دریا ظهور می‌کند و سپس به افغانستان رفته و ارتشی از زامبی‌های مسلمان تشکیل می‌دهد تا آخرالزمان را برپا کرده و دنیا را نابود کند.

در این فیلم که چندان هم صدا نکرد برای اولین بار دو جریان اسلام‌هراسی و زامبی‌هراسی به هم رسیدند و برچسب زامبی به مسلمانان نسبت داده شد؛ زامبی‌هایی که الله‌اکبرگویان به‌دنبال خوردن گوشت دیگر انسان‌ها و انتقال ویروس خود به آنها هستند.

 

 

پوستر فیلم Osombie، ساخت سالِ 2012، نفرِ وسطِ پوستر، زامبی شده ی بن لادن است!



دانلود بخش هایی از فیلم Osombie

اول فوریه 2013 بود که نخستین فیلم زامبی‌ئی امسال با نام «Warm Bodies» ساخته شد؛ این فیلم در ژانر نوظهور کمدی ـ ترسناک ساخته شده و داستانش راجع به یک زامبی است که پس از رخ دادن آخرالزمان می‌خواهد دوباره به زندگی عادی بازگردد.

در این فیلم نشان داده می‌شود که تنها بازماندگان بشریت در آمریکا دیوار حائلی بین خودشان و زامبی‌ها کشیده‌اند که مانع ورود زامبی‌ها به محل زندگیشان شود.

این فیلم در گیشه هم موفق عمل کرد و در اکران جهانی توانست تقریبا دو برابرِ بودجه 57 میلیون دلاری خود فروش داشته باشد.

 

 

تصویر دیوار حائل بین انسانها و زامبیها در فیلم Warm Bodies ساخته سال 2013

 

پس تا اینجا اشاره شد به هم نشین‌شدن کلمه «زامبی» با مفاهیم و عباراتی همچون «اسلام»، «دیوار حائل»، «تروریسم»، «آخرالزمان» و «سرزمین زامبی‌ها» اما در هفته‌ای که گذشت فیلمی در 3600 سالن در آمریکا رونمایی شد که در آن از زامبی‌هایی با مختصاتی جدید پرده برداری شد.

فیلمنامه فیلم «World War Z» (جنگ جهانی زِد) با بازی بازیگر سوپراستار مطرح امریکایی، «برد پیت» برگرفته از کتابی با همین عنوان است. کتاب «جنگ جهانی زِد: تاریخ شفاهی جنگ زامبی‌ها» نوشته «Max Brooks» انتشار یافته در سال 2006 است و مکس بروکس که یهودیت را از پدرش به ارث برده است فوق تخصص نگارش داستان‌های مرتبط با زامبی‌هاست.

 

 

سمت چپ «مکس بروکز»، سمت راست پدر یهودی مکس

 

به نظر می رسد که نام World War Z ناظر به سه محتوا انتخاب شده است. دو محتوای اول در نخستین لایه و محتوای سوم در لایه بعدی به نظر می‌رسند؛ حرف Z نخستین حرف عبارت Zombie است، از سوی دیگر آخرین حرف از حروف الفبای انگلیسی هم هست که می تواند کنایه‌ای باشد از آخرین جنگ جهانی که یک پای این آخرالزمان را زامبی‌ها تشکیل می‌دهند اما از آنجا که عبارت «Zionist» (صهیونیست) هم با Z شروع می‌شود، می‌توان اینطور احتمال داد که با توجه به محتوای فیلم و کتاب، خالقان این اثر پای دیگر جنگ جهانی آخر را صهیونیست‌ها می‌دانند؛ نبردی آخرالزمانی بین زامبی‌ها و صهیونیست‌ها.

 

 

پوستر فیلم «جنگ جهانی زِد» با بازی «برد پیت»

 

داستان کتاب که در فیلم با مقداری تغییر و تخلیص مواجه شده است راجع به شیوع ویروس زامبی از یک کودک چینی است؛ این ویروس از چین شروع می‌شود و به تدریج سراسر دنیا را فرا می‌گیرد اما محل اصلی جنگ زامبی‌ها بیت‌المقدس یا به قول صهیونیست‌ها اورشلیم است، جایی‌که صهیونیستها از ترس زامبی‌های فلسطینی پشت دیوار حائل در حال عبادت هستند و توسط دیوار حائل می‌خواهند مانع رسیدن ویروس زامبی‌ها به سرزمین‌های اشغالی شوند.

نحوه به تصویر کشیدن مسلمانان فلسطینی در شمایل زامبی و ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل (مانع شدن از ورود زامبی‌های فلسطینی به خاک اسرائیل) و تبدیل فلسطین به Zombieland (سرزمین زامبی‌ها) و تبلیغ جنگ جهانی‌ئی که یک طرف آن مظلومان صهیونیست و طرف دیگر آن زامبی‌های مسلمان هستند! همه و همه عبارات و محتواهای تازه‌ای هستند که با مسیری که در ابتدای متن ترسیم شد به نظر می‌رسد روند اسلام‌هراسی در سینمای هالیوود را وارد مرحله تازه‌ای کرده‌اند.

 

 

مسلمانان زامبی شده فلسطینی در حال بالا رفتن از دیوار حائل و هجوم به سمت اسرائیلی ها!

 

همه آنچه از نظر گذشت آن زمان جالب‌تر می‌شود که متوجه می شویم فیلم «جنگ جهانی زد» با بودجه تولید 190 میلیون دلاری پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای زامبی است که بودجه نهایی آن در سایت «Boxoffice»، مبلغ 260 میلیون دلار قید شده است. یعنی بودجه‌ای که 6 کمپانی سرمایه‌گذار این فیلم یعنی Plan B Entertainment، Apparatus Productions، GK Films، Hemisphere Media Capital، Latina Pictures و Paramount Pictures فقط برای تبلیغات این فیلم خرج کرده‌اند، رقم سرسام آوری بالغ بر 70 میلیون دلار است!

نکته قابل تامل دیگر هم سه بار تغییر در تخمین بودجه فیلم در سایت IMDb است که ابتدا بودجه این فیلم را 200 میلیون دلار و پس از سه روز 170 میلیون دلار و در نهایت 190 میلیون دلار اعلام کرد! رقمی که به نظر می‌رسد بخاطر ترس از عدم فروش مناسب جهانی با کمی تزلزل اعلام می‌شود تا شکست احتمالی این فیلم در گیشه آنچنان که باید و شاید به نظر نرسد. چرا که در اولین هفته اکران در جهان، این فیلم تنها با 169 میلیون دلار فروش (90 میلیون پایین‌تر از بودجه خود) در مقام دوم گیشه و پس از انیمیشن «دانشگاه هیولاها» قرار گرفت.

 

 

بودجه مجموع فیلم در سایت گیشه امریکا Boxoffice

 

اما هنوز جای این سوال باقی می‌ماند که چرا 260 میلیون دلار برای یک فیلم خرج می‌شود تا دو عبارت زامبی و اسلام در قالبی آخرالزمانی همنشین شوند؟ از دیدگاه سرمایه‌گذاران هالیوود چه ارتباطی بین مسلمانان و زامبی‌ها وجود دارد؟ شاید بتوان بهترین پاسخ‌ها را در دو مصاحبه مکس بروکز به عنوان تئوری پرداز زامبی‌ها و نویسنده کتاب «جنگ جهانی زِد» یافت.

در مصاحبه اولی که در تاریخ 15 ژانویه 2009 با هفته نامه خبری Publishers Weekly آمریکا انجام شده وی تاکید می‌کند که معتقد است «زامبی‌ها این اجازه را به مردم می‌دهند که با نگرانی‌هایشان راجع به پایان دنیا کنار بیایند.»

بروکز در ادامه می‌افزاید: زامبی‌ها من را بیش از هر موجود افسانه‌ای دیگر می‌ترسانند، چرا که آنها تمام قانون‌ها را می‌شکنند؛ برای یافتن گرگینه‌ها، خون آشام‌ها، مومیایی‌ها و کوسه‌های غول پیکر بایست به دنبالشان بگردی ولی زامبی‌ها خودشان به سوی تو می‌آیند. زامبی‌ها مثل یک نابودگر عمل نمی‌کنند، بلکه مثل یک ویروس عمل می‌کنند و این دلیل اصلی ترس من از آنهاست. یک نابودگر به طور طبیعی باهوش است ... ولی ویروس فقط می‌خواهد گسترش پیدا کند، آلوده و نابود کند، برایش مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، یک نوع بی‌فکری پشت رفتارهای اوست

در جای دیگر مکس بروکز در مصاحبه‌ای که در تاریخ 19 سپتامبر 2008 با واشنگتن‌پست انجام می‌دهد، در پاسخ به سوالی راجع به اینکه «چگونه تروریست‌ها و زامبی‌ها را در کنار هم قرار داده و مقایسه می‌کند»، می‌گوید: «فقدان قدرت فکر کردن همیشه آن چیزی است که باعث ترس من از زامبی‌ها می‌شود، ایده‌ای که می‌گوید هیچ سرزمین بی طرفی وجود ندارد، هیچ اتاق مذاکره‌ای وجود ندارد ... هرگونه افراطی‌گریِ غیرعقلانی مرا می‌ترساند و ما در دورانی زندگی می‌کنیم که پر است از افراطی‌گری‌ها.»



دانلود تیزر فیلم جنگ جهانی زد

متاسفانه مجال ارائه براهین در این نوشتار محیا نیست وگرنه می‌شد به سادگی تایید کرد که تمامی ویژگی‌هایی که مکس بروکز به عنوان یکی از تئوری‌پردازان زامبی‌ها مطرح می‌کند دقیقا همان خطوطی هستند که سالهاست دستگاه تبلیغاتی امریکا آنها را علیه «اسلامِ مقاومت» استفاده می‌کند؛ ویژگی هایی نظیر «افراطی‌گری»، «عدم پیروی از قانون‌های جهانی»، «حرکت ویروس‌وار»، «حرکاتی که نتیجه‌اش برایشان مهم نیست»، «حملات انتحاری»، «بی‌فکر و غیرمنطقی و غیرقابل مذاکره بودن» و...

در پایان این نوشتار اشاره‌ای می‌کنم به بخشی از داستان کتاب World War Z که با توجه به نسخه منتشر شده در فضای مجازی از فیلم این کتاب و خلاصه‌ها و مطالب نوشته شده راجع به این فیلم به نظر می‌رسد این بخش از کتاب در فیلم آورده نشده است.

در فیلم اشاره می‌شود که ویروس زامبی به پاکستان می‌رسد و سپس زامبی‌های مسلمان پاکستانی از طریق مرز وارد خاک ایران می‌شوند. وقتی تلاش‌های دولت ایران برای جلوگیری از ورود زامبی‌ها به داخل خاک ایران جواب نمی‌دهد، ایران تلاش می‌کند با بمب های هسته‌ایِ خود! به پاکستان حمله کرده و زامبی‌ها را متوقف کند، بدین صورت جنگی هسته‌ای بین ایران و پاکستان رخ می‌دهد که در انتهای آن هر دو کشور بطور کامل نابود می‌شوند! این عبارات را بچسبانید به سکانسهای انتهایی فیلم «آرگو»، جاییکه سربازان سپاه ایران در فرودگاه، شبیه به زامبی‌ها به سمت دیپلمات‌های امریکایی حمله‌ور می‌شوند و سلاح‌های کلاشینکف خود را در دستان‌شان بالا نگه می‌دارند و اصلا تعجب نکنید که تمدن مدرن به انتهای راه رسیده آمریکایی امسال در قسمت دوم فیلم 300 که توسط یک اسرائیلیِ فیلم اولی ساخته شده و قرار است در ماه آگوست امسال رونمایی شود، این بار ایرانی‌ها را در نسبتی مستقیم با زامبی‌ها قرار دهد.

 

  • گزارش از «محمد صادق باطنی»-فارس


تاجر تخم‌مرغ وارث کمپانی فیلمسازی چهار برادر یهودی +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

کمپانی برادران وارنر، قریب به یک دهه پیش توسط چهار برادر مهاجر یهودی تأسیس شد، خیلی زود به هالیوود راه یافت، هم‌اکنون یک تاجر ژاپنی تخم‌مرغ، مدیریت اجرایی آن را به عهده دارد و سازنده فیلم‌های چون «۳۰۰»، «اسکندر»، «آرگو» و ... است.

 

صنعت سینمای هالیوود اوایل قرن بیستم میلادی با تأسیس کمپانی‌های بزرگ فیلمسازی چون برادران وارنر، متروگلدن مایر، فاکس قرن بیستم، یونیورسال، پارامونت، کلمبیا و ... شکل گرفت.

در این گزارش و چند گزارش پس از این، بر آن شده‌ایم تا با برخی از این کمپانی‌ها و چگونگی شکل‌گیری آنها بیشتر آشنا شویم.

 *مروری بر تاریخچه کمپانی برادران وارنر:

 

سیر تحولی لگوی کمپانی «برادران وارنر»

_چهار برادر مهاجر یهودی ؛ تاسیس‌کننده کمپانی «برادران وارنر»

برادران وارنر به جزء کوچکترین آنها «جک» که در کانادا متولد شد، با نام فامیلی «ونسکولَسر» در لهستان متولد شدند، آنها ابتدا به لندن و سپس به کانادا و در نهایت به آمریکا مهاجرت کردند، یک دستگاه پخش فیلم تهیه‌ کردند و در شهرهایی که معدن کاران زیاد بودند مانند پنسیلوانیا و اوهایو شروع به نمایش فیلم کردند ولی کار در عرصه سینما را به طور رسمی از سال 1903 میلادی با ساخت یک سالن نمایش بسیار کوچک شروع کردند.

 

چهار برادر وارنر

این  چهار برادر در ابتدا اسامی خود را تغییر دادند «هریش» نام خود را به «هری»، «آبراهام» به «آلبرت» و «سموئیل» به «سم» و «جیکوب یا یعقوب» به «جک» تغییر داد، آنها نام سالن نمایش خود در نیوکاسل پنسیلوانیا را نیز «کَسکید» گذاشتند. 

برادران وارنر در کنار جمعی از مردم همزمان با افتتاح فیلم «آرزوهای بزرگ»

 

_تأسیس کمپانی توزیع فیلم و استودیوی تولید‌کننده اولین فیلم صدا‌دار تاریخ سینما

 سال 1904 این چهار برادر کار خود را به عنوان یک کمپانی توزیع کننده فیلم از سر گرفتند و همین مطلب خیلی زود راه آنها را به هالیوود باز کرد، برادران وارنر تا پایان جنگ جهانی اول این کار را ادامه دادند ولی سرانجام  در سال 1918 آنها استودیوی «برادران وارنر» را در بلوار سان‌ست هالیوود تأسیس کردند. استودیویی که بعدها تولید کننده اولین فیلم صدا دار تاریخ سینما و فیلم‌های پرهزینه‌ای چون «بتمن» و «هری‌پاتر» شد.

 

«سم» و «جک» در کالیفرنیا کار تولید و ساخت فیلم را در پیش گرفتند در حالی‌که «هری» و «آلبرت» وظیفه سرمایه‌گذاری و توزیع فیلم را در نیویورک به عهده داشتند.

اولین فیلمی که این کمپانی تولید کرد، فیلم «چهار سال من در آلمان» برگرفته از کتابی به همین نام نوشته «جیمز دبلیو. جرارلد»، سفیر سابق آمریکا، بود.

 

فیلم چهارسال من در آلمان

4 آوریل سال 1923 با کمک وام هنگفتی که هری گرفت، دو کمپانی تولید و توزیع «برادران وارنر»، تحت نام «وارنر برادرز پیکچرز» با یکدیگر ادغام شدند.

این کمپانی  علاوه بر تولید محصولات سینمایی دست به تولید محصولات تلویزیونی نیز زد و زیر مجموعه‌ها خود را در این دو حوزه افزایش داد.

 

_ماجرای سگی که باعث قرار گرفتن نام کمپانی برادران وارنر بر نقشه هالیوود شد

 

 اگرچه اولین معامله مهمی که کمپانی برادران وارنر انجام داد در سال 1919 بود که حقوق مربوط به نمایشنامه «جویندگان طلا» اثر «دیویوید بلاسکو» که در برادوی اجرا شده بود را خریداری کرد ولی اولین باری که کمپانی «برادران وارنر» روی نقشه هالیوود قرار گرفت، در پی اکران فیلم «رین تن‌تن»، سگی که از یک انفجار مهلک در فرانسه جان سالم به در برد، بود. این سگ پس از جنگ جهانی اول توسط سربازی آمریکایی از فرانسه به آمریکا آورده شده بود.

 خیلی زود این سگ به یک ستاره تبدیل شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد، تا جایی که «جک وارنر» پذیرفت که در ازای هفته‌ای هزار دلار این سگ را در فیلم‌های بیشتری شرکت دهد.

 

_قرارداد با «جان باریمور»، بازیگر برادوی و موفقیت پیاپی در گیشه

  علی‌رغم موفقیت این فیلم‌ها کمپانی «برادران وارنر» هنوز به عنوان یک قدرت مطرح نبود بنابراین جک و سم تصمیم گرفتند از «جان باریمور»، بازیگر مطرح تئاتر در برادوی بخواهند نقش اول فیلم «برومل خوش‌تیپ» را به عهده بگیرد، این فیلم به قدری در گیشه با استقبال روبرو شد که «هری وارنر» قراداد «باریمور» را برای طولانی مدت تمدید کرد.

 

جان باریمور

تا پایان سال 1924، کمپانی «برادران وانر به عنوان یک استودیوی مستقل بسیار موفق در هالیوود مطرح بود ولی او همچنان سه رقیب سرسخت به نام‌های «فرست نشنال»، «پارامونت پیکچرز» و «مترو گلدن مایر» داشت.

 

_ساخت انیمیشن و کسب محبوبیت

 با این وجود استودیوی برادران وارنر تا دهه 30 که تصمیم به تولید انمیشن گرفت، نتوانست به محبوبیت دلخواهش دست یابد.

 

دیوار استودیوی انیمیشن سازی برادران وارنر

آنها از استودیوی «هرمن و ایسینگ» که پیش از آن برای «والت دیزنی» انیمیشن ساخته بود، خواستند تا انیمیشنی به نام «مری ملودیز» را بسازد که در نهایت شخصیت «لونی تونز» به این انیمیشن اضافه شد که امروزه در سطح جهان از محبوبیت خاصی برخوردار است.

 

اولین قسمت‌های انیمیشن «مری ملودیز لونی تونز»

انیمیشن «مری ملودیز و لونی تونز» پس از ده‌ها سال

سال 1955 این انیمیشن به صورت سریال از تلویزیون پخش شد  ولی به شدت از نظر محتوایی مورد بازبینی و سانسور قرار گرفت.

 

شخصیت‌های کارتونی ساخته شده در کمپانی «برادران وارنر»

به طور کلی دهه 30 دهه درخشش این کمپانی بود، این دوران با ظهور انیمیشن‌های مشهوری چون «پورگی پیگ»، «باگز بانی»، «توییتی برد» و «سیلوستر» همراه بود.

 

_تأسیس استودیوی موسیقی «برادران وارنر»

برادران وارنر همچنین در اواخر دهه 30 میلادی عده‌‌ای از تولید‌کنندگان مشهور موسیقی را گردهم آوردند و استودیوی موسیقی برادران وارنر را تأسیس کردند و «لوئیس وارنر»، فرزند ارشد «هری» را به ریاست آنجا برگزیدند.

استودیوی موسیقی برادران وارنر

 

استودیوی موسیقی برادران وارنر

 

_ساخت فیلم «Disraeli» با حضور «جرج آرلیس» واولین درخشش در رقابت‌های اسکار

 

همزمان با تأسیس این استودیو، اواخر سال 1929 میلادی «جک» از «جرج آرلیس» خواست تا در فیلم «Disraeli» بازی کند که موفقیتی خارق‌العاده بود. این بازیگر توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کند و پس از آن نیز در 9 فیلم دیگر به عنوان نقش اول حضور یافت.

 

_بیش از یک دهه تلاش و سرانجام تأسیس اولین شبکه تلویزیونی

اواخر دهه 40 که اوج محبوبیت برنامه‌‌های تلویزیونی بود این کمپانی تلاش کرد در این زمینه نیز فعالیت‌های خود را گسترش دهد ولی نتوانست اما پس از تلاش‌های فراوان سال 1954 موفق به افتتاح شبکه تلویزیونی خود شد.

 

_دهه 80 و افتتاح استودیوی تولید بازی‌های آتاری

این کمپانی که همواره در بازاریابی حرف اول را می‌زد سال 1980 همزمان با ترویج و محبوبیت بازی‌های ویدئویی، استودیوی تولید بازی‌های آتاری را راه‌اندازی کرد و در این زمینه موفقیت‌های عظیمی به دست آورد.

 

_کسب امتیاز رمان‌های «هری‌پاتر» و تحولی عظیم در کارنامه کاری «برادران وارنر»

 کمپانی «برادران وارنر» اواخر دهه 90 حق امتیاز سری رمان‌های «هری‌پاتر» را خریداری کرد و با ساخت فیلم‌های پرهزینه «هری‌پاتر» تحولی عظیم در کارنامه خود به وجود آورد و از این طریق به سودی سرشار دست یافت تا آنجا که این کمپانی در سال 2009 لقب تنها کمپانی فیلمسازی که توانست در طول یک سال بیش از 2 میلیارد دلار درآمد داشته باشد را از آن خود کند.

استودیوی برادران وارنر و نمایشگاهی از یادگارهای فیلم «هری‌پاتر»

 

*کمپانی برادران وارنر دارنده یکی از معتبرترین آرشیوهای فیلم دنیا

 امروزه کمپانی «برادران وارنر»، یکی از معتبرترین و بزرگترین آرشیوهای فیلم دنیا را داراست که متشکل از بیش از 6 هزار و 650 فیلم سینمایی، 50 هزار عنوان تلویزیونی و انیمیشن است.

انیمیشن‌های موجود در این آرشیو نیز خود از 1500 انیمیشن کلاسیک و 14 هزار انیمیشن کوتاه تشکیل شده است.

 

*درآمد میلیاردی «برادران وارنر» در گیشه

 براساس آماری که کمپانی «برادران وارنر» در سال گذشته میلادی منتشر کرد، فروش سالانه این کمپانی در گیشه 4 میلیارد و 300 میلیون دلار بر‌آورد شد.

براساس این آمار، از این میزان فروش، 1 میلیارد و 660 هزار دلار مربوط به فروش داخلی و 2 میلیارد و 670 میلیون دلار مربوط به فروش بین‌المللی این کمپانی است.

در این سال برای دوازدهمین سال پیاپی فروش دو بخش بین‌الملل و داخلی کمپانی برادران وارنر از مرز 1 میلیارد دلار گذشت که در میان دیگر کمپانی‌های فیلمسازی رکوردی بی‌نظیر محسوب می‌شود.

 

*کمپانی برادران وارنر و ده زیر مجموعه:

کمپانی بزرگ فیلمسازی «برادران وارنر» دارای چندین کمپانی کوچکتر در زیر مجموعه خود است که عبارتند از : «وارنر برادرز استودیو»، «وارنر برادرز پیکچرز»، «وارنر برادرز اینتراکیتو اینترتیمنت»، «وارنر برادرز تلویژن»، «وارنر برادرز انیمیشن»، «وارنر هوم ویدئو»، «سینما نیولاین»، «دبلیو بی دات کام» و «دی‌سی اینترتیمنت»، همچنین نیمی از سهام شبکه تلویزیونی «سی دبلیو»ی آمریکا (American broadcast television network) نیز از آن برادران وانر است.

 

استودیوی انیمیشن سازی برادران وارنر

این کمپانی همچنین یکی از اعضاء انجمن فیلم آمریکاست.

 

 *امکانات سخت افزاری کمپانی برادران وارنر

 این کمپانی دارای یکی از بزرگترین و مجهزترین استودیوهای تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی و همچنین امکانات پس از تولید در سراسر دنیاست.

 

-امکانات تولید و پس از تولید فیلم

از جمله امکانات تولیدی این کمپانی در زمینه سخت‌افزار محوطه‌ای تاریخی به مساحت 110 جریب است در برگیرنده 30 استودیوی صداست.

همچنین محوطه‌ای سرباز به مساحت 20 جریب برای صحنه‌هایی در فضای باز اختصاص داده شده که تقریبا جاهای مهم آمریکا از خیابان‌های اصلی تا جنگل‌های باران خیز در آن بازسازی شده است.

 

کریستفر نولان و همکارانش در حال تدوین صدای «شوالیه تاریکی» در استودیوی برادران وارنر

علاوه بر موارد ذکر شده محوطه دیگری به مساحت 32 جریب وجود دارد که در آن 5 استودیوی صدای جداگانه و همچنین لوکیشن‌های مختلف فیلمبرداری وجود دارد.

این کمپانی همچنین دارد 16 استودیوی ضبط دوباره، 5 استودیوی دیالوگ گذاری فیلم‌ها، دو استودیوی بسیار بزرگ فولی و بیش از 175 اتاق تدوین است.

همچنین این استودیو در انگلستان یک استودیوی تولید فیلم 160 جریبی دارد که محل تولید فیلم‌های شاخص و پرهزینه‌ای چون هشت فیلم «هری‌پاتر»، «شوالیه تاریکی»، «شرلوک هلمز» و «چارلی و کارخانه شکلات» است.

 

_تنها موزه استودیویی هالیوود

این کمپانی همچنین دیگر امکانات مربوط به تولید از اتاق گریم و لباس گرفته تا جلوه‌های ویژه و اتاق عکس‌برداری را داراست.

 

این کمپانی همچنین دارای موزه‌ای بسیار بزرگ و دو طبقه است که در آن تمامی وسایل مربوط به فیلم‌هایی که در این استودیوی ساخته شده از نمایشنامه، لباس، اتومبیل و ... نگهداری می‌شود.

 

_تاسیس سالن نمایش‌های مجهز به فن‌آوری روز در سراسر جهان

کمپانی «برادران وارنر» از سال 1991 اقدام به ساخت سینما در سراسر جهان کرد.

تاکنون این سینما اقدام به ساخت بیش از 170 سینما در 11 کشور جهان کرده که این سینماها در برگیرنده هزار و 600 سالن نمایش است.

 

از دیگر کشورهایی که سینماهای برادران وارنر در آنجاها ساخته شده است می‌توان به کشورهای پرتغال،ژاپن، هلند، ایتالیا، چین، انگلستان و تایوان اشاره کرد.

از مجموع 170 سینمای سراسر جهان، 60 سینما در ژاپن قرار دارد، اولین فیلم سه بعدی اکران شده در ژاپن را نیز «برادران وارنر» در سینماهای خود در این کشور به نمایش درآوردند.

 

* محصولات جانبی «برادران وارنر»

 کمپانی «برادران وارنر» از سال 1984 تاکنون بیش از 3 هزار و 700 مجوز برای فروش محصولات جانبی خود از عروسک، لباس و لگو و ... در سراسر جهان صادر کرده است.

 

در تمامی این محصولات از شخصیت‌های جهانی چون «بتمن»، «سوپرمن» و «زن شگفت‌انگیز» گرفته تا شخصیت‌های محبوب کارتونی چون «لونی تونز»، «اسکوبی دو»، «یوگی» و «تام و جری» و همچنین «هری‌پاتر» الهام گرفته می‌شود.

 

*دهه‌های 30 و 40 اوج ساخت انیمیشن‌های نژادپرستانه در کمپانی برادران وارنر

 کمپانی برادران وارنر ساخت محصولات نژاد پرستانه را در دهه 30 و 40 به اوج خود رساند، آثاری که در آنها به اشخاص آمریکایی آفریقایی توهین می‌شد، تا آنجا که طی این دوران 11 انیمیشن محصول این کمپانی یا سانسور شد یا نمایش آن برای همیشه چه در تلویزیون و چه در سینما ممنوع اعلام شد.

 

در دهه‌های 30 و 40 بسیاری از نوازنده‌ها و خواننده‌ها موسیقی جاز همچون «لوئی آرمسترانگ»، آمریکایی‌های سیاهپوست بودند و کمپانی «برادران وارنر» با ساخت آثار موزیکال، شخصیت کارتون‌هایش را نوازندگان موسیقی جاز معرفی می‌کرد همچون 3 خرسی که در کارتون مشهور «موطلائی و سه خرس» وجود دارد.

 

موطلایی و سه خرس

 

از دیگر آثار تبعیض‌آمیزی که در دوران خود جنجال‌آفرین شد و همچنان نمایش آن ممنوع است، می‌توان به اولین قسمت‌های کارتون «لونی تونز و مری ملودیز»_ (سرزمین هللویا) سال 1931_ ، «یکشنبه برای ملاقات تیم برو» (1936) و «چراگاه‌های تمیز» (1937) اشاره کرد.

در انیمیشن «چراگاه‌های تمیز» 4 نوازنده ساهپوست جاز (فتز والر، لوئیس آرمسترانگ، کب کالووی و جیمی لانسفورد) که در دهه 30 و 40 از شهرت خاصی برخوردار بودند به صورت فرشته‌هایی در بهشت به تصویر کشیده‌ شده‌اند.

 

«خانه ییلاقی عمو تام» و «جنگل وحشت» از جمله 11 انیمیشن جنجال‌برانگیزی هستند که نمایش‌شان ممنوع شد.

 

انیمیشن جنگل وحشت

«جنگل وحشت» داستان فروشنده احمقی است که سر از خانه‌ای درمی‌آورد که آدم‌‌خوارهایی سیاه‌پوست در آن زندگی می‌کنند و او را برای ناهار خود در نظر می‌گیرند.

 

*سرانجام برادران وارنر/ رؤسای جدید کمپانی چه هستند؟

 می سال 1956 میلادی برادران وارنر اعلام کردند که سهام کمپانی را واگذار می‌کنند، در این میان «جک» به طور مخفیانه ترتیب تشکیل یک سندیکا را به ریاست «سرژه سمننکو»،بانکدار بوستونی، داد که بیش از آن 90 درصد از سهام کمپانی را خریده بود.

پس از آنکه سه برادر دیگر سهامشان را فروختند، جک در معامله‌ زیر میزی با «سمننکو» به سندیکای او پیوست و تمام سهام خود که شامل 200 هزار سهم بود را بار دیگر خریداری کرد، این معامله جولای 1956 به اتمام رسید و پس از آن جک بار دیگر به بزرگترین سهام‌دار کمپانی «برادران وارنر» تبدیل شد و رسما به ریاست این کمپانی انتخاب شد.

 

جک وارنر

خبر ریاست جک و معامله مخفیانه‌اش با سمننکو 31 می سال 1956 در مجله سینمایی ورایتی به چاپ رسید و خانواده‌اش او را برای همیشه طرد کردند، مدتی بعد او دچار سکته خفیف قلبی شد و به دلیل نقص در پاها تا آخر عمر مجبور بود از عصا استفاده کند.

تنها کمی پس از سکته قلبی، جک از استودیوی دیدن کرد و 600 میلیون دلار از حساب خود از این استودیو را برداشت کرد که 300 میلیون از آن را به همسرش «رِآ» بخشید و 300 میلیون بقیه را میان دو دخترش دوریس و بتی تقسیم کرد.

کمی پس از آن نیز «جک» بخش اعظمی از سهام باقیمانده‌اش از کمپانی را به «سمننکو» فروخت و دیگر هیچگاه از استودیوی برادران وارنر دیدن نکرد.

«جک وارنر» سرانجام 9 سپتامبر سال 1987 میلادی در سن 86 سالگی براثر ابتلا به بیماری قلبی درگذشت، دیگر برادرهای او «سم» سال 1927 براثر عوارض عفونت سینوسی در سن 40 سالگی، «هری» سالی 1958 بر اثر سکته قلبی در سن 77سالگی و «آلبرت» سال 1967 در سن 83 سالگی بدرود حیات گفتند.

 

هری وارنر

خانواده «وارنر» پس از فروش سهام کمپانی فیلمسازی خود به حرفه پرورش اسب مشغول شدند.

 

_تاجر ژاپنی تخم‌مرغ، مدیر اجرائی کمپانی «برادران وارنر»

 «کوین تی ‌سو ‌جی ‌هارا» متولد 25 اکتبر سال 1964، تاجر ژاپنی‌الاصل آمریکا، اولین و تنها آسیایی گرداننده یک استودیوی بزرگ هالیوودی است.

 

کوین تی‌‌ سو جی هارا

او و خانواده‌اش صاحبان کمپانی «ایمپایر اِگ» بودند و کار تجارت تخم‌مرغ را به عهده داشتند.

«کوین» بعدها از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی فارغ‌التحصیل شد و سال 1994 میلادی برای کمک به راه‌اندازی «تم پارک‌های شش پرچمی» (بزرگترین پارک‌های سرگرمی جهان) به استخدام کمپانی «برادران وارنر» درآمد.

 

او به قدری در کارش موفق بود که سال 2005 توانست ریاست کمپانی «برادران وارنر» در بخش «هوم اینترتیمنت» را به دست آورد.این بخش وظیفه پخش ویدئوهای خانگی و بازی‌های ویدئویی را به صورت آنلاین به عهده دارد.

این تاجر ژاپنی از ژانویه سال 2013 میلادی، پس از بازنشستگی «باری میر» (تهیه‌کننده آمریکایی که از سال 1971 وارد کمپانی «برادران وارنر» شد) به عنوان مدیر اجرائی این کمپانی انتخاب شد. او پنجمین مدیر اجرائی تاریخچه 90 ساله کمپانی «برادران وارنر» است.

«کوین تی ‌سو ‌جی ‌هارا» هفته گذشته نیز حکم برکناری  «جف رابینف» را از ریاست کمپانی «برادران وارنر» صادر کرده و به جای آن تیم سه نفره‌ای را به این سمت انتخاب کرد.

 

جف رابینف، رئیس سابق کمپانی برادران وارنر

«جف رابینف» از سال 2007 با حقوق 15 میلیون دلار در سال ریاست کمپانی برادران وارنر را به عهده داشت.«رابینف» 54 ساله، از سال 2004 نیز به عنوان یکی از اعضاء آکادمی اسکار انتخاب شده است.

تیم سه نفره مدیریتی «برادران» «گریگ سیلورمن»، «سو کرول» و «توبی امریش»، از چهره‌های مطرح صنعت سینمای آمریکا هستند که به ترتیب به ریاست بخش‌های «توسعه خلاقیت و تولید در سطح بین‌الملل»، «بازاریابی در سطح بین‌الملل و پخش جهانی» و «نیولاین سینما» انتخاب شده‌اند. 

 

*پروژه‌های عظیم برادران وارنر:

کمپانی «برادران وارنر» هر ساله به طور متوسط 18 الی 22 فیلم تولید می‌کند که در میان آنها پروژه‌های عظیم سینمایی زیادی به چشم می‌خورد که از جمله آنها می‌توان به دو فیلم موزیکال «جادوگر شهر اوز»، «رقص در باران»، فیلم جنایی «محرمانه ال.ای»،فیلم‌های کلاسیک «بر باد رفته»، «بن هور»، «امپراطوری خورشید» و درام‌های فراموش‌ نشدنی «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، «رنگ بنفش»، «شمال از شمال غربی» (هیچکاک)، «دکتر ژیواگو» (دیوید لین)، «رقصنده با گرگ‌ها» (کوین کاستنر)، «پدرخوانده» (فرانسیس فورد کاپولا)، «ارباب حلقه‌ها» و همچنین سری هفت‌گانه و بسیار پرهزینه «هری‌ پاتر» اشاره کرد.

 

*پروژه‌های ضد اسلامی و ضد ایرانی «برادران وارنر»:

هالیوود از دیرباز ساخت فیلم‌های ضد اسلامی و طی دهه‌های اخیر ضد ایرانی را در برنامه کاری خود قرار داده است، برخی از این پروژه‌ها در کمپانی «برادران وارنر» شکل گرفته‌اند که از جمله آنها می‌توان به دو فیلم سینمایی «300» که یکی سال 2007 ساخته شد و دیگری قرار است سال آینده میلادی به نمایش درآید، فیلم برنده اسکار «آرگو»، فیلم سینمایی «اسکندر» و فیلم «تول‌هِد» اشاره کرد.

_فیلم «اسکندر»:

کمپانی «برادران وارنر»، فیلم «اسکندر» را سال 2004 به کارگردانی «الیور استون» ساخت.

 

در این فیلم که در زمان خود جنجال زیادی به پا کرد بازیگرانی چون «آنجلینا جولی»، «وال کیلمر» و «کالین فارل» ایفای نقش کرده‌اند.

این فیلم دوران کودکی و آموزش دیدن اسکندر توسط ارسطو را نشان می‌دهد و سپس نبردهای اسکندر با داریوش سوم و نابود ساختن امپراتوری هخامنشیان که ریشه‌ای طولانی داشت و همچنین پس از آن حملات اسکندر به هند و مرگش را نشان می‌دهد.

ولی در این فیلم تصویری که از ایرانیان ارائه شده، انسان‌هایی وحشی و دور از تمدن است و وقایع تاریخی در آن تا حد زیادی تحریف شده است.

_فیلم «300» در دو قسمت:

این کمپانی سال 2007 اقدام به ساخت فیلم ضد ایرانی دیگری با نام «300» کرد که اعتراض ایرانیان در سراسر جهان را برانگیخت،کارگردانی این فیلم را «زاک اسنایدر» براساس فیلمنامه‌ای اقتباس شده از کمیک استریپی از «فرانک میلر»، نویسنده آمریکایی به عهده گرفت.

پشت صحنه فیلم 300

در این فیلم ماجرای حمله خشایارشا به یونان به طرزی غیر واقعی تصویر شده است. نکته خاص و عجیب ماجرای ساختگی فیلم، پیروزی 300 سرباز یونانی بر سپاهی 120 هزار نفری ایران است!

در این فیلم همچنین ایرانیان را مردمانی هیولا صفت ، فاقد فرهنگ و شعور و انسانیت معرفی می‌کنند که جز حمله به سرزمین های دیگر، تهدید صلح و کشتن انسان‌ها، چیز دیگری نمی‌دانند و البته در مقابل این قوم شرور چاره ای جز جنگ و نابودی آنها نیست تا بلکه جهانیان از دست این محور شرارت رهایی یابند.

البته «برادران وارنر» نه تنها نسبت به احساسات جریحه دار شده ایرانیان واکنش مثبتی نشان نداد بلکه هم‌اکنون در حال ساخت دومین قسمت این فیلم است و قرار است آن را سال آینده میلادی به نمایش درآورد.

_فیلم «تول‌هِد» (هیچ‌چیز خصوصی نیست):

سال 2007 برای کمپانی «برادران وارنر» از نظر ساخت پروژه‌های ضد ایرانی، ضد اسلامی، سال پرکاری بود.

 

فیلم «هیچ چیز خصوصی نیست»

این کمپانی در این سال علاوه بر ساخت فیلم ضد ایرانی «300»، اقدام به ساخت فیلم «هیچ چیز خصوصی نیست» کرد.

کمپانی کمی بعد نام این پروژه را به «تُوِل‌هِد» تغییر داد، واژه‌ای بسیار توهین آمیز برای افرادی از مذاهب مختلف که به عنوان حجاب یا با عناوین مختلف چیزی بر سر می‌نهند.

این فیلم داستان آن در طول جنگ خلیج فارس اتفاق می‌افتد درباره یک دختر عرب آمریکایی است که در عین آنکه با وسواس‌های جنسی خود درگیر است باید با پدر سخت‌گیر و یک‌دنده‌اش نیز کنار بیاید.

موضوع تغییر اسم فیلم، خشم مسلمانان را برانگیخت و نگرانی‌ها تا آنجا بالا گرفت که انجمن ارتباطات آمریکایی اسلامی طی نامه‌ای به کمپانی «برادران وارنر»، از این کمپانی خواستند که فیلم با همان نام «چیزی خصوصی نیست» پخش شود، ولی پاسخ این کمپانی کاملا منفی بود.  

_فیلم برنده اسکار «آرگو»:

آخرین فیلم ضد ایرانی که کمپانی «برادران وارنر» دست به تولید آن زد، فیلم «آرگو» به کارگردانی «بن افلک» بود.

 

فیلمی که علی‌رغم اعتراف برخی از رسانه‌های غربی و منتقدان سینمای غرب مبنی بر ضعیف بودنش، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال شد. جایزه‌ای که در اقدامی نادر و باور نکردنی توسط «میشل اوباما»، همسر «باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا اعلام شد. اقدامی که مورد انتقاد بسیاری از منتقدان و کارشناسان سینمای آمریکا و اروپا قرار گرفت، تا آنجا که اسکار 2013 یکی از سیاسی‌ترین اسکارهای تاریخ سینما نام گرفت.

فیلم «آرگو» روایتی هالیوودی از واقعه تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان ایرانی در جریان وقوع انقلاب اسلامی ایران است.

در این فیلم همچون دیگر آثار ضد ایرانی که تاکنون در هالیوود ساخته شده است، علاوه بر تحریف تاریخی، ایرانیان را انسان‌هایی غیرمتمدن و خالی از فرهنگ معرفی می‌کند.

  • نرگس محمدی-فارس

نقش فیلم‌های هالیوودی در ترویج خانواده‌ تک‌فرزند و سبک زندگی بی‌بند و بار

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
جالب است بدانید پدر باراک اوباما، همسر و فرزند خود را در حالی که باراک 3 ساله بود، ترک کرد. پس از جدایی پدر در زمان نوزادی خود، آنجلینا جولی نیز با مادر خود زندگی کرده است. تام کروز، هالی بری، ساموئل ال جکسون، مارلین مونرو، جک نیکلسون، جودی فاستر، آل پاچینو، جان لنون و بسیاری دیگر از هنرپیشگان هالیوود، نیز وضعیتی مشابه را داشته و به خاطر ترک پدر، با مادران خود زندگی کرده اند. خانواده تک والدی، اکنون به بخشی از جامعه آمریکا بدل گشته و نه تنها در پرده سینما، بلکه زندگی واقعی هنرمندان آن را نیز در بر می گیرد.

بحران خانواده در غرب
پس از انقلاب صنعتی و ورود به عصر مدرن، در غرب خانواده تحت تأثیر عوامل مختلف اهمیّت و جایگاه سابق خود را از دست داد. این مسئله، بسیاری از رهبران جهان صنعتی را نگران کرده است. با انحراف جوامع از هنجارهای طبیعی، خانواده در معرض آسیب های جدّی قرار گرفت. ازدواج و خانواده در ایالات متحده و سایر کشورهای مدرن غربی، در دو نسل گذشته تغییراتی اساسی شامل کاهش ازدواجهای رسمی، افزایش طلاق، زندگی مشترک بدون ازدواج و تولد فرزندان نامشروع و ... داشته است. در این گزارش قصد پرداختن به بحران خانواده در جوامع غربی را نداریم. برای این منظور می توانید به گزارش ویژه مشرق با نام "خانواده به سبک فرهنگ غرب" مراجعه کنید. به یاری خداوند قصد داریم در چند قسمت، به چگونگی بازتاب خانواده در هالیوود و نقش آن در برخورد با این مسئله بپردازیم.

