Quantcast
Channel: افشای صنعت سینما و هالیوود - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)
Viewing all 364 articles
Browse latest View live

حرکت هالیوود به سمت داستانهای انجیل

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
ده سال پس از فیلم جنجال برانگیز «مصائب مسیح»، ساخته مل گیبسون، عیسی با نگرشی فراگیرتر به اکران های سینما برمی گردد. با اینحال برخی از منتقدان، به اشتباه های انجیلی فیلم اشاره کرده اند.

حرکت هالیوود به سمت داستانهای انجیل

 

فیلم «پسر خدا» که داستان زندگی عیسی را به تصویر می کشد و اقتباسی است از سریال موفق «انجیل»، در اولین آخر هفته نمایش، با فروش بیش از ۲۶ میلیون دلار با استقبال بزرگی مواجه شد.

 

این فیلم در مراکش فیلمبرداری و توسط کریستوفر اسپنسر کارگردانی شده است و نقش عیسی را دیوگو مورگادو، هنرپیشه پرتغالی ایفا می کند.

 

به گزارش یورونیوز مارک برنت، تهیه کننده این فیلم می گوید: «ساخت فیلم کار زیادی برد و ما به همه جوانب توجه کردیم تا نقطه نظرهای همه گروه ها را ببینیم. ما در عین حال که به حساسیت های گروه های مختلف احترام گذاشتیم، اصل موضوع و پویایی درام را از داستان نگرفتیم. تفسیرهای مختلفی بین کاتولیکها، پروتستانها و یهودیان در مورد این موضوع وجود دارد. بنابراین فکر می کنم موفق شدیم با توجه به همه این نکته ها فیلمی موثر بسازیم.»

 

ده سال پس از فیلم جنجال برانگیز «مصائب مسیح»، ساخته مل گیبسون، عیسی با نگرشی فراگیرتر به اکران های سینما برمی گردد. با اینحال برخی از منتقدان، به اشتباه های انجیلی فیلم اشاره کرده اند.

 

دیوگو مورگادو، هنرپیشه، درباره ایفای نقش عیسی می گوید: «برای نسل های جوان، شناخت عیسی، نه فقط از طریق کتاب بسیار مهم است. اگر از کودکی بپرسید که می خواهد انجیل را بخواند یا ببیند، او قطعا دیدن انجیل را انتخاب می کند.»

 

در هر حال هالیوود به پتانسیل بزگ فیلم های انجیلی پی برده است و زندگی نوح، قهرمان انجیلی دیگر را نیز به تصویر کشیده است. فیلم «نوح» را دارن آرونوفسکی ساخته است و در آن راسل کرو، اما واتسون و آنتونی هاپکینز بازی می کنند.

 

اما این فیلم باعث جنجال در کشورهای عرب خاورمیانه به دلیل نمایش چهره یک پیامبر شده است و چندین کشور اکران آنرا ممنوع اعلام کرده اند. از طرف دیگر مسیحیان محافظه کار آمریکایی نیز معتقدند داستان فیلم از روایت انجیل منحرف شده است.

 

دارن آرونوفسکی کارگردان، در دفاع از فیلم می گوید: «به نظرم همه ما با قدیمی ترین داستان های جهان ارتباط برقرار می کنیم. اینجا موضوع آب و سیل است که همه ما آنرا درک می کنیم و در روح و روان ما جای دارد و ربطی به این ندارد از کدام سیاره ایم یا چه دینی داریم، نوح متعلق به همه است.»

 

اولین اکران اروپایی فیلم «نوح» با حضور دست اندرکاران فیلم، در برلین آلمان صورت گرفت. اما واتسون، هنرپیشه، می گوید: «این فیلم از یک طرف فیلمی اکشن است و از طرف دیگر یک درام خانوادگی. این فیلم همچنین به طرزی عجیب یک فیلم جاده ای است. همه چیز در آن هست و به زیبایی ساخته شده و واقعا بدیع است.»