نقش فیلم‌های هالیوودی در ترویج خانواده‌ تک‌فرزند و سبک زندگی بی‌بند و بار

 

ازدواج و خانواده در ایالات متحده و سایر کشورهای مدرن غربی،
در دو نسل گذشته تغییراتی اساسی شامل کاهش ازدواجهای رسمی، افزایش طلاق،
زندگی مشترک بدون ازدواج و تولد فرزندان نامشروع و ... داشته است.



رسانه و خانواده
روشن است که خانواده مهمترین و اساسی ترین واحد اجتماعی است که از منظر قرآن کریم تامین کننده یکی از نیازهای حیاتی بشر یعنی آرامش می باشد. به عقیده رهبر انقلاب، پایه و سلول اصلی در یک جامعه، خانواده بوده و خانواده سالم، لازمه پیشرفت در جامعه است. وجود آیات و روایات بسیار در خصوص اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و راهکارهای عملی برای حفظ و تحکیم بنیان خانواده، حاکی از جایگاه و ارزش والایی است که این دین الهی برای آن قائل است. البته نه تنها دین اسلام بلکه سایر ادیان وحیانی نیز با وجود اختلافات طبیعی بین ادیان در موضوعات گوناگون، بر مسئله خانواده تاکید داشته و در آموزه های خود بدان پرداخته اند. از این اشتراکات می توان نتیجه گرفت که ازدواج سالم و تشکیل خانواده پایدار، امری فطری است که خداوند جهت رشد و رسیدن به کمال برای انسان مقرر کرده است.
 

وجود آیات و روایات بسیار در خصوص اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده
و راهکارهای عملی برای حفظ و تحکیم بنیان خانواده،
حاکی از جایگاه و ارزش والایی است که این دین الهی برای آن قائل است.

یکی از اهداف اصلی رسانه ها برای نفوذ و تاثیرگذاری، خانواده ها هستند که عمیقا تحت تاثیر رسانه ها قرار می گیرند. هالیوود به عنوان یکی از بزرگترین غولهای رسانه ای از آغاز پیدایش خود تا کنون، موضوعات گوناگونی را دستمایه ساخت فیلم قرار داده و پیچیدگی های بیانی آن، روز به روز بیشتر شده است. اما در تمام این سالها، یکی از موضوعات مهم آن، نهاد خانواده بوده است. او دیدگاه ها و تعاریف خاص خود را در مورد خانواده به مخاطبین ارائه می دهد. تولیدات سینمایی و تلویزیونی بسیاری وجود دارند که تصویری مخدوش و نابهنجار از خانواده ارائه کرده اند و البته رو به افزایشند. کارشناسان اجتماعی با تاکید بر نقش مهم سینما در اخلاق خانواده در مورد اثرات منفی فیلم ها بر خانواده ها هشدار می دهند که آخرین نمونه آن، نگرانی مردم و کارشناسان نسبت به واقعه تیراندازی چند ماه پیش در مدرسه سندی هوک شهر «نیوتاون» ایالت آمریکا و تاثیر فیلمها و سریالها بر رواج این گونه خشونت می باشد.




کارشناسان اجتماعی با تاکید بر نقش مهم سینما در اخلاق خانواده در مورد
 اثرات منفی فیلم ها بر خانواده ها هشدار می دهند که آخرین نمونه آن،
 نگرانی نسبت به واقعه تیراندازی چند ماه پیش می باشد.


خانواده تک والدی
خانواده تک والدی یا تک سرپرست، انواع مختلفی دارد که برخی از آنها همواره و در هر فرهنگی به طور عادی وجود داشته است. خانواده  ای که یکی از والدین آن بر اثر فوت یا طلاق رسمی حضور نداشته و پدر یا مادر به تنهایی با فرزندان خود زندگی می کند. اما برخی دیگر از اشکال خانواده های تک والدی، مولود تمدن مدرن غربی و سبک زندگی بی بند و بار گونه آن است. ترک اختیاری یکی از والدین (به جای طلاق رسمی)، خیانت، روابط نامشروع و بارداری های ناخواسته، شایع ترین عوامل شکل گیری خانواده های تک والدی در آمریکا و سایر جوامع غربی است. هر کدام از موارد فوق به وفور در آثار نمایشی غربی قابل مشاهده است.

 

برخی اشکال خانواده های تک والدی، مولود تمدن مدرن غربی و
 سبک زندگی بی بند و بار گونه آن است که به وفور در آثار نمایشی غربی قابل مشاهده است.

یکی از اولین و مشهورترین فیلمهایی که به این موضوع پرداخت و بسیار مورد توجه نیز قرار گرفت، فیلم " کرامر علیه کرامر" بود. در این فیلم، جوانا کرامر زن خانواده، شوهر خود تد و پسرش بیلی را ترک می کند. تد مجبور است به تنهایی از فرزند خود مراقبت کند. در ابتدا بیلی خلأ حضور مادر و محبت او را حس می-کند و پدر نیز نمی تواند بین شغل و مراقبت از فرزند، توازن برقرار کند؛ اما پس از گذشت چند ماه، تد و بیلی با این موقعیت کنار آمده و علاقه شان به یکدیگر نیز افزوده می شود تا اینکه جوانا تقاضای سرپرستی بیلی را می کند. در نهایت، علیرغم رای دادگاه بر سرپرستی جوانا، وی منصرف شده و با وجود علاقه اش به بیلی، سرپرستی او را به شوهر سابق خود واگذار می کند. زیرا که معتقد است پناهگاه واقعی بیلی، بودن او با تد است. این فیلم از طرفی تد کرامر را بابت توجه زیاد به کار و غافل شدن از همسر و از طرفی جوانا را بابت مشکلات شخصیتی در جدایی صورت گرفته مقصر می داند.

 

این فیلم از طرفی تد کرامر را بابت توجه زیاد به کار و غافل شدن از همسر
 و از طرفی جوانا را بابت مشکلات شخصیتی در جدایی صورت گرفته مقصر می داند.

عادی سازی والدین مجردی که همسرانشان را ترک کرده اتد و پاسخ به نیاز به همسر در قالب روابط به ظاهر دوستانه مقطعی به جای ازدواجهای پایدار، از جمله نکاتی است که در فیلم کرامر علیه کرامر قابل مشاهده است. تصویری مخدوش از نقش مادر و همسر، نکته دیگری است که در قالب کاراکتر جوانا به معرض گذاشته شده؛ جونا مشکل شخصیتی و هویتی پیدا کرده و این مشکل او بنا به گفته خودش، پس از ازدواج رخ می-دهد. جوانا هویت خود را در چیزی خارج از نقش همسر و مادر می داند و برای همین همسر و فرزند خود را ترک می کند تا آن را بیابد. سپس با اشتغال یافتن خویش، موفق می شود به اصطلاح، خود را پیدا کند. جوانا نیز همانند تد و همسایه شان مارگارت (که او نیز از شوهر خود جدا گشته است) در دوران جدایی خود با شخص دیگری رابطه برقرار می کند. این فیلم در سال 1979 فروشی بالغ بر 106 میلیون دلار داشته و  با نامزدی در 9 بخش در جشنواره اسکار، موفق به کسب 5 جایزه آن نیز گردید؛ از جمله بهترین  فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی.


یکی از اولین و مشهورترین فیلمها درخصوص خانواده تک سرپرست،
 فیلم " کرامر علیه کرامر" بود که موفق به دریافت 5 جایزه اسکار گردید و
نظر مثبت منتقدین آن زمان را نیز به خود جلب کرد.


با بررسی در آثار تولید شده در هالیوود، مشخص می شود که نحوه پوشش این مسئله در آثار نمایشی، یا به صورت خرده داستان و در لایه های چندمین فیلم می باشد و یا تم اصلی داستان را در برمی گیرد. در هر دو شکل، نمونه های بی شماری از فیلمهای سینمایی و سریال و در سطوح کیفی مختلف وجود دارند. به عنوان مثال، سریال تلویزیونی "دختران گلیمور" که از سال 2000 تا 2006 در آمریکا و سایر کشورها پخش می شد، موضوع اصلی خود را به این مسئله اختصاص داد. در این سریال، زندگی یک مادر مجرد به نام "لورلا" بهمراه دخترش "روری" که در سن 16 سالگی او را باردار شده، به نمایش گذاشته می شود. لورلا در ابتدا از ازدواج با پدر روری خودداری کرده و تصمیم می گیرد به تنهایی با دخترش زندگی کند.

این سریال پر از رابطه هایی است که مادر و دختر، هرکدام با مردهای مختلف برقرار می کنند و پس از مدتی، آن را به هم می زنند. لورلا حتی چند بار ازدواج می کند از جمله با پدر روری، اما هر بار با شکست و جدایی روبرو می شود. این سریال از دید مجله تایم، جزء 100 برنامه تلویزیونی برتر تاریخ قرار گرفت و بازیگران آن نیز جوایز متعددی دریافت کردند.

فیلم "ارین بروکویچ" درباره زنی به همین نام است که پس از دو بار ازدواج ناموفق، اکنون صاحب سه فرزند می باشد. او مجبور است برای تامین مخارج فرزندان خود، به سختی کار کند. ارین موفق می شود با کمک وکیلش، برای خود کاری دست و پا کند. او و شرکتش در حال بررسی فساد یک کمپانی هستند. ارین تمام وقت خود را برای بررسی این پرونده می گذارد در حالیکه برای مراقبت از فرزندان خود ابتدا از پرستار بچه و سپس از مرد همسایه خود کمک می گیرد که رابطه اندکی نیز با او برقرار می کند. تلاش بیش از اندازه ارین در این پرونده و گذشتن از خانواده خود برای نجات جان شهروندانی که در اثر فساد کمپانی به بیماری دچار شده اند؛ در کنار بازی قوی هنرپیشه نقش ارین (که موفق به کسب جوایز اسکار و گلدن گلوب نیز برای بازی در این فیلم گردید) موجب تقویت بعد درام و انسانی این فیلم شده و در این قالب، شکل سنتی و طبیعی خانواده را به چالش می کشد و ارجحیت کار بر خانواده را برای یک زن نشان می دهد. حتی اگر آن زن، مادر مجرد بوده و کودکان او از داشتن پدر محروم باشند. در عوض، رابطه دوستی، خلأ پدر را پر می کند.



فیلم "ارین بروکویچ" در قالبی درام و انسانی، شکل سنتی خانواده را به چالش می کشد و ارجحیت کار بر خانواده را برای یک زن نشان می دهد. حتی اگر آن زن، مادر مجرد بوده و کودکان او از داشتن پدر محروم باشند.


"درباره یک پسربچه" فیلم سینمایی دیگری در این خصوص می باشد که در سال 2002 نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه گردید و نظر مثبت کاربران اینترنتی را نیز کسب نمود. این فیلم، یافتن پشتیبان و معنا بخش زندگی را نه لزوما در تشکیل خانواده بلکه بدون قید و بندها و مرزبندیهای سنتی و اخلاقی نیز ممکن می داند. در فیلم درباره یک پسربچه که محصول مشترک کشورهای امریکا، انگلیس و فرانسه است، چندین کاراکتر مادر مجرد به تصویر کشیده می شود. ویل، مردی تنهاست که به کمپ والدین مجرد رفته و به دروغ، خود را پدر مجرد جا می زند تا بتواند با آنان ارتباط برقرار کند. شعار این کمپ "والدین مجرد، تنها ولی در کنار هم" است. او با مادر مجردی به نام فیونا آشنا می شود که دچار افسردگی است. فیونا صاحب یک پسر دوازده ساله به نام مارکوس است. بین مارکوس و مادرش با ویل رابطه دوستی برقرار می شود. ویل، مارکوس را از حمایتها و کمکهای خود برخوردار می کند. پدر مارکوس، آنها را ترک کرده و با زنی دیگر ازدواج کرده است.
 

فیلم درباره یک پسربچه، یافتن پشتیبان و معنا بخش زندگی را نه لزوما در تشکیل خانواده
بلکه بدون قید و بندها و مرزبندیهای سنتی و اخلاقی نیز ممکن می داند.


مدتی بعد، ویل با یک مادر مجرد دیگر به نام راشل آشنا می شود. راشل پس از برقراری رابطه جنسی با مردی، صاحب یک پسر شده است. ویل بار دیگر مجبور می شود که وانمود کند پدر مجرد است و این بار از مارکوس کمک می گیرد تا نقش پسرش را بازی کند. در پایان، خانواده دو مادر مجرد (فیونا و راشل) بهمراه ویل در مهمانی دیده می شوند و فیلم، با روایت مارکوس پایان می یابد: «قبلا می خواستم از ویل درخواست کنم تا با مادر ازدواج کند، اما به نظر من، زوجها لزوما آینده دار نیستند آنچه مهم است داشتن پشتیبان است و اکنون من و ویل هر دو صاحب پشتیبان هستیم.»  
 

بودن کریس بعنوان یک پدر تنها، نه تنها عامل ناکامی وی نیست بلکه سرانجام او موفق می شود
 به خوشبختی مورد نظر خود برسد و حتی پسرش او را بهترین پدر دنیا می خواند.


فیلم "در جستجوی خوشبختی" برگرفته از داستان واقعی کریس گاردنر سیاهپوست، خرده فروش اسکنرهای پزشکی است که با مشکلات اقتصادی دهه 1980 آمریکا و فقر و بی خانمانی دست و پنجه نرم می کند. او بدنبال کسب شغل در یک کمپانی بوده و مجبور است به سختی کار کند تا از تنها پسر خود محافظت کند. همسر کریس در اوایل فیلم حضور دارد اما سپس بدلیل مشکلات اقتصادی، او را ترک می کند. فیلم تلاش برای رسیدن به خوشبختی توسط یک پدر مجرد و دشواریهای او در مراقبت از فرزند خود را به زیبایی نشان می دهد. علیرغم ثروتمند شدن کریس و موفقیت وی در تجارت در پایان فیلم، نشانه ای دال بر بازگشت همسر او دیده نمی شود. در واقع ترک همسر کریس و بودن او بعنوان پدر مجرد، نه تنها عامل ناکامی وی نیست بلکه سرانجام کریس موفق می شود به خوشبختی مورد نظر خود برسد و حتی پسرش او را بهترین پدر دنیا می خواند. افزون بر اینکه خود کریس نیز در ابتدای فیلم تلویحا بر تک والد بودن خود در گذشته اشاره کرده و اذعان می کند: «28 ساله بودم که برای اولین بار، پدرم را ملاقات کردم. تصمیم گرفتم وقتی صاحب فرزند شدم، کاری کنم که آنان بفهمند پدرشان چه کسی بوده است.» این فیلم در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد، نامزد دریافت جوایز اسکار و گلدن گلوب بوده و فروشی بالغ بر 307 میلیون دلار داشته است که برای یک فیلم خانوادگی، رقم بسیار بالایی به حساب می آید. به علاوه، نظر مثبت کاربران وب سایتهای اینترنتی فیلم و سریال از جمله وب سایت معتبر  IMDBرا نیز از آن خود کرد.

فیلم "با ارزش" معرف دختر سیاهپوست شانزده ساله ای است که صاحب دو فرزند نامشروع شده است. کلاریس بدلیل بارداری ، از مدرسه خود اخراج شده و به مدرسه استثنایی فرستاده می شود. کلارینس با وجود علاقه بسیار خود به تحصیل و تحمل دشواریهای فراوان از جمله فقر و خشونت مادر خود، تصمیم می گیرد فرزندانش را به دست خود بزرگ کند. او رویای تبدیل شدن به یک ستاره تلویزیون را نیز در سر می پروراند. این فیلم علیرغم پرداختن به موضوع مادران مجرد، مولفه های خانوادگی دیگری نیز دارد که در شماره های بعدی گزارش، به آنها می پردازیم. این فیلم نیز مورد توجه منتقدین قرار گرفت و جایزه بهترین فیلمنامه را در آکادمی اسکار سال 2010 از آن خود کرد.


فیلم با ارزش، بحران خانوادگی در یک محله فقیرنشین سیاهپوست را نشان می دهد و
مدعای این است که هر چیز که زندگی به انسان می دهد باارزش است.
فرزندان نامشروع کلارینس نیز با همین مدعا، توجیه می شوند.


فیلم لولا که محصول سال 2012 می باشد، داستان دختری نوجوان به همین نام است که بهمراه مادر و برادر خود زندگی می کند. پدر و مادر او علیرغم اینکه از هم جدا شده اند اما مخفیانه و بدون اطلاع از فرزندان خود، با هم مراوده دارند. چند تن از دوستان نزدیک لولا نیز همانند او نزد یکی از والدین خود زندگی می کنند. مادر لولا علیرغم اینکه سعی در بهبود رابطه با شوهرش را دارد، با مرد دیگری آشنا گردیده و با او ارتباط برقرار می کند. به علاوه، پدر لولا نیز بدنبال رابطه با فرد دیگری است. فیلم از طرفی به مسائل پیش روی یک نوجوان دبیرستانی در مدرسه و خانواده پرداخته و از طرفی دیگر، مسائل پیش روی یک مادر مجرد را به تصویرمی کشد. این فیلم با وجود استفاده از هنرمندان مشهور نوجوان آمریکایی، نتوانست فروش قابل توجهی داشته باشد.
 

فیلم از طرفی به مسائل پیش روی یک نوجوان دبیرستانی در مدرسه و خانواده خود پرداخته
و از طرفی دیگر، مسائل پیش روی یک مادر مجرد را به تصویرمی کشد.


آنچه مسلم می باشد این است که رواج این سبک زندگی در رسانه های آمریکایی، به نمونه های ذکر شده محدود نبوده و موارد بسیاری را در بر می گیرد که شرح همگی آنها در این گزارش نمی گنجد. روشن است که این روند در آینده نیز در هالیوود ادامه خواهد یافت. به عنوان مثال فیلم "باشگاه مادران مجرد" که در سال 2014 به پرده اکران خواهد رفت. در اینجا صرفا به ذکر تنها چند نمونه دیگر در سایر فیلمهای شناخته شده و پرفروش، بسنده می کنیم: درام تحسین شده فورست گمپ، فیلم جری مگوایر با بازی تام کروز، کاراکتر هری در فیلم آخرالزمانی آرماگدون، مادرِ گرتی، میشل و الیوت در فیلمE.T  اثر کارگردان مشهور استیون اسپیلبرگ، فیلم آخرالزمانی دانستن محصول 2009، جان مک کلین در سری فیلمهای جان سخت، سارا کانر در مجموعه ترمیناتور همگی نمونه های سینمایی هستند که پدیده تک والدی را در خرده داستانهای خود و در لفافه داستان اصلی، و با قالبها و ژانرهای مختلف، به معرض مخاطبین گذاشتند.






موارد فوق، همگی نمونه های سینمایی هستند که پدیده تک والدی را در خرده داستانهای خود
 و در لفافه داستان اصلی، و با قالبها و ژانرهای مختلف، به معرض مخاطبین گذاشتند.


منطق کلی حاکم بر تمامی این فیلمها، عادی سازی و کنار آمدن با این پدیده می باشد. به عبارتی دیگر، همه آنها سعی داشتند  والدین مجرد و خانواده تک سرپرست را نه به عنوان یک معضل ریشه ای در خانواده مدرن امروزی مورد نقد آسیب شناسانه قرار دهند، بلکه به عنوان امری عادی که همواره برای مشکلات پیش روی آن راه حلی است از جنس خود مشکل، معرفی کرده اند. جالب است بدانید این امر فقط در تولیدات سینمایی و تلویزیونی خلاصه نشده و حتی آثار مربوط به کودکان و نوجوانان نیز از این قضیه مستثنی نشده اند. شگفت آور است که قهرمانان محبوب مشهورترین و محبوبترین انیمیشن های کمپانی والت دیزنی مولود خانواده های غیر طبیعی هستند. در اینجا چند مثال از خانواده تک سرپرست در تولیدات انیمیشنی کمپانی والت دیزنی ذکر می کنیم:


شگفت آور است که قهرمانان مشهورترین و محبوبترین انیمیشن های کمپانی والت دیزنی مولود خانواده های غیر طبیعی هستند.


در انیمیشن پرطرفدار داستان اسباب بازی ها، صاحب اسباب بازی ها یعنی اندی با تنها مادر خود زندگی می-کند و در هیچ یک از سه قسمت فیلم، اثری از حضور پدر اندی دیده نمی شود. این در حالی است که اندی نسبت به"وودی" اسباب بازی گاوچران، احساسی خاص شبیه به پدر بودن دارد. همانطور که لی آنریک کارگردان این مجموعه سه قسمتی نیز به این نکته اشاره می کند.


در هیچ یک از سه قسمت انیمیشن داستان اسباب بازی ها، اثری از حضور پدر اندی دیده نمی شود. این در حالی است که اندی نسبت به"وودی" اسباب بازی گاوچران، احساسی خاص شبیه به پدر بودن دارد.

پرنسس جازمین نیز در انیمیشن علاءالدین وضعیتی مشابه اندی دارد. اما در این فیلم مادر اوست که داستانی نامعلوم دارد. به له در انیمیشن دیو و دلبر همراه با پدر خود به تنهایی زندگی می کند. دامبو فیل پرنده نیز با مادر خود است. امید است در آینده در گزارشی مجزا و به طور مبسوط، به خانواده های غیر متعارف در تولیدات نمایشی کودک و نوجوان پرداخته شود.

بازتاب در جامعه
بر اساس اطلاعات مرکز آمار و سرشماری آمریکا The U.S Census Bureau بیش از 12 میلیون خانواده تک والدی در سال 2012 در آمریکا به ثبت رسیده که از این میان نزدیک به 10.5 میلیون آن را خانواده هایی با مادر مجرد تشکیل می دهد که تقریبا معادل 84 درصد می باشد و نزدیک به نیمی از این مقدار، زیر خط فقر زندگی می کنند. یعنی از هر سه کودک در امریکا، یک کودک بدون پدر است. بیش از 45 درصد مادران مجرد، هرگز ازدواج نکرده اند. متوسط درآمد خانواده های تک مادر، یک سوم متوسط درآمد خانواده های با هر دو والدین است. مطابق آمار مرکز ملی خانواده های بی خانمان The National Center on Family Homelessness از هر 10 خانواده بی خانمان، 8 خانوار را زنان مجرد با فرزندانشان تشکیل می دهند.

نمودارهای زیر، از سوی مرکز فدرال آماری کودک و خانواده  Federal Interagency Forum on Child and Family Statistics منتشر شده است.

نمودار شماره یک، درصد کودکان زیر 17 سال در سه نوع خانواده دارای پدر و مادر، تک پدر و تک مادر را ما بین سالهای 1980 تا 2011 نشان می دهد.


شکل یک: درصد کودکان زیر 17 سال در سه نوع خانواده دارای پدر و مادر، تک مادر و تک پدر ما بین سالهای 1980 تا 2011


شکل شماره دو، حاکی از افزایش میزان مادران ازدواج نکرده در سال 2010 نسبت به 30 سال قبل از آن می باشد.


شکل دو: مقایسه درصد مادران ازدواج نکرده در سال 1980 با 2010 بر اساس رده های سنی مختلف


آمارها حاکی از وجود اختلاف معنی‌دار در زمینه رشـد شناختی، عاطفی، اجتماعی، تحصیلی، بهداشتی، جسمی و جنسی کودکان خانواده‌های تک والد با کودکان خانواده‌های دو والد واقعی است. تمدن مدرن غربی سعی دارد افراد را متقاعد کند که راه نیل به استعدادهای انسان و موفقیت و پیشرفت، مبتنی بر انکار قواعد مذهبی و اخلاقی است. آنچه امروز به عنوان مفهوم عقل و دانایی شناخته می شود آزادی انتخاب، بدون توجه به محدودیتهای اخلاقی است.


آمارها حاکی از وجود اختلاف معنی‌دار در زمینه رشـد شناختی، عاطفی، اجتماعی،
 تحصیلی، بهداشتی، جسمی و جنسی کودکان خانواده‌های تک والد با کودکان خانواده‌های دو والد واقعی است.

  • منبع: مشرق

دریم‌ورکس؛از انیمیشن‌های مهم جهان تا توصیه پرز به تاثیر بر مخاطب کودک +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

کمپانی دریم ورکس، با ۱۹ سال سن یکی از جوان‌ترین کمپانی‌های فیلمسازی هالیوود است که بیش از همه برای ساخت انیمیشن‌های موفقش چون «شرک»، «پاندای کونگفوباز»، «ماداگاسکار» و ... شهرت دارد.

 

در این گزارش در ادامه دو گزارش «برادران وارنر» (تاجر تخم‌مرغ وارث کمپانی فیلمسازی چهار برادر یهودی) و کمپانی «مترو گلدن مایر» (از شعار هنر برای هنر تا سرمایه‌گذاری در کارخانه اسلحه سازی) به بررسی تاریخچه و نوع عملکرد کمپانی «دریم ورکس»، کمپانی فیلمسازی دیگری از صنعت سینمای هالیوود که بیش از همه برای ساخت فیلم‌هایی چون «نجات سرباز رایان» و «گلادیاتور» و انیمیشن‌هایی چون «شرک» و «پاندای کونگفو باز» شهرت دارد بپردازیم.

*افتتاح کمپانی «دریم ورکس» توسط سه چهره شاخص هالیوود از خانواده‌هایی یهودی

کمپانی «دریم ورکس» یا «SGK» سال 1994 توسط سه چهره شاخص هالیوود، «استیون اسپیلبرگ»، «جفری کاتزنبرگ» و «دیوید گفن» افتتاح شد. در واقع SGK مخفف نام فامیلی این سه تن است.

 

 

کمپانی «دریم ورکس» اولین فیلم سینمایی خود با نام «صلح ساز» با بازی «جورج کلونی» و «نیکول کیدمن» را سپتامبر سال 1997 اکران کرد.

 

فیلم «صلح ساز» با بازی «جورج کلونی» و «نیکول کیدمن»

بلافاصله پس از این فیلم «اسپیلبرگ» اولین فیلم خود با نام «آمیستاد» را برای این کمپانی ساخت که توانست در چهار بخش از جوایز اسکار از جمله بهترین بازیگر نقش اول مرد برای «آنتونی هاپکینز» نامزد شود. «اسپیلبرگ» نیز برای این فیلم برای هشتمین بار نامزد دریافت جایزه اتحادیه کارگردانان آمریکایی شد.

 

فیلم «آمیستاد» به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ»

کمپانی «دریم ورکس» سال 1998 میلادی در کنار چند فیلم دیگر فیلم «نجات سرباز رایان» با به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ» و در همکاری با کمپانی «پارامونت» ساخت و در 11 بخش از جوایز اسکار نامزد شد که در نهایت توانست 5 جایزه اسکار از جمله بهترین کارگردانی را از آن خود کند.

این کمپانی سه سال پیاپی 1999، 2000 و 2001 میلادی نیز به ترتیب برای فیلم‌های «زیبای آمریکایی» با بازی «کوین اسپیسی» و «آنت بنینگ»، «گلادیاتور» و همچنین «ذهن زیبا» برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال شد، البته دو فیلم آخر را با همکاری کمپانی یونیورسال ساخته بود.

 

فیلم برنده اسکار «ذهن زیبا» با بازی «راسل کرو»

این کمپانی تا سال 2000 به اوج موفقیت رسیده بود، آنچنان‌که طی این سال میزان فروش کلی خود در گیشه جهان را 2 میلیارد دلار اعلام کرد.

این کمپانی سال 2001 نیز اولین جایزه اسکار خود در بخش انیمیشن بلند سینمایی را برای فیلم «شرک» با صداپیشگی «مایک میرز»، «کامرون دیاز» و «ادی مورفی» کسب کرد.

این کمپانی کار خود را با پروژه‌های موفقی چون «حلقه»، «اگر می‌توانی من را بگیر»، «جاده‌ای به سوی تباهی»، «دیدار با فوکرها»، «مدرسه قدیمی»، «پرچم‌های پدرانمان»، «نامه‌هایی از ایو جیما» و همچنین قسمت‌های بعدی انیمیشن «شرک» ادامه داد و طی این سال‌ها جوایز اسکار زیادی را در بخش‌های مختلف سینمایی از آن خود کرد.

«اسپیلبرگ»، «گفن» و «کاتزنبرگ» که 72 درصد از سهام کمپانی «دریم ورکس» را در اختیار داشتند دسامبر سال 2005 میلادی تصمیم گرفتند که این کمپانی را به «ویاکوم»، سهامدار اصلی کمپانی فیلمسازی «پارامونت» بفروشند. فرایند فروش کمپانی «دریم ورکس» فوریه سال 2006 به اتمام رسید.

 

در پایان سال 2008 میلادی «گفن» از کمپانی «دریم ورکس» جدا شد و «دریم ورکس» اعلام کرد که تصمیم دارد به همکاری خود با کمپانی «پارامونت» پایان دهد، در همین راستا یک قرارداد 1 میلیارد و 500 میلیون دلاری تولید فیلم با کمپانی «رلیانس» هند بسته شد، در این میان کمپانی «رلیانس» به منظور مستقل شدن کمپانی «دریم ورکس»به ریاست «استیون اسپیلبرگ»، 325 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد.

سال 2012 میلادی کمپانی «دریم ورکس» چند فیلم از جمله فیلم «لینکلن» به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ» را به نمایش درآورد که گزینه‌ای مطرح در رقابت‌های اسکار 2012 شد ولی در نهایت در بخش بهترین فیلم این رقابت‌ را به فیلم ضد ایرانی «آرگو» واگذار کرد. «لینکلن» در گیشه جهان بیش از 250 میلیون دلار فروش کرد و در نهایت برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای «دنیل دی لوئیس» شد.

این کمپانی هم‌اکنون فیلم ضد ایرانی «رکن پنجم» را در برنامه کاری خود دارد که قرار است 14 نوامبر سال جاری به نمایش درآید.

* کارنامه سه مؤسس کمپانی «دریم ورکس»

_استیون اسپیلبرگ، فیلمساز، تهیه‌کننده و نویسنده آمریکایی 18 دسامبر سال 1946 در یک خانواده یهودی در اوهایو متولد شد. مادرش یک پیانیست و همچنین رستوران‌دار و پدرش مهندس برق بود.

او کار خود را از سال 1969 با یک تله فیلم کوتاه شروع کرد.

 

استیون اسپیلبرگ در جوانی

براساس گزارش مجله فوربس «اسپیلبرگ» که فیلم‌هایی چون «فهرست شیندلر» و «مونیخ» را در کارنامه کاری خود دارد، با ثروتی بالغ بر 3 میلیارد و 200 میلیون دلار یکی از ثروتمندترین یهودیان هالیوود است که به اعتراف رسانه‌های غربی هرساله مبلغ قابل توجهی به رژیم صهیونیستی کمک مالی می‌کند.

 

اسپیلبرگ در کنار دارایی‌های خود صاحب یک آرشیو فیلم یهودی است که وظیفه آن نگهداری و تحقیق در زمینه فیلم‌های مستندی است که در رابطه با یهودیان ساخته می‌شود. این آرشیو فیلم همچنین توسط مؤسسه یهودیت معاصر «آبراهام هارمان» در دانشگاه اورشلیم و مرکز آرشیو‌های مرکزی صهیونیسم در سازمان صهیونیسم جهانی مدیریت و پشتیبانی می‌شود.

_دیوید گفن 21 فوریه سال 1943 میلادی در خانواده‌ای مهاجر یهودی در نیویورک متولد شد.او تهیه‌کننده تئاتر و سینماست و یکی از میلیاردرهای یهودی هالیوود است.

 

دیوید گفن «اولین نفر سمت چپ» در کنار «کاتزنبرگ» و «اسپیلبرگ»

_جفری کاتزنبرگ، تهیه‌کننده پولدار هالیوود 21 دسامبر سال 1950 میلادی در یک خانواده یهودی در نیویورک متولد شد.

 

کاتزنیرگ، مدیر اجرایی کمپانی «دریم ورکس»

او از سال 1984 تا 1994 میلادی ریاست کمپانی فیلمسازی «والت دیزنی» را به عهده داشت. در این دوره این کمپانی انیمیشن‌های مشهوری چون «زشت و زیبا»، «علاءالدین»، «شاه لیر» و «پری‌کوچولو» را ساخت.او که در کنار دو همکار دیگر خود از طرفداران پر و پا قرص اوباماست با کمک 2 میلیون دلاری به ستاد انتخاباتی «اوباما»، یکی از پرمنفعت‌ترین طرفداران هالیوودی او محسوب می‌شود.

 

کاتزنبرگ در کنار اوباما

«کاتزنبرگ» هم‌اکنون مدیریت اجرایی «دریم ورکس» را به عهده دارد.

* استودیو انیمیشن سازی دریم ورکس با 27 انیمیشن سینمایی موفق:

کمپانی انیمیشن سازی SKG دریم ورکس به مساحت شش هکتار و با بیش از هزار و 400 کارمند در کالیفرنیا قرار دارد وظیفه ساخت انیمیشن‌های سینمایی و همچنین برنامه‌های تلویزیونی را به عهده دارد. ساخت هر انیمیشن در این کمپانی 3 تا 5 سال به طول می‌انجامد.

 

کمپانی انیمیشن سازی «دریم ورکس» اگر چه در ابتدا توسط «اسپیلبرگ»، «گفن» و «کاتزنبرگ» به عنوان زیر مجموعه‌ای از کمپانی «دریم ورکس» تأسیس شد ولی از سال 2004 به طور کلی از این کمپانی مستقل شد و ریاست آن را «دیوید کاتزنبرگ» به عهده گرفت.

 

    سر در ورودی کمپانی انیمیشن سازی دریم ورکس

کمپانی مستقل انیمیشن سازی دریم ورکس تاکنون بیش از 27 انیمیشن سینمایی از جمله «شرک»، «ماداگاسکار»، «پاندای کونگفوباز» و «تربیت اژدها» را تولید کرده است که همگی در گیشه موفق بوده‌اند، آنچنان‌که اسامی سه انیمیشن «شرک 2»، «شرک 3» و «شرک برای همیشه» در فهرست 50 انیمیشن سینمایی تاریخ سینما قرار دارد.

 

این کمپانی تاکنون برنده جوایز متعددی از جمله دو جایزه اسکار، چندین و چند جایزه امی و آنی و همچنین چندین جایزه گلدن گلوب و بفتا بوده است

کمپانی «دریم ورکس» سال 2012 با همکاری کمپانی‌های سرمایه‌گذاری چینی اقدام به تأسیس یک کمپانی سرگرمی با نام «اوریینتال دریم ورکس» در شانگهای کرد که کارش توسعه و تهیه‌ فیلم‌های ساخته شده در چین و محصولات مشتق شده از آن است.

                     کاتزنبرگ و سرمایه‌داران چینی

«پاندای کونگفوباز 3»، اولین انیمیشن تولید شده در این کمپانی است که قرار است اواخر سال 2015 میلادی به نمایش درآید، البته اولین انیمیشنی که تماما محصول این کمپانی باشد یک انیمیشن سینمایی زنده اقتباس شده از مجموعه کتاب چینی «رمز تبت» است که قرار است سال 2015 میلادی به نمایش درآید.

 

کتاب چینی رمز تبت

 

آرم کمپانی اورینتال دریم ورکس در شانگهای چین

کمپانی «اوریینتال دریم ورکس» اخیرا سرمایه‌ خود را 2 میلیارد و 700 میلیون دلار افزایش داده و قرار است به زودی ساخت مجموعه‌ای بزرگ شامل تعداد سینمای زنجیره‌ای، مرکز خرید، گالری، هتل، رستوران و همچنین بزرگترین سالن نمایش آی‌مکس جهان را راه‌اندازی کند، انتظار می‌رود که این مجموعه‌ای سال 2016 افتتاح شود.

کمپانی انیمیشن سازی «دریم ورکس» همچنین جولای 2012 برنده مزایده خرید کمپانی سرگرمی «کلاسیک مدیا» شد توانست در قبال پرداخت 155 میلیون دلار، کمپانی سرگرمی «کلاسیک مدیا» از آن خود کند.

 

«کلاسیک مدیا»، یک کمپانی سرگرمی است که بیش از 6 هزار و صد اپیزود انیمیشن را در کارنامه کاری خود دارد که «گاسپر»، «آلبرت چاق» و «رادولف گوزن بینی قرمز» از آن جمله‌اند.

 

انیمیشن «گاسپر»

برای چندین سال نیز کمپانی «پارامونت پیکچرز» حق پخش انیمیشن‌های «دریم ورکس» را به عهده داشت ولی از اوایل سال 2013 میلادی کمپانی «فوکس قرن بیستم» در قراردادی 5 ساله این امتیاز را به دست آورده است.

* انیمیشن شرک، از شخصیت‌هایی با منشاء حقیقی تا تلاش 275 انیماتور طی 3 سال

 

به عقیده برخی از کارشناسان سینمایی «شرک» در واقع پاسخ «دریم ورکس» به کارتون «میکی موس» والت دیزنی بود.

قسمت اول انیمیشن شرک حاصل تلاش بیش از 275 هنرمند طی 3 سال است.

 

                          طرح‌ اولیه «شرک»

 

زمانی‌که کمپانی «دریم ورکس» تأسیس شد، «جان اچ. ویلیام»، تهیه‌کننده آمریکایی،کتاب بچه‌هایش را به کمپانی آورد و زمانی‌که «جفری کاتزنبرگ» آن را دید به شدت شیفته شخصیت شرک و داستان آن شد. مدتی بعد استودیو تصمیم گرفت که داستان این کتاب را تبدیل به فیلم کند.

 

                            کتاب «شرک»

پس از خریداری امتیازهای مربوط به این کتاب، از نوامبر سال 1995 میلادی، «کاتزنبرگ» به سرعت کارهای مربوط به ساخت انیمیشن «شرک» را آغاز کرد.

البته «استیون اسپیلبرگ‌» سال 1991 حتی پیش از تأسیس کمپانی «دریم ورکس» به فکر ساخت انیمیشن «شرک» براساس این کتاب به صورت سنتی بود ولی به دلیل مشکلاتی موفق به این کار نشده بود.

«کاتزنبرگ» و «اندرو آدامسون» به طور مشترک کارگردانی این انیمیشن را به عهده گرفتند ولی از همان ابتدا این دو بر سر اینکه این فیلم باید تا چه اندازه نیز مناسب بزرگسالان باشد، با یکدیگر دچار اختلاف شدید شدند.«آدامسون» معتقد بود که باید برخی شوخی‌های جنسی به این انیمیشن اضافه شود ولی «کاتزنبرگ» با این مطلب مخالف بود و این موضوع پروژه را برای مدتی به تأخیر انداخت.

 

در نهایت سال 1997 «اندرو آدامسون» و «کلی آزبری» با همکاری یکدیگر اولین انیمیشن «شرک» را کارگردانی کردند.

اکثر طرح‌های اولیه مربوط به خانه «شرک» بین‌ سال‌های 1996 تا 1997 میلادی با استفاده از فتوشاپ کشیده شد و در ابتدا قرار بود که شرک با پدر و مادرش زندگی کند و در رختخوابش ماهی گندیده نگهداری کند و در مراحل بعدی این قسمت دچار تغییراتی شد.

 

              طرح‌های اولیه خانه مردابی شرک

_شخصیت شرک برگرفته از مردی زشت رو معروف به «فرشته فرانسوی» که به 14 زبان سخن می‌گفت

شخصیت شرک از فردی به نام «مائوریس تیلت» الهام گرفته شده است.

«تیلت» که بیماری آگرومگالی مبتلا بود به مرور چهره‌اش زشت و زشت‌تر شد ولی او به جای آنکه خودش را در خانه حبس کند به کشتی رو آرود و به خاطر چهره‌اش به کشتی‌گیر شناخته شده‌ای تبدیل شده او که در ابتدا «غول عجیب و غریب رینگ» نام گرفته بود به مرور «فرشته فرانسوی» نامیده شد.

او که فرد بسیار باهوشی بود علاوه بر کشتی، نویسنده قابلی بود که به 14 زبان زنده دنیا سخن می‌گفت، او سرانجام سال 1954 در سن 51 سالگی درگذشت. پس از مرگش از چهره او قالب گیری شد و یکی از این قالب‌ها هم‌اکنون در موزه باربل نیویورک قرار دارد.

 

به گفته «رامان هویی»، سرپرست انیماتورهای کارتون «شرک»، برخلاف شخصیت «شرک»، شخصیت‌ «فیونا» هیچ منشاء حقیقی ندارد و تنها زاده تخیل انیماتورهاست ولی بیش از 100 طرح کشیده شد تا سرانجام به طراحی نهایی رسیدیم.

 

شخصیت «الاغ» نیز برگرفته از یک الاغ واقعی با نام «پِری» است که سال 1994 متولد شد و هم‌اکنون در مزرعه‌ای در کالیفرنیا زندگی می‌کند.

 

* سهامداران کنونی «دریم ورکس» چه کسانی هستند؟

سهام استودیوهای «دریم ورکس» هم‌اکنون متعلق به «استیون اسپیلبرگ»، «استنسی اسنایدر»، تهیه‌کننده آمریکایی و همچنین کمپانی «رلیانس» هند است.

 

اسپیلبرگ در کنار استنسی اسنایدر

بیشتر فیلم‌های این کمپانی نیز توسط کمپانی «والت دیزنی» بازاریابی و پخش می‌شوند.

 

*ماجرای لگوی دریم‌ورکس و پسری نشسته روی ماه که ماهی‌گیری می‌کند

 

اولین بار طرح مردی که بر ماه نشسته و ماهیگیری می‌کند توسط طراحان کمپانی کشیده شده به تائید اسپیلبرگ می‌رسد.

قرار است که این تصویر توسط کامپیوتر کشیده شود ولی «دنیس مورن»، مدیر جلوه‌های ویژه که نام آن در بسیاری از فیلم‌های «اسپیلبرگ» به چشم می‌خورد، پیشنهاد می‌دهد که طرح این لگو با دست کشیده شود به مراتب بهتر و جذاب‌تر خواهد بود. «اسپیلبرگ» و دیگر مؤسسان کمپانی این پیشنهاد را می‌پذیرند و در نتیجه «مورن» از دوست صمیمی‌اش «رابرت هانت» می‌خواهد تا این کار را به عهده بگیرد.

«هانت» طرح اولیه را کمی تغییر می‌دهد و اینبار پسر بچه‌ای را تصویر می‌کند که بر لبه ماه نشسته و ماهیگیری می‌کند، اسپیلبرگ این طرح را بیشتر از طرح قبلی می‌پسندد.

 

هانت دست به کار می‌شود که به جای تصویر پسربچه روی ماه، تصویر پسر خودش «ویلیام» را جایگزین می‌کند.

* «داستان کوسه»، انیمیشنی که خشم ایتالیایی‌ها را برانگیخت

منتقدان ایتالیایی: «داستان کوسه» یک انیمیشن نژادپرستانه است

کمپانی انیمیشن سازی «دریم ورکس» سال 2004 ساخت انیمیشن سینمایی «داستان کوسه» را تمام کرد.

این انیمیشن داستان یک خانواده مافیایی است که پدر خانواده شخصی به نام «دون دینو» ست.

داستان یک خانواده مافیایی است که پدر خانواده شخصی به نام «دون دینو» ست. دو شخصیت اصلی فیلم نیز «لینا» و «لوکا» نام دارند.