 

فیلم انجیلی دیگری که اواخر امسال اکران خواهد شد، فیلم «مهاجرت» رایدلی اسکات درباره مهاجرت قوم یهود به رهبری موسی از مصر است. در این فیلم گلشیفته فراهانی در کنار کریستوفر بیل و سیگورنی ویور ایفای نقش می کند.

 

برای کاربران جام نیوز لازم به ذکر ایت که هالیوود تا به حال در اکثر فیلمهایی که برای انبیا ساخته است به غیر از تخریب انبیا کاردیگری نکرده است.

 

فیلم داستان آفرینش، ده فرمان، وبرای حضرت عیسی (علیه السلام) تا بحال 6 فیلم ساخته شده است.

 

انجیل به روایت  متی، انجیل به روایت لوقا، عیسی بن مریم، وسوسه های مسیح، مصائب مسیح، ودر آخرهم پسر خدا.

 

از میان این فیلمها عیسی بن مریم را می توان گفت سالم ترین این فیلم هاست و چهره نسبتا خوبی از مسیح به تصویر کشیده است.

 

البته باید توجه داشت که نشان دادن چهره انبیا به صورت انسانهای نمونه ومعصوم و طبق عقائد اسلامی امری است که به هیچ عنوان با مبانی مادی و سکولاری غرب هم خوانی ندارد.

 

واز اسم فیلم پسرخدا معلوم است  که طبثق چه مبانی وقوانینی قراراست حضرت عیسی (علیه السلام) به تصویر کشیده شود.

  • جام


روایت منجی در رسانه های شرق و غرب +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

یکی از نکات مهمی که رسانه های تصویری غرب و شرق سال ها به آن توجهی ویژه و خاص نشان می دهند، مسئله منجی و معرفی آن به مخاطبان خود است. این که منجی کیست؟ چه شرایطی دارد و چه می کند؟ نکاتی هستند که در این رسانه ها به شکلی فراگیر به آن ها پرداخته می شوند. 

 روایت منجی در رسانه های شرق و غرب +تصاویر

 

اما نکته قابل تامل در این است که با وجود ادیان مختلفی چون یهود، مسیحیت و اسلام که در آن ها به وجود منجی تاکید زیادی شده و در این باب کتب زیادی نیز به رشته تحریر درآمده است، چرا هالیوود و سایر رسانه های همفکر با آن، بی توجه به مستندات موجود، سعی در تبیین منجی به شکلی تحریف شده و دلخواه خود دارند و در پس تحریف واقعیت منجی، به دنبال چه اهدافی هستند؟
برای پاسخ به این سوال ها، ابتدا لازم است تا با مدل های مختلف منجیان معرفی شده در این رسانه ها بیشتر آشنا شویم و آن ها را از مناظر مختلف مورد بررسی قرار دهیم:
به طور کلی منجی در رسانه های غربی و شرقی معمولا فرد خاصی نمایش داده می شود که در بحرانی ترین شرایط و در آستانه نابودی بشریت (چه به معنی عام و چه به معنی خاص- مردم دنیا و یا مردم یه شهر، یک اجتماع، یک گروه و...) به داد آن ها رسیده و با دفع شر، موجبات آزادی و رستگاری آن ها را فراهم می دارد. معمولا منجی در این طیف از رسانه ها با 7 الگوی مختلف معرفی می شود. این الگوها عبارتند از:

1- منجیان دو رگه:
یکی از الگوهای محبوب و کلیشه ای رسانه های غربی و شرقی برای معرفی منجی، ناجی دورگه است. بدین صورت که شری جامعه بشری را تهدید می کند و بشر در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است. با توجه به قدرت های خاص دشمن و ضعف بشر در مقابله با این قدرت ها، هیچ نیروی بشری قادر به نابودی و دفع شر نیست و نسل انسان ها در نا امیدی کامل قرار دارند. در این شرایط، به ناگاه سر و کله ناجی ای پیدا می شود که می تواند با در دست داشتن قدرت های ویژه دشمن به جنگ آن ها رفته و پس از چیرگی بر آن ها، بشریت را برهاند.
مثلا: اگر خون آشام ها بلای جان بشریت شده اند و به واسطه حملات آن ها نسل انسان ها در آستانه نابودی قرار گرفته است! و به علت قدرت های ویژه خون آشام ها بشر قادر به نابودی آن ها نیست! در چنین شرایطی تنها و تنها یک منجی دورگه خون آشام- انسان است که می تواند با بهره گرفتن از قدرت خون آشامی خود و با اتکا به مهر و عاطفه انسانی اش، به جنگ آن ها رفته و بشریت را برهاند. دقت کنید که در این دیدگاه بشر عادی به علت ضعف های بیشمارش به هیچ وجه نمی تواند نقش یک منجی را ایفا نماید و منجی حتما باید موجودی دورگه باشد!
نمونه چنین منجیانی در رسانه های مختلف غربی و شرقی بسیار زیاد هستند. مثلا:

Dante

دانته اسپاردا (Dante Sparda) در بازی Devil May Cry، موجودی دورگه، شیطان-انسان است و برای نجات بشریت از دست شیاطین مبارزه می کند.

Alucard

آلوکارد (Alucard) در بازی Castlevania: Symphony of the Night، موجودی دورگه، خون آشام-انسان است و برای نجات بشریت از دست دراکولا مبارزه می کند.

D

دانپیل (Dunpeal) در انیمه و بازی Vampire Hunter D، موجودی دورگه، خون آشام-انسان است که برای نجات بشریت از دست دراکولا مبارزه می کند.

Claymores 

کلیمورها در انیمه Claymore، موجوداتی دورگه، یوما-انسان هستند که برای نجات بشریت از دست یوماها مبارزه می کنند.

Jubei

جوبی یاگیو (Jubei Yagyu) در بازی Onimusha 2: Samurai’s Destiny، موجودی دورگه، شیطان-انسان است که برای نجات بشریت علیه شیاطین مبارزه می کند.

hercules

هرکول (Hercules) در اساطیر یونان، انسانی دو رگه، خدا-انسان است که برای نجات بشریت از دست شیاطین مبارزه می کند.

four horsemen

چهار سوار آپوکالیپس در سری بازی های Darksiders، موجوداتی دورگه، شیطان-فرشته هستند که برای نجات بشریت از دست شیاطین مبارزه می کنند.

Bayonetta

بایونتا در بازی Bayonetta ، موجودی دورگه، آمبرو ویچ-لومن سیج است که برای نجات بشریت از دست فرشته های پلید! با آن ها مبارزه می کند.

و...


* نکته جالب این است که اکثر این ناجیان دورگه، رگه ای انسانی در وجود خود دارند. این موضوع ناخودآگاه انسان را به یاد موعود فرقه های شیطانی می اندازد؛ شیطان زاده ای که مادری انسان دارد!!!!
البته ریشه وجودی اینگونه موجودات دورگه به یک افسانه و داستان تحریفی از تورات باز می گرددد که در آن از موجودات دورگه ای به نام نفیلیم صحبت شده است.
نفیلیم در لغت به معنی "کسانی که باعث می‌شوند دیگران فرو افتند" است. در کتاب مقدس به موجودات غول پیکری گفته می‌شود که از پیوند فرزندان خدا (الوهیم) با آدمیان به وجود آمدند!!!
در پیدایش ۶ آیات ۱ تا ۴ چنین آمده است:
و واقع شد که چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکومنظرند و از هر کدام که خواستند، زنان برای خویشتن می‌گرفتند وخداوند گفت:
«روح من در انسان دائم داوری نخواهد کرد، زیرا که او نیز بشر است. لیکن ایام وی صد و بیست سال خواهد بود.»
و در آن ایام مردان تنومند (نفیلیم) در زمین بودند و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آن ها برای ایشان اولاد زاییدند، ایشان جبارانی بودندکه در زمان سلف، مردان نامور شدند.