در پی اکران این فیلم بسیاری از رسانه‌های ایتالیایی به انتقاد از این انیمیشن پرداختند و آن را یک انیمیشن نژادپرستانه معرفی کردند.

 

مؤسسه ایتالیایی آمریکا نیز متذکر شد که چرا «استیون اسپیلبرگ» به کودکان ما احترام نمی‌گذارد؟

این مؤسسه حتی با هدف جلوگیری از اکران و پخش این انیمیشن یک کمپین راه‌اندازی کرد.

به گفته این مؤسسه ایتالیایی آمریکا ،مطبوعات ایتالیا و همچنین مقامات سینمایی ایتالیا؛ در بسیاری از محصولات هالیوود از جمله این انیمیشن شخصیت‌های ایتالیایی، افرادی جنایتکار، بی‌اخلاق و شیطانی معرفی می‌شوند. آنچنان‌که شخصیت‌های منفی انیمیشن «داستان کوسه» چون «لینا» و «لوکا» اسامی ایتالیایی دارند.

سخنگوی این مؤسسه در ایمیلی به کمپانی «دریم ورکس» از رؤسای این کمپانی خواست لااقل نام فامیلی شخصیت‌های فیلم را تغییر دهد ولی کمپانی با این موضوع مخالفت کرد.

براساس تحقیقاتی که دو سال پیش در نشریه خبری «ریس وایر»، یک بنگاه خبری وابسته به یک موسسه تحقیقاتی در ایتالیا منتشر شد از سال 1928 به بعد بیش از هزار و 220 فیلم درباره ایتالیایی‌ها در هالیوود ساخته شد که از این تعداد 361 فیلم (30 درصد) تصویرگر واقعیات و 859 فیلم (70 درصد) تصویری مخدوش از ایتالیایی‌ها ارائه‌ داده‌اند.

 

* روابط صمیمانه کمپانی «دریم ورکس» با رژیم صهیونیستی

«شیمون پرز»، رییس جمهور رژیم صهیونیستی در دیدار با سران «دریم ورکس»: تأثیر هالیوود بر مردم دنیا بیش از تأثیر سیاستمداران است/مخاطب کودک بسیار حائز اهمیت است

اگر چه تأسیس این کمپانی توسط سه چهره یهودی هالیوود از جمله «استیون اسپیلبرگ» که ماهانه مبلغ قابل توجهی به رژیم صهیونیستی کمک مالی می‌کند، خود نشان دهند رابطه دوستانه این کمپانی با رژیم صهیونیستی است ولی اشاره به دیدار «شیمون پرز»، رئیس جمهور این رژیم با سران کمپانی «دریم ورکس» نیز خود تائید کننده این مطلب است.

«شیمون پرز» اوایل سال 2012 میلادی در سفر 4 روزه خود به آمریکا، در میان استقبال بیش از هزار و 400 یهودی و برخی مقامات سیاسی این شهر از جمله شهردار این شهر وارد لس‌آنجلس می‌شود و بخش مهمی از سفر او به دیدار از کمپانی «دریم ورکس» و رؤسای آن اختصاص می‌یابد.

 

 «شیمون پرز»، رئیس جمهور رژیم صهیونیستی در کنار رؤسای «دریم ورکس» از جمله «کاتزنبرگ»

«پرز» در این ملاقات صمیمانه  به نقش یهودی‌ها در تاسیس تجارت استودیوهای بزرگ فیلمسازی اشاره کرد و متذکر می‌شود: نباید ارتباط حیاتی میان هالیوود و آموزش را نادیده گرفت و باید بدانید که کودکان بیش از سیاستمداران به بازیگران اعتقاد دارند.

وی همچنین تاکید کرد: شما هالیوودی‌های پیام اسرائیل را در جهان توزیع می‌کنید.

«کاتزنبرگ»، مدیر اجرایی «دریم ورکس» نیز در این دیدار دوستانه تابلویی از انیمیشن «شاهزاده مصر»، اولین انیمیشن سینمایی «دریم ورکس» را به رییس رژیم صهیونیستی هدیه داد.

 

هدیه «دریم ورکس» به رئیس جمهور رژیم صهیونیستی

سفر «پرز» در شرایط بسیار حساس سیاسی جهان به هالیوود در عرصه مطبوعات غرب، انعکاس‌های متفاوتی داشت.

روزنامه لس‌آنجلس تایمز با تیتر «شیمون پرز بر تاثیر جهانی هالیوود تاکید کرد» این خبر را انعکاس داد و نوشت: سفر «شیمون پرز» به آمریکا در حالی صورت گرفته که سیاست‌های اوباما در برابر ایران و اسرائیل به یکی از موضوعات مهم جهان امروز تبدیل شده و این مسئله به شدت موجبات نگرانی دموکرات‌های هالیوود را فراهم آورده است.

این روزنامه آمریکایی با اشاره به اینکه دیدار «پرز» از کمپانی «دریم ورکس» تحت تدابیر بسیار شدید امنیتی صورت گرفته است، در پایان افزود: اگر چه سفر «شیمون پرز»، برنده جایزه نوبل صلح، سفری تشریفاتی به نظر می‌رسد ولی بر کسی پوشیده نیست که او در واقع نماینده و فرستاده «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر اسرائیل است.

 

 

سایت سینمایی «هالیوود ریپورتر» نیز با تیتر «رییس جمهور اسرائیل تاثیر هالیوود بر جوانان را ستود» به این خبر پرداخت و متذکر شد: «شیمون پرز» در زندگی شخصی‌اش نیز با هالیوود در ارتباط است، زیرا «لارن باکال»،(بازیگر مشهور هالیوود و همسر «همفری بوگارت»‌) دختر عموی اوست، هر دوی آن‌ها با نام خانوادگی «پرسکای» متولد شدند ولی خانواده پرز زمانی که به فلسطین مهاجرت کردند فامیلی‌شان را تغییر دادند، «باکال» نیز زمانی که روی صحنه رفت، آن را تغییر داد.

همچنین نشریه سینمایی ورایتی ضمن انعکاس تمامی سخنان پرز، بیش از همه این بخش از سخنان او که درباره تاثیر هالیوود بر کودکان بود را مورد توجه قرار داد.

البته «شیمون پرز» چند ماه پیش از دیدن از کمپانی «دریم ورکس» میزبان هیأتی 50 نفره از مقامات هالیوود بود که در آن نشست نیز بر این نکته تأکید کرده بود که «هالیوودی‌ها» نه تنها در عرصه سینما و تلویزیون فعالیت می‌کنند بلکه در واقع فعالان آموزش و پرورش هستند که با کمک اعتمادی که به‌وجود می‌آورند، می‌توانند تاثیرگذار باشند و پیام اسرائیل را در جهان توزیع کنند.

* فیلم‌های ضد ایرانی و ضد اسلامی دریم ورکس؛ از «خانه‌ای از شن و مه» تا «رکن پنجم»

_فیلم ضد اسلامی مونیخ (2005 میلادی):

 

فیلم «مونیخ» را «استیون اسپیلبرگ»، کارگردان فیلم‌هایی چون «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» براساس فیلمنامه‌ای از «تونی کوشنر»، فیلمنامه‌نویس یهودی هالیوود با بودجه‌ای بالغ بر 75 میلیون دلار کارگردانی می‌کند.

 

                    پشت صحنه فیلم مونیخ

این فیلم که براساس داستانی واقعی ساخته شده است، درباره کشته شدن چند ورزشکار اسرائیلی به دست چند جوان فلسطینی در جریان المپیک مونیخ است که در مقابل موساد وارد عمل شده و چند فلسطینی نیز به قتل می‌رسند، از این حادثه در تاریخ به نام «سپتامبر سیاه» یاد شده است.

پشت صحنه فیلم مونیخ

 

 

_فیلم ضد ایرانی «خانه‌ای از شن و مه» (محصول سال 2003 میلادی)

«خانه‌ای از شن و مه» محصول سال 2003 با بازی «بن کینگزلی»، «جنیفر کانلی» و «شهره آغداشلو» است.

فیلمی درباره یک سرهنگ بازنشسته نیروهای هوایی رژیم شاهنشاهی ایران به نام «بهرانی» است که برای آنکه بتواند به زندگی اشرافی خود ادامه دهد با مشکلات مالی فراوانی روبرو می‌شود و مجبور است دست به هر کاری بزند.

 

«بن کینزلی» در فیلم «خانه‌ای از شن و مه»

او پس از مرگ پسرش دیوانه شده است به خانه باز می‌گردد و بدون بازگو کردن اتفاقاتی که برایش رخ داده به همسرش لبخند می‌زند و می‌گوید: «وقتش فرا رسیده که به اصفهان باز گردیم»، و از اینکه او را سال‌ها از وطنش دور کرده از او پوزش می‌طلبد و سپس مخفیانه در چای همسرش سم کشندهٔ خواب‌آور می‌ریزد، و نادیا را پس از فرورفتن در خواب مرگ در تخت می‌خواباند. سپس یونیفورم افسری نیروی هوایی شاهنشاهی خود را پوشیده، و در حالی که به خاطرات خودش و همسرش در سواحل دریای خزر می‌اندیشد، به زندگی خود پایان می‌دهد و در کنار او جان می‌سپارد.

 

تصویری که از سرهنگ «بهرانی» به عنوان یک ایرانی در این فیلم ارائه شده، فردی افسرده و شکست خورده در یک زندگی فلاکت‌بار که در نهایت به خودکشی می‌انجامد.

_فیلم ضد ایرانی «رکن پنجم» (14 نوامبر اکران می‌شود)

بنیانگذار سایت افشاگرانه «ویکی‌لیکس»: پروژه سینمایی«رکن پنجم» با هدف تشویق جنگ علیه ایران طراحی شده است/رسانه‌های فاسد اینگونه در جنگ دستگاه‌های امنیتی وارد می‌شوند.

فیلم سینمایی «رکن پنجم» که قرار است نوامبر آینده به نمایش درآید پس از دو پروژه ضد ایرانی «300» و «آرگو» که در کمپانی «برادران وارنر» ساخته شد، جدیدترین محصول ضد ایرانی هالیوود است که این‌بار کمپانی فیلمسازی «دریم ورکس» وظیفه ساخت آن را به عهده گرفته است.

 

صحنه‌ای از فیلم «رکن پنجم»

فیلمبرداری این فیلم اسفند سال گذشته در برلین آغاز شد ولی از همان ابتدا با جنجال زیادی روبرو بود.

آنچنان‌که نه تنها رسانه‌های داخلی به افشاگری درباره این پروژه سینمایی پرداختند بلکه «جولین آسانژ»، مؤسس سایت «ویکی‌لیکس» نیز با اشاره به این مطلب که یک نسخه از فیلمنامه فیلم هالیوودی «رکن پنجم» را در دست دارد، این پروژه را یک فیلم ضد ایرانی که با هدف ترغیب جنگ علیه ایران ساخته شده می‌شود، نامید.

«جولین آسانژ» اذعان داشت: «رکن پنجم» یک فیلم تبلیغاتی یک‌جانبه و شدید علیه وب‌سایت ویکی‌لیکس است. ولی فقط حمله علیه ما نیست، بلکه حمله‌ای آگاهانه علیه ایران نیز هست و به تبلیغات جنگ‌افروزانه علیه ایران دامن می‌زند.

وی افزود: صحنه اول این فیلم مرکزی نظامی در ایران را در حالی نشان می‌دهد که ایرانی‌ها در حال کار برای ساختن بمب هسته‌ای هستند. می‌خواهم بدانم آخر چنین ماجرایی با ساختن فیلم درباره ویکی‌لیکس چه ارتباطی دارد؟

به گفته «آسانژ» در صحنه‌ دیگری از این فیلم یک دانشمند علوم هسته‌ای ایران در شهر قاهره با یک مامور سازمان سیا در حال مذاکره درباره این موضوع است که ایران طی شش ماه آینده نمونه بمب هسته‌ای خود را آزمایش خواهد کرد.

جولین آسانژ در ادامه سخنانش متذکر می‌شود که خود دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا به خوبی می‌دانند که ایران در حال حاضر برنامه‌های هسته‌ای تسلیحاتی ندارد.

جولین آسانژ، مؤسس سایت ویکی‌لیکس

مؤسس سایت افشاگرانه ویکی‌لیکس، می‌افزاید:فیلمنامه این فیلم دروغ اندر دروغ است، فیلمی پرهزینه و هالیوودی که قرار است 15 نوامبر در آمریکا اکران شود. رسانه‌های فاسد و فرهنگ فاسد به این شکل در جنگ دستگاه‌های امنیتی شریک می‌شوند، رسانه‌های بزرگ بیش از حد به مراکز قدرت و نهادهای قدرتمندی که قاعدتا باید در مورد آنها گزارش تهیه کنند نزدیک هستند

«رکن پنجم» ترکیبی است از دو عبارت «ستون پنجم» و «رکن چهارم» که این دومی در تعابیر سیاسی رایج در غرب اصطلاحاً به رسانه های خبری و نقش مهم آنها در حفاظت و تثبیت دموکراسی اطلاق می‌شود.

و اما در آخر...

«زیپورا مناخه»، سخنگوی سابق ارتش اسرائیل می‌گوید: شما به خوبی می‌دانید، کودن‌ترین آمریکایی‌ها هم به خوبی می‌دانند که ما (صهیونیست‌ها) دولتمردانشان را کنترل می‌کنیم، آنها با ما چکار می‌توانند بکنند؟

 

               سخنگوی سابق ارتش اسرائیل

وی می‌افزاید: ما در آمریکا کنگره، رسانه و هرچیز دیگری را کنترل می‌کنیم. شما در آمریکا می‌توانید از خدا انتقاد کنید ولی از اسرائیل نه...
  • گزارش از نرگس محمدی - فارس

والت دیزنی؛از خلق میکی‌موس تا حمایت از همجنس‌بازان +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

این گزارش در ادامه سه گزارش کمپانی‌های ‌«برادران وارنر»  (تاجر تخم‌مرغ وارث کمپانی فیلمسازی چهار برادر یهودی)، «مترو گلدن مایر» (از شعار هنر برای هنر تا سرمایه‌گذاری در کارخانه اسلحه سازی) و دریم‌ ورکس (توصیه پرز در کمپانی دریم ورکس به تاثیر بر مخاطب کودک)، به بررسی تاریخچه 90 ساله کمپانی «والت دیزنی»، یکی از قدیمی‌ترین استودیوهای فیلمسازی هالیوود بپردازیم:

 

*مروری بر تاریخچه 90 ساله «والت دیزنی»، از شکست‌های پیاپی تا خلق شخصیت‌های موفقی چون «میکی‌موس» و «سفید برفی»

کمپانی «والت دیزنی» یک استودیوی چند منظوره است که در ایالت کالیفرنیا قرار دارد.

این کمپانی 16 اکتبر سال 1923 توسط «والت» و «روی» دیزنی با نام استودیوی کارتون برادران دیزنی افتتاح شد و پیش از آنکه در عرصه تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی وارد عمل شود به سلطان انیمیشن سازی هالیوود تبدیل شد.

 

والت و روی دیزنی

استودیوی کارتون  برادران دیزنی، سال 1986 نام خود را به استودیوی فیلمسازی والت دیزنی تغییر داد و عملکرد خود را در حوزه‌های تئاتر، رادیو، موسیقی، نشر و همچنین رسانه‌های آنلاین گسترش داد.

_والت دیزنی در عصر سینمای صامت (1923الی 1928)

«والت دیزنی» سال 1922 با بودجه‌ای بالغ بر 15 هزار دلار اقدام به ساخت استودیویی با نام «لاف-اُ-گرام» کرد که در واقع ایده ساخت 6 کارتون افسانه‌ای مشهور کمپانی انیمیشن سازی والت دیزنی و همچنین انیمیشن معروف «میکی موس» در این استودیو شکل گرفت.

 

والت دیزنی پیش از تاسیس کمپانی والت دیزنی

این استودیو تنها یک سال بعد به طور کامل  ورشکسته شد و  اوایل سال 1923 میلادی «والت» که در آن زمان در شهر کانزاس ایالت میسوری آمریکا زندگی می‌کرد فیلمی کوتاهی با نام «سرزمین عجایب آلیس» ساخت که تلفیقی از فیلم و انیمیشن بود و «ویرجینیا دیویس»، بازیگر خردسال هالیوود، در آن ایفای نقش‌ می‌کرد ولی این فیلم نیز در گیشه با شکست روبرو شد.

 

ویرجینیا، بازیگر خردسال «سرزمین عجایب آلیس»

 

«والت» برای پیوستن به برادر خود «روی» به هالیوود مهاجرت کرد و

در آنجا کمپانی توزیع فیلم «مارگارت جی. وینکلر» برای توزیع و پخش مجموعه فیلم‌های «کمدی‌های آلیس»، با «برادران دیزنی» قراردادی بست که براساس آن هر حلقه فیلم هزار و 500 دلار فروخته می‌شد.

 

کمدی‌های آلیس

 این قرارداد و سود حاصل از آن مبنای شکل گیری استودیوی کارتون «برادران دیزنی» در 16 اکتبر سال 1923 میلادی شد.

این استودیو ژانویه سال 1926 به «استودیوی برادران دیزنی» تغییر نام داد، تمامی حقوق «کمدی‌های آلیس» به کمپانی  «مارگارت جی. وینکلر» واگذار شد و برادران دیزنی پس از آن تمامی کارتون‌های خود را با محوریت شخصیت «اوسوالد؛ خرگوش خوش‌شانس» ساختند و استودیوی توزیع و پخش  «مارگارت جی. وینکلر» نیز از طریق کمپانی فیلمسازی «یونیورسال» وظیفه توزیع آن‌ها را به عهده گرفت.

در این میان حق کپی رایت تمامی این کارتون‌ها برای کمپانی «وینکلر» بود به همین خاطر تنها چند صد دلار سود عاید برادران دیزنی می‌شد به همین خاطر استودیوی برادران دیزنی پس ساخت تنها  26 انیمیشن، فوریه سال 1928 میلادی قرارداد خود با کمپانی «وینکلر» را فسخ کرد.

 

_خلق شخصیت «میکی موس»

سال 1928 میلادی پس از آنکه «برادران دیزنی» توانستند شکست حاصل از بدشانسی انیمیشن «اوسوالد خرگوش خوش‌شانس» را در گیشه کمی جبران کنند، در سفری که با قطار به کالیفرنیا داشتند به فکر ساخت یک شخصیت موش انیمیشنی به نام «مورتیمر» افتادند که در همان قطار طرح‌های ابتدایی مربوط به آن ترسیم شد.

 

طرح‌های اولیه مورتیمر، طرح اولیه شخصیت میکی موس

این موش بعدها ظاهرش دستخوش تغییراتی شد و نام آن به «میکی موس» تغییر یافت که چندین انیمیشن با محوریت شخصیت او در کمپانی «والت دیزنی» ساخته شد.

 

 

«آب ایورکس»، انیماتور مشهور هالیوود، طرح اولیه مربوط به «میکی موس» را برای کمپانی «والت دیزنی» کشید.

 

_ساخت اولین انیمیشن صدادار با محوریت شخصیت «میکی موس»

استودیوی فیلمسازی «والت دیزنی» 18 نوامبر سال 1928 اولین انیمیشن صدا دار خود با محوریت شخصیت‌ «میکی موس» و با نام «ویلی قایق بخار» را ساخت که با استقبال بسیار خوبی روبرو شد. 

به دنبال موفقیت این انیمیشن، «دیزنی» دست به تولید انیمیشن‌های زیاد دیگری براساس شخصیت «میکی‌موس» در کنار دیگر شخصیت‌ها کارتونی زد و کمی بعد مجموعه انیمیشن‌های «سمفونی‌های احمقانه» را ساخت و برای پخش آن در آگوست سال 1929 با کمپانی فیلمسازی «کلمبیا» قرداد بست.

 

انیمیشن سمفونی‌های احمقانه

30 دسامبر همان سال روزنامه «نیویورک میرور» با اجازه کمپانی «والت دیزنی» اقدام به انتشار اولین کمیک استریپ «میکی موس» کرد.

در این سال «والت» و همسرش 6 هزار سهم از مجموعه سهام کمپانی «والت دیزنی» (60 درصد) و «روی» 40 درصد از سهام کمپانی «والت دیزنی» را تحت مالکیت خود داشتند. 

 

_ ساخت اولین انیمیشن‌ رنگی والت دیزنی و کسب سه جایزه اسکار

 

اوایل سال 1932 میلادی، کمپانی «والت دیزنی» اقدام به ساخت اولین انیمیشن رنگی خود با نام «گل‌ها و درختان» کرد.

انیمیشن 8 دقیقه‌ای «گل‌ها و درختان» داستان درخت شروری است که از حسادت عشق دو درخت دیگر جنگل را به آتش می‌کشد.

این انیمیشن نه تنها در گیشه با استقبال خوبی روبرو شد بلکه برنده سه جایزه اسکار نیز شد.

 

والت دیزنی و جوایز اسکار

 

_«سفید برفی و هفت کوتوله»، اولین انیمیشن سینمایی «والت دیزنی»

کمپانی «والت دیزنی» در پس موفقیت‌های که در عرصه تولید انیمیشن‌های رنگی به دست آورد، اواسط سال 1934 میلادی اقدام به ساخت اولین انیمیشن سینمایی خود با نام «سفید برفی و هفت کوتوله» کرد که ساخت آن سه سال به طول انجامید.

 

 

انیمیشن «سفید برفی» دسامبر سال 1937 میلادی برای اولین بار اکران شد و تا سال 1939 میلادی همچنان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما باقی ماند. این فیلم در همان ابتدا بیش از 8 میلیون دلار آن زمان فروش کرد.

«برادران دیزنی» از سود سرشار این انیمیشن دست به ساخت استودیویی جدید، چند منظوره و 51 هکتاری در کالیفرنیا زدند که پایان سال 1939 میلادی به طور رسمی افتتاح شد و تا امروز همچنان به کار خود ادامه داده است.

 

_شروع جنگ جهانی دوم و ساخت انیمیشن‌های جنگی در والت دیزنی

استودیوی والت دیزنی همچنان به ساخت انیمیشن‌های موفقی چون «پینوکیو»، «دامبو» و «بامبی» ادامه داد تا آنکه جنگ جهانی اول شروع شد و فروش و سود حاصل از فروش این کمپانی در گیشه به شدت کاهش یافت.

 

کارتون «پینوکیو»

پس از حمله ارتش ژاپن به بندر «پرل هاربر» واقع در مجمع‌الجزایر هاوایی در ایالت متحده آمریکا در سال 1941 میلادی، بسیاری از انیمیشن‌های «والت دیزنی» نیز حال و هوای جنگ به خود گرفت.

دولت کانادا و ایالات متحده آمریکا رسما به استودیوی «والت دیزنی» ابلاغ کردند که عمده فعالیت خود را به ساخت فیلم‌های تبلیغی و آموزشی اختصاص دهد.

از آغاز سال 1942 این کمپانی 90 درصد از کارکنان خود که شامل 550 نفر می‌شدند را بر ساخت فیلم‌های مربوط به جنگ متمرکز کرد.

در این دوره فیلم‌هایی چون «پیروزی بوسیله قدرت هوایی» و «آموزش کوتاه برای مرگ» ساخته شد که هر دو با هدف ترغیب مشارکت عمومی در جنگ ساخته شدند.

 

انیمیشین آموزش کوتاه برای مرگ

پیروزی از طریق قدرت هوایی

_پایان چنگ جهانی دوم، رکودی چند ساله و تولدی دوباره با انیمیشن «سیندرلا»

در پی اتمام جنگ جهانی دوم «والت دیزنی» با تعداد کمی از کارمندان خود به صورت محدود به کار خود ادامه داد و فیلم‌هایی که در این دوران تولید شد اغلب فیلم‌ها و انیمیشن‌های کوتاه و نه چندان موفق بودند که از جمله آنها می‌توان به «زمان ملودی» و «سه تفنگدار» اشاره کرد، البته «والت دیزنی» به طور همزمان دست به تولید فیلم‌های اکشن و همچنین مستند نیز زد.

این کمپانی سال 1950 انیمیشن سینمایی «سیندرلا» را ساخت که هنوز پس از گذشته بیش از نیم‌قرن از آن زمان همچنان در بازار فیلم موفق است.

 

 

موفقیت «سیندرلا» در گیشه آغازی شد برای تولید موفقیت‌آمیز فیلم‌های دیگری چون «آلیس در سرزمین عجایب»، «پیتر پن»، «رابین هوود»، «20 هزار فرسنگ زیر دریا»، «زیبای خفته» و «جزیره گنج».

 

والت دیزنی در حال طراحی انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب»

 

در این دوران موفقیت‌های والت دیزنی به اوج خود رسید تا آنجا که تولیدات او به 5 تا 6 فیلم و انیمیشن سینمایی در سال رسید.

 

_افتتاح اولین شبکه تلویزیونی با همکاری کارخانه نوشابه سازی «کوکا کولا»

دسامبر سال 1950 کمپانی «والت دیزنی» با همکاری کارخانه نوشابه سازی «کوکا کولا» اقدام به تأسیس اولین شبکه تلویزیونی خود با نام «ان‌بی‌سی» کرد.

 

از اکتبر سال 1954 میلادی این شبکه تلویزیونی به طور مرتب سریال‌های تلویزیونی «والت دیزنی»  را در قالب یک برنامه تلویزیونی با نام «دیزنی لند» پخش می‌کرد.

چند سال بعد «والت دیزنی» تعداد تولیدات تلویزیونی خود را به طرز چشمگیری افزایش داد و چندین چند شبکه کابلی راه‌اندازی کرد.

_افتتاح اولین «دیزنی لند» در سال 1955 میلادی

«برادران دیزنی» همواره در رویای ساخت مکانی چون پارک‌های موضوعی امروز برای سرگرمی والدین و کودکانشان بودند که سرانجام 18 جولای سال 1955 این رویا به حقیقت پیوست و برادران دیزنی اولین سرزمین سرگرمی «دیزنی» را طی مراسمی باشکوه که به صورت زنده از تلویزیون پخش می‌شد، افتتاح کردند.   پارک موضوعی «دیزنی» سال 1959 با افزودن اولین سیستم مونوریل آمریکا به امکانات خود توانست بیشترین تبلیغ را در داخل و خارج از آمریکا برای خود کند.

25 آوریل سال 1962 نیز «محمد رضا شاه» به همراه «فرح پهلوی» در دیداری دوستانه با «والت دیزنی»، از پارک موضوعی «دیزنی» در کالیفرنیا دیدن می‌کنند.

 

محمدرضا شاه و فرح در کنار والت دیزنی و همسرش در دیزنی لند کالیفرنیا

نوامبر سال 1965 استودیوی «والت دیزنی»، «دنیای دیزنی» را در خارج از فلوریدا افتتاح کرد که شامل چندین پارک موضوعی، هتل و یک ماکت بزرگ از دنیای دیزنی می‌شد.

_مرگ برادران دیزنی طی تنها 5 سال

«والت دیزنی» که یک سیگاری حرفه‌ای بود سرانجام 15 دسامبر سال 1966 در سن 66 سالگی بر عوارض سرطان ریه در کالیفرنیا درگذشت و «روی»، ریاست کمپانی «والت دیزنی» را به عهده گرفت.

اولین کاری که «روی» در دوران ریاست خود انجام داد این بود که به یاد برادرش نام «دنیای دیزنی» را به «دنیای والت دیزنی» تغییر داد.

 

تندیس والت دیزنی

در سال 1967 یک سال پس از مرگ «والت»، فیلم انیمیشنی «کتاب جنگل» و فیلم موزیکال «خوشبخت‌ترین میلیونر» که او پیش از مرگ به صورت فعال بر آنها نظارت داشت، از کمپانی «والت دیزنی» پخش شد و با استقبال خوبی برخوردار شد.

 

انیمیشن کتاب جنگل

در اواخر دهه 60 نیز بیش از همه فیلم‌هایی در ژانر کمدی چون فیلم‌های «The Love Bug » و «کامپیوتری که کفش‌های تنیس پوشیده است» با اولین بازی «کرت راسل» از این کمپانی اکران شد.

یکم اکتبر سال 1971 درهای «دنیای والت دیزنی» روی عموم مردم گشوده شد ولی تنها چند دو ماه بعد، 20 دسامبر سال 1971، «روی» نیز بر اثر سکته قلبی درگذشت.

 

روی دیزنی تنها چند ماه پیش از فوت

 پس از مرگ «روی» کنترل کمپانی به دست «دان تاتوم»، «کارد واکر» و «ران میلر» (فرزند خوانده والت)، که هر سه تحت نظر «والت» و «روی» تعلیم دیده بودند، افتاد.

 

ران میلر، فزرند خوانده والت دیزنی

_مدیریت جدید والت دیزنی و اکران فیلم‌های خانوادگی

با شروع دهه 70، مرگ «روی»، دومین برادر دیزنی، بیش از همه ساخت و اکران فیلم‌های «خانوادگی» چون «فرار به کوه جادو» و «جمعه عجیب» رواج یافت ولی موفقیت چندانی در گیشه به دست نیاوردند ولی فیلم‌هایی چون «رابین هوود»، «ناجیان» و «روباه و سگ» توانستند این شکست‌ها را جبران کنند. 

 

فیلم «فرار به کوه جادو»

«ران میلر» که ریاست کمپانی «والت دیزنی» را به عهده داشت به فکر افتاد تا برای سود هرچه بیشتر کمپانی دست به تولید محصولات مورد علاقه رنج سنی نوجوانان بزند که طرفداران پر و پا قرص سینما بودند.

 

تندیس روی دیزنی

 

از آن پس کمپانی وارد فاز جدیدی شد و دست به تولید فیلم‌های علمی تخیلی چون فیلم 20 میلیون دلاری «سیاه چاله» زد ولی همزمان با این فیلم، فیلم «جنگ ستارگان» متولد شد که باعث شد تا فیلم «سیاه چاله» آنگونه که باید در گیشه دیده نشود.

کمپانی والت دیزنی در دهه 80 یک شبکه خانگی محصولات خود را راه‌اندازی کرد تا بتواند از سود حاصل از آن فیلم‌هایی با هزینه‌های عظیم‌تر بسازد.

 

_افتتاح اولین پارک موضوعی والت دیزنی خارج از آمریکا و مشکلات مالی کمپانی

آوریل سال 1983 میلادی نیز کمپانی «والت دیزنی»، اولین پارک موضوعی خود در خارج ایالات متحده آمریکا را در توکیو، ژاپن افتتاح کرد.

 

علی‌رغم موفقیت پارک‌های موضوعی جدید والت دیزنی و شبکه‌های کابلی‌اش این کمپانی همچنان به لحاظ اقتصادی به شدت ضربه پذیر بود و در این دوره توانایی رقابت پایا پای با دیگر استودیوهای هالیوود را از دست داده بود.

در این دوره 70 درصد از درآمد کمپانی «والت دیزنی» توسط «پارک‌های موضوعی» تأمین می‌شد.

 

_فروش بخشی از سهام «والت دیزنی» به میلیاردر آمریکایی

در اواخر دهه 80 ، «سید باس»، میلیارد آمریکایی،  حدود 19 درصد از سهام کمپانی والت دیزنی را  خریداری کرد و پس از آن هیأت مدیره کمپانی «مایکل آیزنر» از کمپانی «پارامونت» را به عنوان مدیر عامل و «فرانک ولز» از کمپانی «برادران وارنر» را به عنوان رئیس کمپانی «والت دیزنی» برگزیدند.

 

سید باس و همسرش

«آیزنر» شبکه‌های کابلی والت دیزنی و همچنین بازار شبکه محصولات خانگی این کمپانی را توسعه داد تا علاوه برکسب سود بیشتر تبلیغی برای والت دیزنی باشد که البته سود سرشاری را نصیب این کمپانی کرد.

کمی پس از آن کمپانی به ساخت انیمیشن‌های تلویزیونی پرهزینه‌ای چون «ماجراهای خرس گومی» و «داستان‌های داک» روی آورد و بدین ترتیب  محصولات این کمپانی از سال 1988 همواره در صدر جدول فروش گیشه قرا گرفتند و هر ساله حداقل 20 درصد از سود گیشه را به خود اختصاص داد.

انیمیشن «ماجراهای خرس گومی»

 

_دهه 90 دهه بدشانسی والت دیزنی؛ از شکست‌های پیاپی و اخراج 400 کارمند تا کشته شدن رئیس کمپانی در یک سانحه هوایی

دهه 90 با رکود شروع شد آنچنان‌که این کمپانی تولید 25 فیلم طی سال 1992 را در دستور کار خود قرار داد ولی با کاهش 23 درصدی درآمد روبرو شد که بسیار ناامید کننده بود و مجبور به اخراج 400 نفر از کارمندان خود شد.

البته در این میان محصولات موفقی چون «زشت و زیبا» نیز تولید شد.

 

انیمیشن زشت و زیبا

این انیمیشن توانست در آن سال در عین فروش بسیار خوب در گیشه، برنده دو جایزه اسکار نیز شود. 

بدشانسی‌های «والت دیزنی» به همین جا ختم نشد و در سال 1994 «فرانک ولز»، رئیس کمپانی در یک سانحه هوایی کشته شد.

 

_استعفاء «جفری کاتزنبرگ» و انتخاب رئیس جدید کمپانی والت دیزنی

«جفری کاتنبرگ» که در آنزمان نائب رئیس کمپانی «والت دیزنی» بود زمانی‌که متوجه شد که «آیزنر»، مدیرعامل کمپانی، قصد ندارد او را جایگزین «ولز» کند، استعفاء داد و کمپانی فیلمسازی دریم ورکس را با همکاری «استیون اسپلبرگ» و «دیوید گفن» راه‌اندازی کرد.

 

جفری کاتزنبرگ

همزمان «آیزنر»، یکی از دوستان خود به نام «مایکل اُویتز»، یکی از مؤسسان آژانس هنرمندان خلاق، را به ریاست کمپانی منصوب کرد ولی او نیز در پی برخی اختلافات با «اُتیز» تنها 14 ماه بعد استعفاء داد.

مایکل اُتیز

_از پیوستن «استیو جابز» به هیأت مدیره «والت دیزنی» تا مرگ آخرین بازمانده خانواده «دیزنی»

«آیزنر» طی سال‌های بعد چند بار در سمت خود ابقاء شد ولی سرانجام 13 مارس سال 2005 هیأت مدیره «رابرت ایگر» را به عنوان مدیرعامل جدید «والت دیزنی» انتخاب کرد.

 

رابرت ایگر

در زمان مدیریت «رابرت ایگر»، «روی ای. دیزنی»، پسر برادر «والت دیزنی» به عنوان مشاور به کمپانی پیوست، دیزنی لند جدیدی در هنگ‌کنگ افتتاح شد، اولین انیمیشن سه بعدی با نام «جوجه کوچولو» در این کمپانی ساخته و اکران شد، «باب وینستین» و «هاروی وینستین» از هیأت مدیره کمپانی جدا شده و استودیوی فیلمسازی خود را تأسیس کردند و استودیوی «دیزنی تون» استرالیا پس از 17 سال تعطیل شد.

در اواسط سال 2006 «استیو جابز»، مؤسس کمپانی مشهور «اپل» و یکی از اعضاء هیأت مدیره کمپانی «پارامونت»، با خرید 7 درصد از سهام کمپانی «والت دیزنی» به بزرگترین سهام‌دار حقیقی این کمپانی تبدیل شد و به عضویت هیأت مدیره این کمپانی درآمد. 

 

استیو جابز

16 دسامبر 2009 «روی ای.دیزنی» بر اثر ابتلا به سرطان معده درگذشت، او در آن زمان 1 درصد از کل سهام کمپانی «والت دیزنی» معادل 16 میلیون سهم را در اختیار داشت. او در واقع آخرین نفر از خانواده «دیزنی» بود که در این کمپانی کار می‌کرد.

 

_کمپانی والت دیزنی در پنج سال اخیر

31 دسامبر 2009 کمپانی «والت دیزنی» در ازای پرداخت 4 میلیارد و 24 میلیون دلار توانست کلیه سهام کمپانی «مارول اینترتیمنت» را از آن خود کند. البته «والت دیزنی» اعلام کرد که مالکیت‌اش باعث هیچ‌گونه تغییر در شخصیت‌های «مارول» نخواهد شد.

سال 2010 همزمان با اکران انیمیشن «گیسو کمند»، کمپانی «والت دیزنی» اعلام که از این پس دیگر به ساخت محصولات شاهزاده‌ای و موزیکال ادامه نخواهد داد، چون عصر این‌گونه فیلم‌ها به پایان رسیده ... مگر آنکه کسی با ایده جدیدی به سراغ این ژانر بیاید، البته پس از آن خبرهایی مبنی بر شایعه بودن این مطالب منتشر شد.

 

انیمیشن «گیسو کمند»

کمپانی «والت دیزنی» هم‌اکنون در حال ساخت یک دیزنی لند جدید به ارزش 4 میلیارد و 400 میلیون دلار در شانگهای چین است و به گفته «باب ایگر»، مدیرعامل کنونی والت دیزنی، این کمپانی به یودی در فکر خرید کمپانی‌ها جدید و انجام تجارت‌های بزرگی است که بتواند در آینده‌ای نزدیک شخصیت‌های بزرگ و داستان جذاب جدیدی را خلق کند و از این طریق به سودی سرشار دست یابد.

«والت دیزنی» 4 دسامبر سال 2012 میلادی اعلام کرد، استودیوی «لوکاس فیلم» را به قیمت 4 میلیارد و 50 میلیون دلار خریداری کرد و بدین ترتیب امتیاز مربوط به ساخت و پخش فیلم‌ «جنگ ستارگان» را به دست آورد و قرار است قسمت جدید این فیلم را سال 2015 اکران کند.

این کمپانی همچنین 29 می سال 2013 اعلام کرد که تا سال 2018 ، هشت انیمیشن سینمایی جدید که هنوز نامی برای آنها انتخاب نشده است را به نمایش درخواهد آورد.

کمپانی «والت دیزنی» که در حال توسعه بازار محصولات خود در کشورهای آسیایی است، هم‌اکنون در سنگاپور، جاکارتا، کوآلالامپور و ... شعبه دارد.

*زندگی‌نامه «والت دیزنی»:

«والت دیزنی»، مؤسس کمپانی فیلمسازی والت دیزنی، 5 دسامبر سال 1901 میلادی در خانواده‌ای مسیحی در شیکاگو متولد شد. پدرش یک کانادایی_ایرلندی بود و مادرش از نژادی انگلیسی_آلمانی بود.

 

پدر و مادر والت و روی دیزنی

 

نام فامیلی آنها برگرفته از روستایی به نام «نورتون دیزنی» واقع در جنوب شهر «لینکلن»، مرکز شهرستان «لینکلن‌شایر» انگلستان است.

سال 1878، «الیاس»، پدرس والت از کانادا به منظور جستجوی طلا به ایالات متحده آمریکا مهاجرت می‌کند ولی در نهایت به شغل مزرعه داری در حومه شهر کانزاس مشغول شد و در آنجا نیز ازدواج کرد ولی پس از مدتی به شیکاگو مهاجرت کردند و «والت» اولین فرزندشان یک سال بعد متولد شد.

 

والت دیزنی

 

«والت» از همان کودکی علاقه خاصی به نقاشی داشت ولی از آنجایی که وضع مالی خانوادگی‌اشان اصلا خوب نبود یکی از همسایه‌های آنها که دکتر بازنشسته‌ای به نام «دکتر شروود» از او حمایت مالی کرد تا بتواند به کلاس نقاشی برود.

 

والت دیزنی در نوجوانی

او چند سال بعد در مدرسه با شخصی به نام «والتر پی‌فیفر» آشنا شد که در خانواده‌ای هنرمند بزرگ شده بود، آشنایی او با «پی‌فیفر»، نقطه آغاز آشنایی «والت» با دنیای تئاتر و سینما شد.

 او سال 1917 وارد مؤسسه هنر شیکاگو شد و در آنجا برای روزنامه این مؤسسه کاریکاتور می‌کشید که اکثر سوژه‌های او درباره جنگ جهانی اول بود، او حتی برای پیوستن به ارتش داوطلب شد ولی به دلیل آنکه هنوز زیر 19 سال داشت، پذیرفته نشد.

پس از آنکه در ارتش پذیرفته نشد، با دوستش تصمیم گرفتند که به سازمان صلیب سرخ بپیوندند و برای یک سال نیز به عنوان راننده آمبولانس به فرانسه فرستاده شد ولی 11 نوامبر 1918 قطعنامه جنگ امضاء شد و او بار دیگر به آمریکا بازگشت.

 

والت دیزنی به عنوان راننده آمبولانس

او سال 1919 به امید دنبال کردن آرزوهایش در دنیا هنر به شهر کانزاس رفت و سرانجام در انتخابش میان بازیگری و یا کشیدن کاریکاتور برای روزنامه، دومی را انتخاب کرد و از آن پس مشغول کشیدن کاریکاتورهای سیاسی و کمیک استریپ شد ولی زمانی‌که هیچ‌کس حاضر به استخدام او نشد در یک بانک محلی مشغول به کار شد ولی پس از مدتی یکی از همکاران او در بانک به او پیشنهاد کار در استودیوی هنر «پسمن_روبین» را داد و او در آنجا کارش طراحی تبلیغات برای روزنامه‌ها، مجلات و سالن‌ها نمایش شد.

«والت» در استودیوی «پسمن» با «آب ایورکس»، انیماتوری که بعدها بسیاری از شخصیت‌های مشهور کارتونی از جمله «میکی موس» را خلق کرد، آشنا شد.این دو تصمیم گرفتند که کمپانی تبلیغاتی خود را تأسیس کنند.

 

آشنایی والت دیزنی و ایورکس

 

ژانویه 1920 «والت» و «ایورکس» با همکار یکدیگر یک کمپانی به نام «هنرمندان تجاری ایورکس_دیزنی» را راه‌اندازی کردند ولی این کمپانی مدت کوتاهی بعد ورشکسته و منحل شد.

«والت» در این میان به انیمیشن علاقمند شد و تصمیم گرفت که انیماتور شود. او از یکی از دوستانش دوربینی قرض گرفت و در خانه مشغول کار با آن شد و کمی بعد نیز تصمیم گرفت که استودیوی انیمیشن خود را راه‌اندازی کند.

 

والت دیزنی

 

*لحظات جنجالی در والت دیزنی؛ از اخراج زنی مسلمان تا استخدام یک جانی و حمایت از هم‌جنس‌بازان

 

_ زن مسلمانی که به خاطر حجاب از والت دیزنی اخراج شد

زنی مسلمان به نام «ایمانه بودلال»، سال 2010 تنها به خاطر اصرار بر داشتن حجاب اسلامی از پارک موضوعی «والت دیزنی» در کالیفرنیا اخراج می‌شود.

 

 

او سال گذشته در دادگاهی در کالیفرنیا علیه این کمپانی شکایت می‌کند.

«بودلال» در این دادگاه می‌گوید: زمانی‌که بر حجابم اصرار ورزیدم به من گفته شد که تو و هم نژادی‌هایت تروریست هستید و آموزش ساخت بمب می‌بینید.

وی می‌افزاید: مدعی‌اند که «دیزنی لند» شادترین مکان دنیاست، در حالی‌که در همین مکان به آسانی به حقوق انسانی من تجاوز شده است.

 

_استخدام یک جانی  متهم به آزار جنسی کودکان برای کارگردانی فیلم «پودر»

 

کمپانی «والت دیزنی» اواسط دهه 90 تصمیم به ساخت فیلم سینمایی «پودر» گرفت و بدین منظور «ویکتور سالوا» را به عنوان کارگردان استخدام کرد که در آن زمان جنجال زیادی به  پا کرد.

 

ویکتور سالوا

«ویکتور سالوا» فیلمسازی بود که به جرم آزار جنسی کودکان دستگیر و به سه سال زندان محکوم شده بود.

«سالوا» هنگام ساخت فیلم «خانه دلقک» یکی از بازیگران این فیلم که کودک 12 ساله‌ای بود را به شدت مورد آزار جنسی قرار می‌دهد و از این صحنه‌های فیلمبرداری می‌کند.

زمانی‌که خبر ساخت فیلم «پودر» توسط «ویکتور سالوا» منتشر شد، حتی تعدادی از نیروهای پلیس که به نوعی در حل پرونده او دخیل بودند ضمن اعتراض ابراز داشتند که از اینکه می‌بینند یک چنین جانی بار دیگر می‌تواند به عنوان کارگردان کار کند تعجب می‌کنند.

 

_ساخت فیلم «آخرین وسوسه مسیح»

کمپانی «والت دیزنی» برای ساخت فیلم «وسوسه مسیح» با «مارتین اسکورسیزی»، قراردادی چهارساله می‌بند، این فیلم سرانجام ساخته می‌شود ولی اکران آن اعتراض طرفداران دین مسیحیت را به شدت بر می‌انگیزد.آنان این فیلم را توهینی به حضرت مسیح عنوان می‌کنند.

 

مارتین اسکورسیزی در پشت صحنه فیلم‌ «آخرین وسوسه مسیح»

 

_گرایش و حمایت والت دیزنی به هم‌جنس‌گرایی؛ از ارائه خدمات بهداشتی به کارمندان هم‌جنس‌باز تا برگزاری جشن سالانه هم‌جنس‌بازان در دیزنی لند

«مایکل آیزنر»، مدیرعامل کمپانی «والت دیزنی» و «مایکل اُویتز»، رئیس این کمپانی  هردو از جمله هالیوودی‌هایی هستند که بارها به طور رسمی حمایت خود از گروه‌های هم‌جنس‌باز را اعلام کرده‌اند.

ین کمپانی نه تنها فیلم‌های همجنس‌گرایانه و ضد ارزشی چون «در تعقیب امی» و «دراز کشیدن با سگ‌ها» را در کارنامه کاری خود دارد.

این کمپانی هر ساله یک روز را تحت عنوان «روز هم‌جنس‌بازها و هم‌جنس‌گراها در دنیای والت دیزنی» را در پارک موضوعی والت دیزنی کالیفرنیا جشن می‌گیرد و به سازمان و گروه‌های هم‌جنس‌گرا اجازه می‌دهد تا «میکی وس» و «دونالد داک» و همچنین «مینی موس» و «دیزی داک» را به صورت عشاقی هم‌جنس باز در‌بیاورند.

 

تجمع هم‌جنس‌بازان مقابل دیزنی‌لند در کالیفرنیا

این کمپانی همچنین تاکنون چندین سمینار تحت عنوان‌های مختلف درباره هم‌جنس‌گراها و مشکلاتشان برگزار کرده که یکی از این سمینارها چند سال پیش تحت عنوان «تمایلات جنسی در محل‌ کار» برگزار شد.

علاوه بر این موارد کمپانی «والت دیزنی» تسهیلات بهداشتی در اختیار کارمندان هم‌جنس باز خود قرار می‌دهد البته این کمپانی مدعی اخلاق، براساس قوانین خود تنها به زوج‌ هم‌جنس بازی که رسما ازدواجشان را به ثبت رسانده باشند چنین تسهیلاتی می‌دهد.

«مایکل آیزنر» در یکی از مصاحبه‌های خود با رسانه‌های اعلام کرده بود که به نظرش حدود 40 درصد از کارمندان «والت دیزنی» شامل 63 هزار نفر هم‌جنس باز هستند.

 

_پخش یک شوی تلویزیونی با شوخی‌های درباره استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین

کمپانی «والت دیزنی» صاحب شبکه «ای‌بی‌سی» آمریکا، سال 1996 اقدام به پخش یک شوی تلویزیونی با نام «دانا کاروی» کرد که در آن شوخی‌هایی در رابطه با اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین مطرح می‌شد.

 

دانا کاروی

در این شو همچنین «جورج واشنگتن» را در حال مصرف مواد مخدر و «بن فرانکلین» به عنوان یک هم‌جنس‌باز به تصویر کشید.

تصویر و بازگو کردن چنین مطالبی به شدت خشم خانواده‌ها و گروه‌های طرفدار کانون خانواده را برانگیخت.


  • گزارش از نرگس محمدی - فارس

نگاه محبت‌آمیز جشنواره‌های غربی به همجنس‌بازی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

چند روز پیش خبری مبنی بر انتخاب ««الن دی‌جنرس» به عنوان مجری هشتاد و ششمین مراسم اسکار منتشر شد که بسیار مورد توجه رسانه‌های داخلی و خارجی قرار گرفت.

این خبر گذشته از اهمیت اجرای مراسم اسکار، برای برخی از این نظر جالب بود که «دی‌جنرس» برای دومین بار اجرای اسکار را به عهده می‌گیرد و برای برخی دیگر از این جهت در خور توجه بود که امسال همزمان با انتخاب یک زن به عنوان رئیس آکادمی علوم و هنرهای سینمایی، یک زن نیز به عنوان مجری اسکار انتخاب می‌شود و این مسئله نشان از توجه برگزارکنندگان مراسم اسکار به جامعه زنان است ولی آنچه که در این میان مورد بی‌توجهی قرار گرفت این بود که «الن دی‌جنرس» کسی نیست مگر بازیگر و مجری‌ هم‌جنس‌باز هالیوود.

 

آلن دی‌جنرس

البته شاید به عقیده برخی این تنها یک تصادف باشد ولی اگر نگاهی دقیق‌تر به کارنامه کاری سینمای هالیوود و جشنواره‌های غربی بالاخص طی سال‌های اخیر داشته باشیم، این امکان وجود دارد که بتوانیم انتخاب یک هم‌جنس‌گرا را به عنوان مجری اسکار، گامی دیگر در جهت از بین‌ بردن قبح هم‌جنس‌بازی در جامعه بشریت عنوان کنیم.

هر چند این مسئله در جوامع غربی امروزه تنها به سینما و جشنواره‌های سینمایی محدود نمی‌شود، آنچنان‌که روزنامه لس‌آنجلس تایمز 29 جولای 2013 می‌نویسد: بارهای شهر هالیوود از فروش مشروبات الکلی با مارک «ودکا» خودداری می‌کنند تا به تصویب قانون ضد هم‌جنس بازی در روسیه اعتراض کنند. اخیرا نیز بارهای نیویورک، شیکاگو، سیاتل و سن فرانسیسکو  اقدام به چنین کاری کرده‌اند.

*اعطاء جوایز اسکار و شیر طلای جشنواره ونیز به فیلم هم‌جنس‌بازانه «کوهستان بروکبک»

کوهستان بروکبک محصول سال 2005 میلادی تصویرگر پیچیدگی‌های رابطهٔ احساسی و جنسی بین دو مرد همجنس‌گرا در آمریکا بین سالهای 1963 میلادی تا 1983 میلادی است.

این فیلم به کارگردانی «انگ لی» و بازی بازیگرانی چون «هیت لجر» و «جیک گیلنهال» که از نظر بسیاری از منتقدان سینمای غرب، به لحاظ ساختاری فیلم ضعیفی است و به هیچ‌وجه در خور توجه نیست در سال 2005 نه تنها برنده شیر طلای جشنواره ونیز می‌شود بلکه می‌تواند جوایز گلدن گلوب، فیلم منتخب منتقدین و جوایز ایندیپندنت اسپریت را در کارنامه خود جای داده و علاوه بر آن جایزه اسکار بهترین فیلم را نیز به خود اختصاص دهد.

انگ لی، کارگردان «کوهستان بروکبک»

 

*انتخاب یک مجری هم‌جنس باز برای اجرای مراسم اسکار (برای دومین بار طی شش سال گذشته)

شاید انتخاب «الن دی‌جنرس»، بازیگر و مجری هم‌جنس‌باز هالیوود به عنوان مجری هشتاد و ششمین مراسم اسکار شاید یکی دیگر از اقدام‌های سینمای هالیوود در جهت از بین رفتن قبح موضوع «هم‌جنس‌گرایی» در جامعه آمریکا و دیگر کشورهای جهان باشد.

 

«دی‌جنرس»، پیش از این نیز در سال 2007 میلادی اجرای مراسم اسکار را به عهده داشته است.

او این باره گفت: از اینکه برای دومین بار مجری اسکار می‌شوم خیلی هیجان‌زده‌ام، اگر این اتفاق برای سومین بار بیافتد که دیگر مسحور خواهم شد.

این بازیگر 60 ساله، آگوست سال 2008 میلادی به «پاتریک هریس»، بازیگر 45 ساله هالیوود، به طور رسمی ازدواج کرد.

 

 

*اعطاء جایزه نخل طلا جشنواره کن به فیلم هم‌جنس‌گرایانه «آبی‌گرمترین رنگ است»

اعطاء جایزه نخل طلای شصت و ششمین جشنواره فیلم کن به فیلمی هم‌جنس‌گرایانه آنهم در شرایطی که 150 هزار نفر از مردم فرانسه به تصویب قانون ازدواج هم‌جنس‌گرایان دست به تظاهرات زده بودند، جنجال آفرید و تعجب بسیاری را برانگیخت.

فیلم «آبی گرمترین رنگ‌ است» به کارگردانی «عبداللطیف کشیش» داستان آشنایی دو دختر 17 ساله در دبیرستان است که این آشنایی در ادامه به روابط غیراخلاقی کشیده می‌شود، «کشیش» در این فیلم سه ساعته به جزئیات روابط این دو می‌پردازد.

 

فیلم «آبی گرمترین رنگ است»

اعطاء نخل طلا به چنین فیلمی، در شرایطی که به عقیده برخی از منتقدان فیلم‌های قوی‌تری نیز در بخش مسابقه جشنواره کن امسال وجود داشت به نظر می‌رسد نه تنها بی‌توجهی به احساسات ده‌ها هزار نفر از مردمی باشد که نگران ارزش‌های بنیاد خانواده در جامعه فرانسه‌اند‌ بلکه کمکی است به قانونی تازه متولد شده در این کشور، که براساس آن در جایی که حجاب منع قانونی دارد ازدواج زن با زن و مرد با مرد امری قانونی محسوب می‌شود.

امسال نیز بیش از 150 هزار نفر طی یک هفته گذشته به تصویب قانون ازدواج همجنس‌گرایان و داشتن حق سرپرستی فرزند آنها، در فرانسه دست به اعتصاب زدند ولی شاید هیچگاه تصور نمی‌کردند که کمی آنطرف‌تر در جشنواره فیلم کن، بی‌توجه به احساسات و نگرانی‌هایشان جایزه نخل طلا، یکی از معتبرترین جوایز سینمایی جهان، به فیلمی همجنس‌گرایانه اعطاء شود، آنجا که «آبی» نه در چهارچوب عشق و خانواده که در سایه ابتذال و بی‌اخلاقی «گرم‌ترین رنگ است».

* اختصاص بخشی تخصصی به فیلم‌های هم‌جنس‌بازانه در جشنواره‌های ونیز و برلین

از 6 سال پیش همزمان با برگزاری شصت و چهارمین دوره از رقابت‌های جشنواره ونیز، بخشی رقابتی به دیگر بخش‌های جشنواره ونیز اضافه شد که هرساله در این بخش بهترین فیلم بلند سینمایی که درباره همجنس بازی ساخته شده باشد، انتخاب و جایزه‌ای ویژه به آن اعطاء خواهد شد.

جایزه این بخش «شیر هم‌جنس‌باز» نام دارد که شامل پلاکی طلایی می‌شود که آرم جشنواره (شیر بالدار) با رنگ مشکی بروی آن به تصویر کشیده شده و بال‌های این شیر رنگ‌هایی به شکل رنگین کمان به نشانه پرچم افتخاری همجنس‌بازان منقش شده است، برگزارکنندگان جشنواره، یک هیئت کوچک داوران بین‌المللی را نیز مسئول انتخاب برنده این بخش کرده‌اند.

 

جایزه «شیر هم‌جنس‌باز»

در همان زمان خبرگزاری رویترز در این باره نوشت: این جایزه به بهترین فیلم بلند سینمایی با چنین موضوعی در بخش رقابتی و حتی دیگر بخش‌های جشنواره تعلق خواهد گرفت، البته اگر حتی فیلمی به چنین موضوع نپرداخته باشد ولی شخصیت‌های اصلی و یا حتی غیر اصلی آن هم‌جنس‌باز باشند می‌توانند یکی از شانس‌های این جایزه محسوب شوند.

البته این موضوع در جشنواره غربی به خیلی پیش از این نیز برمی‌گردد، آنچنان‌که از قریب سه ده پیش تاکنون جشنواره بین‌المللی فیلم برلین نیز جایزه‌ای مشابه با نام جوایز «تدی» دارد که به چنین فیلم‌هایی اعطاء می‌کند. 

 

جایزه تدی (جشنواره برلین)

*از ارائه خدمات بهداشتی به کارمندان هم‌جنس‌باز تا برگزاری جشن سالانه هم‌جنس‌بازان در دیزنی لند

«مایکل آیزنر»، مدیرعامل کمپانی «والت دیزنی» و «مایکل اُویتز»، رئیس این کمپانی هردو از جمله هالیوودی‌هایی هستند که بارها به طور رسمی حمایت خود از گروه‌های هم‌جنس‌باز را اعلام کرده‌اند.

 

مایکل آیزنر، مدیرعامل والت دیزنی

این کمپانی نه تنها فیلم‌های همجنس‌گرایانه و ضد ارزشی چون «در تعقیب امی» و «دراز کشیدن با سگ‌ها» را در کارنامه کاری خود دارد.

این کمپانی هر ساله یک روز را تحت عنوان «روز هم‌جنس‌بازها و هم‌جنس‌گراها در دنیای والت دیزنی» را در پارک موضوعی والت دیزنی کالیفرنیا جشن می‌گیرد و به سازمان و گروه‌های هم‌جنس‌گرا اجازه می‌دهد تا «میکی وس» و «دونالد داک» و همچنین «مینی موس» و «دیزی داک» را به صورت عشاقی هم‌جنس باز در‌بیاورند.

 

جشن و شادی هم‌جنس‌بازان در دیزنی لند کالیفرنیا سال جاری میلادی

این کمپانی همچنین تاکنون چندین سمینار تحت عنوان‌های مختلف درباره هم‌جنس‌گراها و مشکلاتشان برگزار کرده که یکی از این سمینارها چند سال پیش تحت عنوان «تمایلات جنسی در محل‌ کار» برگزار شد.

علاوه بر این موارد کمپانی «والت دیزنی» تسهیلات بهداشتی در اختیار کارمندان هم‌جنس باز خود قرار می‌دهد البته این کمپانی مدعی اخلاق، براساس قوانین خود تنها به زوج‌ هم‌جنس بازی که رسما ازدواجشان را به ثبت رسانده باشند چنین تسهیلاتی می‌دهد.

«مایکل آیزنر» در یکی از مصاحبه‌های خود با رسانه‌های اعلام کرده بود که به نظرش حدود 40 درصد از کارمندان «والت دیزنی» شامل 63 هزار نفر هم‌جنس باز هستند

 

*انتشار کتاب‌هایی با موضوع ‌هم‌جنس‌بازی در سینمای آمریکا

بخشی از کتاب «تاریخچه فیلم‌های هم‌جنس‌بازانه و هم‌جنس‌گرایانه در آمریکا»: از اولین تجربه سینمایی «توماس ادیسون» (رقص دو مرد در کنار هم» تا فیلم‌های اخیر، سینمای آمریکا طی بیش از صد سال همواره با موضوعات هم‌جنس‌بازانه، هم‌جنس گرایانه، دو جنسیتی و سکس سر و کار داشته است.

«ویتو راسو»، نویسنده آمریکایی در کتاب «هم‌جنس بازی در سینما» به بررسی موضوع همجنس‌بازی از دهه 20 تا دهه 80 در فیلم‌های هالیوودی می‌پردازد، از نقش‌های زنانه «ادوارد ایورت هورتون» و «فرانکلین پنگبورن» در فیلم‌های کمدی دهه 30 گرفته تا درام‌های همجنس‌بازانه دهه 50 چون نقش «لورن باکال» در فیلم «مردی جوان با یک شیپور» و نقش «باربارا استنویک» در فیلم «پیاده‌روی بر حاشیه وحشی».

 

لورن باکال در فیلم «مردی جوان با یک شیپور»

اگر چه این کتاب 368 صفحه در سال 1981 منتشر شده است ولی تا به امروز از جمله موثرترین کتاب‌هایی است که تا به امروز در این زمینه نوشته شده است.

روزنامه «شیکاگو تریبون» درباره کتاب «راسو» می‌نویسد: کتاب «هم‌جنس بازی در سینما» تنها یک کتاب نیست بلکه یک تحقیق علمی است. این کتاب یک تحقیق پربار و مؤثر است که با صراحتی هوشمندانه نوشته شده است.

 

ویتو راسو، نویسنده آمریکایی

«ویتو راسو» سال 1990 پیش از مرگش به مسئله رواج موضوع همجنس بازی در سینمای مستقل آمریکا نیز اشاره می‌کند و فیلم‌هایی چون «زمان‌های هاروی میلک»، «قلب‌های بیابانی» و همچنین «رفیق‌ها» را از این دست فیلم‌ها می‌داند.

 

فیلم قلب‌های بیابانی

«هر ام.بنشوف» و «شان گریفین»، دو نویسنده دیگر اکتبر سال 2005 میلادی کتاب دیگری در این باره با نام «تاریخچه فیلم‌های همجنس‌بازانه و همجنس‌گرایانه در آمریکا» را منتشر می‌کنند.

 

کتاب فیلم‌های «هم‌جنس‌بازانه»

در مقدمه کتاب آمده است: از اولین تجربه سینمایی «توماس ادیسون» (رقص دو مرد در کنار هم» تا فیلم‌های اخیر، سینمای آمریکا طی بیش از صد سال همواره با موضوعات هم‌جنس‌بازانه، هم‌جنس گرایانه، دو جنسیتی و سکس سر و کار داشته است.

طی این سال‌ها نه تنها شخصیت‌های هم‌جنس‌باز به تصویر کشیده شده‌اند بلکه فیلم‌های زیادی از فیلمسازان هم‌جنس‌باز برای مخاطبان هم‌جنس‌باز اکران شده است.

  • گزارش از نرگس محمدی - فارس

تمسخر پیامبران در انیمیشن های هالیوودی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
استاد دانشگاه تهران گفت: در عصر حاضر اهانت‌های بسیاری علیه ملائک مقرب خداوند و حضرت جبرئیل(ع) شده و فرشتگان با زشت‌ترین چهره در سینمای غرب به تصویر کشیده شده‌اند.

 

حسن عباسی ظهر امروز در ششمین همایش اندیشه‌های آسمانی در مشهد گفت: امروزه مسجد نمادی از مکان‌های حیات‌بخش است و به انسان روح می‌بخشد.

مدیر اندیشکده یقین ادامه داد: مسجد می‌تواند جنبش اصالت در تمدن‌سازی بشر باشد و در ظهور امام زمان (عج) نقش اساسی دارد، همان‌طور که امام خمینی فرمودند: «مسجد سنگر است حفظ این سنگر مهم می‌باشد».

استاد دانشگاه تهران دلیل مشکلات امروز جامعه را دوری از مساجد و کارکردهای اصلی آن عنوان کرد و افزود: مردم با قلب‌های خود ایران را محمل انقلاب اسلامی ساختند و این انقلاب حاصل معرفت و اعتقاد دینی مردم است و مسجد کانون جامعه اسلامی است.

عباسی به پیوست‌های ایمان در دین اسلام و تفاوت آن با مسحیت و یهودیت اشاره کرد و افزود: در ادیان یهود و مسیحیت مبحث ایمان به خدا مطرح است که این مضمون، لازم ولی ناقص است، در اسلام ایمان به خدا، ایمان به غیب، ایمان به ملائکه، ایمان به انبیا و ایمان به آخرت از جمله این بایستگی‌های پیوست است.

وی اظهار داشت: بی‌توجهی به مفاهیم والایی مانند ایمان به خدا، رسالت انبیا و روز جزا، مشکلات فرهنگی و ناهنجاری‌های اجتماعی بسیاری در جامعه به همراه دارد به‌طوری‌که این جامعه عاقبت خوبی نخواهد داشت.

مدیر مرکز دکترینال در ادامه به تخریب هدفدار وجهه اسلام در منطقه توسط مزدوران صهیونیست و آمریکا اشاره کرد و ادامه داد: کسانی که امروز انسان‌های بی‌گناه در سوریه، افغانستان،  پاکستان، ترکیه و عراق و مصر را به نام اسلام به قتل می‌رسانند، درپی ناکارآمد جلوه دادن اسلام شیعی و تخریب چهره اسلام هستند.

وی به تحولات ترکیه و گروه‌های اسلام‌گرا در این کشور اشاره کرد و گفت: امروزه تجلی اسلام در ترکیه لائیک تنها با پوشش روسری  همسر یکی از دولت‌مردان بروز دارد وگرنه رفتارشان منطبق با اسلام آمریکایی است.

استاد دانشگاه تهران یادآوری کرد که ۱۰ سال است از حکومت اسلام‌گرای ترکیه می‌گذرد و از آنجایی که هیچ عالمی پشت سر این حکومت نیست در حال حاضر خود یکی از گردانندگان ناامنی و آشوب در منطقه هستند و بهترین رابطه را با عربستان و اسرائیل دارند و می‌خواهند اسلام موجود در ایران و لبنان را ناکارآمد نشان دهند.

وی به ایمان به کتاب و آیات الهی و همچنین ایمان به ملائکه اشاره کرد و آن را مهم دانست و اظهار تاسف کرد که در عصر حاضر اهانت‌های بسیاری علیه ملائک مقرب خداوند و حضرت جبرئیل (ع) شده و فرشتگان با زشت‌ترین چهره در سینمای غرب به تصویر کشیده شده‌اند.

مدیر اندیشکده یقین همچنین از اهانت به پیامبر (ص) در فیلم‌های سینمایی اشاره کرد و افزود: جای تاسف دارد پخش انیمیشن پاندای کونگ‌فوکار با قالب انمیشین و تصویری‌سازی مناسب ساخته شده و شما می‌توانید در بیشتر فروشگاه‌های کشور هم آن را بیابید درحالیکه در بخشی از این فیلم به حضرت موسی (ع) اهانت شده است و کودکان ما این نوع اهانت‌ها را می‌بینند و آن وقت انتظار داریم فرزندان ما دیندار و با تقوا باشند.

وی تاکید کرد: معارف دین و مفاهیمی مانند حق و باطل باید به وسیله تصویر به نسل امروز شناسانده شود؛ همان‌طورکه به زبان تصویر سعی در تخریب اسلام دارند.

عباسی همچنین با اشاره به هشدارهای برخی از مراجع، شیوه بخشی از سیستم اقتصادی بانک‌ها را ربا خواند و افزود: این قضیه با ایمان منافات دارد که اگر با این قضیه جدی برخورد نشود به مبانی اعتقادی و فکری خود پشت کرده‌ایم.

وی دراین باره توضیح داد: دلیل شکست اقتصادی در بانک‌های اروپایی همین ربا بوده و این نوع از بانکداری در برخی ساختارهای بانکی ما نیز گاهی به چشم می‌خورد.

استاد دانشگاه تهران، دلیل شکست انقلاب مصر را فقدان اصل امامت خواند و خاطرنشان کرد: بسیاری از مبارزان انقلاب اسلامی مانند شهید چمران و شهید نواب صفوی راه و رسم مبارزه را از اخوان الملسمین یاد گرفتند و افسوس که اخوان المسلمین بعد از ۹۰ سال از به قدرت رسیدن در طول یک سال شکست خوردند که این به دلیل عدم شناخت اصل امامت بود.

وی در بخشی دیگری از سخنانش به عدم شناخت نظام پزشکی از مبحث روح در اسلام و فقدان روانشناسی دینی یا روانپزشکی مبتنی بر اسلام اشاره کرد و افزود: ترجمه غلط از روانشناسی در ایران و کپی‌داری نگاه غربی به کالبدشناسی رفتار افراد منجر شده به‌طوری‌که در دفاتر روانشناسی از افراد می‌خواهند اعتراف به گناه کنند در صورتی که این با ستار العیوب بودن خدا مغایرت دارد.

عباسی، اسلام حقیقی را مشتمل بر پشتیبانی از پنج اصل اساسی برشمرد و گفت: امروزه مسلمانان در صورتی موفق خواهند شد که پشتیبان ولایت فقیه به عنوان یک رکن حیاتی باشند وگرنه مانند مصر شکست می‌خورند.

وی افزود: اخوان المسلمین شکست خورد چراکه با دست دادن با استکبار جهانی و عربستان سعودی باعث ناآرامی و آتش‌افروزی در منطقه شدند و تا به امروز حدود ۱۸۵ هزار انسان بی‌گناه در سوریه کشته و همچنین در خود مصر شیعیان بسیاری قتل عام شدند.


  • منبع: فارس

اسکار، آماده فيلم ضد ايرانی ديگر ! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
زماني که ميشل اوباما، همسر رييس‌جمهور آمريکا،‌ فيلم ضد ايراني آرگو را به عنوان بهترين فيلم اسکار سال ۲۰۱۲ اعلام کرد، موجب شگفتي بسياري از کارشناسان سينماي جهان شد تا به همگان ثابت شود هنر در آمريکا معناي واقعي ندارد و جزئي از سياست است.

آرگو در حالي جايزه بهترين فيلم سال ۲۰۱۲ را از آن خود کرد که به اذعان بسياري از کارشناسان، نه تنها فيلمي درجه يک نبوده، بلکه داراي اشتباهات فني و تحريف‌هاي تاريخي نيز بوده است.

اما پس از اينکه پاي سياست‌‌بازي‌هاي ضد ايراني آمريکا، به اسکار هم باز شد، اين بار نيز هاليوود در صدد است تا يک فيلم ضدايراني ديگري را به روي پرده بياورد.

اين بار نيز شانتاژ رسانه‌هاي غربي در تعريف و تمجيد از فيلم ضد ايراني آغاز شده است تا شايد بتوان با ايجاد موج رسانه‌اي مانند اتفاقي که براي آرگو افتاد، با اين فيلم جديد را نيز عرصه بين‌المللي جولان دهند.

آيا آرگوي ديگري در راه است؟

کارگرداني فيلم ضد ايراني گلاب، بر عهده جان استوارت، مجري معروف آمريکايي است، اما نکته جالب توجه اين است که مجري برنامه‌هاي تلويزيوني ديلي‌شو، هيچ تجربه‌اي در کارگرداني نداشته و "گلاب" اولين تجربه وي است.

برخي از کارشناسان عقيده دارند، حال که بازار فيلم‌هاي سياسي و ضد ايراني در هاليوود و جشنواره‌هاي غربي-عربي داغ است، جان استوارت با پذيرفتن کارگرداني فيلمي ضد ايراني، گمان مي‌کند، شاید بتواند با ساخت گلاب راه بن افلک در پروژه آرگو را ادامه دهد.



تفاوت فيلم جديد هاليوودي ضد ايراني با آرگو ، حضور يکي از عوامل فتنه ۸۸ در پشت پرده اصلي اين فيلم و محتواي آن يعني حمايت از پروژه‌ غربي-آمريکايي فتنه است. در حالي که در فيلم آرگو، ايراني‌ها حضور مستقيمي در فيلم نداشتند.

استوارت فیلمنامه فیلمش را با اقتباس از کتاب مازیار بهاری، با نام "بعد آنها به سراغم آمدند: داستان یک خانواده از عشق، اسارت و بقا" نوشت. او حقوق رسمی فیلم را چندی پیش به نام خود ثبت کرد و از آن موقع تا به حال سخت مشغول به کار روی فیلم است.

این کتاب که با همکاری ایمی مولوی نوشته شده داستان ماموریت بهاری برای پوشش دادن خبرهای انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹ است. او در همان سال به اتهام جاسوسی دستگیر شد و به مدت ۱۱۸ روز زندانی بود.

دلیل انتخاب نام فیلم هم به زعم مازیار بهاری بوی گلابی بوده که بازجویش به لباس خود می‌زده است.

مازیار بهاری که در مصاحبه‌اش با پرس‌تی‌وی اعتراف کرد خبرنگاران غربی برای جاسوسی کار می‌کنند و او هم به دنبال تحقق یک کودتاي رنگی بوده، پس از آزادی از زندان و گریختن از ایران اعترافاتش را پس گرفت و کتاب "بعد آنها به سراغم آمدند" را نوشت.




در اين گزارش به پشت پرده فيلم ضد ايراني "گلاب" و عوامل پشت صحنه آن پرداخته خواهد شد.

در تاريخ ۳۱ فروردين سال ۱۳۹۲، باشگاه خبرنگاران گزارشي را با عنوان "ناياک، لابي ايران يا لابي آمريکا در امور ايرانيان؟ / پشت پرده ناياک چه کساني هستند؟ + اسناد و تصاوير" منتشر کرد.

در گزارش مورد اشاره، به پشت پرده روابط بنياد ناياک و اعضاي ارشد اين لابي آمريکايي با سرويس‌هاي امنيتي، جاسوسي و بنيادهاي فکر آمريکايي-صهيونيستي مانند ""AIPAC پرداخته شد.

در ميان اعضاي ارشد اين بنياد، يکي از فعالان فتنه ۸۸ که با پايان يافتن ماموريت خود از کشور فرار و به همپالگي‌هاي لندني خود پيوست، مازيار بهاري خبرنگار مجله نيوزويک در تهران است.

مازيار بهاري يکي از دوستان نزديک تريتا پارسي و خبرنگار مجله آمريکايي "نيوزويک" است که در فتنه سال ۸۸ فعاليت‌ گسترده‌اي داشت که در نهايت توسط نيروهاي امنيتي دستگير شده و پس از اقرار به اقدامات جاسوسي و ضد امنيتي خود به زندان رفت.

کارشناس دم دستي ناياک در مهر ۱۳۸۸ با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی اززندان اوینآزاد و و سپس فرار کرد.




از آنجايي که از اهداف بنيادهايي مانند شوراي ملي ايرانيان آمريکا، ايجاد اغتشاش و "کودتاي مخملي" است، با افرادي ارتباط برقرار مي‌کند که در اين زمينه تجربه کافي را داشته باشند. مازيار بهاري در جلسه محاکمه، در بخش از اعترافات خود درباره وقايع بعد از انتخابات به طور علني اعلام مي‌کند که حوادث آن روزها "دقيقا مشخصات کودتاي مخملي"را داشتند. وي در ادامه مي‌افزايد:

"هدف از راه اندازي ماهواره‌هاي فارسي زبان و گسيل ۷۰۰ خبرنگار خارجي به ايران دقيقا براي انجام همين مطلب بود. در حقيقت رسانه‌ها نقش اصلي را در ايجاد اغتشاشات پس از انتخابات بر عهده داشتند. برگزاري تجمعات آرام يا به آتش كشاندن وسايل نقليه و حمله به پايگاه‌هاي بسيج و تخريب اموال عمومي از جمله اقدامات تبليغي رسانه‌ها بود. هرگونه واقعه‌اي كه در تهران به وقوع مي پيوست، پس از ۵ دقيقه از شبكه هاي ماهواره اي به ويژه بي بي سي قابل مشاهده بود".

بهاري پس از فرار از کشور به حلقه لندن‌نشين پيوست و با حضور پررنگ خود در برنامه‌هاي تلويزيون فارسي بي‌بي‌سي و ديگر رسانه‌هاي ضد انقلاب،‌ خوراک دروغ و فرافکني اين رسانه‌ها را تهيه مي‌کند.



حضور در بنيادهاي براندازي آمريکايي

بهاري همزمان با حضور در برنامه‌هاي تلويزيون سلطنتي انگليس، در بنيادهايي آمريکايي نيز آمد و شد مي‌کند، بنيادهايي که اغلب آن‌ها در زمينه براندازي و ايجاد انقلاب‌هاي مخملي تخصص دارند.


يکي از بنيادهايي که بهاري در آنجا حضور پر رنگي دارد،بنياد معروف" کارنگي" است.

بنیاد کارنگی یکی از مهم‌ترین کانون‌های فکری آمريکا است که نقش اساسی در شکل‌گیری و مدیریت سیاست‌های کاخ سفید و حتی راهبردهای جهانی دارد. با نگاهی کلی به عملکرد بنیاد کارنگی و همچنین ساختار فکری و مطالعاتی آن می‌توان به خوبی فهمید که این بنیاد نقش اساسی در شکل دهی و مدیریت سیاست‌های بین المللی کاخ سفید و حتی راهبردهای جهانی داشته است که در راستای منافع سردمداران صهیونیسم بین‌الملل و مراکز تجاری وابسته به آن‌ها اتخاذ می‌شود. به طوری‌که ترویج و توسعه پروژه جهانی شدن، اجرای طرح خاورمیانه، پیگیری کودتاهای رنگی در جوامع سیاسی متضاد با منافع نظام سلطه جهان و … شواهد متقنی بر این ادعا است.


سفر مازيار بهاري به سرزمين‌هاي اشغالي

در حالي كه حتي اغلب فعالان گروهك‌هاي اپوزيسيون سفر به اسرائيل را مايه سقوط اعتبار سياسي خود مي‌دانند، رسانه‌ها به نقل از راديو اسرائيل فاش كردند مازيار بهاري همكار مجله نيوزويك و شبكه دولتي BBC، اخيرا به تل‌آويو سفر كرده است.


نقش مازيار بهاري در قطع برنامه‌هاي پرس‌تي‌وي در انگليس

مازيار بهاري که صراحتا در اعترافات خود، به همکاري با سازمان‌هاي جاسوسي غربي اعتراف کرده بود، پس از فرار از ايران، ضمن تکذيب تمامي اعترافات خود، شبکه پرس‌تي‌وي را متهم کرد و دولن انگليس که دنبال بهانه‌اي براي قطع برنامه‌هاي برون‌مرزي ايران مي‌گشت، با توجه اتهامات بي‌اساس مازيار بهاري، اقدام به تحريم شبکه انگليسي زبان پرس‌تي‌وي و لغو مجوز فعاليت اين شبکه در انگليس کرد.

سال گذشته، اتحاديه اروپا محمد سرافراز مدير شبکه تلويزيوني پرس‌تي‎وي و حميدرضا عمادي مدير اتاق خبر اين شبکه تلويزيوني را به خاطر پخش مصاحبه ده ثانيه‎اي با مازيار بهاري خبرنگار ايراني_کانادايي پس از وقايع مربوط به ناآرامي‎هاي بعد از انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۰۹ ، در فهرست سياه قرار داد.

مايکل مان سخنگوي کاترين اشتون رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا که از جانب عمادي با وي تماس گرفته شده بود، از ارائه هرگونه پاسخ روشني در اين خصوص طفره رفت.

کارشناسان بر اين باورند تحريم اروپا عليه شکبه تلويزيوني "پرس تي وي" با هدايت واشنگتن و تل آويو صورت گرفته است.

اتحاديه اروپا پرس‌تي‌وي را متهم کرد حقوق مازيار بهاري را براي شکايت قضايي و دسترسي به روند عادلانه قضايي نقض کرده است. پرس تي وي بارها اين ادعا را بي اساس خوانده و رد کرده است.

دكتر "محمد سرافراز"در مراسم قدرداني از برگزيدگان نخستين جشنواره برنامه سازي راديويي در قالب Psa، با اشاره به تحريم معاون برون‌مرزي صدا و سيما و مدير خبر شبكه "پرس‌تي‌وي" از سوي اتحاديه اروپا گفت: اين رفتار نشانه بي‌منطقي سران اتحاديه اروپا است كه با بهانه پخش يك گزارش ده ثانيه‌اي در سال ۲۰۰۹ از "مازيار بهاري" شخصي كه براي رسانه انگليس در ايران فعاليت مي كرده، يك شبكه تلويزيوني را مورد تحريم و محدوديت قرار مي‌دهند.

مازيار بهاري و ساخت مستندهاي جعلي

مازيار بهاري پس از فرار از ايران، به ساخت مستندهاي جعلي و ساختگي عليه کشور و حوادث فتنه ۸۸ پرداخت. خبرنگار فراري مجله آمريکايي، با ساخت مستندهايي غيرمستند، با مصاحبه با گروه‌هاي ضد انقلاب و اپوزوسيون خارج‌نشين، خوراک رسانه‌هاي فارسي‌زبان بيگانه بويژه BBC فارسي را تهيه مي‌کند. بهاري که به يکي از کارشناس‌هاي دم دستي BBC‌فارسي هم تبديل شده است، هر از چند گاهي با حضور در برنامه‌هاي تلويزيون دولتي انگليس، به مجيزگويي خاندان سلطنتي پرداخته و گهگاه هم به سفارش سرويس‌هاي امنيتي انگليسي و آمريکايي به اصطلاح مستندهايي را عليه جمهوري اسلامي ايران مي‌سازد.

پروژه جديد مازيار بهاري در هاليوود کليد مي‌خورد

در ادامه پروژه‌هاي به اصطلاح مستندي که از سوي اتاق فکرهايي مانند کارنگي، به مازيار بهاري سپرده مي‌شود، پروژه فيلم "گلاب" جديدترين اثر ضد ايراني بهاري است که اين بار در هاليوود و با همکاري جان استوارت، مجري معروف تلويزيون آمريکا ساخته مي‌شود.


جان استوارت کيست؟

جان استوارت که سابقه مجری‌گری مراسم بزرگی مثل اسکار هفتاد و هشتم را در کارنامه دارد، برای اولین فیلمش یک کار ضد ایرانی را انتخاب کرده تا بلکه بتواند با جوایز احتمالی جایی در بین کارگردانان مشهور پیدا کند.

استوارت که مجری مراسم اسکار نیزبوده، پیش از ساخت فیلم «گلاب»،۱۷ سال بدون وقفه، اجرای این شو را هر دوشنبه به عهده داشته است.فیلم گلاب اولین ورود استوارت به عرصه فیلمسازی محسوب می‌شود .او اینفیلم را براساس کتاب مازیار بهاری می‌سازد که اين کتاب نيز مورد تشويق بنياد کارنگي قرار گرفته و در مکان اين بنياد رونمايي شد.


هزينه مالي گلاب، را چه کساني تامين مي‌کنند؟

به گزارش نيويورک تايمز؛ تخمین زده شده که پروژه سینمایی گلاب از ۳۰ تا ۴۰ میلیون دلار هزینه ساخت داشته باشد که علاوه بر استوارت، کمپانی اودلوت اینترتیمنت OddLot Entertainment متعلق به خانواده پریتزکر،یکی از ثروت‌مندترين خانواده‌های آمریکا و اسکات رودین، یکی از تهیه‌کنندگان یهودی هالیوود این هزینه‌ را تأمین خواهند کرد.








چه کساني در اين فيلم ضد ايراني ايفاي نقش مي‌کنند؟

در ساخت فیلم گلاب، حدود ۷۰_۸۰ نفر همکاری دارند که در میان بازیگران این پروژه سینمایی چهره‌هاي آلوده سياسي و ضد دين، چون "شهره آغداشلو»، گلشیفته فراهانی و گائل گارسیا برنال به چشم می‌خوردند.

آغداشلو که پیش از این نیز در فیلم‌های ضد ایرانی بازی کرده، در این فیلم نقش مادرمازیار بهاری، شخصیت اصلی فیلم با بازی «گائل گارسیا برنال» را بازی خواهد کرد.


تصاويري از فيلمبرداري فيلم ضد ايراني گلاب:







  • منبع: باشگاه خبرنگاران

ترویج ایمان گرایی در هالیوود +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
پیرمرد گفت: دو هزار سال پیش، در سرزمینی دور، مردی را که به رویاها باور داشت، در چاهی انداختند و به بردگی فروختند. بازرگانان ما او را خریدند و به مصر آوردند. همه ما می دانیم کسی که به رویاها باور داشته باشد، از عهده تعبیر آنها نیز برمی آید. (پائولو کوئیلو، کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی)نام کسی که پیرمرد درباره او به نیکی یاد می کند، یوسف است. همان یوسفی که یکی از پیامبران الهی بوده و درباره اوصاف زندگی او بسیار شنیده ایم. اما خصوصیت بارز این یوسف چیست؟ باور به رویاها! همین ایمان یوسف به رویاها است که او را قادر به تعبیر آنها و به عبارتی بهره گیری از دنیا ساخته است. این بهره گیری نسبت به انسان های عادی در سطح بالاتری قرار دارد و ممکن است سرنوشت ملتی را با تعبیر رویای گوساله ها و گاوها تغییر دهد. همین ایمان است که شخصی را از سطح انسانی فراتر برده و به مقام روحانی می رساند. (1)


پائولو کوئیلو در کنفرانس داووس 2001 درباره آثارش سخنرانی می کند.

امروزه با گسترش ارتباطات و نقش چشمگیری که هنر در محتوا سازی آن ایفا می کند، ایمان گرایی غلط و دیگر اقسام دوری از دینداری عاقلانه و عاشقانه در حال پیشروی است. امروز باید گفت تمام قدرت انسان غربی در خدمت تبلیغ چنین آموزه هایی در آمده است. هنر (با تمام اقسامش) با کمک فناوری و قدرت تبلیغات، غول بی شاخ و دمی را ساخته که ذهن هر انسانی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. صنعت سینما با بهره گیری از قدرت ذهن و تخیل هنرمند و با بهره گیری از پیشرفته ترین فناورهای روز، واقعیتی را به مخاطب القا می کند، که چیزی بیش از اغراض صاحبان این صنعت و گاهی فرماندهان آنها نیست. امروزه صنعت سینما به بهترین شکل ممکن از عهده این کار برآمده و برای ایفای وظیفه خود نسبت به ترویج ایمان گرایی کوشیده است. از بهترین نمونه های این ایمان گرایی، فیلم بسیار زیبایی «زندگی پای» به کارگردانی آنگ لی و محصول سال 2012 کشور آمریکا است.


امروز مردم جهان بیش از پیش تحت تاثیر صنعت سینما و افکار صاحبان آن هستند.