البته برای نفیلیم ها داستان دیگری نیز بیان شده است که در اینجا از ذکر آن صرفنظر می کنم.


2- منجیان فرازمینی:
این دست از منجیان معمولا موجوداتی فرازمینی و دلسوز بشریت هستند! که با استفاده از علوم و تجهزیات خود به کمک بشریت آمده و از انقراض آن ها جلوگری می کنند. دیدگاهی که افرادی چون اریک فون دنیکن در دامن زدن به آن نقش به سزایی را ایفا نمودند. در این دیدگاه کفرآمیز، بشر درواقع حکم موش آزمایشگاهی برای موجودات فضایی (یا همان خدایان خالق بشر!!!) را داشته و آن ها به ناچار برای محافظت از این موش آزمایشگاهی دست به کار شده و به عنوان ناجی عمل می کنند!
به عنوان نمونه این دست از منجی ها می توان به شخصیت های زیر اشاره کرد:

Superman

سوپرمن (Superman)، با نام حقیقی کال ایل، موجودی فرازیمنی با قالبی انسانی است که در سیاره ای به نام کریپتون متولد شده و برای نجات بشریت علیه نیروهای شر و پلیدی مبارزه می کند.

Thors

ثور (Thor)، موجودی فرازمینی و خدا زاده است. او فرزند اودین، خدای خدایان اسکاندیناوی است که برای نجات بشر از شرارت های لوکی، به زمین آمده و با نیروهای او وارد نبرد می شود.

Megamind

مگامایند در انیمیشن Megamind، شخصیتی فرازمینی است که در ابتدا علیه انسان ها دست به کار می شود، اما در نهایت به قهرمان ناجی بشریت تغییر ماهیت می دهد.


3- منجیان خوش شانس و اتفاقی:
گروه دیگری از منجیان که بر حسب شانس و اتفاق به منجی بشریت تبدیل می شوند! آن ها معمولا افرادی هستند که تا پیش از بروز یک حادثه و یا روی آوردن یک موقعیت ویژه، هیچ اطلاعی از توانایی خود برای نجات بشریت ندارند و افرادی معمولی به شمار می آیند. اما دست تقدیر و شانس! به یکباره آن ها را به یک منجی تمام عیار تبدیل می کند. این دیدگاه درواقع مبلغ جریان فکری اتفاقی بودن خلقت و در ادامه اتفاقی بودن همه رویدادها، حتی منجی گری است!
به عنوان نمونه این گونه منجیان می توان به شخصیت های زیر اشاره کرد:

Piter-Parker

پیتر پارکر (Peter Parker) در داستان Spider-Man، که در ابتدا پسری کاملا معمولی محسوب می شد، در اثر گزش یک عنکبوت! به یکباره تبدیل به مرد عنکبوتی شده و دارای قدرت های مافوق بشری می شود و می تواند با استفاده از آن ها علیه نیروهای شر مبارزه کند. (منجی اتفاقی)

Harry-Mason

هری میسون (Harry Mason) در بازی Silent Hill، مردی عادی است که به شغل نویسندگی مشغول است. او در اثر حادثه ای وارد شهر سایلنت هیل شده و پس از بروز سلسله رخدادهایی خاص، با خوش شانسی تمام موفق به نابودی سامایل (شیطان) - ممانعت از احضار او به زمین- و نجات مردم شهر می شود. (منجی خوش شانس)

GREEN LANTERN

آلن اسکات (Alan Scott) در داستان Green lantern، جوانی است که با به دست آوردن انگشتری جادویی تبدیل به ابرقهرمان شده و با کمک آن به جنگ با نیروهای شر می رود.