خلاصه فيلم
پای پاتال جوان باهوشی است که به همراه خانواده اش در کشور هندوستان زندگی می کنند. پدر خانواده صاحب یک باغ وحش بزرگ است. مشکلات مالی آنها را مجبور می کند تا با فروش دارایی ها با کشتی به سمت کشور کانادا سفر کنند. آنها تعدادی از حیوانات را نیز با خود همسفر کرده تا شاید بتوانند در کشور کانادا آنها را فروخته و شغلی جدید برای خود مهیا کنند. طوفان، کشتی آنها را غرق کرده و پای تمام خانواده خود را از دست می دهد. او بطور تصادفی با چند حیوان از جمله یک ببر وحشی درون یک قایق قرار می گیرد. آنها تنها بازماندگان کشتی بزرگی هستند که به سوی کانادا در حرکت بود.
در ابتدا حیواناتی که درون قایق با پای بودند (یک گورخر، یک اورانگاتان، یک کفتار و ریچارد که ببری وحشی است) با یکدیگر مبارزه کرده و همدیگر را می کشند. در نهایت پای به همراه ریچارد تنها در قایق می مانند. بعد از آنکه پای یاد می گیرد چگونه می تواند خود را از ریچارد دور نگه داشته و در ضمن از قایق نیز دور نشود، طوفان و شرایط سخت زندگی روی قایق، برای چند روز آنها را اذیت می کند. در نهایت پای و ریچارد ارتباطی مسالمت آمیز با یکدیگر برقرار کرده و با شرایط سخت طوفان ها و گرسنگی کنار می آیند.


ارتباط مسالمت آمیز و تا حدودی دوستانه پای و ریچارد (ببر وحشی)

در ادامه و با گذر از طوفان های سخت و گرسنگی شدید آنها نجات یافته و جسد نیمه جان آنها به ساحل مکزیک می رسد. ریچارد و پای با یکدیگر نجات یافته اند. ریچارد که اکنون بدنی بسیار نحیف دارد، بلافاصله از پای فاصله گرفته و بدون اندکی درنگ وارد اولین ورودی جنگلی می شود که پیش روی آنها است. پای نیز توسط مردم نجات می یابد.
در بیمارستان ماموران بیمه از چگونگی اتفاقات رخ داده از پای می پرسند. هنگامی که پای متوجه می شود که آنها داستان ریچارد و ارتباط مسالمت آمیز و معجزه گون آنها را متوجه نمی شوند، داستانی معمولی و خیالی ساخته و تحویل آنها می دهد. ماموران نیز که چنین داستانی را منطقی تر تلقی می کنند، این روایت را پذیرفته و در مدارک خود ثبت می کنند.
اکنون پس از چندین سال که پای در کنار همسر و چند فرزندش زندگی می کند، نویسنده ای برای نوشتن زندگی او آمده است. پای در طول فیلم داستان زندگی عجیبش را برای نویسنده تعریف می کند. در نهایت از او می خواهد تا خودش تصمیم بگیرد که کدام یک را می پسندد؟ داستانی که او با ریچارد و طوفان های دریا داشته یا داستانی را که مورد پسند ماموران بیمه قرار گرفته است. نویسنده می پذیرد که باید بدون دلیل داستان ریچارد را پذیرفته و به آن ایمان بیاورد.
 

ریچارد پس از نجات بدون تامل وارد اولین ورودی جنگل می شود.

درباره فیلم
این فیلم پرهزینه مانند دیگر فیلم های هم سنخ خود از بهترین تکنیک های تصویربرداری و جلوه های ویژه بهره گرفته است. گرچه در بعضی صحنه ها اشتباهات فاحشی وجود دارد که بیننده حرفه ای را آزار می دهد(مانند زلال بودن بسیار زیاد آب اقیانوس و افتادن تصویر آسمان و عمق دریا در سطح آن)، با این وجود تصاویر سه بعدی اقیانوس و حیوانات وحشی از پرکشش ترین جلوه های این فیلم بوده و چهار جایزه اسکار از جمله اسکار جلوه های بصری را لایق آن می کند.


فیلم زندگی پای به کارگردانی آنگ لی محصول سال 2012
نکته جالب توجه در نقد این فیلم، ساختار دینی آن است که یادآور همان ترویج ایمان گرایی نزد فلاسفه مسیحی و ضدیت آنها با عقلانیت و تاریخ گرایی است. نقش اول فیلم، پای، کودک باهوشی است که از ابتدای زندگی خود به چهار دین مختلف روی آورده است. او بطور مشخص خود را مسیحی، بودایی، مسلمان خوانده و از تدریس آموزه های کابالا متوجه گرایش های او به دین یهود نیز می شویم.

از سوی دیگر هندی بودن این شخصیت، نشانه ای است از کشوری که به هفتاد و دو ملت مشهور بوده و بیشترین ادیان الهی و غیرالهی در آن حضور دارند. همه این موارد تاکید سازندگان فیلم بر پلورالیسم دینی است. پلورالیسم دینی یا کثرت گرایی دینی قائل به هسته ای مشخص در تمام ادیان است و فارغ از حق و باطل بودن ادیان، همه آنها را سعادتمند و بهره مند از حقیقت معرفی می کند. کثرت گرایان دینی معتقدند تمام ادیان به میزانی از حقیقت بهره برده و اگر شاخ و برگ زائد ادیان را حذف کنیم تمام آنها به یک حقیقت می رسند.


آنگ لی کارگردان فیلم زندگی پای

پس تا اینجا مقدمات کار برای ایمان گرایی فراهم شده است. پلورالیسم پله اولی است که راه را برای اعتقاد به ایمان گرایی باز می کند. چرا که می توان اینگونه نتیجه گرفت که هسته اصلی موجود در تمام ادیان همان ایمان و سرسپردگی به حقایقی کلی و سرمدی است که در ظاهر ادیان و فرقه های مختلف ظهور کرده است. هر کس که چشم و گوش خود را بر حق و حقانیت بسته و به آنچه به او گفته می شود ایمان بیاورد، سعادتمند و عاقبت به خیر است. اما این ظاهر زیبا، جلوه های دیگری دارد که پذیرش آن را مستلزم پشت کردن به بسیاری از مسائل مورد قبول دیگر می سازد.

 عقلانیت و معرفتی که ایمان باید مبتنی بر آن باشد از جمله قربانیان این نوع از ایمان گرایی است.

هنگامی که شخصیت اول فیلم به شکلی معجزه آسا از طوفان و غرق شدن در دریا نجات یافته و خود را در قایقی نسبتا بزرگ به همراه چند حیوان می یابد، آغاز مراحل سلوک او از علم به سوی ایمان است. همین معجزه اولین نشانه از جریانی است که او را به سوی حقیقتی غیرقابل بیان می کشاند. اساسا معجزه از جمله مولفه های دینی است که دقیقا بخاطر نداشتن توجیهی علمی به این نام خوانده می شود. پس اولین قدم به سوی ایمان گرایی برداشته شد. این معجزه در قسمت های دیگری از درگیری قهرمان قصه با دریا، طبیعت و نفس خود بیشتر جلوه می کند. اینگونه می نماید که گویی دستی نامرئی شخصیت ما را از تنگنایی مخوف گذر داده و او را از مرحله علم گرایی یا عقلانی گرایی به ایمان گرایی سوق می دهد. این معجزات با نجات نهایی پسر جوان و رسیدن او به ساحلی امن در مکزیک تکمیل می شود.


پسر جوان گرچه در حال مبارزه با حوادث طبیعی است،
اما در واقع در حال شناخت خدا و گذار به ایمانی از سنخ مسیحی است.

متاسفانه با نجات یافتن پسر جوان، تنها حیوان باقی مانده از این نبرد طولانی یعنی ببر، به جنگل رفته و دیگر باز نمی گردد. (شواهد در حال نابودی است.) شاید ببر می توانست تنها شاهد پسرجوان برای داستان هایی باشد که در کنار او گذرانده است. هنگامی که ماموران بیمه، جویای اتفاقات رخ داده در جریان دریانوردی پسرجوان می شوند، او هیچ شاهدی برای اتفاقات رخ داده ندارد. در واقع کشف و شهودی برای جوان رخ داده که هیچ دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد.

پس او با ساختن داستانی عوام پسند، ماموران بیمه را قانع می کند. اما اکنون و پس از سال ها که او داستان زندگی اش را برای یک نویسنده تعریف می کند، از او می خواهد تا با او همراه شده و ایمان بیاورد. در نهایت، فیلم از بیینده می خواهد تا بین داستانی مشروح و زیبا که اختلاف پتانسیل داشته و دارای مولفه های دراماتیک است و داستانی خشک و بدون شرح که تنها مامورانِ بی روحِ بیمه را اقناع می کند، یکی را انتخاب کنند. شلیک نهایی به ذهن بیینده هنگامی اتفاق می افتد که شخصیت نویسنده می پذیرد که باید داستان مرد جوان را بدون شاهد از او بپذیرد.


پسر جوان گرچه از نجاتش خوشحال است اما توان آن را ندارد تا جلوی رفتن ببر (تنها شاهدش) را بگیرد.

همین قدرت تحمیلی سینما است که مخاطب را (اغلب) در مسیری از پیش طراحی شده قرار می دهد. مخاطب در انتها می پذیرد که واقعیت هایی وجود دارد که باید بصورت غیرعقلانی و بدون ارائه هیچ دلیلی پذیرفت. اما در این فیلم اشاره ای به این نکته نمی شود که پذیرش بی دلیل کشف و شهودات تنها از طرق خاص و با پذیرش مبنایی معرفتی شکل می گیرد. در واقع ایمان تنها در بستری عقلانی و در قالبی معرفتی شکل می گیرد. این تفاوت ایمان گرایی در دیانت مسیح (منظور دیانتی است که امروز ملاحظه می شود) و اسلام است.



ايمان گرایی در فیلم زندگی پای

ایمان گرایی در تاریخ دیانت مسیح
ایمان گرایی آنگونه که توصیف آن در بالا ذکر شد، یکی از مهمترین مولفه های دیانت مسیحی در عصر حاضر است. این ایمان گرایی گرچه ظاهری دینی و زیبا داشته و انسان هایی را که غرق در تجدد و مدرنیته شده به دنیایی بهتر و آرام تر نوید می دهد، اما مشکلاتی داشته که ریشه در انحراف و سودجویی دارد. این ریشه در تاریخ دیانت مسیح نهفته که متاسفانه مورد اغفال قرار گرفته و بر این اغفال اصرار ورزیده می شود. این تلاش برای پوشاندن و مخفی کردن تاریخ، هم در بین فلاسفه و هم در بین سوداگران هنری معاصر به چشم می خورد. کیرکگور فیلسوف ایمان گرای مسیحی در بیشتر آثار خود ایمان گرایی را ترویج کرده و از گرایش های تاریخی و دانش تاریخی به نام دانشی تقریبی و غیریقینی یاد می کند. "به وضوح هر چه تمامتر معلوم است که در امور تاریخی استوارترین یقین ها، چیزی بیش از تقرب و تخمین نیست و تقرب و تخمین سست تر از آن است که کسی بتواند سعادت ابدی خود را بر ان مبتنی سازد." (کیرکگور، 1374، ص65) گرچه کیرکگور یک متفکر و فیلسوف است و احتمالا قصد ساختن نظامی جامع و مفید را داشته اما در واقع این تقریبی و غیریقنینی بودن، ما را بر آن می دارد تا بدون توجه به واقعیت های تاریخی و تنها به بهانه ایمان، چشم از واقعت پوشانده و دل به دست کسانی دهیم که در عمل هیچ نیتی جز سودجویی ندارند.


ایمان مسیحی ایمان بدون عقلانیت و بدون معرفت هم در روش و هم در محتوا است.

اگر بخواهیم چشمان منصف خود را در برابر تاریخ بازکنیم باید داستان پر فراز و نشیب ایمان گرایی در تاریخ مسیحیت را بررسی کنیم. این همان داستانی است که با بسته شدن چشمان انسان ها در زیر ایمان گرایی کورکورانه دفن می شود. ایمان گرایی در تاریخ مسیحیت را می توان به سه مرحله ابتدایی، میانی و معاصر تقسیم کرد. ما در اینجا بصورت بسیار کوتاه و تنها برای اشاره، هر یک از این سه عنوان را با نماینده ای معرفی می کنیم. حضرت مسیح (ع) بیش از دو هزار سال پیش احیاگر دین یهود بوده و به اذن خداوند متعال و برای هدایت (و نه نجات) بشر به مانند دیگر رسولان بر مردم نازل شدند. اما متاسفانه از همان ابتدا و در میان حواریون کسانی پیدا شدند که به ایشان خیانت کردند. خیانت اصلی نسبت به دیانت مسیح، توسط پولس قدیس انجام شد. او که هرگز حضرت مسیح (ع) را ندیده بود و تا پیش از آن یک مبلغ یهودی بود، به بهانه یک رویا، مسیحی شده و دست به تغییراتی در احکام و اصول مسیحیت زد.

این احکام معارض و غیرالهی، پاسخگوی روح کمال طلب انسان های مسیحی نبوده و از همان ابتدا مشکلاتی با خدای پسر (حضرت مسیح) پدید آمد. چگونه ممکن است یک انسان فرزند خداوند بوده و یا بالاتر از آن از جنس خدا باشد؟ برای حل این مشکلات اولین مرحله از ایمان گرایی رخ می نماید: شورای نیقیه. بزرگان مسیح در شورایی در شهر نیقیه به سال 325 میلادی گرد هم آمده و تصمیم می گیرند که از این پس تمام مسیحیان جهان حضرت مسیح را نه به عنوان رسول که به عنوان خدای پسر بخوانند. (شرح این شورا و مسائل و نظرات مختلف مطرح شده در آن بسیار جالب است.) اما مگر اصول اعتقادی با تصمیم چند انسان شکل می گیرد. مرحله دوم ایمان گرایی، مرحله فلسفی کردن آن بود. آنسلم و دیگر فیلسوفان غربی در ابتدای هزاره دوم به فکر مدون ساختن این ایمان بی فکر افتادند. آنسلم گفت: ایمان می آورم تا بفهمم. او ایمان را بر فهم مقدم کرده و تعقل را در مرحله بعد از ایمان قرار داد. مرحله سوم، فیلسوفان معاصری هستند که تمام قد برای ایمان گرایی تعظیم کرده و آن را به عنوان آموزه اصلی همه ادیان معرفی می کنند. آلوین پلانتینگا از جمله این فلاسفه است. او معتقد است گرچه وجود خدا اثبات هایی نیز دارد، اما در واقع تنها راه یقینی و معتبر برای رسیدن به خدا همانا ایمان است.


شورای نیقیه در قرن چهارم میلادی که بزرگان دیانت مسیح به دور یکدیگر جمع شده
 و برای مشکل ماهیت پیامبرشان و چند مشکل دیگر تصمیم گیری کردند.

این سه مرحله از ابتدای تاریخ دیانت مسیح تا امروز، همواره سعی در پوشش دادن خللی را داشتند، که از طریق اشتباهات و تحریفات غافلان و سودجویان بی تقوا بوجود آمده است. این ایمان گرایی و چشم پوشی از تعقل، تاریخ و آزاد اندیشی، افیون واقعی دین داری در عصر حاضر است. همانطور که ملاحظه کردیم فیلم جالب توجه زندگی پای به بهترین شکل ممکن ایده ایمان گرایی و پذیرش بی دلیل و بی چون و چرای حقایق هستی را به بیننده القا می کند. این نوع از ایمان گرایی چیزی جز ابزار سودجویی نبوده و راه بسیار خوبی برای بستن چشمان انسان های ساده لوحی است که دل به دین خدا داده و حاضرند برای آن هر کاری کنند.

ایمان گرایی در اسلام
در نقطه مقابل، دیانت اسلام مدل بسیار پیشرفته تر و بهتری برای ایمان ارائه می دهد. در این مدل هم جنبه سرسپردگی و عرفانی ایمان گرایی لحاظ شده و هم به هیچ عنوان چشم بندی و اغفال در آن وجود ندارد. کلید فهم مدل ایمان در اسلام این نکته است که: ایمان مبتنی بر معرفت است. در واقع ما معتقدیم ایمان مرحله بالاتری از علم (نه به معنای علم تجربی که با معادل ساینس خوانده می شود.) است. بیان ساده تر آنکه، ایمان در مسیحیت سرسپردگی هم نسبت به محتوا و هم نسبت به روش شناسی است. در حالی که ایمان اسلامی با معرفت در روش شناسی آغاز شده و به سرسپردگی در محتوا منتج می شود. این یعنی فرد با ایمان با تعقل (این نعمت الهی) روش شناخت خدا را شناخته و در راه آن قدم می زند. هنگامی که این قدم زنی به مراحل بالای قرب نائل آمد، مرحله جدیدی از شناخت شکل می گیرد که با نام ایمان خوانده می شود. این ایمان نیز گاهی با عقل (عقل ظاهر اندیش) مخالفت می کند، اما دل آدمی مطمئن است که روش عقلانی بوده و اینک باید دل سپرد.

از همین شیوه است که داستان مرید واقعی امام صادق(ع) که به اذن ایشان وارد تنور شده و سالم از آن بیرون می آیند، توجیه می شود. این مرید از طریق درست و عقلانی، پذیرفته که ولی امرش حضرت امام صادق (ع) است. همچنین او باور دارد که سخن ایشان سخن خداوند متعال است و بر عقلانیت او رجحان دارد. پس حال که امام از او می خواهد، تا عملی مخالف عقل انجام دهد (داخل تنور شدن)، با طیب خاطر و با ایمانی فرای عقل سرسپرده و داخل می شود. به امید رسیدن تمام انسان ها به چنین درجه ای.   


ایمان در اسلام نسبت به روش شناسی عاقلانه و نسبت به محتوا عاشقانه است.


پانویس:
 البته امروز در ایران نقدهای پائولو کوئیلو بیشتر حول عرفان گرایی او است. اما به نظر نویسنده توجه به ایمان گرایی آن هم از نوع ایمان مسیحی که در بیشتر آثار او موج می زند، اهمیت بیشتری دارد. ذکر نقل قول از کتاب های وی برای تایید این سخن بیش از مجال این مقاله است. ما تنها به این اظهار خود وی بسنده می کنیم که: ]خدا برای من فقط] یک تجربه ایمانی است؛ فقط همین. من فکر می‌کنم توصیف خداوند یک دام است. (پائولو کوئیلو، کنار رور پیدرا نشستم و گریستم، ترجمه آرش حجازی، ص 44)

--------------------------------------------------------------
  • منابع:
  • 1-    کیمیاگر، پائولو کوئیلو، ترجمة آرش حجازی، چ شانزدهم، تهران، کاروان، 1388
  • 2-    انفسی بودن حقیقت، سورن کیرکگور، ترجمه مصطفی ملکیان، فصلنامه نقد و نظر، شماره 3 و 4، 1374
  • 3-    سایت سینمایی Imdb.com
  • 4-    فيلم نقد پائولو کوئیلو از سایت: Roshangari.ir
  • بخشی از سخنرانی آقای دکتر زرشناس در نقد پائولو کوئیلو
  • مشرق

یهود, هالیوودیسم و ایدئولوژی فحشاء +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یهودیان برای رسیدن به اهداف خود که همان ایجاد یک نظم نوین جهانی و سلطه بر دنیاست، سعی در استثمار جوامع در حال توسعه دارند.آنها در تلاشند نوعی سبک زندگی بی قید و بند و بر پایه روابط جنسی آزاد، مصرف گرایی، قدرت طلبی و خشونت را رواج دهند و با ترویج دنیا گرائی، به تضعیف ادیان الهی بپردازند. یهودیان با به دست گرفتن قدرت هالیوود و استفاده از ابزار هنر، فرصت تفکر را از مخاطب می گیرند. نكته بسيار موثر درباره نيايش هاي عبري، بيان روح جمعي و گروهي يهود است. آن ها مدافع و شفيع فرد نيستند، بلكه بر همه قوم ها نظر دارند. مهمترین مشکل یهود در طول تاریخ، امت ها هستند، یعنی همیشه با امت ها مشکل داشتند. با این دیدگاه قدرت ادیان، به نحوی باید از بین برود و مهمترین راه از بین بردن ادیان تبدیل امت به ملت است. یعنی ترویج ناسیونالیسم.

 اسلام در مقابل نظم نوین جهانی،  یک ایده جهانی مطرح می کند که در قرآن از آن به عنوان «امت واحده» ذکر می شود. امتی که در اسلام تعریف می شود، شامل همه مردم، فارغ از قومیت و نژاد است اما یهودیت قبل از این که یک دین باشد یک نژاد و قومیت است. در یهودیت، حکومت واحد جهانی تعریف می شود که با استقرار نژاد یهود در رأس تمام ملیت ها به وجود می آید. یعنی یهودیت سعی در تعریف یک دین نوین حهانی دارد که در این راه با آلوده کردن جوامع به مظاهر فحشا، سعی در تضعیف آنها دارد. فحشاء امنيت عمومى را سلب نموده و با از ميان رفتن امنيت، بناى جامعه انسانى فرو ريخته، اركان آن سست مى گردد.

در قرآن، فحشاء دارای معنای وسیعی است و منظور قرآن از «اشاعه فحشاء» هرگونه رفتار و گفتاری است كه زشتی آن بزرگ باشد. این بی بند و باری و روابط آزاد جنسی، از جانب یهود، برای غیر یهود تعریف می شود. همانطور که در پروتکل اول دانشوران صهیون اشاره می شود به اینکه غیر یهود حیواناتی هستند که فکر می کنند دارای حق بیشتری هستند و باید به وسیله مشروبات الکلی و فساد جنسی متوقف شوند.

مقدمه
در عصر مدرن که تکنولوژی و فرهنگ غرب در کشور نفوذ پیدا کرده است، باید بتوان تصویر درستی از فرهنگ و هنر غرب و راههای مقابله با آن بدست آورد، چرا که «در روزگار ما اسارت در چنگ ابزاری است که هویت فرهنگی دارد.»(آوینی، ص85) هالیوود را نمی توان تنها به چشم یک هنر یا صنعت نظاره کرد، بلکه نوعی ایدئولوژی در آن حاکم است که سعی در تحمیل سبک زندگی غربی به دیگر جوامع دارد که باعث به خطر انداختن امنیت اجتماعی جوامع می شود و ایمنی فرهنگی را ضعیف می کند. به عبارت دیگر هالیوودیسم، ایدئولوژی فرهنگی- هنری دوران جدید استکبار جهانی است. جریان جهانی فرهنگی هنری که مکانیسم امنیت فرهنگی تمامی تمدن ها و فرهنگ ها را تحت تأثیر خود می دهد و با ترویج فرهنگ غرب در میان جوامع بشری، به اضمحلال معنوی آنها می پردازد. از جمله فحشاء که مصادیق آن را می توان در حوزه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی مشاهده کرد. «پل اریک بلانرو» محقق و تاریخ نگار می گوید: «هالیوود مانند آفتی به تفکرات انسان ها نفوذ کرده و جهان را بر اساس خواسته های خود تفسیر و تأویل می کند.»

یهود, هالیوودیسم و ایدئولوژی فحشاء +تصاویر

 

آنچه در بسیاری از فیلم های هالیوودی دیده می شود، نوعی سبک زندگی بی قید و بند و بر پایه روابط جنسی آزاد، مصرف گرایی، قدرت طلبی و خشونت است. سازندگان هالیوود همیشه تلاش دارند توسط رسانه های تصویری، مسائلی را که از نظر اصول دینی، قبیح شمرده می شوند، عادی سازی کنند و این امر جز با نشان دادن این مسائل در رسانه و ارائه جذابیت های ظاهری امکان پذیر نیست، چنانچه بسیاری از فیلم ها با صحنه های اروتیک به بیینده القا می شوند.

 ما نمی توانیم برای حفظ فرهنگ و ارزش های خود، جلوی ورود این عناصر را بگیریم، اما می توانیم بر آن غلبه کنیم. «به اعتقاد ما مسلمانان دفترچه اطلاعات فنی انسان، قرآن کریم است. در قرآن از دو وجه انسان تعریف شده است. یکی بخش پیکره انسان است که بخش سخت افزاری است و بعد دیگر وجه نرم افزاری آن است که می فرماید انسان را به عنوان خلیفه الله در زمین برگزیدیم.ما در دیدگاه مکتبی خود، به وجه دوم این تعریف توجه بیشتری داریم و بر اساس آن مفاهیم انسانی خود را تعریف می کنیم اما غرب بر سر وجه اول باقی مانده و بر اساس آن اصرار دارد.» (کریمی، 1383، ص 155 )
 
هالیوودیسم چیست؟
هالیوود نام منطقه ای است در لس آنجلس که از 1910 فیلم سازی در آن منطقه آغاز شد و به مرور رونق یافت تا آنکه امروز انبوهی از کمپانی های فیلم سازی، بنگاه های خبری و استودیو ها در آن مستقر هستند. اما دیگر آن را به یک مکان با کاربری های فوق نمی شناسیم. واقعیت آنست که ارتباطات هالیوود با نهادهای سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی به قدری پیچیده و در هم تنیده است که به عنوان بخشی مهم از هژمونی ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. قبل از آنکه ارتش امریکا کشوری را اشغال نماید، این هالیوود است که آن کشور را فتح می نماید و زمینه توجیه روانی داخلی و جهانی آن را فراهم می کند. در طول این سال ها هالیوود توانسته است با صدور ایدئولوژی هالیوودیسم خود، پایگاه های بومی دیگر در مناطق دنیا ایجاد کند که نمونه بارز آن بالیوود هند می باشد.



در هالیوود تفکرات فلسفی رقم می خورد و اصل سینمای غرب سرگرمی نیست بلکه آنان در نوشته‌های خود محتوای 2800 ساله غرب را واکاوی کرده‌اند. هالیوود اغوا و سرگرم می‌کند اما پیچیده ترین مفاهیم فلسفی را به دیگران القا می‌کند.
 
 
هالیوود در تسخیر صهیونیسم
«یهودیان هالیوود از راه تلاشی مستمر برای جان دادن به داستان و جا انداختن آن در اذهان دیگران با جامعه همگون شدند... آن ها امریکای سایه ای آفریدند که تجلی همه ی کلیشه های کهنه و مبتذل ستاینده امریکا بود و به مجموعه ای قدرتمند از تصاویر و اندیشه ها جان دادند. چنان قدرتمند که تصویر امریکا را مسخر کرد. هیچ کس نمی تواند به امریکا بیاندیشد اما به سینما فکر نکند. به این ترتیب تناقص خود را تقویت کرد. این تناقص که فیلم ها جوهر امریکایی داشتند بی آنکه سازندگان شان امریکایی باشد. » (گابلر، 1391، ص 26)

«سازمان های یهودی امریکا که اکثریت غریب به اتفاق آن ها صهیونیستی هستند، بیش از 200 سازمان مهم (همراه با شعب مختلف) را تشکیل می دهند. یهودیان هالیوود خصوصاً تهیه کنندگان و پشتیبانان مالی اصلی، کاملاً به لابی های مختلف صهیونیستی و اسرائیلی وابسته هستند. نمونه واضح آن رابرت مردوخ یهودی استرالیایی الاصل است که در انگلیس، امریکا و استرالیا نفوذ گسترده ای دارد و چندین کمپانی عظیم رسانه ای، انتشاراتی  و فیلمسازی دارد که مهمترین آن شرکت نیوز کوپوریشن است.»(مدد پور، 1387، ص 230 ).

مدیران اکثر شبکه‌های ماهواره‌ای، روزنامه‌ها و رسانه‌های متعددی مثل «برادران وارنر»، «والت دیزنی»، «دریم ورکس»، یهودی‌اند و جزئی از نظام سلطه‌ی ‌تبلیغاتی و رسانه‌ای صهیونیسم بین‌الملل محسوب می‌شوند که با هدف ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر یهودی سعی در استثمار جوامع در حال توسعه دارند.


همانطور که در پروتکل پنجم صهیون آمده است: «دومین راز که شرط موفقیت حکومت آینده ی ما می باشد، اینست که با ایجاد شکست در طرح های ملی، ترویج عادت های جدید، برافروختن عواطف، برانگیختن و تحریک و ناراحتی و خستگی از مسائل زندگی، چنان جو آشفته ای به وجود می آوریم که هیچ کس نتواند جایگاه خود را در این صحنه کارزار مغلوبه که سگ صاحبش را نمی شناسد، تشخیص دهد. در چنین فضائی مردم غرق پشیمانی و تشویش می شوند و هیچ کس دیگری را درک نمی کنند. فایده ی دیگر این شیوه اینست که به کمک آن احزاب را به جان هم می اندازیم، نیروهای هم هدف را که همچنان از اطاعت ما سرباز می زنند، پراکنده می سازیم و بالاخره از فعالیت هر فردی که بخواهد سر راه ما بایستد جلوگیری می کنیم. »(پروتکل های دانشوران صهیون،1381، ص 278)

«بدیهی ست وقتی دنیاگرایی و لذت پرستی محض و قدرت پرستی- یعنی سکولاریسم و هدونیستم و ولونتاریسم- به مثابه غایت تجدد نفسانی آمد، دین و معنویت می رود.» (مدد پور، 1387، ص 320)
 
جذابیت فیلم های هالیوودی
فیلم برای جلب نظر مخاطب نیاز به جذابیت دارد. اما این جذابیت باید مبتنی بر فطرت باشد نه بر غرایز و امیال نفسانی همانطور که امام خمینی (ره) است که در منشور هنر انقلاب نوشتند: «هنر دمیدن روح تعهد درانسانهاست» و این همان سخنی است که برگرفته از دیدگاه‌های قرآنی است و همین دیدگاه خود به تنهایی می‌تواند پدیدآورنده هنری باشد که وظیفه‌اش نجات انسان‌ها و دمیدن روح تعهد در آنهاست.

شهید آوینی می گوید: «آنچه باعث شده سینما به سلطنت و محبوبیت امروز خویش در سراسر جهان دست یابد هویت تفننی و اعجاب انگیز آن است.» این جذابیت اگر تعدیل نشود، کاذب است و فرصت تفکر را از مخاطب می گیرد و این همان چیزی است که خالقان هالیوود به دنبال آن هستند.

«بحث لاکلاوموف در نظریه «تعین بخشی» اینست که روابط و صورت بندی های اجتماعی هرگز دائمی و پایدار نیستند، بلکه از جریانی از معانی که حول نقطه اتصال، تشکیل می شوند، نشات می گیرند، بنابراین تعین بخشی عبارت است از بر ساختن نقاط اتصالی که معنا را به طور نسبی مشخص و تثبیت می کند. می توان گفت که هالیوود مخاطبان مختلف را به اتحاد و وحدتی که همواره بی ثبات است و می توان آن را محبوبیت فراملی هالیوود نامید، پیوند می دهد. »(سمتی، 1385، ص 164)
 
نظم نوین جهانی و امت واحد اسلامی
یهودی ها غیر از مادیت و چیزهای ملموس دنیا به چیز دیگری اعتقاد ندارند که این را می توان در اندیشه های لیبرالیسم، کمونیسم، ماتریالیسم، ناسیونالیسم و راسیسم مشاهده کرد. هس كه از اولين صاحبنظران يهود در مسئله صهيونيسم است می گوید: «نكته بسيار موثر درباره نيايش هاي عبري، بيان روح جمعي و گروهي يهود است. اين ها مدافع و شفيع فرد نيستند؛ بلكه بر همه قوم ها نظر دارند.»

مهمترین مشکل یهود در طول تاریخ امت ها بودند، یعنی همیشه با امت ها مشکل داشتند. در نتیجه با این دیدگاه، قدرت ادیان به نحوی باید از بین برود و مهمترین راه از بین بردن ادیان تبدیل امت به ملت است. یعنی ترویج ناسیونالیسم. اسلام هم یک ایده جهانی را مطرح می کند که در قرآن از آن به عنوان «امت واحده» ذکر می شود:
«كان الناس امة وحدة فبعث اللّه النبين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغيا بينهم فهدى اللّه الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه و اللّه يهدى من يشاء الى صراط مستقيم»(سوره بقره، آیه 213)

«مردم قبل از بعثت انبياء همه يك امت بودند خداوند به خاطر اختلافى كه در ميان آنان پديد آمد انبيائى به بشارت و انذار برگزيد و با آنان كتاب را به حق نازل فرمود تا طبق آن در ميان مردم و در آنچه اختلاف كرده اند حكم كنند اين بار در خود دين و كتاب اختلاف كردند و اين اختلاف پديد نيامد مگر از ناحيه كسانى كه اهل آن بودند و انگيره شان در اختلاف حسادت و طغيان بود در اين هنگام بود كه خدا كسانى را كه ايمان آوردند در مسائل مورد اختلاف به سوى حق رهنمون شد و خدا هر كه را بخواهد به سوى صراط مستقيم هدايت مى كند.» 

«انسان ها در ابتدا امت واحد بودند، اما بعد اختلافاتی بین آنان ایجاد شد، خداوند پیامبرانی را برای رفع این اختلافات فرستاد و پس از پیامبر خاتم، ائمه علیهم السلام را مأمور به این امر کرد. هر چند در این خصوص تاکنون نتیجه مطلوب به دست نیامده است، لیکن امید می رود در حکومت حضرت مهدی علیه السلام امت واحدی پدیدار گردد.» (پیغان، 1380)

طبق تفسیر المیزان «امت واحده » در نه آیه قرآن آمده است که این آیات را می توان به سه دسته تقسیم کرد»

1- آیاتی که خطاب به پیامبران بوده و فرمان الهی را برای تشکیل امت واحد به آنان یادآور می شود و بیان می کند که مردم به طور فطری و غریزی امت یگانه ای هستند و سرشت آنها اقتضا می کند که در این جهت حرکت کنند، اما اختلافاتی که پیش می آید آنان را به تفرقه می کشاند.

2- آیاتی که هر نوع مشیت جبرآمیز خداوند برای رسیدن به امت واحد را نفی می کند و نشان می دهد اراده خدا بر این تعلق گرفته که انسان با انتخاب و اختیار خود به امت واحد برسد.
3- آیاتی که دلالت می کند انسان ها در ابتدا امت واحدی بودند، سپس بین آنان اختلافاتی به وجود آمد و اتحادشان بر هم خورد.



بنابراین امتی که در اسلام تعریف می شود، مانند آنچه در مسیحیت است، شامل همه مردم، فارغ از قومیت و نژاد است اما یهودیت قبل از این که یک دین باشد یک نژاد و قومیت است. در یهودیت حکومت واحد جهانی تعریف می شود که با استقرار نژاد یهود در رأس تمام ملیت ها به وجود می آید. یعنی یهودیت سعی در تعریف یک دین نوین حهانی دارد. سلطان شاهی در مقاله گفتمان صهیونیسم می گوید: «این حکومت واحد جهانی به ابزاری مانند ابزار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیاز دارد. شورای روابط خارجی امریکا که در دست یهودیان است، ابزار سیاسی آن هاست و در عرصه فرهنگی مهمترین فعالان عرصه رسانه ای و فرهنگی در جهان یهودی هستند.» آنها برای پیشبرد اهدافشان، تعریف جدیدی از دین رائه می دهند و بزرگترین مانع آن ها اعتقادات و باورهای مذهبی است که سعی در تخریب آن دارند که نمود آن را می توان در وارد کردن مفاهیم جدیدی مانند مراقبه، تناسخ، آواتاریسم در فیلم های هالیوود مشاهده کرد. نمونه محسوس آن در فیلم آواتار عرضه می شود که باور به دین طبیعی در قالبی تأثیرگذار به بیننده القا می شود. در این دنیای جدید، دین جدیدی تعریف می شود که بدون اعتقاد به آن کسی نمی تواند در این دنیا سهمی داشته باشد.
 
تبلیغ و ترویج فحشاء در هالیوود
در فرهنگ لغت دهخدا فحشاء دارای سه معنی است: 1 - معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد
 2 - زنا 3 - نابکاری
فحشاء اشکال مختلفی دارد: دروغ و تهمتی را بر کسی وارد کردن، ایجاد مراکز فساد، تشویق مردم به گناه.  
كلمه «فحش» و «فحشاء» و «فاحشه» به معنای هرگونه رفتار و گفتاری است كه زشتی آن بزرگ باشد.

در قران آمده است: «وَلَا تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» (سوره انعام، آیه 151)
«و به كارهاى زشت چه آشكار و چه پنهانش نزديك نشويد.»  
در تفسیر المیزان در مورد این آیه آمده است: «از اينگونه امور از اين جهت نهى فرموده كه اگر مباح مى بود و تحريم نمى شد شناعت و زشتيش از ميان مى رفت و شايع مى گرديد، براى اينكه اينگونه امور از بزرگترين موارد علاقه نفس است و نفس از محروميت در باره آنها طبعا سخت ناراحت مى باشد و طبيعت بشر طورى است كه اگر به خود واگذار شود به سرعت فحشاء را در بين افراد خود شيوع مى دهد و شيوع فحشاء باعث انقطاع نسل و فساد جامعه خانواده است و با فساد خانواده ها جامعه كبير انسانى از بين می رود و همچنين قتل نفس و ساير انواع فحشا امنيت عمومى را سلب نموده و با از ميان رفتن امنيت، بناى جامعه انسانى فرو ريخته، اركان آن سست مى گردد.»  
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُون» (سوره نور، آیه 19)

«كسانی كه دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناكی برای آن‌ها در دنیا و آخرت است.
«منظور قرآن از «اشاعه فحشاء» هرگونه رفتار و گفتاری است كه زشتی آن بزرگ باشد و اشاعه فحشاء منحصر در تهمت، دروغ، غیبت، افترا، بدگویی و... نیست بلكه این موارد و تمام موارد زشت و گناه‌آلود از مصادیق اشاعه فحشاء می‌باشند و هرگونه كمك به ترویج و توسعه ی زشتی و گناه نیز محكوم و گناه است. قرآن كریم این عمل را در آیه ی مذكور محكوم و ممنوع كرده است و به مروّجان و اشاعه دهندگان فحشاء وعده ی عذاب دردناك در دنیا و آخرت داده شده است.» (طباطبائی، ص 93)
در آیه ای دیگر از قران آمده است:
«الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ »(سوره بقره، آیه 268)
«شيطان شما را به فقر و تهي دستي مي¬خواند و شما را به فحشاء و بدي امر مي كند اما خداوند شما را به آمرزش و فزوني در روزي وعده مي¬دهد و خداوند قدرتش وسيع است و داناست.»

زهره بروجردی در تفسیر این آیه، وعده شیطان را اشاعه فحشا می داند که عواقب فردی و جمعی دیگری به دنبال دارد:  
1-    شیطان مرتبا القاء ضعف و عجز و عدم مصرف دارد.
2-    توصیه شیطان، فحشا و اشاعه زشتی هاست، فحشاء یعنی حرص و بخل، یعنی در مقابل وعده فقر، حرص و بخل را تبلیغ و تشویق می کند.
3-    فحشاء یعنی به خدای سبحان سوءظن داشته باشی که امروز اگر انفاق کنی فردا خدا از موجودیت کم می‌گذارد.
4-     فحشاء یعنی ناامیدی از لطف علی الدوام خدای سبحان.
5-    فحشاء یعنی رخنه یک امر نازیبا در درون فرد که بنیاد و ریشه آن حب دنیا است.
6-    فحشاء یعنی توقع از خلق، ما باید عفت ورزیم و توقع از خالق داشته باشیم، قناعت به موجودی خود کنیم و سخاوت در بذل و بخشش داشته باشیم و روی حول و قوه خود حساب باز نکنیم. از آن قدرت و قوت مطلق توان بطلبیم و روزی بخواهیم.
با این تفاسیر می توان گفت آنچه در فیلم های هالیوودی به آن پرداخته می شود وعده های شیطانی است. از طرفی در آیه 82 سوره مائده، از یهود و مشرکان به عنوان دشمن ترین مردم نسبت به مومنان یاد می شود. در هالیوود رفتارهای جنسی، استفاده از الکل و مواد مخدر تبلیغ می شود و در مورد عواقب آن اطلاع رسانی صورت نمی گیرد. فيلم‌هايي همچون «غريزه اصلی» (1992)، «پاي آمريكايي» (2001) و «يك روز ديگر بمير» (2002) از اين گروه فيلم‌ها هستند.

در پروتکل اول صهیون آمده است: «میان سیاست و اخلاق هیچ گونه وجه اشتراکی نیست. فرمانروایی که متکی به اخلاق باشد، نمی تواند سیاستمداری کارکشته و ماهر از آب درآید و نتیجتاً پایه‌های قدرت سیاسی او متزلزل خواهد شد.» بنابراین بسیاری از اصول اخلاقی به راحتی زیر پا گذاشته می شوند. »

نکته ای که حائز اهمیت است اینست که این بی بند و باری و روابط آزاد جنسی، از جانب یهود، برای غیر یهود تعریف می شود. همانطور که در پروتکل اول با اشاره به اینکه غیر یهود حیواناتی هستند که فکر می کنند دارای حق بیشتری هستند و باید به وسیله مشروبات الکلی و فساد جنسی متوقف شوند، می گوید: «جوانانشان بر اثر میگساری کودن شده اند و این کودنی و بلاهت آن ها را تنبل کرده و موجب شده است  که در مرز مطالعه ی میراث فرهنگی متوقف شوند و از آن قدمی فراتر نگذارند. آنها هر روز هم بیشتر تشویق می شوند که در همین وضعیت بمانند و این تشویق و ترغیب به وسیله ی افرادی از ما صورت می گیرد که مخصوصاً آماده و تربیت شده اند تا جوانان «گوییم» را به این سمت سوق دهند؛ افرادی چون معلمان خصوصی، خدمتکاران، دایه ها و پرستارهایی که در خانه های ثروتمندان کار می کنند، منشی ها، کارمندان امور دفتری و زن های ما که در بارها و اماکن لهو و لعب محل رفت و آمد «گوییم»  اشتغال دارند. در عداد همین نوع اخیر است آن پدیده ای که معمولاً با نام انجمن بانوان از آن یاد می شود و معاشرت و آمد و شد در آن جا به منظور فساد و عیاشی آزاد است.»(پروتکل های دانشوران صهیون، 1381، ص 256)



از فیلم هایی که به مقوله فحشاء پرداخته اند می توان به فیلم تایتانیک اشاره کرد که دومین فیلم پر فروش تاریخ سینماست. این فیلم که در سال 1997 به کارگردانی جیمز کامرون ساخته شد، دارای یک سناریوی عاشقانه و تاریخی ست. شاید بتوان گفت این فیلم فاقد خط تعلیق است. در سراسر فیلم شاهد تصاویر غیر اخلاقی هستیم که خیانت به نامزد رز، عاشقانه تلقی می شود. از طرفی در رابطه جنسی جک و رز، رز پیشقدم است که به نوعی شکستن و زیر سوال بردن حیای زنان است که با تفکرات دینی ما که بر اساس حیا شکل می گیرد مغایرت کامل دارد.

نتیجه گیری
یهودیان می دانند برای رسیدن به آرمان هایشان باید کنترل افکار عمومی را به دست بگیرند. آنها برای تلطیف افکار عمومی از ابزار مدرن استفاده می کنند که سینما یکی از تأثیرگزارترین ابزارهای ارتباط جمعی است و به طور نامحسوس بر فرهنگ و اعتقادات جوامع مختلف اثر می گذارد. یهودیان با استفاده از تبلیغات، عواملی را که سبب انحطاط انسان می شود، به مخاطب القا می کنند، که فحشاء یکی از مهمترین این عوامل است که منجر به بسیاری از بیماری های جسمی و روحی می شود. اما آنچه در این مرحله حائز اهمیت است شناسائی اهداف پشت پرده هالیوود و استفاده از همین ابزار برای خنثی سازی اثرات فیلم های تخریب کننده است.
--------------------------------------------------------------------
  • منابع:  
  • کتاب
  • 1-    احمدرشتی، جیهان، تبلیغات در رسانه های ارتباط جمعی، ترجمه عبدالجلیل بشری زاده، ندای دوست، 1383، جلد4و5.
  • 2-    آندرو، دادلی،تئوری های اساسی فیلم، برگردان مسعود مدنی، تهران، رهروان پویش، 1389، چاپ دوم.
  • 3-    آوینی، سید مرتضی، آینه جادو، تهران، نشر ساقی، 1377، جلد 1.
  • 4-    آوینی، سید مرتضی، رستاخیز جان، تهران، واحه، 1390.
  • 5-    بی نا، مجموعه مقالات و گفتارها، جنبش نرم افزاری، به اهتمام و مقدمه ی سعید جورابلو، تهران، انتشارات الهه ناز، 1383.
  • 6-    جنبش نرم افزاری، مجموعه گفتگوها، کانون پیشگامان جنبش نرم افزاری، به اهتمام و مقدمه ی مسعود جورابلو،تهران، انتشارات الهه ناز، 1383، چاپ اول.
  • 7-    سمتی، محمد مهدی، عصر سی ان ان و هالیوود، تهران، نشرنی، 1385، چاپ اول.
  • 8-    طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه علمی، ج 15، ص 93.
  • 9-    فرج نژاد، محمدحسین، اسطوره های صهیونیستی سینما، تهران، هلال، 1387، چاپ اول.
  • 10-    فرشته حکمت، محمدعلی، اقتباس در سینما، تهران، جامعه نو، 1390، چاپ اول.
  • 11-    کاوش گر، حبیب، فریب بزرگ، تهران، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربه، 1388، چاپ اول.
  • 12-    کیل، پالین، سینما امپراتوری پنهان، ترجمه بزرگمهر رفیعا، تهران، نشر قطره، 1385.
  • 13-    گابلر، نیل، امپراتوری هالیوود، ترجمه الهام شوشتری زاده، تهران، عابد، 1391، چاپ اول.
  • 14-    ¬محمودی، مسعود، ارزیابی و تحلیل عملیات رسانه ی غرب علیه جمهوری اسلامی، دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها، بی تا، جلد سوم.
  • 15-    مددپور، محمد، آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، تهران، سوره مهر، 1388، چاپ دوم.
  • 16-    مددپور، محمد، دین و سینما، تهران، سوره مهر، 1387، چاپ اول.
  • 17-    نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، ترجمه ی حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1381.
  • مجله:
  • 18- استریت، جان، رسانه های فراگیر سیاست و دموکراسی، روزنامه ایران، ترجمه و حواشی حبیب الله فقیهی نژاد، مؤسسه انتشاراتی، 1384.
  • 19- بی نا، «سودای سیمرغ»، بنیاد سینمایی فارابی، 1385.
  • 20- بی نا، «پرهیز از فحشا»، نشریه فلسفه و کلام، «درس هایی از مکتب اسلام»، تهران، سال نوزدهم، شماره 3، 1385.
  • 21-بی نا، «هالیوودیسم و سینما»، ویژه نامه نخستین کنفرانس بین المللی، بهمن 1389.
  • 22- پیغان، نعمت الله، «امت واحده، از همگرایی تا واگرایی»، ، تهران، 1380، شماره 15.
  • 23-رحمانی، شمس الدین و دیگران، «گفتمان صهیونیسم»، نشریه فلسفه و کلام«کتاب نقد»، 1383، شماره32.
  • 24- کریمی، سعید، «هالیوودیسم چیست؟»، ویژه نامه نخستین کنفرانس بین المللی هالیوودیسم و سینما، تهران، 1389.
  • 25- نظریه فیلم، مجموعه مقاله، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1388.

حامی مالی فیلم ضد ایرانی "گلاب"کیست!؟ + تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
وقتی جایزه صلح نوبل به اشخاص معلوم الحالی چون شیمون پرز و باراک اوباما و جایزه اسکار به فیلمی چون آرگو تعلق می‌گیرد دیگر حساب جایزه نوبل معماری کاملاً مشخص است. جایزه معماری پریتزکِر جایزه‌ای است که هرساله از سوی بنیاد هایت به یک معمار اعطا می‌شود. این جایزه در سال ۱۹۷۹ از سوی جی.آ پریتزکر پایه گذاشته شد و توسط خانواده یهودی "پریتزکر" مدیریت می‌شود. این جایزه لقب نوبل معماری را به خود اختصاص داده است. به برنده جایزه پریتزکر۱۰۰٬۰۰۰ دلار آمریکا اهدا می شود.

 
  "پِنی پریتزکر" در کنار باراک اوباما و همسرش. پنی هماهنگ کننده اصلی حمایت از «اوباما» در بین یهودیان است. وی برگزارکننده جایزه معماری پریتزکر(نوبل معماری) نیز هست

*** پِنی پریتزکر کیست؟
در حال حاضر خانم" پنی پریتزکر" مدیریت جایزه پریتزکر را بر عهده دارد. "پنی پریتزکر"  از اعضاء خانواده پریتزکر و رئیس تبلیغات مالی «اوباما» در سطح ملی است. پنی یک میلیاردر و وارث یک خانواده یهودی است. او  به عنوان حامی مالی بسیاری از  کاندیداهای ایالات متحده امریکا بسیار شناخته شده است. پنی هماهنگ کننده اصلی حمایت از «اوباما» در بین یهودیان است؛ وی یکی از ثروتمندترین زنان آمریکایی است که رئیس مالی ستاد اوباما در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز بوده است. پریتزکر وارث میلیونی هتل‌های زنجیره‌ای" هایِت (Hyatt Hotel)" است. ثروت او بالغ بر ۳ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود و در رده‌بندی‌ای که توسط مجله‌ی "Forbes" انجام شده، در میان ۴۰۰ تن از ثروتمندترین شهروندان آمریکایی در جایگاه ۱۳۵ ام ایستاده است. این میلیاردر ۵۰ ساله از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، موفق به جذب هزاران دلار کمک مالی برای کارزار انتخاباتی اوباما شد."پنی پریتزکر" به دلیل دست داشتن در ورشکستگی یک بانک اعطاکننده وام های ساختمانی بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است. خانواده پریتزکر مالک کمپانی" اود لوت اینتر تینمنت" می باشد که این کمپانی یکی از حامیان مالی فیلم ضد ایرانی "گلاب" می باشد.  


  "جان استوارت" مجری یهودی برنامه تلویزیونی آمریکایی"دیلی شو" و کارگردان فیلم ضد ایرانی "گلاب"(نفر سوم) در کنار "مازیار بهاری"(نفر دوم از چپ) روزنامه نگار و مستندساز ایرانی-کانادایی که در اغتشاشات سال 88 دستگیر شد

 
***خانواده پریتزکر و فیلم ضد ایرانی" گلاب"
پروژه "گلاب" براساس فیلمنامه‌ای از "جان استوارت" مجری یهودی برنامه تلویزیونی آمریکائی"دیلی شو" طراحی شده است. این فیلم به عنوان اولین گام برای ورود این مجری یهودی به عرصه فیلمسازی محسوب می‌شود و با اقتباس از کتاب "سپس آنها به دنبال من آمدند: یک داستان خانوادگی از عشق، اسارت و بقا" نوشته "مازیار بهاری" قرار است در چند کشور مختلف جلوی دوربین برود.


  "گلشیفته فراهانی" از بازیگران فیلم ضد ایرانی گلاب در کنار بهروز وثوقی و شجریان

"گلاب" روایتگر بخشی از زندگی "مازیار بهاری" است که سال 88 به عنوان یک روزنامه‌نگار و مستندساز ایرانی کانادایی به ایران سفر می‌کند ولی در جریان اغتشاشات آن سال به زندان اوین می‌افتد و 118 روز را در آنجا سپری می‌کند. او طی این مدت، به ادعای خودش زندانبانش را بدون آنکه ببیند از روی بوی گلابی که می‌داده، می‌شناخته و به همین خاطر به او لقب "گلاب" می‌دهد. نام پروژه در دست ساخت نیز برگرفته از لقب زندان‌بان اوست.
 
هزینه ساخت پروژه سینمایی «گلاب» در حدود 30 الی 40 میلیون دلار برآورد شده است، این پروژه در شهر "عَمان" پایتخت کشور "اردن" فیلمبرداری خواهد شد و علاوه بر «استوارت»، کمپانی "اود لوت اینترتیمنت" متعلق به خانواده یهودی"پریتزکر" و "اسکات رودین"، یکی از تهیه‌کنندگان یهودی هالیوود این هزینه‌ را تأمین خواهند کرد. 

***جایزه معماری پریتزکر و اهداف برگزارکنندگان
جایزه معماری پریتزکر نیز دقیقا در راستای پیاده سازی اهداف شبکه جهانی صهیونیسم طراحی شده است. مجریان برگزاری این جایزه در انتخاب طرح های برگزیده، اغراض سیاسی و دین ستیزانه خود را همواره لحاظ می کنند. برای مثال اولین جایزه معماری پریتزکر به" فیلیپ جانسون" تعلق گرفت او برای طراحی "خانه شیشه ای" موفق به دریافت این جایزه گردید و این انتخاب با توجه به این مسئله صورت گرفت که در تمامی ادیان، پوشیدگی صفت بارز ابنیه و مورد توجه فرهنگ های دینی است و در معماری، شهرسازی و ساخت مسکن نمودار می شود؛ اما در مقابل، برهنگی و عریانی صفت ذاتی فرهنگ و تمدن غربی می باشد و این برهنگی ویژگی خاص "خانه شیشه ای" بود. 
 
  "شهره آغداشلو" بازیگر ایرانی ساکن لس آنجلس، در نقش مادر مازیار بهاری روزنامه‌نگاری که "گایل کارسیا برنال" در نقش او جلوی دوربین می‌رود، بازی می‌کند. شهره آغداشلو در سال ۲۰۰۹ میلادی، برای بازی در نقش مکمل زن در مجموعه تلویزیونی خاندان صدام، موفق به دریافت جایزه اِمی شد. او در این مجموعه در کنار ایگال نوئار بازیگر اسرائیلی بازی کرد.

از آنجا که تمامی مجریان نوبل معماری از یهودیان تندرو هستند مراسم سال 2000 تعمدا در بیت‌المقدس و پارک باستان‌شناسی اورشلیم برگزار شد و این پارک به عنوان باستانی‌ترین مکان برای اجرای مراسم اهدای جایزه پریتزکِر در نظرگرفته شد و جایزه سال2000 نیز به معمار پارک اورشلیم "رم کولهاس" اهدا شد.



جایزه سال 1999 نیز به "نورمن فاستر"، مشهورترین معمار فراماسونر و رکورددار ساخت ابلیسک (نماد شیطان‌پرستان) اهدا شد. جایزه سال 2004 نیز به "زاها حدید" معمار عراقی- انگلیسی  اهدا شد. این دو در سالیان اخیر هدایت پروژه تخریب مسجدالحرام را بر عهده گرفتند. جایزه سال 1984 به "ریچارد مایر"، معمار یهودی اهدا شد او "برج مایر روچیلد" را در مرکز شهر "تل‌آویو" طراحی نموده است. جایزه سال 1989 نیز به "فرانک گری" معمار یهودی تعلق گرفت. وی از پیشگامان معماری پرش کیهانی (از تفکرات اومانیستی) است که در نهایت به خداناباوری ختم می‌شود. جایزه سال 2011 به "ادواردو سوتو دی مورا" ، معمار پرتغالی تعلق گرفت. وی از پس از دریافت این جایزه متعهد شد تا چند پروژه را در اسرائیل در دست بگیرد. جایزه سال 2012  به "ونگ شو" اهدا شد وی یک سال بعد در مسابقه معماری بنیاد آقاخان به عنوان داور مسابقه انتخاب شد.
 
 
جایزه سال 2012  پریتزکر به "ونگ شو" اهدا شد. وی یک سال بعد در مسابقه معماری "بنیاد آقاخان" به عنوان داور مسابقه انتخاب شد.


اولین جایزه معماری پریتزکر به" فیلیپ جانسون" تعلق گرفت او برای طراحی "خانه شیشه‌ای" موفق به دریافت این جایزه شد. در تمامی ادیان، پوشیدگی صفت بارز ابنیه و مورد توجه فرهنگ‌های خانواده‌محور است اما در مقابل، برهنگی و عریانی صفت ذاتی فرهنگ و تمدن غربی است و این برهنگی ویژگی خاص "خانه شیشه ای" بود.


  جایزه سال 2011 پریتزکر به"ادواردو سوتو دی مورا"، معمار پرتغالی تعلق گرفت . وی از پس از دریافت این جایزه متعهد شد تا چندین پروژه را در اسرائیل در دست بگیرد.

 
جایزه سال 1989 پریتزکر نیز به "فرانک گری" معمار یهودی تعلق گرفت. وی از پیشگامان  معماری پرش کیهانی ( یک تفکر  اومانیستی) است که در نهایت به خداناباوری ختم می شود.در این تصویر، "گری"  طرح ساختمان فیس بوک را برای "مارک زاکربرگ" تشریح می کند

  پنی پریتزکر در کنار باراک اوباما

 
جان استوارت و باراک اوباما
 

جان استوارت در پشت صحنه فیلم ضد ایرانی گلاب

***نتیجه گیری
جایزه صلح نوبل، جایزه نوبل معماری، جایزه اسکار، جایزه معماری آقاخان و دیگر جوایز به ظاهر بین‌المللی، با سرمایه‌گذاری و صحنه‌گردانی جریان‌های تندرو و در جهت اهداف کلان شبکه صهیونیسم بین‌الملل و با قربانی‌کردن حقایق، به اشخاص معلوم‌الحالی اهدا می‌شود. در این کارزار، ایران همواره به عنوان سوژه اصلی انتخاب می‌شود. روزگاری ده‌ها کشور، پشت سر دیکتاتوری به نام "صدام" به این خاک حمله می‌کنند، روزی دیگر، به فرمانده ناو جنگی "یو اس اس وینسنس" به پاداش قطعه‌قطعه کردن 290 مسافر بی‌گناه ایرانی اعم از زن و مرد و کودک و پیر و جوان، مدال لیاقت می‌دهند. یک روز دیگر، شهریاری‌ها و احمدی‌روشن‌ها را ترور می‌کنند، روزی دیگر در رقابتی کذایی به فیلمی سراسر دروغ به نام "آرگو" جایزه می‌دهند و برای فیلم ضد ایرانی "300" سوت و هورا می‌کشند و در آخر نیز دست به دامان یک یهودی می‌شوند تا برای‌شان اغتشاشات 88 را با دروغ‌پردازی‌های نخ‌نمای غربی به تصویر بکشد، غافل از اینکه این ملت راه خود را شناخته است و با وجود مشکلات اقتصادی و ناملایمات ریز و درشت دیگر، روز به روز پله‌های پیشرفت را یکی پس از دیگری با افتخار پشت سر می‌گذارد و دشمنیِ دشمنان این مرز و بوم، ماحصلی جز خسران برای آنان ندارد.
  • منبع: مشرق

جراحی های زیبایی در هالیوود ; بازیگری که تا آخر عمر نتوانست بخندد +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

بر اساس آماری که جامعه جراحان پلاستیک آمریکا منتشر کرده است، در سال 2010، قریب به 219 هزار نوجوان 13 تا 19 ساله، در آمریکا زیر تیغ جراحی زیبایی رفته‌اند.

 

شاید یکی از مهمترین دلایل آن، تغییر تعریف زیبایی در این کشور و دیگر نقاط دنیا باشد، کلمه‌ای که امروزه بیش از همه در آمریکا توسط ستاره‌های هالیوودی و شخصیت‌های تلویزیونی تعریف می‌شود، آنان که خود نیز قربانی سیستم پیچیده‌ای هستند که از همان 20 سالگی درگیر آن می‌شود و آن‌گاه که به دهه 4 و 5 زندگی‌اشان می‌رسند تمام تلاش خود را می‌کنند تا 20 ساله به نظر برسند. 

*جراحی زیبایی از دهه 20 در هالیوود/بازیگری که تا آخر عمر نتوانست بخندد

«پاتریشیا هیتون»،‌مدل و بازیگر هالیوود، می‌گوید: اگر هالیوود را یک اتاق نشیمن فرض کنیم، جراحی پلاستیک همانند فیلی عظیم‌الجثه در این اتاق است.

 

پاتریشیا هیتون، بازیگر و مدل هالیوود

عمل زیبایی در هالیوود قدمت طولانی دارد آنچنان‌که مجله «طرفداران هالیوود» چند دهه پیش در مقاله‌ای ضمن اشاره به این مسئله می‌نویسد: ذکر اسامی ستاره‌هایی که به جراح پلاستیک مراجعه کرده‌اند، غیرممکن است، به جزء عده محدودی، آنها چنین چیزی را نمی‌پذیرند.

 

مطلب عنوان شده در مجله طرفداران هالیوود

تکذیب انجام عمل زیبایی از سوی ستاره‌های هالیوود در اوایل قرن 20 میلادی،  نشان دهنده این مطلب است که اگر چه این موضوع از اواسط دهه 20 و اوایل دهه 30 میلادی در هالیوود وجود داشته ولی برخلاف امروز، این مسئله در هالیوود به امری عادی و پزی اجتماعی تبدیل نشده بود و همچنان زیبایی طبیعی یک امتیاز بوده است.

از جمله اولین بازیگران مشهوری که تن به عمل زیبایی می‌دهند، «ماری پیکفورد»،بازیگر عصر فیلم‌های صامت در اوایل دهه 30 میلادی است خود را به دست تیغ جراحان می‌سپارد ولی این عمل به قیمت یک عمر نخندیدن او برای تمام عمر می‌شود.

 

ماری پیکفورد

«مرلین مونرو» نیز در سال 1949 برای آنکه عمل «چال چانه» انجام دهد نتوانست در جلسه گریم خود برای بازی در فیلم «جنگل آسفالت» حضور یابد.

*بازیگرانی که آرزوی چهره‌های قبلی‌اشان را دارند/انجام ده عمل زیبایی در یک روز بدترین تصمیم زندگی‌ام بود

امروزه عمل زیبایی در میان ستاره‌های هالیوود مخالفانی نیز دارد، ستاره‌هایی که معتقدند این عمل‌ها نه تنها هیچ‌گونه زیبایی را به فرد هدیه نمی‌کند بلکه زیبایی طبیعی را نیز از بین‌ می‌برد. علاوه بر این عده، تعدادی نیز پس از آنکه قربانی جراحی پلاستیک شده‌اند، به جمع مخالفان پیوسته‌اند.

البته در این میان کسانی هم هستند که علی‌رغم مشکلاتی که برایشان به وجود آمده، به دلیل اعتیاد روانی به چنین عمل‌هایی همچنان بخش اعظمی از درآمد خود را به این مسئله اختصاص می‌دهند که از آن جمله می‌توان به «آماندا لپور»، بازیگر و مدل 44 ساله هالیوود اشاره کرد که تاکنون بیش از ده‌ها بار زیر تیغ جراحی رفته و بیش از چند میلیون دلار خرج کرده است.

 

«هایدی مونتاگ» 25 ساله یکی دیگر از کسانی است که علی‌رغم سن کمش، بارها تحت عمل زیبایی قرار گرفته است، او در یک روز حداقل ده عمل را با هم انجام داده و اکنون به صراحت معترف است که به شدت از کاری که با خود کرده پشیمان است.

این ستاره تلویزیونی اگر چه طی ماه‌های اول با ظاهری شاد از نتیجه عمل جلوی دوربین ظاهر می‌شد ولی اکنون مطبوعات چیز دیگری می‌گویند.

مجله استار 7 می در خبری نوشت:پشت صحنه داستان «مونتاگ»، از آن چیزی که می‌بینید کاملا متفاوت است. او مجبور به تحمل دردهای شدید بدنی است و از تصمیمی که گرفته به شدت پشیمان است. 

 

این مجله در ادامه افزود: شش ماه پس از آنکه «هایدی مونتاگ» تحت یک عمل کلی 30 هزار دلاری قرار گرفت، به این نتیجه رسید که انجام 10 عمل جراحی در یک روز بدترین تصمیم زندگی‌اش بوده است. 

یکی از دوستان «هایدی» در مصاحبه با مجله «استار» گفت: هایدی هر شب گریه می‌کند و می‌گوید که مرتکب اشتباه بزرگی شده، احساس می‌کند که بعد از عمل بدنش برایش تبدیل به یک زندان درد‌آور شده است.

وی افزود: بدنش به قدری دردناک است که اجازه نمی‌دهد کسی به او دست بزند.

«شائونا سند»، مدل هالیوود، نیز کسی است که به خاطر تزریق‌های مکرر لب، به طور کلی چهره‌اش دگرگون شده است.

«نیکی کوکس» 34 ساله، ستاره تلویزیونی یکی دیگری قربانیان عمل‌های پیاپی زیبایی است که اگر چه می‌خواست به واسط چنین عمل‌هایی جوانتر و زیباتر شود، امروز کمتر کسی می‌تواند سن واقعی او را حدس بزند.

«دوناتلا ورساچه» یکی از چهره‌های مشهور دنیای مد، با وجود ثروت میلیونی خود، طی ده سال دارای یکی از بدترین و شناخته‌ شده‌ترین چهره‌های دنیای عمل‌های زیبایی شده است.

 

دوناتلا ورساچه

البته امروز دیگر این تنها زنان نیستند که با چنین معضلاتی روبرو هستند.

از جمله بازیگران مرد مشهوری که بارها تحت عمل زیبایی قرار گرفته و اکنون چهره‌ای کاملا از متفاوت از قبل دارد می‌توان به «میکی رورکه»، بازیگر برنده اسکار هالیوود اشاره کرد.

 

 

«پل استنلی» و «الکس رز»، دو خواننده آمریکایی نیز دیگر کسانی هستند که امروزه با مشکلات ناشی از عمل زیبایی دست و پنجه نرم می‌کنند.

 

الکس رز، خواننده

 

*بازیگری که بزرگترین آرزوی زندگی‌اش خوردن کاپ‌کیک است: از عوارض لیپوساکشن داشتم می‌مردم/ به من گفتند که اگر بینی‌ام را عمل کنم می‌توانم فلان نقش را بگیرم

«کتی گریفن»، بازیگر کمدی است که خود را قربانی سیستمی می‌داند که امروز در هالیوود حاکم است از رژیم‌های مرگبار گرفته تا عمل‌های زیبایی که شاید خیلی از آنها ضرورتی نداشته باشد.

 

او در این باره می‌گوید: تمام روز گرسنگی می‌کشم، قرص‌های رژیمی مصرف می‌کنم و به طور فشرده به کلاس‌های ایروبیک می‌روم، شاید چندان هوشمندانه و عقلانی نباشد ولی گاه می‌شود که سه روز تمام هیچی چیز نمی‌خورم، آخر زمانی‌که در تلویزیون بودم همواره به من گفته می‌شد که به اندازه کافی لاغر نیستی، سرانجام مجبور شدم دست به دامن جراحان زیبایی شوم و لیپوساکشن کنم، عملی که نزدیک بود از عوارض آن بمیرم. برای همین عکس‌های بعد از عملم را نگه داشته‌ام تا به کسانی که می‌خواهند این عمل را انجام بدهند نشان بدهم و بعد ببینم که آنها باز هم بر تصمیم‌شان پابرجا هستند یا نه؟ این عمل که آن را 10 سال پیش انجام دادم هیچ چیز جدیدی به من نداد، خیلی راحت با رژیم و ورزش می‌توانستم به آنچه می‌خواهم برسم و نیازی به چنین عمل سختی نبود.

وی ادامه می‌دهد: شاید باورتان نشود ولی امروز گاهی اوقات به قدری به من فشار می‌آید که بزرگترین آرزویم خورد یک کاپ‌کیک می‌شود.

«گریفن» که در 25 سالگی علی‌رغم میلش مجبور به عمل جراحی بینی نیز شده است، می‌افزاید: بارها شنیدم که اگر بینی‌ام را عمل کنم می‌توانم فلان نقش را بگیرم، من هم آن ‌موقع خیلی جوان بودم و به شدت تحت تاثیر این حرف‌ها دچار افسردگی و خود کم‌بینی زیادی شده بود، اینقدر این حرف‌ها تکرار شد تا بالاخره به آنها ایمان آوردم و خودم را به تیغ جراحان سپردم.

 

*انتقاد ریس ویتر اسپون از عمل جراحی زیبایی: باید به جای تکه تکه کردن بدنمان یاد بگیریم که برای آن احترام قائل باشیم/چنین عمل‌هایی با ذات بشر سازگاری ندارد

 

«ریس ویتراسپون»، از جمله بازیگران مخالف با آن چیزی که امروز در هالیوود به صورت مد درآمده است.

«ویتراسپون» 35 ساله در این‌باره ‌می‌گوید: به اندازه کافی خوش‌شانس بوده‌ام که تاکنون نه عملی انجام داده‌ام نه بوتاکس کرده‌ام.

وی می‌افزاید: دوستان زیادی دارم که بارها و بارها چنین عمل‌هایی را تجربه کرده‌اند، ‌اگر انجام این عمل‌ها بتواند حس خوبی به انسان بدهند که خیلی خوب است ولی مسئله این است که چنین عمل‌هایی با سرشت بشری چندان سازگار نیست.

این بازیگر هالیوود که مادر دو فرزند است در ادامه متذکر می‌شود: من نه طرفدار چنین عمل هستم و نه مخالفش، ولی واقعیت بدن و چین و چروک‌های صورتم را پذیرفته‌ام، من بدنی دارم که به من هدیه شده، دو فرزند دارم و هنوز قوی و سالمم، به نظرم بهتر است به جای آنکه بدنمان را هر روز و هر دقیقه تکه تکه کنیم برای‌ آن ارزش قائل شویم.

 

*مریل استریپ بازیگر 65 ساله‌ای که هنوز به هیچ عملی تن نداده است:  بهتر است با چهره‌ای بشاش پذیرای دوران کهنسالی باشیم/عمل زیبایی چهره انسان را شبیه دلقک‌ها می‌کند

این بازیگر موفق هالیوود متولد سال 1949 میلادی، از محدود بازیگران هالیوودی که تاکنون تن به هیچ عمل زیبایی نداده است.

مریل استریپ از جوانی تا پیری

 «مریل استریپ»، یکی از مخالفان جراحی پلاستیک است که معتقد است: چنین عمل‌هایی به طور کلی زیبایی چهره را از بین برده و صورت را بی‌احساس می‌کند. این عمل‌ها باعث می‌شوند که قیافه انسان‌ شبیه دلقک‌ها شود. من هیچگاه به چنین عمل‌هایی روی نخواهم آورد چون دوست دارم طرفدارانم بتوانند احساساتم را نسبت به خودشان در چهره‌ام ببیند.

«استریپ» می‌گوید: هیچ‌کس برای همیشه جوان نمی‌ماند، پیر شدن یک فرایند طبیعی است که برخلاف بسیاری از دیگر بازیگرهای زن که نگران چین و چروک‌های صورتشان هستند، ترجیح می‌دهم که با آغوشی باز و چهره‌ای بشاش آن را بپذیرم.

او در انتقاد از ستاره‌های زن و مردی که به گونه‌ای به جراحی‌های زیبایی معتاد شده‌اند، افزود: ستاره‌هایی که عمل‌ها و تزریق‌ها مختلفی از این دست را تجربه می‌کنند، باید بگویم که ممکن است که شماها بتوانید برای یک مدت کوتاه پیری را به تاخیر بیاندازید ولی چه چیزی نصیبتان می‌شود مگر چهره‌ای نازیبا و عجیب و غریب.

 

*شارون استون: جراحان پلاستیک زیادی سعی کرده‌اند تا من را برای انجام عمل زیبایی متقاعد کنند

«شارون استون»، بازیگر 55 ساله هالیوود از جمله کسانی است که شایعات زیادی در رابطه او مبنی بر انجام عمل‌های متعدد زیبایی وجود دارد ولی «استون» در چند مصاحبه با صراحت این مسئله را تکذیب کرده و اذعان داشته است: از اینکه در دهه 60 زندگی‌ام قیافه طبیعی خودم را دارم احساس بسیار خوبی دارم. این در حالی است که تاکنون جراحان زیادی بوده‌اند که خواسته‌اند خودم را به تیغ جراحی‌اشان بسپارم ولی من نپذیرفته‌ام.

 

 

«استون» در مصاحبه‌ای با مجله «نیو یو» (تو جدید)، گفت: شاید نتوانم بگویم که چه تعداد پزشک هستند که تاکنون خواسته‌اند خدمات لیفتینگ صورتشان را به من غالب کنند، گاهی خیلی هم پیش رفته‌ام ولی زمانیکه به عکس‌های خودم نگاه کردم با خود فکر کردم که آنها واقعا می‌خواهند چه‌ چیزی را لیفت کنند؟ بله زمانی‌که سنم بیشتر شد علایم پیری بیشتر ظاهر شد ولی حقیقتا عقیده دارم که چهره انسان با این چین‌ و چروک‌ها و عیوب است که در سن بالا شما را جذاب‌تر نشان می‌دهد.

وی افزود: مردم از تغییر می‌ترسند، آنها از اینکه چیزهایی را از دست می‌دهند می‌ترسند ولی خوب آنها نمی‌دانند که در کنار چیزهایی که از دست می‌دهند، چیزهایی نیز به دست می‌آورند. میانسالی فصل جدیدی از زندگی شما همراه با زیبایی‌های فراوان است.

*هلن میرن: با ورزش، تغذیه سالم و مصرف نکردن دخانیات و مشروبات الکلی از چهره‌ام محافظت می‌کنم

«هلن میرن»، بازیگر برنده اسکار، از معدود بازیگران هالیوودی است که علی‌رغم آنکه 67 سال از سن‌اش می‌گذرد ولی هنوز زیر تیغ هیچ جراحی نرفته است.

 

این بازیگر نقش «ملکه» گفت: همانقدر که معصومیت زیبایی چهره‌ای جوان برای من شگفت‌آور است، زمانی‌که آنها دست به یک سری کارهای وحشتناک (عمل‌های زیبایی) می‌زنند، برای من دهشتناک و غیر  قابل تحمل است.

وی افزود: من هیچگاه حاضر به انجام چنین کارهایی نیستم بلکه با ورزش، تغذیه سالم و مصرف نکردن دخانیات و مشروبات الکلی از چهره‌‌ام محافظت می‌کنم.

*جولیا رابرتز: دوست دارم فرزندانم بتوانند از روی چهره‌ام متوجه احساساتم شوند

«جولیا رابرتز»، بازیگر موفق و خانواده دوست هالیوود است که پس از تولد فرزندانش برای دو سال از حرفه بازیگری فاصله گرفت تا بتواند تمام وقت خود را به تربیت فرزندانش اختصاص دهد.

او یکی از کسانی است که معتقد است، عمل‌های زیبایی و تزریق ژل و بوتاکس برای او بوجود نیامده و لااقل او نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند.

«رابرتز» 45 ساله در این باره می‌گوید: دوست دارم فرزندانم، زمانی‌که عصبانیم، خوشحالم و یا ناراحتم بتوانند به راحتی از روی چهره‌ام متوجه احساساتم شوند.

 

 

*جولین مور: نمی‌خواهم چهره‌ام را فریز کنم/ می‌خواهم نقش زنان در سنین مختلف را بازی کنم

«جولین مور» 52 ساله که تاکنون چهار بار نامزد جایزه اسکار شده است با آنکه با کسانی‌که بارها تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفته‌اند، مخالفتی ندارد ولی خود ترجیح می‌دهد به جای آنکه چهره‌اش را فریز کند، با چهره طبیعی‌اش زندگی کند.

«مور» می‌گوید: اگر چه از اینکه دارم پیر می‌شوم خوشحال نیستم ولی قصد انجام عمل زیبایی هم ندارم. دوست دارم نقش‌هایی در مقاطع مختلف سنی را بازی کنم.

وی افزود: این یک هشدار برای همه ماست که به خاطر انجام چنین عمل‌هایی قیافه‌‌ها در حال خارج شدن از حالت طبیعی خود هستند.

*جودی فاستر: از جراحی پلاستیک متنفرم

همچنین «جودی فاستر» 50 ساله می‌گوید که از این جور چیزها متنفر است و ترجیح می‌دهد که اطرافیانش بگویند، او را ببینید که چه بینی بدفرمی دارد تا اینکه بگویند، وای او چقدر بینی‌اش را بد عمل کرده است.

*«سلما هایک»: از جراحی پلاستیک می‌ترسم

«سلما هایک» نیز می‌گوید: از فکر کردن به این موضوع که یک نفر قرار است دور تا دور صورت من را با چاقو ببرد و پوست صورتم را بکشد، معده‌ام را به درد می‌آورد، از این کار متنفرم، اگر نتیجه عمل خوب نشود چه؟ اگر آنها مرتکب اشتباه شوند چه؟ من که هیچگاه حاضر نمی‌شوم ریسکی به این بزرگی بکنم.

*یک مسئول انتخاب بازیگر در هالیوود: این همه عمل زیبایی همه چیز را در حرفه‌ من تغییر داده است

«جان پاپسیدرا»، مسئول باسابقه انتخاب بازیگر در هالیوود، گفت: چند سالی است که بازیگران در تلاشند که زمان را متوقف کنند و بتوانند نقش‌های مورد نظرشان را تصاحب کنند ولی مشکل اینجاست که این همه جراحی پلاستیک دارد نتیجه عکس می‌دهد.

وی افزود: در هالیوود به نظر می‌رسد که بیشتر اعضای بدن بازیگران زن، مصنوعی باشد اگر چه این برای آنها مطلوب است ولی زمانی‌که می‌خواهند در یک نقش ایده‌آل بازی کنند همه چیز تغییر می‌کند.

«پاپسیدرا» گفت: این همه جراحی پلاستیک، همه چیز را در حرفه من (انتخاب بازیگر) تغییر داده است. واقعا روبرو شدن با این سیل عظیم از جراحی‌های پلاستیک شوک‌آور است و به نظر می‌رسد که کل صنعت هالیوود پلاستر کرده است و این شغل من را خیلی دشوار می‌کند.

وی افزود: به نظر من شاید این جراحی‌ها در حد معقولش بد نباشد ولی حقیقت این است که این جراحی‌ها همه چیز را در افراد تغییر می‌دهد از نحوه حرکت چشم و ابرو گرفته تا لبخند و حتی حرف زدن، اینها همه بر فرایند تولید فیلم تأثیر منفی می‌گذارد.

 

*یک جراح پلاستیک باسابقه در هالیوود: برای بازیگرانی که معتاد به عمل‌های زیبایی‌اند، دلم می‌سوزد/ برای شاخص بودن باید متشخص بود

دکتر «لیندا لی»، عضو انجمن جراحی پلاستیک زیبایی آمریکا و مجری شوی تلویزیونی « Dr. 90210»  ، برنامه‌ای که موضوع اصلی آن بررسی جراحی‌های پلاستیک و زیبایی است، در یکی از برنامه‌های خود گفت: پیش از این در جامعه تا این اندازه به بازیگران زن دسترسی وجود نداشت، در حال حاضر تعداد زیادی از جراحان پلاستیک به صورت غیر واقعی اسامی بازیگران را در فهرست مراجعین خود قرار داده و در اینترنت قرار می‌دهند.

 

آرم شوی تلویزیونی دکتر لی

وی افزود: ما حقیقتا باید خطوط قرمز حرفه‌امان را مشخص کرده و اجازه ندهیم که هرکسی به آسانی وارد حرفه ما شود.

 

دکتر لیندا لی، جراح پلاستیک و عضو انجمن جراحی پلاستیک زیبایی آمریکا

«لیندا لی» که خود یکی از جراحان شناخته شده بورلی هیلز است، در ادامه اذعان داشت: دلم برای بازیگرانی که به عمل‌های زیبایی تا این اندازه اعتیاد پیدا کرده‌ و از دنیای واقعی فاصله گرفته‌اند، می‌سوزد و احساس تأسف می‌کنم، آنها واقعا نیاز دارند که کسی به آنها بگوید که بسیاری از این تبلیغات واقعی نیست، باید به آنها گفت که برای شاخص بودن باید شخصیتی واقعی داشت و انسانی متشخص بود.

*جیمی لی کرتیس، بازیگر 51 ساله هالیوود: در هالیوود مافیایی وجود دارد که بازیگران را مجبور می‌کند که خود را به تیغ جراحان پلاستیک بسپارند

این بازیگر میانسال هالیوود معتقد است که توطئه‌ای بزرگ و یا حتی مافیایی در سینمای آمریکا وجود دارد که بازیگران زن را تحت فشاری باور نکردنی قرار می‌دهند تا در نهایت آنها مجبور شوند خود را به تیغ جراحان پلاستیک و زیبایی بسپارند.

 

«کرتیس» افزود: این خیلی اشتباه است که بازیگران زن میانسال برای باقی ماندن در صنعت سینما تحت فشارهای فراوان مجبور به تغییر ظاهرشان می‌شوند.

وی گفت: همه می‌گویند برای اینکه بتوانی نقش‌ بگیری باید موهایت را رنگ کنی و ژل تزریق کنی، این حقیقتا یک توطئه کثیف است، یک مصیب بزرگ و پیچیده در صنعت جراحی است. به هر حال ما قربانی این سیستم شده‌ایم برای آنکه بتوانیم ادامه دهیم مجبوریم که به چنین چیزی تن بدهیم، مردم روز به روز در حال بد شکل‌تر‌ شدن هستند، دیدن این همه بلایی که مردم به روز صورتشان می‌آورند حقیقتا حیرت‌آور است.

«کرتیس» در ادامه اذعان داشت که اگر چه نگران سال‌هایی است که در پیش دارد ولی تاکنون هیچ‌گونه عمل زیبایی انجام نداده و تصمیم دارد پیش از آنکه فرصتش تمام شود، حداکثر استفاده را از موقعیت‌هایش بکند.

وی افزود: خداوند سلامتی کامل به من عطا کرده آنچنان‌که از یک نوجوان 14 پرانرژی‌ترم ولی در عین حال گذر زمان و در عین حال برخی محدویت‌هایی که برای من ایجاد می‌شود را احساس می‌کنم. شاید این یک معامله بزرگ نباشد ولی به هر حال عدالت است.

*ستاره‌ تلویزیونی که پدرش جراح پلاستیک است: بیشتر زنان بدون آنکه به عواقب جراحی پلاستیک فکر کنند، تن به آن می‌دهند/در این نقطه دنیا زیبایی طوری تعریف نشده که بتوانم به آن افتخار کنم

«کلی ویلیامز»، ستاره تلویزیون آمریکا که پدرش، «جان ویلیامز»، یک جراح پلاستیک بازنشسته بورلی ‌هیلز است، به زنانی که به جراحی پلاستیک و زیبایی روی می‌آورند، هشدار داد.

 

«ویلیامز» گفت: از آنجائی‌که خیلی از جراحی‌‌هایی که پدرم انجام داده است تماشا کرده‌ام به خوبی می‌دانم که در فرایند جراحی پلاستیک، چه بلایی سر صورت و دیگر اعضاء بدن می‌آید، به همین خاطر به زنان هشدار می‌دهم که پیش از آنکه به چنین عمل‌هایی تن بدهند، ابتدا در این مورد به خوبی فکر کنند.

این ستاره تلویزیون افزود: اگر مراقب نباشید به مرور قیافه‌‌ای عجیب و غریب در انتظار شما خواهد بود، من در اینجا کودکی خوبی داشته‌ام ولی متاسفانه باید بگویم که زیبایی در این نقطه دنیا جوری تعریف نشده که بتوانم به آن افتخار کنم. فکر کردن به این موضوع که چه تعداد زنانی که برای دست یافتن به زیبایی که برایشان تعریف شده، زیر چاقوی جراحی نرفته‌اند؟!

وی افزود: به نظر من باید خیلی مراقب باشید، این به هیچ عنوان عادی نیست، زمانی‌که به دبیرستان بورلی هیلز می‌روید بچه‌های دبیرستانی را می‌بینید که عمل‌های متعددی روی خودشان انجام داده‌اند، به نظر من این خیلی خطرناک است که به فرزندان خود اجازه انجام چنین کارهایی را می‌دهید.

«کلی ویلیامز» اذعان داشت: مردم به عوارض طولانی چنین عمل‌های فکر نمی‌کنند، من بیشتر عمل‌هایی را که پدرم در مطبش انجام می‌داد را تماشا می‌کردم و بین‌ عمل‌هایی که انجام می‌شد همیشه دو سه عمل از جمله لیفتینگ صورت به معنای واقعی تهوع آور بود.

ویلیامز در ادامه تصدیق کرد: علی‌رغم تمامی این حرف‌ها می‌توانم بازیگران تلویزیونی که در هنگام میانسالی به چنین عمل‌هایی روی می‌آورند را تا حدودی درک کنم، آنها باید شبیه همان چیزی شوند که این صنعت برای آنها تعریف شده است ولی خوب باید خیلی مراقب باشند چون به تدریج قیافه‌اشان عجیب و غریب می‌شود.

*«کیت وینسلت»: جراحی پلاستیک با اصول اخلاقی من در تضاد است

«کیت وینسلت»، «راشل ویسز» و «اما تامپوسون»، سه بازیگر موفق هالیوود که نه تنها تاکنون هیچ عمل زیبایی انجام نداده‌اند بلکه از جمله مخالفان سرسخت این‌‌گونه جراحی‌ها هستند، تا آنجا که اواخر سال گذشته هر سه در تظاهرات که علیه عمل زیبایی در لندن برگزار شد، شرکت کردند.

این سه در نشستی با روزنامه دیلی تلگراف عقاید خود را نسبت به انجام عمل‌های زیبایی ابراز داشتند.

«کیت وینسلت» 36 ساله گفت: جراحی زیبایی با اصول اخلاقی من در تضاد است، اصولی که والدینم مرا براساس آن بزرگ کردند، به عقیده من زیبایی طبیعی هر فرد ستودنی است.

«تامپسون» 52 ساله در ادامه گفت: این خیلی وحشتناک است که امروزه این اندیشه در حال ترویج است که در سن 60 سالگی باید 30 ساله به نظر برسی.

«ویسز» 42 ساله نیز افزود: آنچه که امروز در حال رواج یافتن با زیبایی کاملا در تضاد است. اگر چیزی باعث شده که ما امروز بر تک‌تک اعضاء بدنمان تمرکز کنیم، به این خاطر نیست که ما با اینکار احساس بهتری پیدا می‌کنیم، بلکه به این خاطر است که ما قربانی یک احساس دیوانه‌کننده مبارزه با سن شده‌ایم. ما هنوز می‌خواهیم که در دهه 80 و 90 زندگی‌امان همانند تعداد معدودی مدل و مانکن همچنان جذاب به نظر برسیم، می‌خواهم بگوید که بگذارید بدون توجه به ظاهر و لباس و قیافه، مادر بزرگ شویم و از آن لذت ببریم.