Frodo

فرودو بگینز (Frodo Baggins) در داستان The Lord of the Rings، جوانی معمولی است که با به دست آوردن حلقه ای جادویی به یکباره در نقش یک منجی ظاهر می شود.

 cole

کول مک گراث (Cole MacGrath) در بازی inFamous، پستچی ای است که در اثر یک اتفاق به یک ابرقهرمان تبدیل شده و برای نجات بشریت دست به کار می شود.

Turtles

لاکپشت های نینجا در داستان Teenage Mutant Ninja Turtles، در اصل حیواناتی معمولی بودند که در اثر یک اتفاق و خوردن مایعی عجیب، به چهار قهرمان نینجا تبدیل شده و علیه نیروهای پلید مبارزه می کنند.
و...

5- منجیان تولیدی (ساختگی- تکنولوژیک):
معمولا این گروه متشکل از افرادی هستند که با استفاده از ابزار و تجهیزات و با کمک تکنولوژی، خود را تجهیز کرده و به جنگ با دشمنان می روند. روحیه بالای انسانی و حس عدالتخواهی دلیل پیدایش چنین منجیانی مطرح می شود. در این دیدگاه تقریبا هر کسی می تواند در نقش یک منجی ظاهر شود!
موج گرایش مردم آمریکا به شخصیت های کتاب های کمیک و عواقب جبران ناپذیر آن، از این دیدگاه نشات می گیرد. در فیلم های کله شق و Watchmen، این مقوله به زیبایی مورد نقد قرار گرفت.
به عنوان نمونه این شخصیت ها می توان به افراد زیر اشاره کرد:

bruce wayne

شخصیت بروس وین (Bruce Wayne) در داستان Batman، مرد ثروتمندی است که با کمک تکنولوژی پیشرفته، خودش را به شکل بتمن درآورده و برای برقراری عدالت و نجات مردم شهر گاتهام با اشرار مبارزه می کند.

Zoro

شخصیت دون دیه گو دلاوگا (Don Diego de la Vega) در داستان Zoro، نجیب‌زاده‌ای است که با پوشیدن لباس مبدل، به شخصیت زورو تغییر ماهیت داده و برای رهایی مردم، علیه ناعدالتی های دوران خود مبارزه می کند.

Tony-stark

شخصیت تونی استارک (Tony Stark) در داستان Iron Man، کسی است که با دانش مهندسی خود زره‌ای آهنی و روباتیک ساخته و به ابرقهرمان تبدیل می‌شود و برای رهایی مردم، علیه نیروهای شر مبارزه می کند.

steve rogers

شخصیت استیو راجرز (Steve Rogers) در داستان Captain America، سربازی است که با استفاده از تکنولوژی پیشرفته ارتش به یک ابر سرباز تبدیل شده و علیه دشمنان بشریت وارد نبرد می شود.

Robocop

شخصیت الکس مورفی (Alex Murphy) در فیلم RoboCop، پلیسی است که پس از قتل، با کمک تکنولوژی به پلیسی روباتیک تبدیل شده و برای برقراری عدالت و رهایی مردم، علیه خلافکاران وارد جنگ می شود.

Hulk

شخصیت بروس بنر (Bruce Banner) در داستان Hulk، فیزیکدانی است که با تزریق ماده ای شیمیایی به خود تبدیل به غولی عظیم الجثه به نام هالک می شود و به کمک بشریت می آید.

attack-on-titan

شخصیت ارن یئاگر (Eren Yeager) در انیمه Attack on Titan، پسری معمولی است که توسط پدر دانشمندش با تزریق ماده ای شیمیایی به تایتان تبدیل شده و برای رهایی بشریت محصور در میان دیوارها با تایتان ها مبارزه می کند.

Jake muller

شخصیت جیک میولر (Jake Muller) در بازی Resident Evil 6، جوانی است که به واسطه برخی آزمایش ها در مقابل ویروس مرگبار مصونیت پیدا کرده و حالا پادزهر موجود در خون او می تواند جهان را از آلودگی نجات دهد.