*«کیت بکینسل»، بازیگر 38 ساله: زیبایی موهبتی الهی است که باید از آن لذت برد/ کاری کرده‌اند که از زنان از بارداری و زایمان متنفر باشند

«کیت بکینسل» از جمله بازیگران بریتانیایی‌تبار هالیوود است که از آنچه که امروز تحت عنوان زیبایی در هالیوود رواج یافته، متنفر است و می‌گوید: به این می‌اندیشد که با عزت نفس سنش را بپذیرد و هیچگاه دوست ندارم که قیافه‌ام شبیه تونل باد همان چیزی که امروزه در هالیوود بسیار رواج دارد، شود.

«بکینسل» افزود: امیدوارم که هیچگاه به هیچ عمل زیبایی تن ندهم و همانند مادرم «جودی لو» (بازیگر 65 ساله هالیوود) در این زن زیبایی طبیعی خودم را حفظ کرده باشم.

وی گفت: مادرم من همیشه بسیار زیبا بود، هم‌اکنون در دهه 6 زندگی‌اش نیز همچنان زیباست بدون آنکه بدنش را تکه پاره کرده باشد و من زیبایی او را به مراتب به آنچه امروز اینجا در لس‌آنجلس می‌بینم، ترجیح می‌دهم.

 

وی افزود: به نظرم، زیبایی یک هدیه الهی است که برای مدتی به شما هدیه می‌شود و شما باید به جای آنکه خودتان را در جهنم (انجام عمل زیبایی) قرار دهید، از آن لذت ببرید و اگر خوش‌شانس باشید و یک دختر داشته باشید که او نیز این هدیه را از شما به ارث برده باشد، می‌توانید از حقیقت زیبایی او لذت ببرید.

«بکینسل» که خود نیز صاحب یک دختر 14 ساله به نام لیلی است گفت: واقعا این‌همه فشار بر مادران برای آنکه پس از تولد فرزندانشان بتوانند به ظاهر پیش از بارداری‌اشان بازگردند، ظالمانه است. چنین رویکردهایی باعث ایجاد تنفر از بارداری و زایمان در مادران می‌شود در حالیکه این جزء پروسه‌های طبیعی زندگی بشری است. بارداری ساختار بدنی زن را تغییر می‌دهد و این امری کاملا طبیعی است. من هم پس از تولد فرزندم تا مدت‌ها اندامم از شکل طبیعی خارج شده بود و چاق‌تر از سابق شده بود و این مسئله تا زمانی‌که به فرزند شیر می‌دادم ادامه داشت ولی خوب خوش‌شانسی من این بود که ما بریتانیایی‌ها به اندازه آمریکایی‌ها مشکل پاپارازی نداریم و این مطلب باعث شد به جای اینکه دغدغه این را داشته باشم که شلوارهای جین‌ام اندازه‌ام شوند، از مادر شدنم لذت ببرم.

 

*مجری چینی تلویزیون آمریکا که به خاطر تبعیض‌نژاد مجبور شد چشمان آسیایی‌اش را عمل کند

«جولی چن»، 43 ساله اگر چه امروز یکی از موفق‌ترین مجریان تلویزیون آمریکاست ولی اخیرا فاش کرده است که همیشه همه چیز برای او در عرصه حرفه‌ای تا این حد زیبا نبوده است.

 

«چن» گفت: تبعیض نژادی موجود در آمریکا باعث شد چشمان آسیایی‌ام را عمل کنم،آن موقع روزنامه‌نگار بودم.

وی افزود: آن زمان 25 سال پیشتر نداشتم و  رئیسم در اوهایو به صراحت به من گفت که نژاد تو بر موفقیت حرفه‌ایت سایه انداخته است.

*«ملیسا جورج»، بازیگر 35 ساله هالیوود: عمل زیبایی به فرهنگی غلط در هالیوود تبدیل شده است

«ملیسا جورج»، بازیگر استرالیایی‌تبار هالیوود که اعتقادی به انجام عمل‌‌های زیبایی در این سینما ندارد، معتقد است که متاسفانه انجام اینگونه عمل‌ها امروزه به فرهنگی غلط در هالیوود تبدیل شده که نه تنها کسی را زیبا نمی‌کند بلکه به شدت ظاهر افراد را زشت و غیرمتعارف می‌نماید.

 

«جورج» در یکی از مصاحبه‌هایش با مجله «اوکی» گفت: دنیا پر شده از جراحی‌های بد پلاستیک، به این می‌گویند جراحی زیبایی! اگر کسی پس از تصادف و یا یک سانحه به چنین عملی نیاز پیدا کند من خودم یکی از بزرگترین حامیان چنین عملی هستم ولی واقعا نمی‌دانم که چرا در حال حاضر خیلی‌ها اصرار دارند که شبیه جوکر‌ها شوند.

وی افزود: من هرگز تاکنون تن به چنین عمل‌هایی نداده‌ام ولی رژیم‌های زیباسازی تغذیه و همچنین برخی مراقبت‌های پوستی انجام می‌دهم و همواره از عینک آفتابی استفاده می‌کنم، هیچگاه اصل «مراقبت از داشته‌ها» را فراموش نکنید.

  • نرگس محمدی
  • فارس

«همجنس‌گرایی» پروژه جدید کمپانی‌ها و جشنواره‌های سینمایی غرب

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

فیلمهایی که تاکنون با این موضوع تولید شده از سوی جشنواره های سینمایی هم مورد حمایت قرار گرفته‌اند. فیلمهایی مثل زیبای آمریکایی، میلک، قوی‌سیاه در چندین بخش در جشنواره هایی مانند اسکار،کن و گلدن‌گلوب انتخاب شده‌اند.

 

سینمای هالیوود در سالهای اخیر به تدریج به سمت تکمیل فرآیندی گام برداشته که بخشی از آن توسط سیاستمداران وبرخی دیگر از دستگاههای فرهنگی اجرا شده است.با نگاهی به برخی خبرهای فرهنگی دنیای غرب در چندین سال گذشته می توان به این پی برد که مسائل جدیدی مورد توجه نهادهای فرهنگی در دنیای غرب قرار گرفته است.موضوعاتی که شاید از گذشته در لیبرالیسم قابل هضم بود اما امروزه به شکل منسجم تری از سوی برخی رسانه های غربی ترویج می شود.می توان  هم جنس گرایی وترویج مسائل پیرامونی آن را از مهمترین نمودهای نسل جدید مسائل فرهنگی در رسانه های غربی دانست.موضوعی که بسیاری از مردم آمریکا وفرانسه در مقابل آن واکنشهای جدی دادند.به شکلی که اعتراض مردم پاریس در اعتراض به قانونی شدن ازدواج هم جنس گراها ،به یکی از مهمترین خبرها تبدیل شد.

این مسائل در حالی رخ میدهد که هالیوود هم در چندین سال گذشته به عنوان یکی از تریبونهای فرهنگی مصور آمریکا روی مسائل خاصی درباره مسائل اخلاقی تمرکز کرده است.تمرکز هالیوود روی مسئله هم جنس گرایی از چندین سال پیش جدی شد.اما این ورود جدی از زمانی در افکار عمومی پر رنگ تر شده که ماجرا به دنیای سیاست هم راه پیدا کرده است.

 

*زیبای آمریکایی با مرگ تلخ هم جنس باز

 

در سال 1990 فیلم زیبای آمریکایی به شکل برجسته ای موضوع هم جنس گرایی را در داستانی عاشقانه مطرح کرد.این فیلم که در پایان با خودکشی کاراکتر هم جنس باز فیلم همراه است به نوعی سعی کرد تا قصه ای از بحرانهای اجتماعی هم جنس بازها را در داخل قصه ای دیگر به نمایش بگذارد.هر چند که داستان اصلی فیلم بیشتر حول محور یک رابطه عاشقانه شکل می گیرد.اما روایت سختی های زندگی یک هم جنس باز به تعبیر این فیلم هم از نکات تازه ای درهالیوود بود. در برخی از صحنه های فیلم کارگردان فیلم سعی دارد تا به مخاطب این را منتقل کند که تابوهای اجتماعی اجازه نمی دهد که اشخاصی با گرایشات جنسی متفاوت بتوانند زندگی ایده ال خود را داشته باشند.اوج این ماجرا را می توان در صحنه هایی دید که پدر هم جنس باز فرزند خود را به همین اتهام بیرون می اندازد. 

اما موج نوین این ماجرا را باید در فیلمی مثل میلک محصول سال 2008 آمریکا دید.فیلمی که روایت گر زندگی سیاستمدار آمریکایی یعنی هاروی میلک است.دراین فیلم ،مخاطب به تماشای نوعی قبح زدایی ابتدایی از مسئله ای مثل هم جنس گرایی می نشیند.گاس ون سنت،کارگردان این فیلم با هدف قراردادن زندگی یک سیاستمدار مبتلا به مسائل غیر اخلاقی دراین فیلم تلاش کرد تا موضوع هم جنس گرایی را به شکل دیگری به مخاطب عرضه کند.همه چیز گواه از این می دهد که کارگردان سعی داشت تا به نوعی مقاومت فکری مخاطب در مقابل پذیرش این مسئله را بشکند.شاید به تعبیری دیگر گاس ون سنت که از یک زنجیره فکری خاص به هالیوود پیوسته هنگام ساخت "میلک"در فکر مطرح کردن موضوع هم جنس بازی به صورت عریان تری بود.دراین باره نباید فراموش کرد که هیچ گزینه ای بهتر ازروایت هم جنس بازی در غالب زندگی یک سیاستمدار  برای ترویج آن نیست.

 

*از شکستن حریمهای اخلاقی تا آمیخته شدن با طنز

 

اما در سالهای پس از میلک هم فیلمهای مختلفی با این محتوا تولید شد.فیلمهایی که برخی ازآنها به شدت دیده شدند وبرخی کمتر مورد استقبال مخاطب قرار گرفت.نکته مهم اینجا بود که همچنان در هر دور اکران فیلمها،هالیوود فیلمی  در این باره داشت که به صورت مستقیم  یا به صورت غیر مستقیم در خلال داستان به آن اشاره می کرد.فیلم "black swan "در سال 2010 از دست فیلمهایی بود که به شکل آشکارتری به موضوع هم جنس بازی پرداخت.به شکلی که مخاطب داستان که به نوعی کاراکتر سیاه وسفید فیلم هم محسوب می شود مبتلا به هم جنس گرایی است.شاید بتوان گفت که در قوی سیاه کارگردان سعی دارد تا هم جنس گرا بودن کاراکتر اصلی فیلم را نوعی ازسبک زندگی معرفی کند.از قرار معلوم هم کارگردان فیلم از به نمایش گذاشتن خشونت همراه با صحنه های هم جنس بازی هیچ ابایی نداشت.

در این بین ترویج مسائل غیر اخلاقی با توجیه دموکراسی وآزادی حقوق به شکلی در هالیوود رشد کرده که حتی مسئله هم جنس بازی به فیلمهای کمیک هالیوودی هم راه پیدا کرده است.در سری فیلمهای اسکری مووی یا حتی فیلمهایی با بازی ساشا بارون کوهن مثل «برات» یا« برونو» هم این مسئله کاملا دیده می شود.ساشا بارون کوهن در فیلم برونو به کارگردانی لری چارلس، نمایش غیر اخلاقی تمام عیاری را پیش روی مخاطب می گذارد.از جمله اینکه دراین فیلم شوخی ها درباره هم جنس بازی و باز هم تلاش برای قبح شکنی آن کاملا برجسته است.باورن کوهن در این فیلم سعی می کند تا موضوع هم جنس گرایی وهمچنین هم جنس گرایان را جزئی از افراد عادی جامعه به نمایش بگذارد .اما ماجرا اینجاست که از زبان طنز برای این مسئله استفاده می کند.طوری که در پایان مخاطب مخلوطی از چند عنصر غیر اخلاقی را مشاهده می کند.

 

*فیلمنامه های غیر اخلاقی که خط قرمز نمی شناسند

 

آنچه که از بسیاری از فیلمهای هالیوودی که دراین باره تاکنون ساخته شده برمی آید این است که حد ومرزی در مطرح شدن سوژه ای این چنینی در صنعت سینمایی آمریکا وجود ندارد.هر جا که لازم باشد وتا هر اندازه که فیلمنامه وکارگردان بخواهند قصه های فیلمنامه ها می تواند تابالاترین حد ممکن،هنجار شکن وغیر اخلاقی باشند. با نگاهی به فیلم کلویی،محصول سال 2009،می توان به این مسئله پی برد که موضوع هم جنس گرایی به تدریج از سوی هالیوود به عنوان یک نوع رابطه انسانی عادی مطرح می شود.در این فیلم مادر خانواده به پدر خانواده ورفتارش مظنون است واحساس می کند از سوی مرد خانواده مورد خیانت قرار می گیرد.به همین دلیل سعی می کند دختری را انتخاب کرده وپدر خانواده را بیازماید اما در میانه راه مادر خانواده به سمت رابطه با آن دختر می رود.داستان فیلم به شکلی پیچ وتاب می خورد که در نهایت هم جنس گرایی را به عنوان یک رابطه دراماتیک برای مخاطب پذیرفتنی کند.هر چند که داستان فیلم از نگاه یک مخاطب اخلاقی، کاملا زننده است اما به هر صورت طرح چنین فیلمنامه هایی در هالیوود نشان از برنامه ریزی جدی فرهنگی دراین رسانه دارد.

 

*حمایت جشنواره ها برای بهتر دیده شدن

 

در کنار تمام این مسائل باید به این موضوع دقت کرد که فیلمهای برجسته ای که تاکنون با این موضوع تولید شده از سوی جشنواره های سینمایی هم مورد حمایت قرار گرفته اند.فیلمهایی مثل زیبای آمریکایی،میلک،قوی سیاه از این دست فیلمها بوده اند که در چندین بخش در جشنواره هایی مانند اسکار وکن وگلدن گلوب انتخاب شده اند.علی رغم همه این مسائل فیلمهای خارج از آمریکا هم مورد چنین حمایتهایی قرار گرفته اند.نمونه کامل این مسئله را می توان درباره فیلم "آبی گرم ترین رنگ است"به عینه مشاهده کرد.این فیلم که به کارگردانی "عبداللطیف کشیش" تولید شده در جشنواره کن امسال برنده "نخل طلایی" شد.داستان فیلم دقیقا برمبنای ارتباط دو زن شکل گرفته است.این فیلم را باید آغاز کننده فصل جدیدی از به نمایش گذاشتن مسائل این چنینی در هالیوود دانست.فیلمی که با زاویه نگاه کاملا مثبت و به نوعی تایید کننده به سوژه هم جنس گرایی می پردازد.حالا هم بسیای از این می گویند که "آبی گرم ترین رنگ است"می تواند یکی از کاندیداهای جدی بخش خارجی اسکار 2013 باشد.آبی گرم ترین رنگ است از آن دست فیلمهایی محسوب می شود که سعی می کند زندگی غیر اخلاقانه یک زوج هم جنس را تا جایی که امکان پذیر است مشروع نشان دهد.در  این میان به نطر می رسد که حمایت جشنواره ها از این گونه فیلمها در راستای شکستن قبح این گونه موضوعات باشد.چرا که به این صورت این فیلمها وموضوع آن دائما در رسانه ها مطرح می شوند.به این صورت موضوعی که همیشه جز خطر قرمزهای اخلاقی جوامع بوده به دلیل تکرار فراوان در رسانه ها به تدریج عادی می شود.ضمن اینکه برتر اعلام شدن این گونه فیلمها از سوی کارشناسان سینمایی در جشنواره های بزرگ، به نوعی مشروعیت بخشی آشکار به محتوای آنهاست.

حالا با توجه به همه این مسائل به نظر می رسد که هالیوود از این پس بسیاری از ژانرهای خود را از درون استحاله می کند به شکلی که ژانر اجتماعی درام که تا دیروز به برخی سوژه ومشکلات اجتماعی حاد جوامع غربی می پرداخت ،به فضایی برای مطرح شدن سوژه های این چنین وبه تعبیری دیگر هنجار شکنی از سوژه های غیر اخلاقی باشد.

 

  • یادداشت از رضا فرخی
  • فارس

گستاخی دوباره غرب در ساخت فیلمی ضد اسلامی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

«ناکولا باسیلی»، سازنده فیلم موهن «بی‌گناهی مسلمانان»، تنها چند روز پس از آزادی از زندان، اعلام کرده که به زودی ساخت فیلم دیگری را علیه اسلام شروع خواهد کرد.

 

«ناکولا باسیلی»، فیلمساز آمریکایی که سال گذشته در پی ساخت فیلم موهن و جنجال‌برانگیز «بی‌گناهی مسلمانان» و اعتراض گسترده مسلمانان جهان راهی زندان شده بود، حدود 10 روز پیش از منطقه‌ای افشا نشده در لس‌آنجلس‌ آزاد شد.

این در حالی است که بلافاصله پس از آزادی «باسیلی»، بازپرس‌های فدرال در کمال تعجب تأکید کردند که دستگیری ناکولا ارتباطی با محتوای فیلمی که وی ساخته نداشته است بلکه وی به خاطر تخلف از مفاد آزادی مشروطش به زندان فرستاده شده است.

اکنون این فیلمساز آمریکایی تنها چند روز پس آزادی، در کمال گستاخی اعلام کرده به زودی ساخت فیلم جدید خود با موضوع «تروریست‌های مسلمان» را آغاز خواهد کرد.

او پیش از آزادی نیز در زندان بر مواضع قبلی خود در ساخت فیلم «بی‌گناهی مسلمانان» پافشاری کرده بود.

او در مصاحبه با خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز گفت: من به هیچ وجه از ساخت این فیلم پشیمان نیستم.من پیش از نوشتن فیلمنامه این فیلم، کاملا فکر کرده‌ام و می‌دانستم که باید خود را قربانی خشمی عمومی کنم تا پیامی که به آن ایمان دارم را به گوش مردم آمریکا و دیگر کشورهای جهان برسانم. آرزویم این است که فیلمم در سطح گسترده‌تری اکران شود تا بتوانم پیام آن را در سطحی وسیع‌تر به گوش همگان برسانم.

به گزارش هالیوود ریپورتر، «باسیلی» هم‌اکنون در جستجوی شریکی است تا بتواند یک فیلم جدید و یک برنامه تلویزیونی درباره ریشه تروریسم اسلامی بسازد.

«باسیلی» در مصاحبه با این نشریه سینمایی گفت: صنعت سرگرمی برای آنکه صادقانه به چنین موضوعاتی بپردازد محدودیت‌های بسیاری دارد.

وی افزود: من از همین جا به تمامی تهیه‌کنندگان، کارگردانان و بازیگران هالیوود می‌گویم که شرم بر شما، از حادثه 11 سپتامبر به بعد تا چه اندازه توانسته‌اید درباره تروریسم پیام رسانی کنید، انگلیسی من چندان خوب نیست ولی من گنجینه‌ای از اطلاعات هستم، از همین‌جا می‌پرسم: آخر هالیوود کجاست؟ همه شما مسئول هستید، من هم‌اکنون به یک پخش‌‌کننده نترس نیاز دارم.

او در ادامه متذکر شد: من از زمان کشتار بن‌غاضی من همه‌چیزم را از دست دادم ، سه فرزندم از اینکه با من صحبت کنند می‌ترسند و من مجبور شدم بدون هیچ پولی در کلیسایی واقع در جنوب کالیفرنیا زندگی کنم تا شاید غذا و سرپناهی داشته باشم. 

به گزارش فارس، باسیل 56 ساله که از قبطیان مصری است و متولد این کشور است، یک مسیحی است که در سال 2010 و قبل از ساخت فیلم موهن به قید وثیقه آزاد شده بود. وی که با اتهام کلاهبرداری بانکی روبرو شده بود ماه نوامبر سال گذشته و پس از عدم تبعیت از مفاد آزادی مشروطش از زندان، مجدداً حبس شد.

وی در این فیلم مدعی است که مسلمانان در انجام خشونت‌ها و ترورهای خود گناهی ندارند، بلکه افراد معصوم و ساده لوحی هستند که با آموزه های پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام، گمراه شده‌اند.

ناکولا در این فیلم به دین اسلام و ساحت پیامبر اکرم (ص) توهین کرده و با این کار خشم مسلمانان جهان را برانگیخت و اعتراضات و تظاهرات جهانی که ضد این فیلم برگزار شد، چندین کشته و زخمی به همراه داشت؛ از جمله سفیر آمریکا در لیبی.

فیلم «بی‌گناهی مسلمانان» که به صورت محدود در یکی، دو شبکه تلویزیونی و سالن کوچک سینمایی اکران شده ، در قالب کلیپی 14 دقیقه‌ای نیز در سایت یوتیوب منتشر شده است.در این فیلم به طور مستقیم به شخص حضرت محمد (ص) توهین شده است.

پخش این فیلم از شبکه المنار مصر، خشم جهان اسلام را برانگیخت و اعتراضات بسیار گسترده‌ای در اشکال مختلف در بسیاری از کشورهای جهان صورت گرفت.

ایران نیز در ادامه تمامی اعتراضات، مراسم سینمایی اسکار را تحریم کرد.عوامل و بازیگران فیلم «بی‌گناهی مسلمانان» مدعی هستند که «ناکولا باسیلی» آنها را در ساخت این فیلم فریب داده است و به ادعای آنها، نه تنها به آنها گفته شده که اسم فیلم «سلحشور صحرا» است بلکه پس از ساخت فیلم صدای آنها دوبله شده و هر جا که اسم «مستر جورج» (نام شخصیت‌ اصلی فیلم) برده شده، نام او به «محمد» تغییر یافته است.دستمزد هر یک از آنها در هر روز 75 دلار بوده است.

  • منبع: فارس

نقد فیلم؛ "چکش عظیم"برای نابودی فطرت انسان غربی+تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در دنیای مدرن صنعت سینما جایگاه ویژه­ ای پیدا کرده­ و هالیوود سالانه با ساخت بیش از 900 فیلم سینمایی در جهت به دست گرفتن اذهان عمومی و پیش برد قدرت نرم خود میلیارد­ها دلار هزینه می­ کند. امروزه، ساخت فیلم­ های سینمایی از ُبعد سرگرمی صرف خارج شده و به یک صنعت استراتژیک عظیم برای بقای تمدن غرب تبدیل شده است. در جهان امروز کسانی برنده مبارزات فکری هستند که بتوانند القائات فکری خود را به دیگر انسان ها خورانده و توسط سلطه بر قلب­ها، مدیریت جهان را به دست بگیرند.

اثرگذاری و آبستن کردن ذهن­ها توسط آثار سینمایی در کشور­های اسلامی بالأخص ایران، کاملاً محسوس است. تعداد انبوهی از این آثار مانند فیلم "ثور"، که با هزینه ساخت150 میلیون دلار یکی از پر هزینه ترین فیلم­ های تاریخ سینمای آمریکا محسوب می­ شود، به مسائل ماورالطبیعه اشاره دارند.

القائات انبوه این فیلم­ها در ذیل انکار ولایت الله و سرپرستی شیطان در دنیای امروز موضوعی کاملاً عادی قلمداد می‌شود، به طوری که در اکثر ساخته­ های هالیوود و یا شاید تمام ساخته­ هایش، هیچ نشانی از خدا وجود ندارد و درست در مقابل انکار وجود خداوند، بزرگ نمایی قدرت شیطان به خوبی به نمایش در می­آید.

نهادینه کردن مدیریت کسی بر این عالم جز خداوند و پروارسازی شدید تخیل و توهم در کودکان و نوجوانان و حتی بزرگان، باعث جلوگیری تفکر و تعقل نسبت به حقایق عالم می­ شود.

ثور(Thor) در اساطیر نورس، خدای آذرخش است که به ظاهر مردی قوی پیکر با ریش­ه ای قرمز و چشمانی دارای درخشش به نقش در آمده­است. ثور پسر پادشاه‌ اودین (Odin) است که به دلیل نافرمانی از او، به زمین تبعید می‌شود. در اساطیر نورس، اودین خدای خدایان بوده و تنها دارای یک چشم می­ باشد. در این میان برادرخوانده­ او لوکی (Loki) از نسل فراست جاینتس (Frost Giants) دشمن آزگاردهاست و اودین پادشاه آزگارد (Asgard) او را بزرگ کرده­ است. لوکی در پی به دست گرفتن قدرت است و ثور بعد از تبعید شدن به زمین با دوستان جدیدی آشنا می‌شود. او پس از اصلاح خویش در مقابل پدر و یا خدایش اودین، دوباره توانایی به دست گرفتن سلاح مخصوص خود "چکش عظیم" (Hummer Mjolnir) را به دست آورده و برادرش را شکست می ­دهد و بقای تمدنش را حفظ می­ کند.


نگاهی کلی به داستان فیلم:

ثور یا قهرمان قصه فیلم فردی است که می­ بایست برای پادشاهی سرزمین خدایان آماده شود اما به خاطر تکبر جنگجویانه ­اش توسط اودین به زمین تبعید می‌شود.

برادرش لوکی فرزند لافی پادشاه فراست جاینتس­ها (Frost Giants) تصمیم می‌گیرد از موقعیت استفاده کرده و جانشین اودین شود. فراست جاینتس­ها در اساطیر نورس نسلی از غول­ های یخی هستند که در دنیای یوتنهام که سرزمین سرد و تاریکی می ­باشد، زندگی می‌کردند.

اودین در جنگ­ هایی که در دوران جوانی با لافی داشته، منبع انرژی که قدرت سرزمین یوتنهامی­ها (Jotunheim) است را به دست می­ آورد و فراست جاینتس­ها را تضعیف می­ کند. در این میان اودین، لوکی فرزند لافی را در معبد می‌بیند و به فرزندی قبول می­ کند. لوکی در دوران جوانی این موضوع را متوجه شده و ذهنیتش نسبت به مسائل پیرامونش عوض می‌شود. در طرف دیگر ثور باید برای برطرف کردن تبعیدش در راستای خواسته­ های اودین خود را اصلاح کند تا شایستگی پادشاهی را به دست آورد و برای قدرتمند شدن باید از سلاح مخرب و شکست ناپذیر چکش عظیم استفاده کند اما در دوران تبعید به زمین توان استفاده از آن از او سلب شده است.

برای فهم صحیح فیلم ثور، باید آن را در افسانه­ های اسکاندیناویایی جستجو کرد. این افسانه که حاصل اوهام در اساطیر نورس می ­باشد با تلفیقی از داستان­­ها و نوشته­ های شکسپیر که نوعی بازی با روح انسانی است و همچنین استفاده از ابزار­­های ساخت تصاویر گرافیکی، سبکی جالب در فیلم سازی را رقم زده است و در خروجی فیلم تصاویری ایجاد شده که حتی تصور آن به ذهن انسان گذر هم نمی­ کند.

به عبارتی دیگر می­توان ادعاء کرد که سنگین ترین نوع توهم و تخیل را می ­توان در فیلم ثور مشاهده کرد و افزون بر نکات ذکر شده آمیختن سکانس های­ حماسی در فیلم، نبرد­های سنگین با اسلحه­ های شکست ناپذیر و نیز دیدن فیلم به حالت سه بعدی در سینما، شدیدترین حس خلاء را به وجود می­آورد و باید اعتراف کرد فیلم ثور یکی از سنگین­ ترین فیلم­ های تخیلی در دوران ترنس مدرن است.

برای تحلیل موشکافانه فیلم ثور باید از زوایای مختلف داستان فیلم را بررسی کرد. اودین برای جایگزینی خود دو فرزند دارد که فقط یکی از آن ها از حق پادشاهی برخوردار است.

لوکی از سرزمین یوتنهام با موهای مشکی به ظاهر شرقی­ها و ثور با موی بلوند و چشمان رنگی از نسل آنگلاساکسون ها که باید نجات دهنده جهان هستی باشد. ثور در مقابل برادرش برای نجات دنیا می­ ایستد و همچون سوپرمن که سکانس هایی در فیلم به خوبی بیننده را به یاد ابر قهرمان هالیوود می­اندازد به یاری آزگارد می‌شتابد.

او به علت آن­ که از سلاحی شکست ناپذیر برخوردار است هیچ وقت شکست نمی­ خورد و جهان باید بداند آنگلاساکسون ها نیز مانند ثور شکست ناپذیرند.


خط تعلیق فیلم و بستر تعلیق فیلم:

خط تعليق اصلي فيلم: دانستن سرنوشت ثور که آیا او پادشاه آزگارد(خدای جهانیان) خواهد شد.

· خط تعليق فرعي1:تقابل لوکی با ثور و دانستن سرنوشت لوکی. او می­خواهد به جای ثور بر تخت پادشاهی بنشیند اما ثور در مقابل او وجود دارد.

· خط تعلیق فرعی2:آتش بس و یا صلح بین دو سرزمین آزگارد و یوتنهام(تقابل لافی با اودین به طور ریشه­ ای بر سر حمایت و جنگ با انسان هاست که بعد از جنگ بین آن­ها و پیروزی اودین و به دست گرفتن انرژی آن­ها نزاعشان گسترده ­تر می­ شود).

·خط تعلیق فرعی3: آینده رابطه ثور با جین.(جین محقق فیزیک نجوم در پی اتفاقی با ثور که از دنیای آزگارد آمده است، آشنا می­ شود).


بستر تعلیق فیلم:

بستر تعلیق فیلم، مقوله مهم جهان موازی است. وجود جهانی دیگر در راستای زمین و مقابله آن با یوتنهام ها در حمایت از انسان، در راستای القای عدم وجود معاد بستر تعلیق فیلم است.

وجود جهان­ های دیگر در مقابل جهان ما و پرداختن به نظریه انیشتین در فیلم در جهت نبود عالم.


نماد گرایی در فیلم:

اگر بخواهیم به واکاوی فیلم توسط نماد­ها بپردازیم به سادگی به این حقیقت دست پیدا می­ کنیم که قدرت آزگارد ها نشئت گرفته از شیطان است.

·اولین نماد: نماد تک چشم(دجال) در قصر آزگارد­ها و در مکانی که منبع انرژی وجود دارد، است و فراست جاینتس­ها تصمیم بر گرفتن آن دارند.

· دومین نماد:نمادی مربوط به شیطان پرست­ها می­باشد که در چند صحنه­ی متفاوت روی چکش ثور ظاهر می­ شود. چکشی که نجات دهنده ثور و عالم است و از او در مقابل بدی­ها حمایت می‌کند و آن چکش، چکش دجال است.

برای اثبات نماد شیطان پرست­ها و یا فراماسونرها بر روی چکش باید آن را در کتاب مقدس جستجو کنیم. عدد اسرار آمیز 666 به(عدد شیطان:The number of the beast) یا(نشان شیطان: sign of the beast) معروف است. این عدد به کتب ضدمسیح(Antichrist) تعلق دارد و همچنین در کتاب مقدس مکاشفه یوحنا (Revelation) در بخش 13 و شعر 18 با عنوان(کامل بودن: to be exact) این عدد ذکر شده است که متن آن چنین است:

Here is wisdom. Let him that hath understanding count the number of the beast: for it is the number of a man; and his number is 666

در اینجا خرد هست. بگذار آنکه فهمی دارد عدد شیطان را بشمارد، زیرا آن عدد مردی است و عدد او 666 است.

همچنین علامت انسان، نشانه جانور(هیولا) - مکاشفات 13:18« ... پس هركس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا كه عدد انسان است و عددش 666 است» که بر روی چکش مشاهده می­ کنید.

· سومین نماد:ظاهر شدن خود شیطان در فیلم اما در ظاهر خدای خوب و خردمند. او در فیلم با هنرمندی، یک شخصیت کاملاً سفید نشان داده شده است.


القائات استراتژیک فیلم:

·القاء نجات بشر و ضعف مفرط او در برابر موجودات جهان دیگر

·القاء وجود موجودات فضایی در راستای سیتنیزم

·القاء آمپریسیسم(اصالت حس و تجربه)



·القاء نجات همیشگی بشر توسط آنگلاساکسون­ های فضایی

·القاء جنگ خدایان در سرزمین­ های متفاوت در راستای جهان موازی و انکار معاد

·القاء چکش عظیم(در اساطیر نورس یکی از مهیب ترین سلاح­ های مخرب است) به عنوان سلاح مخرب و شکست ناپذیر؛ در بخش­ های متفاوتی از فیلم به قدرت چکش و حتی به تشعشع رادیو اکتیو آن اشاره می­ شود که این خود القایی است در راستای قدرت بمب اتم و شکست ناپذیری آن.

·القاء وجود تفوق و هژمونی شیطان

·القاء نئو پاگانیسم و کفر کیشی نوین


عظمتی به نام انرژی:

جنگ بین فراست جاینتس­ها و آزگارد­ها بر سر حمایت از انسان­ها و جنگ با انسان­ها شروع شد، اما آزگارد­ها با پیروزی بر دنیای یوتنهامی­ها و به دست گرفتن انرژی آن­ها، موجب تضعیف فراست جاینتس­ها می‌شوند و آن­ها در صدد پس گرفتن منبع انژی خود بر می­ آیند. به طور کلی اصل نزاع و جنگ در فیلم ثور بر سر انرژی می­ باشد که به زیبایی القاء شده است.


ناتالی پورتمن در نقش جین به عنوان یک محقق فیزیک نجوم می­ باشد که در بررسی موضوعات نجومی با ثور روبرو می­ شود.

صحبت­ های آن­ها درباره علم و جادو با چاشنی عشق، وجود عالم نه گانه و کمک به او برای تحقیقاتش در زمینه نجوم و نظریه پل روزن و انیشتین است. در سکانسی از فیلم که جین برای تحقیقاتش احساس نا امیدی می­ کند ثور به او می­گوید: «حق با توست و نا امید نشو، برای فهمیدن موضوع باید نظریه پل روزن و اینشتین (Einstein-Rosen bridge) را بررسی کنیم»که خلاصه­  نظریه پیرامون سفر­های بین جهانی می­ باشد که در این فیلم در راستای جهان موازی به کار گرفته شده است.

از نگاه دیگر می­ توان انتخاب ناتالی پورتمن را در این فیلم به خاطر زادگاه مذهبی مشترک او با اینشتین و علاقه هر دو آن­ها به اسرائیل دانست.

تحقیق جین در جهت نظریه­ های اینشتین که از خانواده یهودی بود، خود بار مفهومی دیگر دارد. اینشتین تا جایی برای صهیونیست­ها ارزشمند بود که حتی عزرائیل کارلیباخ، روزنامه‌نگار پرنفوذ اسرائیلی در نامه‌ای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیس‌جمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است. با این وجود، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل و مردم آن کرد تا جایی که در سال 1968 میلادی عکس وی بر روی پول­ های اسرائیلی چاپ شد.



داستان تاریخی افسانه­ ای فیلم:

Thor در اساطیر اسکاندیناوی، خدای آذرخش و یکی از قوی­ترین خدایان به شمار می­آید و فرزند اودین و یورد است. ثور با یکی از خدایان باروری به نام سیف ازدواج می­ کند و همچنین با ماده غولی به نام یارسانکسا(به معنی قمه آهنی) رابطه برقرار کرده که حاصل آن پسرانی به نام­ های ماگنی و مودی و دختری به نام ثراد است و خدمت­گزار و همدم ثور، تیالفی(قاصد خدایان) می­ باشد.

ثور به عنوان حامی و نگهبان خدایان و همچنین انسان­ها در مقابل نیروهای شر شناخته می­ شود، و از این رو پرستش وی از پدرش اودین که خواستار از جان گذشتگی انسان­ها بوده نیز بیشتر بوده است.

وایکینگ‌ها بر این باور بودند در زمان توفان­ های صاعقه، ثور در آسمان ها بر روی ارابه اش که به وسیله ی دو بز با نام­ های تانگریسنی و تانگنوست کشیده می­ شود، سوار شده و هر بار که چکش خود را پرتاپ می­ کند صاعقه ای به وجود می­آید و وی برای استفاده از آن دستکشی به نام یارنگریپر به دست خود می­ کند.

ثور همچنین کمربندی به نام مگینگیارد دارد که قدرت او را دو برابر می­ کند. ثور در قسمتی از آزگارد به نام ثرادهایم (یعنی محل اقتدار) تالاری به نام بیلسکیرنیر دارد. بزرگ‌ترین دشمن ثور، مار جهانی یورمونگاند(فرزند لوکی) است و ثور در روز راگناروک، یورمونگاند را از بین می­ برد اما در اثر زهر مار خود نیز می­ میرد و پسرانش پتک او را به ارث می­ برند.

معادل ثور در اسطوره‌های تیوتونیک، خدایی به نام دونار است و رومی ها ثور را معادل ژوپیتر، خدای خدایان خود می‌دانستند. روز ثور روز پنجشنبه است.



به این ترتیب ثور با داستان پیچیده خود موفق به القای فضایی توأم با تخیل شده است. به داستان کشیدن پسرکی مغرور که بدون اذن پدر به جگ فرسات جاینس ها می­ رود و مغضوب پدر واقع شده و به دنیای زمین تبعید می­ شود. آشنایی او در زمین با گروهی محقق نجوم و روابط عاطفی او با جین از وی شخصیتی متفاوت می­ سازد و در نهایت مبارزه او با برادرش لوکی برای نجات دنیا او را از تبعید به زمین نجات می­دهد و به آزگارد بر می ­گردد. داستان فیلم به القای فضای کلی نزاع ما بین خیر و شر به وجهی کاملاً دراماتیک می­ پردازد، از این رو ثور را می ­توان از جمله فیلم­ های موفق در به تصویر کشیدن تنازع خیر و شر و در اولی درجه جنگ میان خدا و شیطان دانست. امری که به وضوح در کاراکتر پردازی داستان قابل دیدن است.

ثور نماینده خدای خوب ها و لوکی نمای شیطان در فیلم ثور و ضعف شدید انسان ها در مقابل آنها همگی با هدف نفی وحدانیت و ترویج بی دینی مختصری از خاستگاه فیلم ثور است.

در مجموع باید چرایی ساخت روز افزون اینگونه فیلم ها را در پی مدیرت جهانی و جهان شمولی دانست و ساخت فیلم ثور و فیلم هایی هم چون آن را در تئوریزه کردن سیطنیسم بررسی کرد.

هالیوود با تخریب کامل تئوئیسم در غرب و دیگر جوامع و پروار سازی اومانیسم در پی بستر سازی برای رشد دادن هر چه سریع تر سیطنیسم می­باشد و در جهت دیگر تشدید تخیل و توهم، دور کردن فکر ها از تفکر و تعقل، کنترل ذهن و نگه داشتن اندیشه ها در قوطی هایی در بسته برای رسیدن به خواسته هایشان از اهداف اصلی این فیلم هاست. برای همین لازم است با داشتن بصیرتی قوی و چشمانی تیزبین، در رصد این محصولات ضد فرهنگی براییم .


انیمیشن "ظهور نگهبانان"و پیام خاص برای کودکان +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
صنعت هالیوود، سالانه با ساختِ نزدیک به هزار فیلم  توانسته است هیمنه فرهنگی و رسانه ­ای وصف ناپذیری را بر جهانیان تحمیل کند؛ این روند اغواگری، در لوای سرگرمی و غفلت تا کنون آثار مخربی را در میان تمامی مخاطبان و بلاخص کودکان و نوجوانان به جا گذاشته است.

در این میان انیمیشن­ ها، علی رغم محدود بودنشان در نسبت با کل محصولات هالیوود جایگاه ویژه ­ای دارند؛ به مرور زمان و به مدد تکنولوژی­ها و پیشرفت­ های چشمگیر در این عرصه انیمیشن­ ها توانسته اند نفوذ خود را در میان تمامی مخاطبان هالیوود بسط دهند و با ایجاد جذابیت­ های بصری و کیفی لحظاتی سرگرم کننده تر از دیگر فیلم های هالیوودی را برای مخاطب رقم بزنند.

در انیمیشن، همانند دیگر فیلم­ های هالیوود بزرگترین خطر را می‌توان در بْعد سرگرمی آن جستجو کرد؛ انیمیشن در ظاهری سرگم کننده تر از دیگر فیلم های هالیوود به خوبی توانسته است با اغواگری شدید و ذائقه سازی هوشمند و هم چنین باور مند سازی مخاطب، خواسته های خود را در غالب سرگرمی و تفریح به مخاطب القا کند.

یکی از ویژگی­­­ های انیمیشن­ ها که موجب نگرانی­ های زیادی شده است مخاطب آن می‌باشد، طیف وسیعی از بینندگان انیمیشن­ های هالیوودی کودکان و نوجوانان هستند.انیمیشن­ ها به دلیل ذات سرگرم کننده تر خود در نسبت با فیلم های رئال موجب غفلت بیشتر و اغواگری دو چندان خواهند شد، به این دلیل انیمیشن از حساسیت به مراتب بیشتری برخوردار است چرا که در ظاهر آن هیچ گونه پدیده­ اغوا کننده­ ای وجود ندارد و مخاطب صرفا برای گذراندن وقت و لذت بردن به تماشای آن انیمیشن می‌نشیند  غافل از آنکه سرگرمی با تلفیقی سرشار از پیام های تصویری در ضمیر ناخودآگاه مخاطب همراه خواهد بود و دقیقا همین مسئله در حوزه فیلم ها و سریال ها و انیمیشن تبدیل به پاشنه آشیلی درحوزه تربیتی شده است.

از واژه انیمیشن در ادبیات فارسی تا کنون تعابیری نظیر،"پویانمایی"، "متحرک سازی"، "جان بخشی"و "زنده نگاری" به کار رفته ‌است؛ جدای از بررسی این تعابیر که هر یک در جای خود قابل تامل می‌باشد می‌توان انیمیشن را تخیلی دانست که با استفاده از کامپیوتر ها به تصویر کشیده می‌شوند و توسط خالق آن ها که انسان می‌باشد به آن­ها جان بخشی می‌شود.

محصولات انیمیشنی هالیوود نیز، دقیقا در همین چارچوب تعریفی می‌گنجد، با این تفاوت که آن تخیل پایه هایی در تفکر دارد، به واقع انیمیشن­ های هالیوودی با ظاهری تخیلی و سرگرم گونه پیام خود را که در بستر تفکر قراردارد به مخاطب خود القا می‌کند، به این جهت پیام غیر مستقیم آن انیمیشن اگر از تفکر اومانیسم محور نشات گرفته باشد به طور قطع پیام کفرآمیز را به مخاطب خود القا خواهد کرد و بر عکس آن اگر انیمیشنی بر مبنای تفکر تئویسم ساخته شود می‌تواند به ارشاد مخاطب خود بپردازد.

هالیوود زاییده تفکر لیبرالیسم نیز، در طول چند ده سال گذشته با ساخت انواع و اقسام انیمیشن ها که همگی در راستای سرگرمی و اغواگری بوده، توانسته نسلی از کودکان را به سمت و سوی دلخواه خود هدایت کند.

انیمیشن ­ها نیز در ظاهری سرگرم کننده و پرمحتوا از جمله ابزارهای اغوا گری می‌باشد که کمتر به آن توجه شده است؛ در طول سال های گذشته نیز هالیوود و در ذیل آن کمپانی های انیمیشن سازی نظیراستودیو های انیمیشن پیکسار و والت دیزنی، با ساخت انیمیشن­ هاي چند ده میلیون دلاری پیام رسانی ه­ای خود در غالب سرگرمی را به جهانیان القا کرده اند.

از کمپانی­­ های جوانی که در سال های اخیر با ساخت انیمیشن­ های خوش ساخت و پرفروش در میان جهانیان نامی شده است استودیوهای دریم ورکس می‌باشد.

این کمپانی آمریکایی در سال 1994 میلادی توسط سه یهودی معروف به نام­ های "استیون آلن اسپیلبرگ" ، "دیوید گفن" و "جفری "کاتزنبرگ" بنیانگذاری شد.

در سال ۲۰۰۵ میلادی نیز طی قراردای به مبلغ ۱٫۶ میلیارد دلار کلیه امتیاز استودیوی "دریم ورکس" به"پارامونت" واگذار شد.

در کارنامه این کمپانی، فیلم های شاخصی نظیر "صلح جو" با بازی "جورج کلونی"(George Clooney) و "نیکول کیدمن" (Nicole Kidman فیلم "گلادیاتور"با کارگردانی "ریدلی اسکات" (Ridley Scott)‏ و فیلم های شاخص دیگری وجود دارد.

این کمپانی در حوزه انیمیشن سازی سابقه طولانی و درخشانی دارد و تا کنون با ساخت نزدیک بیش از 30 انیمیشن خود را به یکی از پیشتازان انیمیشن سازی تبدیل کرده است که به طور نمونه به آثاری نظیر "ماداگاسکار" (Madagascar)‏، "پاندای کونگ‌فوکار"(Kung Fu Panda) و "شرک(Shrek)" می‌توان اشاره کرد.

در سال 2012 نیز، این کمپانی با ساخت انیمیشن "ظهور نگهبانان" موفقیتی جدید در کارنامه خود را ثبت کرد. این انیمیشن با بودجه ای معادل 145 میلیون دلار که معادل کل بودجه بخش سینمای کشورمان می‌باشد انیمیشنی کم نظیر را در تاریخ سینمای هالیوود رقم زد.

این انیمیشن بر اساس مجموعه کتاب‌هايي از "ويليام جويس" به نام "نگهبانان دوران کودکي" ساخته شده است.

کارگردانی این انیمیشن نیز بر عهده "پيتر رمزي" بوده، که در گذشته سابقه چندانی در حوزه کارگردانی نداشته است.

این انيميشن نیز در مراسم سال 2013 میلادی گلدن گلوبنامزد جایزه بهترین انیمیشن را از آن خود کرد.


 نگاهی به داستان فیلم:

داستان این انیمیشن مربوط به محافظانی می باشد که وظیفه نگهبانی از کودکان جهان را بر عهده دارند، شخصیت های اصلی این انیمیشن همگی از افسانه­ های گذشته می‌باشند که تبدیل به قهرمانانی برای نجات کودکان می‌شوند،

جک قهرمانی بی میل و با روحی زمستانی می‌باشد که نقش اصلی در این انیمیشن را ایفا می‌کند، در این انیمیشن مرد اهریمنی در نقش "پیچ" (Pitch) برای ناامید کردن کودکان و ایجاد هول و هراس در میان آنان نقشه ای شوم دارد که گروه محافظان به کمک جک در برابر او ایستادگی می‌کنند.

تمامی کاراکتر های این انیمیشن، از شخصیت‌های افسانه­ ای و آشنا برای مردم جهان غرب شکل گرفته است که با بررسی پس زمینه هر یک از آن ها می‌توان از القائیات و خطوط استراتژیک فیلم پرده برداشت و به محتوا و عمق آن پی برد.


 نگاهی به کاراکتر های انیمیشن:

اگر چه ظاهر این انیمیشن کاملا سرگرم کننده است اما با کمی تعمق در آن به خوبی می‌توان تلفیق اسطوره های افسانه ­ای با تم دینی و اعتقادی را در آن مشاهده کرد.

جک فراست (Jack Frost):

درافسانه های قدیمی و قومی از او به عنوان تجسم آب و هوای سرد و یخ زدگی زمستانی یاد می‌شود، اما در حوزه ادبیات نیز، آغاز جک فراست را از قرن 19هم می‌دانند، و وی را از نژاد آنگلاساکسون‌ها معرفی می‌کنند، هر چند در اساطیر روسیه و آلمان از وی در شکل­ های مختلف یاد شده است.

در آمریکا نیز در قرن 19 و مقارن با جنگ های داخلی از جک فراست به عنوان قهرمان و سرلشگر ارتش آمریکا نام برده می شد که از این شخصیت افسانه­ ای تصاویری در آن دوران وجود دارد.

در این انیمیشن جک فراست با شمایلی نظیر آنچه از شخصیت افسانه ای او ذکر شده به تصویر درآمده است وی دارای موهای سفید و چهره ای سرد می‌باشد که روح زمستانی او به خوبی به مخاطب القا می‌شود.

هیچ کس نمی‌تواند جک را ‌بیند، چرا که کسی او را نمی‌شناسد و به او ایمان ندارد، او بیش از سیصد سال است که به این شکل سپری می‌کند و خود از گذشته اش نا آگاه است.

جک فراست پسری بازی گوش است که تنها به فکر سرگرمی خود بوده و هیچ پایبندی به قوانین و مقرارت ندارد و با عصای جادویی خود روح زمستانی را بر نقاط دلخواه آشکار می‌کند و تمامی لحظات خود را به تفریح سپری می‌کند.

در سکانس اول فیلم به تصویر درآمدن او با چوب پیامبر گونه اش که شباهت زیادی با چوب چوپانان و پیامبران دارد به مخاطب معرفی می‌شود، چوبی معجزه آسا که در میان پیامبران منصوب به حضرت موسی علیه السلام می‌باشد.

جک فراست افسانه ای، در انیمشن ظهور نگهبانان به عنوان یک منجی قرار دارد و با چوب خود که از آن اعمال خارق العاده ای سر می‌زند توانایی مقابله با دشمنانش را دارد.

به واقع جک فراست در این فیلم منجی نهایی است که از سوی خداوند، که در این انیمیشن مرد ماه نشین معرفی می‌شود به مبارزه با پیچ، مرد تاریکی انتخاب می‌شود.

در سکانسی از انیمیشن به هنگامی که دیگر نگهبانان از حضور پیج نگران می‌باشند ماه خود را نمایان کرده و با تابش بر روی کریستالی که در قلعه بابا نوئل وجود دارد، جک فراست را برای مبارزه با پیج انتخاب می‌کند که این موضوع مورد تعجب دیگر نگهبانان واقع می شود.

 هنگامی که جک از این موضوع با خبر می‌شود ناراحت شده و چرایی انتخاب شدن خود توسط او را نمی‌تواند درک کند.

جک فراست در طول انیمیشن، گذشته تاریک و گنگ دارد او نمی‌داند از کجا آمده و تنها اسم خود را می‌داند و بر این باور است که نام او را ماه انتخاب کرده، در سکانس هایی از فیلم او با نگاه کردن به ماه دلیل وجود خود و ندیدنش  توسط مردم را سوال می‌کند.

جک فراست یک منجی است که سازندگان فیلم از آن به عنوان نگهبان یاد می‌کنند، نگهبانی که به هنگام ایجاد خطر برای جهانیان ظهور می‌کند.

گویندگی جک فراست نیز بر عهده "کریس پاین" بوده است.


بابانوئل:

ریشه تاریخی بابا نوئل مربوط به یکی از کشیشان مسیحی به نام سن نیکولاس می باشد، وی از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه فعلی بوده و در قرن چهارم میلادی می‌زیسته است؛ دلیل شهرت وی نیز به دلیل کمک کردن و هدیه دادن به فقرا بوده است.

در این انیمیشن از اصلی ترین اِلمان های تفکر مسیحیت بابانوئل است.

در ظهور نگهبانان، نمادهای دینی و اعتقادی، در مسیحیان به خوبی نشان داده می‌شود، از اعتقاد مسیحیان درباره بابانوئل خانه وی در قطب شمال، داشتن سورتمه، ورود به خانه ها از طریق شومینه و یا داشتن کارخانه­ ای در قطب شمال که در آن با کمک کوتوله ها اسباب بازی ساخته می‌شود، همگی در این فیلم به تصویر آمده است.

 سازندگان فیلم با تلفیق جنبه افسانه­ ای و اعتقادی بابانوئل، یکی از نگهبانان و و منجیان را به خوبی در داستان انیمیشن به تصویر کشیده است.

گویندگی این شخیصیت انیمیشنی نیز برعهده "الک بالدوین" بوده است.

در ابعاد تاریخی و اعتقادی عيد پاک به زبان انگلیسی (Easter) يا به انگليسی قديمی (Ēostre) و به يونانی Πάσχα)) با تلفظ (Paskha) و برگرفته از واژه‌ي عبری (פֶּסַח) با تلفظ (Pesakh) يا "پسح" می­باشد.

عید پاک یا عید قیام، یکی از مقدس ­ترین عید های مسیحیان و یهودیان است و هم اکنون این عید یکی از روزهای تعطیل در سال مسیحی است، زیرا مسیحیان معتقدند در این روز حضرت عیسی علیه السلام بعد از به صلیب کشیدن به آسمان عروج کرد.

اما ریشه این عید در تاریخ یهودیان نیز قابل توجه است، عنوان پاک که نام این عید می‌باشد، ترجمه فرانسویِ عید قیام است که ریشه‌ واژه عبریِ پسَح یا فصح است. از دیدگاه یهودیان حضرت عیسی در زمانی به صلیب آویخه شد که یهودیان از اسارت فرعون مصر نجات پیدا کرده و از آنجا خروج کردند که مقارن با به صلیب کشیدن حضرت عیسی است و  به این دلیل این روز برای یهودیان نیز یکی از بزرگترین اعیاد محسوب می‌شود.

خرگوش عيد پاک - بانی(Bunny):

در این عید خرگوش و تخم­ مرغ­ های رنگی نمادی ازعيد پاک هستند و طبق افسانه­ ها خرگوش اساطیری با رنگ کردن تخم مرغ آن را به کودکان هدیه می‌دهد.

در انیمیشن نیز خرگوش عید پاک بانی نام دارد، وی که تلفیقی از اعتقادات دینی و افسانه­ ای ‌مي‌باشد از دیگر نگهبان این انیمیشن است، صدا گذاری این کاراکتر انیمیشنی نیز توسط "هیو جکمن" بازیگر معروف سری فیم های "ایکس من" (X-MEN) است.

بانی در این انیمیشن وظیفه برگذاری عید پاک و همچنین دادن تخم مرغ‌های رنگ شده به کودکان را دارد که به دلیل حضور پیج با مشکلاتی روبرو می‌شود.


پری دندان‌ها(Tooth Fairy):

پری دندان در افسانه­ های بسیاری از ملت ها جایگاه ویژه ای داشته و در میان مردم آمریکا شهرت بسیار زیادی دارد؛ طبق این افسانه گفته می­ شود که یک پری در نيمه های شب به خانه های کودکان آمده و دندان افتاده­  بچه ها را كه زير بالش آنها است با هدیه­ ای ماندند پول، اسباب بازی و یا شکلات تعویض می­ كند.

طبق اسناد ذکر شده پری دندان بعد از چاپ کتاب "پری دندان" نوشته­ "لی­روگو"در سال ۱۹۴۹ میلادی، به یک باره محبوبیت زیادی پیدا کرد و طی گذر زمان به بخشی از زندگی خانواده ها تبدیل شد.

دراین کارتون، پری دندان که شبیه فرشته ها به تصویر کشیده شده است شباهت زیادی به اعتقاد مسیحیان در داشتن دو بال برای فرشته ها دارد که دراین انیمیشن موظف به جمع آوری دندان­ های کودکان بوده و هدف از ان نگهداری خاطرات کودکان است، تا در موقع لزوم به آن ها بازگردانده شود.

پری دندان نیز به عنوان یکی دیگر از نگهبانان کودکان تلفیقی از اسطوره های افسانه ای و اعتقادی می‌باشد که  توسط سازندگان انیمیشن به تصویر آمده است.

گویندگی پری دندان نیز بر عهده "ایزلا فیشر" می‌باشد که تنها گوینده زن در این انیمیشن محسوب می‌شود.


مرد شنی(Sandman):

مرد شنی، شخصیت افسانه­ ای در شمال اروپا است که با پاشیدن شن های جادویی بر چشمان کودکان آن ها را به خواب شیرین فرو می‌برد؛ از عقبه اعتقادی و افسانه ای مرد شنی اسناد چندان زیادی در دسترس نیست آما آنچه که از شخصیت وی در این جا مشخص است نشان دهنده یک نگهبان خردمند می باشد که هیچ گاه توان صحبت کردن ندارد و تنها با تصاویری که در بالای سرش ظاهر می‌شود پیام خود را منتقل مي‌کند او محافظ رویاها است و طبق گفته نویسنده آن  ترکیبی از چاقی هاردی و مهربانی لورل می‌باشد.


پیچ(Pitch):

"پیچ" یا "مرد کابوس­ها"( Boogie Man) که در فارسی از آن لولو خورخوره یا لولو یاد می‌شود، موجودی تخیلی است که در اغلب فرهنگ ها و تمدن های مختلف وجود دارد.

لولو در هیچ فرهنگی از شکل خاصی برخوردار نیست و صرفا برای ترساندن کودک برای کنترل اعمال و رفتار او می‌باشد.

در انیمیشن ظهور نگهبانان، پیچ کاراکتری ضد قهرمان محسوب می‌شود، که قصد ایجاد ترس و رعب در میان کودکان را دارد تا بتواند باور آن ها را نسبت به نگهبانان از بین ببرد.

اما حضور پیچ از دیدگاه تحیلی در انیمیشن نه صرفا دشمنی برای قهرمانان، بلکه وی موجودی طرد شده از سوی ماه یا همان خداوند می‌باشد که در مبانی دینی چنین موجودی شیطان معرفی شده است.

وی در سکانسی از فیلم با نگاه کردن به ماه و اعلام جنگ با او تقابل خود با ماه را به خوبی نشان می‌دهد.

صدا گذاری بر روی این کاراکتر منفی نیز بر عهده "جود لاو" بوده است.


تحلیلی بر مولفه های استراتژیک انیمیشن:

1.نبرد بین خیر و شر:

انیمیشن ظهور نگهبانان را می‌توان جز آثار سینمای استراتژیک معرفی کرد که با قرار دادن اِلمان های متعدد دینی و اعتقادی و همچنین تلفیق آن با افسانه ها و ایجاد جلوه های بصری توانسته به یک انیمیشن موثر تبدیل شود.

ابعاد مولفه های استراتژیک در انیمیشن به مراتب پیچیده تر از فیلم های واقعی است چرا که مخاطب این انیمیشن ها علاوه بر بزرگسالان عمدتا از کودکان و نوجوانان شکل می‌گیرد و القای پیام های غیر مستقیم به این رده سنی آثار دو چندانی در باورسازی برای یک کودک خواهد داشت.

وجه پر رنگ انیمیشن ظهور نگهبانان را می توان در نام آن جستجو کرد، نامی که خود نشان دهنده روز موعود و ظهور منجیانی است تا بتوانند از مردم محافظت کنند.

ظهور نگهبانانی با پرستیژ آپولون در مقابل پیچ، مرد تاریکی با پرستیژ دیونیزوس، خود یک ترژادی به مثابه جنگ آرماگدون مابین خیر و شر را رقم می‌زند.

2.جک فراست نماینده خداوند بر زمین:

جک نماینده ماه یا همان خدا بر روی زمین، به طور مستقیم توسط مرد ماه نشین انتخاب می‌شود؛ جک که سال ها در ندانستن به سر می‌برد به یک باره منجی شده و برای نجات کودکان انتخاب می‌شود، وی از اینکه چرا او توسط ماه انتخاب شده در تعجب است اما همانطور که بابانوئل به او گفته است ویژگی درون او وجود دارد که دلیل انتخاب شدنش توسط ماه، توجیه می‌‌شود که در انتها مشخص می شود فداکاری او برای نجات خواهرش موجب انتخاب  او بوده است.

3.تجلی اراده های غیبی بر دنیای واقعی:

از دیگر مقولاتی که در این انیمیشن به خوبی قابل مشاهده است، به تصویر کشیدن مولفه های استراتژیک درباره مسئله مهدویت، ظهور منجی و همچنین ابعاد اثر گذاری مقدسات بر زندگی ساری و جاری مردم است که با نگاه تحریف شده در آیین مسیحیت به خوبی در این انیمیشن گنجانده شده است.

جک فراست قهرمانیست که هیچ کودکی او را باور ندارد، زیرا هیچ نشانه ای از او وجود ندارد، وی تنها با چوب پیامبر گونه اش از روح زمستانی خود اشکال درست کرده و یا با آن به آزردن مردم می‌پردازد.

در صحنه­ ای از فیلم، القای حوادث ماورایی و غیبی و حضور افرادی در پس پرده غیب که بدون دیدنشان حوادثی را در زندگی افراد رقم می‌زنند به مخاطب القا می شود.

در سکانسی، جک با جیمی یکی از کودک های انیمیشن بازی می‌کند، سورتمه او را هدایت کرده و در نهایت او را از خطر حفظ می‌کند اما کسی نمی تواند او را ببیند. که این صحنه به خوبی یکی از اِلمان های اعتقادی و دینی در آیین مسحیت را به مخاطب القا می ­کند.

4.منجیِ گمگشته:

تصویر ارائه شده از منجی در انیمیشن ظهور نگهبان در نوع خود قابل تامل است؛ جک فراست منجی است که خود را هنوز به خوبی نشناخته و حتی از خدای خود یا همان ماه درک چندانی ندارد وی منجی می‌باشد که در گنگی به سر می‌برد و خود به تنهایی نیز توان مقابله با دشمنش را ندارد.


به تصویر کشیدن منجی در این انیمیشن با وصفی که از منجی بشریت در ادیان ابراهیمی آمده است به خوبی مشخص می‌کند تنها انسانی می‌تواند خدا شناس باشد که ابتدا به خود شناسی رسیده باشد که در این انیمیشن کاملا در تضاد با مقولات دینی است.

5.القای پوزیتیویسم:

از دیگر نکات ویژه و قابل تامل در ظهور نگهبانان، نقش کودکان به عنوان بخشی از جامعه برای مبارزه با پیچ است؛ از مولفه­ های استراتژیک که در این انیمیشن بر روی آن تاکید شده ، مسئله باور و اعتقاد به ندیده ها است  و این القا به مخاطب صورت می‌گیرد که تنها یاید چیزی را بپذیری و یا باور کنی که آن را بتوانی ببینی و یا نشانه­ ای از آن وجود داشته باشد.

کودکان تنها در زمانی به پری دندان اعتقاد دارند که به جای دندان خود، هدیه­ ای از طرف او را ببینند، و یا در زمانی به بابانوئل ایمان دارند که نشانه­ ای از او ببینند، درباره جک فراست نیز همین مسئله صادق است، در سکانسی، جیمی توانایی دیدن دیگر نگهبانان را دارد اما نمی‌تواند فراست را ببیند زیرا به او باور ندارد و تا کنون از وی نشانه ای ندیده است.

در این انیمیشن هیچ انسان بالغی وجود ندارد که در ارتباط با این مسئله درگیر باشد و قصد سازندگان فیلم نیز از به تصویر کشیدن کودکان در این نبرد خیر و شر باور پذیر تر بودن آنان در نسبت با انسان بالغی می باشد که به این اشخاص افسانه ای هیچ گونه اعتقادی ندارد.

سازندگان انیمیشن به خوبی توانستند این القا را به مخاطبان خود کنند که تنها چیزی واقعیت دارد که نشانه­ ای از او وجود داشته باشد.

6.القای اومانیسم:

پیچ، مرد تاریکی یا همان شیطان به دنبال از بین بردن نشانه‌های نگهبانان است تا کودکان را از حضور آن­ها ناامید کند و در نهایت بتواند جهان را در در تاریکی و سردی فرو ببرد.

در این بین حضور جک فراست به عنوان نماینده خدا بر روی زمین به تنهایی نمی‌تواند مانع پیج شود چرا که او قدرت زیادی به دست آورده است، به این دلیل جک با به میدان آوردن جیمی و دوستانش که باور قلبی به نگهبانان دارند آن ها را وارد مبارزه با پیچ می کند، و در جایی که از دست هیچ کدام از نگهبانان کاری بر نمی‌آید کودک عادی اما باورمند تنها با اشاره دست خود به سمت سایه تاریکی، پیج را نابود می­ کند.

از گزاره­ هایی که در میان جهانیان و ایرانیان فرض شده این باور که روزی یک منجی خواهد آمد و تمامی مشکلات بشری را به سادگی بر طرف می‌کند؛ حال آنکه طبق نص قران کریم «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هيچ قومي و ملّتي را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.

حال کارگردان در این انیمیشن این آیه را با دیگاه اومانیستی و فرد گرایی به نفع دیدگاه خود استحاله کرده است، سازنده فیلم جک فراست را به عنوان یک قهرمان و منجی به میدان آورده، اما برای غلبه بر پیچ به باور کودکان نیاز دارد و در غیر این صورت او هیچ توانی در برابر پیچ نخواهد داشت. در سکانسی جیمی به عنوان کودکی شجاع و باور مند یک تنه در برابر تاریکی می ایستد.

به واقع در این صحنه جیمی به همراه چند تن از دوستانش که تعدادی انگشت شمار می‌باشند با سرنوشت سیاه خود مبارزه می‌کنند و بار دیگر نور و امید را برای خود قم می‌زنند.

این سکانس نشان دهنده حکم فرما بودن رویکر اومانیسم در این انیمیشن بوده و علی رغم آن که تمامی فیلم بر روی نگهبانان خارق العاده مانور می‌دهد، نتیجه نهایی به نفع انسان مصادره می‌شود.

7.جک فراست، نقدی بر سوپر من:

جک فراست، علی رغم سوپر من به تنهایی نمی‌تواند از سد مشکلات عبور کند و برای پیش برد اهدافش به کمک دیگر انسان‌ها نیاز دارد، مسئله ای که در مجموعه های سوپر من وجود ندارد و تنها نقش موثر مردم در آن دست تکان دادن به نشانه­  علاقه برای سوپر من می‌باشد حال آنکه نقش جک فراست به عنوان منجی از دیدگاه اومانیسم برای کودکان اومانیسم شده قابل پذیرش ­تر است چرا که به کودک انگیز فعالیت و مبارزه با مشکلات را می‌دهد.

8.منجی کسی نیست جز تو:

کودکی که امروز این انیمیشن را می‌بیند، با شخصیت های تخیلی و داستانی همذات پنداری می کند و آن ها را برای خود موجوداتی دوست داشتنی تصور می‌کند، اما به مرور زمان و بزرگ شدن کودک به خوبی برای او عیان خواهد شد که تمامی این موجودات تخیلی بوده­ اند، اما کودک هیچگاه نقش جیمی، کودک پنج یا شش ساله در فیلم را فراموش نمی‌کند؛ کودک بزرگ شده، اگر تمامی کاراکتر ها را افسانه ای بپندارد که قطعا همین اتفاق خواهد افتاد، نمی‌تواند خود و جیمی قهرمان را دروغین بداند.

کودکی که هم اکنون با دیدن جیمی به او اعتقاد پیدا می‌کند و از او یاد می‌گیرد که بر ترس خود غلبه کند و برای پیروزی بر مشکلات باور و ایمان داشته باشد در نهایت نه به بابانول و نه به جک فراست احتیاجی نخواهد داشت، بلکه خود را منجی می‌داند و برای برطرف کردن تاریکی‌های موجود در زندگی و دنیا خود را منجی عالم می‌گیرد، القای اومانیسم در این فیلم و محور قرار گرفتن انسان به قدری حرفه ای در تاروپود انیمیشن بافته شده است که تا عمق وجود هر کودک و نوجوانی اثر خواهد کرد.

به واقع این انیمیشن با تلفیق افسانه ها و اعتقادات دینی در مسیحیت، منجی را زیر سوال برده و اساس وجود او را نوعی وهم به مخاطب خود معرفی کرده است.

و شاید بتوان پیام این انیمیشن را به کودکان جهان در یک جمله این چنین عنوان کرد:


  • مشرق

غرب، سینما و آخرالزمان

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
این روزها «آخرالزمان»(1) ترکیب سهل و ممتنعی است که در بسیاری از محافل دینی، هنری، تاریخی و سیاسی، به کرات مورد استفاده قرار می گیرد و این واژگان حتی در ادبیات شفاهی و فرهنگ فولکلوریک برخی اقوام و ملل جهت بیان یک حس مشترک بشری از پایان تاریخ به کار می رود. اکنون سؤال این است که در ورای این ترکیب کلی و تعریف مشترک، چه کلید واژه های مشخصی را می توان سراغ گرفت.

 غرب، سینما و آخرالزمان

 

طبعاً پیش از ورود به این بحث لازم است تعریفی کلی و اجمالی از مفهوم «آخرالزمان» عرضه داریم و طبیعتاً محصول این تعریف، یک گزاره جامع و مانع یا به بیان دیگر یک «تعریف علمی» نخواهد بود. بر اساس این رویکرد، «آخرالزمان » یک باور مشترک بشری در خصوص فرجام کار عالم ناسوت است که عالم ماده را در نگاهی بُرداری و زمان مند، دارای نقاط ابتدا و انتهایی می داند.
طبق این تعریف، عالم ماده ازلی و ابدی نیست و همان گونه که در زمان معینی ایجاد شده، در وقت مشخصی نیز به پایان خواهد رسید. حال اگر عالم ماده را به یک کتاب قطور و سالهای عمر این عالم را به صفحات آن کتاب تشبیه کنیم، «آخرالزمان» آخرین فصل از کتاب ناسوت خواهد بود. از آنجا که خالق گیتی، کتاب خلقت عالم را بی غایت و بی هدف قلم نزده، لاجرم چکیده عمر عالم و همه مقصود از آفرینش، در واپسین فصل این کتاب ظهور خواهد کرد و همه قصه های ناتمام این کتاب، در آخرین فصل آن، پایانی شایسته و مقبول خواهدیافت.
طبق آن چه گفته آمد، «آخرالزمان » پاسخ تمام سؤالهای ناتمام عالم هستی است و آن چه در آخرین فصل این کتاب به وقوع خواهد پیوست، هدف از خلقت عالم و آفرینش انسان را محقق و آشکار خواهد ساخت. به بیان دیگر، آخرالزمان، برهه ای از تاریخ است که طی آن عالم ناسوت، هویت لاهوتی خویش را باز خواهد یافت و در واپسین چالش میان حق و باطل، شناسنامه توحیدی عالم ماده دوباره پیدا و پدیدار خواهد شد.
باورمندی نسبت به مقوله «آخرالزمان» و شرایط آن، در میان همه ادیان و اقوام، به حدی عمیق و مشترک است که جز پذیرش فطری بودن این باور، راه دیگری باقی نمی گذارد. یعنی همان پدیده ای که «کارل گوستاو یونگ»(2) آن را به عنوان قسمتی از «ضمیر ناخودآگاه مشترک»(3) آدمی به رسمیت می شناسد و از آن با عنوان «کهن الگو»(4) یاد می کند. در حقیقت «آخرالزمان » یک کهن الگوی عام و مشترک بشری است که آدمیان را صرف نظر از سرزمین و رنگ و نژاد، حول محور یک باور مشترک در خصوص پایان عمر دنیا گرد هم می آورد. بر اساس این باور، آخرالزمان به عنوان آخرین فصل کتاب عالم، به نوبه ی خود به سه مقطع زمانی قابل تقسیم است: مرحله اول، موعد آزمونهای سخت و فتنه های آخرالزمانی است. طی این مرحله که به «عصر عسرت»(5) موسوم است، فتنه های آخرالزمانی یکی از پی دیگری آشکار می شوند و انسان را در ورطه ای از بلایای مافوق غرق می کنند. مرحله دوم، مقطع «آشکار شدن منجی»(6) و باز شدن دریچه امید است. در این مرحله جدال میان حق و باطل به اوج می رسد و «نبرد نهایی»(7) آغاز می شود. مرحله سوم، در پی غلبه حق بر باطل و هزیمت اهریمن از گیتی آغاز می شود و به «عصرطلایی»(8) موسوم است. در این مرحله انسان به نهایت رشد و کمال نایل می شود و تمام ظرفیتهای نهفته عالم هستی بروز می کنند.
بر اساس یک الگوی آخرالزمانی مشترک، در تمامی ادیان الهی و بسیاری از اساطیر کهن اقوام و ملل، تقریباً همین روایت سه مرحله ای را می توان یافت و در اکثر این روایات یک ضد منجی یا «آنتاگونیست»(9) مهم ترین مانع پیش روی منجی(10) و یاران اوست که تمام تاریکیها و نیروهای اهریمنی در پشت سر او قرار گرفته اند. بر اساس اکثر روایات، نبرد نهایی میان خیر و شر، نبردی سهمگین و خونبار است که طی آن منجی و یارانش به امداد الهی بر لشکر اهریمن پیروز خواهند شد. و بقیه السیف این نبرد، ظهور عصر طلایی یا آرمان شهر(11) آخرالزمانی را شاهد خواهند بود.
آنچه بیان شد در حقیقت خویش به فطرت آدمی برمی گردد و همین الگوی فطری به دلیل برخورداری از ساختار اولیه درام (جدال خیر و شر و روایت فرازمانی) دستمایه ی بسیاری از رمانهای مشهور و فیلمنامه های سینمایی قرار گرفته است. حتی داستانها و فیلم های کودکان نیز از این سوژه جذاب بی نصیب نمانده اند و همذات پنداری کودک با شخصیت منجی به عنوان مهم ترین عامل جذابیت این قبیل آثار برای کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شده است.
طبعاً نظام تصویری هالیوود(12) نیز به عنوان بزرگ ترین امپراتوری سینمایی جهان، به دلایل عدیده این سوژه جذاب و جهانی را محور بسیاری از محصولات تصویری خویش قرار داده است؛ تا جایی که هم اکنون در سینمای آمریکا، انواع مختلفی از آخرالزمان را می توان مشاهده نمود و به همان میزان منجیان آخرالزمان نیز متکثر و متنوع اند. این گونه های آخرالزمانی در یک طبقه بندی ساده عبارتند از: آخرالزمان تکنولوژیک(13)، آخرالزمان طبیعی(14)، آخرالزمان دینی(15)، آخرالزمان علمی- تخیلی(16) وآخرالزمان اسطوره ای(17) که هر یک واجد شرایط و قهرمانان مختصص خویش هستند.
در «آخرالزمان تکنولوژیک» آدمی با آفریده های تکنولوژیک خویش در جدال است و این مصنوع شوریده بر صانع، شرایط آخرالزمانی را برای انسان پدید می آورد. جرقه های آغازین این گونه را در آثاری مانند: «دکتر فرانکنشتاین»(18) و تداوم آن را در «ترمیناتور2»(19) و «ماتریکس»(20) می توان دید. در اکثر این آثار انسان در مقابل مصنوع و مخلوق خویش کم آورده و دچار بحران هویت است. منجی این قبیل آثار معمولاً یک انسان دانا و شجاع است که با در آمیختن دانش و شهامت در ضمیر خویش، پیروان اندک خود را هدایت و رهبری می کند. در پایان نیز این تکنیسین اخلاق گرا، آنتاگونیست نکنولوژیک را شکست می دهد و بر نیروهای دشمن غلبه می کند.
در «آخرالزمان طبیعی» طبیعت صبور و مقهور انسان، به دلایل عمده (از جمله تخریب طبیعت به دست آدمی) بر علیه نسل بشر عصیان می کند و وقایعی مانند: گردباد، سیل، زلزله، آتشفشان و برخورد شهاب سنگهای عظیم به کره زمین، شرایط آخرالزمانی را پدید می آورند. گاهی نیز به دلیل دخالتهای نابجای انسان در پروسه های طبیعی و دستکاریهای ژنتیک، هیولاهای ناشناخته ای از دل طبیعت پدیدار می شوند و حیات بشر را به مخاطره می افکنند. فیلمهایی نظیر: «برخورد عمیق»(21)، آرمگدون»(22)، «قله دانته»(23)، «دنیا آب»(24)، «گودزیلا»(25) و «پارک ژوراسیک»(26) هر یک به سهم خود، مصادیقی از آخرالزمان طبیعی محسوب می شوند.
«آخرالزمان دینی » مهمترین و قابل بحث ترین رویکرد سینمای هالیوود به بحث آخرالزمان است که به دو شیوه: پرداخت مستقیم یا رویکرد نمادین و استعاری، شرایط آخرالزمانی را به تصویر می کشد. در این رویکرد آنتاگونیست در قالب یک ضد ارزش دینی (مثلاً: شیطان(27)، ضد مسیح(28) یا دجّال) در یک زمان خاص از زندان خود رها می شود و حیات بشر را بر روی کره زمین مورد تهدید قرار می دهد. طبعاً در این قبیل آثار، منجی یک شخصیت متدین (مثلاً یک کشیش(29) یا یک قدیس)(30) است که با تلفیقی از ایمان و شهامت و ایثار، آنتاگونیست را شکست می دهد و سحر شیطان را باطل می کند. در این قبیل آثار گاهی مسیح(31) و گاهی پیروان او محور مقابله با شرارت اند و در پروسه ای تقدیری و حساب شده، شیطان را مقهور و منکوب می کنند. فیلمهایی نظیر، «جن گیر 1 و 2 »(32)، «طالع نحس3»(33) و «پایان روزگار»(34) مصادیق این گونه آخرالزمانی به شمار می روند.
«آخرالزمان علمی - تخیلی» سوژه ی گروه دیگری از آثار هالیوودی است که طی آن تلفیقی از خیال و واقعیت یک خط الزمانی را پدید می آورند. در این الگوی روایی، آنتاگونیستها در قالب موجودات فضایی، از آن سوی کهکشهان و از اعماق تاریخ فضا، پدیدار می شوند و حیات انسان را بر روی زمین مورد تهدید قرار می دهند. منجی این قبیل آثار با ترکیبی از دانش و مسائل ماوراء الطبیعه به جنگ بیگانگان می رود و در نبردی سخت و خونین، مهاجمان فضایی را از سر راه بر می دارد. فیلمهایی نظیر: مجموعه 4 قسمتی «بیگانه»(35)، «روز استقلال»(36)، «عنصر پنجم»(37) و مجموعه «جنگ ستارگان»(38) از جمله این قبیل آثارند.
«آخرالزمان اسطوره ای» دستمایه ی گونه ای دیگر از آثار هالیوودی است که طی آن، آنتاگونیست از آن سوی مرز واقعیت و رؤیا و از دنیای رمزآلود افسانه و اسطوره های کهن سر بر می دارد و به دنیای امروز پا می گذارد و پارادوکس ماهوی آنتاگونیست با دنیای مدرن امروز، شرایط آخرالزمانی را پدید می آورد. در این گونه آثار، منجی و یاران او هیچ چاره ای جز سفر به دنیای اسرار آمیز اسطوره و خیال ندارند؛ زیرا هیچ سلاح و شیوه مدرنی بر آنتاگونیست ما قبل تاریخی کارگر نیست و صرفاً او را با تمهیدات اسرارآمیزی از جنس خود او می توان از میان برداشت. سرانجام با کشف یک طلسم یا ابزاری سحرآمیز، قدرت جادویی آنتاگونیست باطل می شود و بحران فرو می نشیند. از مصادیق تصویری این گونه آخرالزمانی می توان به فیلمهای: «مومیایی»(39)، بازگشت مومیایی»(40)، «عقرب شاه»(41) و«ارباب حلقه ها»(42) اشاره نمود.
علاوه بر آنچه ذکر شد، در سایر گونه های سینمایی نیز ردپایی از سوژه آخرالزمان و منجیان آخرالزمانی می توان مشاهده نمود. به بیان دیگر موضوع آخرالزمان، امروزه به چاشنی و مکمل برخی از گونه های دیگر سینمایی تبدیل شده که توضیح در این مقوله نیازمند مقاله ی جداگانه ای است.
در یک جمع بندی کلی به نظر می رسد که سیاست گذاران امپراتوری تصویری آمریکا و اعضای اتاق فکر هالیوود، با کشف جاذبه ی کم نظیر سوژه های آخرالزمانی و بر اساس چند هدف مشخص، تولید آثار سینمایی سالیان اخیر را در دستور کار خویش قرار داده اند: هدف اول، سوء استفاده از احساس نیاز اخیر را در دستور کار خویش قرار داده اند: هدف اول، سوء استفاده از احساس نیاز فطری و کنجکاوی طبیعی انسان امروز در خصوص آخرالزمان در مسیر جلب سرمایه و کسب ثروت بیشتر است. به هر حال سوژه هایی از این دست در زمره پر فروش ترین محصولات سینمایی تاریخ سینما محسوب می شوند و این اقبال بیش از حد بینندگان طبعاً از چشمان تیزبین ارباب سینما به دور نمانده است.
هدف دوم، ترویج نگاه آخرالزمانی مطلوب هالیوود و تعریف مفاهیمی نظیر: منجی، دجال و علائم پایان دنیا بر اساس آموزه های توراتی و انجیلی است. در این گونه آثار موضوعاتی از قبیل: شیطان، ضد مسیح، بهشت(43) و دوزخ(44) و نبرد نهایی خیر و شر همگی بر مدار توصیفات کتاب مقدس مطرح می شوند و همین امر به ترویج آموزه های بعضاً تحریف شده کتاب مقدس منجر می گردد.
هدف سوم، از پرداختن به موضوع آخرالزمان ترسیم مغرضانه مختصات پیروان شیطان و نسبت دادن شر و پلیدی به بلاد مشرق زمین و کشورهای اسلامی است. در اکثر این آثار، شیطان یا آنتاگونیست ریشه و منشأ شرقی دارد و بعضاً از یک کشور اسلامی بر می خیزد و نیمه غربی عالم را عرصه تاخت و تاز خود و یارانش قرار می دهد. جالب این که حتی موجودات فضایی چهره های شرقی دارند و گاهی هم با مردم مشرق زمین ارتباط یا نسبتی برقرار کرده اند! طبعاً در این قبیل آثار سینمایی، اتاق فکر هالیوود به صورت نمادین، خطوط اصلی نبرد آینده خود را با دنیای اسلام ترسیم می کند.
هدف چهارم، از تولید این قبیل محصولات تصویری و قریب الوقوع نشان دادن آخرالزمان، سعی در اخذ بیعت خوف و به بیان دیگر کسب اختیار ویژه در مدیریت سیاسی، نظامی عالم است. نکته جالب این است که فیلمهای هالیوود با بزرگ نمایی فجایع آخرالزمانی و توصیف دقیق ابعاد هراس انگیز آن، بینندگان خود را به گونه ای شرطی و فاقد اختیار می سازند که با تمامی ایده ها و راه حلهای سازندگان فیلم در خصوص مقابله با خطرات آخرالزمانی موافقت نموده و هر عملی را به شرط دافع خطر بودن، تأیید خواهند کرد.
اصولاً با مرور فیلمهای آخرالزمانی سالیان اخیر هالیوود، به نظر می رسد که این قبیل آثار از حد چند محصول سرگرم کننده سینمایی فراتر رفته و به پروتکل نبرد آینده دنیای مدرن غرب با دنیای اسرارآمیز مشرق زمین و فرهنگ غنی اسلامی تبدیل شده اند. بینندگان میلیونی این قبیل آثار حتی اگر خود از ساکنان نیمه شرقی عالم یا از پیروان آیین اسلام باشند، با مشاهده ی مکرر محصولات تصویری هالیوود، از فرهنگ بومی و قومی خویش دلزده شده و اقتضائات دنیای مدرن را به عنوان تنها راه مقابله با مشکلات و فتنه های آخرالزمانی به رسمیت خواهند شناخت. بر اساس این تحلیل هدف غایی سازندگان این قبیل آثار آن است تا افکار عمومی مردم جهان، آمریکا را به عنوان رهبر دنیای جدید و سرسلسله نیروهای خیر عالم قلمداد نموده و در قبال تصمیمات تجاوزگرانه و دیکتاتوری نظامی دولتمردان امروز آمریکا، از خود تساهل و تسامح بیشتری نشان دهند. طبعاً در نبرد نهایی میان خیر و شر، مختصری خونریزی و خشونت (خصوصاً اگر از جانب سر سلسله نیروهای خیر اعمال شده باشد) قابل اغماض و چشم پوشی خواهد بود! و این همان اختیار تامی است که سینمای هالیوود( به نیابت از دولت امریکا) تلویحاً در صدد کسب آن است.
کلام آخر آن که امروز نظام تصویری هالیوود، مشخصاً به عنوان بازوی تصویری سیاستمداران آمریکایی در صدد است تا با مصادره به مطلوب مفاهیم خیر و شر و روایت مغرضانه معجونی از اسطوره و تاریخ، مقدمات رویارویی نهایی غرب را با دنیای اسلام فراهم آورد و در این میان مدیریت فرصت طلبانه ی «احساس قریب الوقوع بودن آخرالزمان» در عالم و موج سواری سیاسی در اقیانوس فطرت انسانها را وجهه همت خویش قرار داده است. ولی فارغ از تمام این معادلات شیطانی، گردونه علام بر مدار رحمانی خویش می گردد و آخرالزمان حقیقی و منجی آخرالزمان (نه آن گونه که یاران شیطان می پسندند) در آستانه بروز و ظهورند و پایان این ماجرا را دست اراده الهی رقم خواهد زد.
-------------------------------------------
  • پی نوشت ها :
  • 1. Apocalypse.
    • 2. Capl. G. Jung.
    • 3. Collective Uncoscious
    • 4. Archetype.
    • 5. Tribulation.
    • 6. Revelation Age.
    • 7. Final Conflict.
    • 8. Golden Age.
    • 9. Antagonist.
    • 10. Savior- Saviour.
    • 11. Utopia.
    • 12. Holywood.
    • 13. Technological Apocalypse.
    • 14. Natural Apocalypse.
    • 15. Religious Apocalypse.
    • 16. Sciencefictional Apocalypse.
    • 17. Mithological Apocalypse.
    • 18. Dr. Drankenstein.
    • 19. Terminator- 2.
    • 20. Matrix.
    • 21. Deep Impact.
    • 22. Aramageddon.
    • 23. Dantes peak.
    • 24. Water world.
    • 25. Godzilla.
    • 26. Jurassic park.
    • 27. Satan- devil
    • 28. Antichrist.
    • 29. Priest.
    • 30. Saint.
    • 31. Jesus Christ- Nazarin.
    • 32. The exporcist- 1 &2.
    • 33. The Omen- 3.
    • 34. Ene of days.
    • 35. Alien.
    • 36. Independence day.
    • 37. The fifth element.
    • 38. Starwars.
    • 39. The mummy.
    • 40. The mummy returns.
    • 41. King scorpion.
    • 42. Wishmaster.
    • 43. Heaven.
    • 44. Hell.
  • منبع :پیشگویی ها و آخر الزّمان(جلد 1و2)، (1385)، تهران: نشر موعود عصر(عج)، چاپ دوم1387.
Viewing all 364 articles
Browse latest View live