و...

6- منجیان استثنایی:
این گروه از منجیان را افرادی استثنایی، با قدرت هایی خاص تشکیل می دهند که پس از آگاهی از این ویژگی به نجات بشریت مشغول می شوند. به طور معمول اسامی و قدرت های این افراد در پیشگویی ها یادآوری شده و همواره گروهی به دنبال یافتن آن ها – به منظور تعلیم و یا نابودی- هستند.
به عنوان نمونه این منجیان می توان به شخصیت های زیر اشاره نمود:

Harry-Potter

هری پاتر (Harry Potter) پسری دارای قدرت های ویژه است که از این ویژگی بی خبر است. نام او و ماموریتش در پیشگویی ها آمده و هر دو گروه خیر و شر به دنبال وی هستند. او سرانجام با کمک دوستانش به این ویژگی خود پی برده و علیه نیروهای شر وارد نبرد می شود.

Arture

آرتور پندراگون (Arthur Pendragon) در افسانه آرتورشاه، پسری با قابلیت های ذاتی خاص است که طبق پیشگویی ها موفق می شود شمشیر افسانه ای را از درون سنگ بیرون کشیده و پس از نشستن بر تخت پادشاهی، ناجی مردمش شود.

naruto uzumaki

ناروتو در انیمیشن Naruto، دارای قدرت های ویژه ای است که می تواند موجودی اهریمنی را در بدن خود محبوس نماید و طبق پیشگویی ها، با کمک این قدرت های ویژه سرانجام ناجی قومش شود. او نیز از قدرت های ویژه خود بی اطلاع است.

Neo

نیو (Neo) در فیلم Matrix، تکنسینی دارای قدرت های ویژه است که پس از اگاهی از آن ها اقدام به نجات بشریت از سلطه ماشین ها می کند. در پیشگویی ها به او و قدرت هایش نیز اشاره شده است.

Gabriel

شخصیت گابریل بلمانت (Gabriel Belmont) در بازی Castlevania: Lords of Shadow، مردی است با هویتی نامعلوم و قدرت های ویژه که می تواند علیه اربابان سایه مبارزه کرده و آن ها را نابود نماید. وجود او نیز در پیشگویی ها ذکر شده بود.

X-Men

اکثر شخصیت های کمیک X-Men دارای قدرت های ویژه ای هستند که با کمک این قدرت ها سعی در نجات بشریت دارند.

elli

شخصیت الی (Ellie) در بازی The Last of Us، دختری است که به دلیل نامعلومی در مقابل ویروس مرگبار مصونیت دارد. خون او می تواند باعث نجات جان بشریت شود.

Aya-Brea

شخصیت آیا بریا (Aya Brea) در بازی Parasite Eve، دختری است که می تواند علیه میتوکوندری های مخرب ایو مقاومت کرده و با کنترل انرژی آن، هیولاها را نابود نماید.

LucasCarla

شخصیت لوکاس کین (Lucas Kane) در بازی Fahrenheit، جوانی است که دارای قدرتی ویژه است و می تواند با اتکا بر آن ها علیه نیروهای پلید مبارزه کند.

Samanosuke

شخصیت سامانوسوکه آکچی (Samanosuke Akechi) در بازی Onimusha، جوانی است که به علت داشتن قدرت های ویژه به عنوان منتخب شیاطین خوب!!! انتخاب شده و با دریافت قدرت از آن ها به نبرد با شیاطین بد!!! می پردازد.

و...

7- منجیان نظامی:
این گروه از منجیان به روز ترین و معروفترین در نوع خود محسوب می شوند. منجیانی که با اتکا به قدرت نظامی برتر! و مهارت های فردی خاص! یک تنه به قلب دشمن زده و برای نجات بشر و برقراری آزادی، از جان خود مایع می گذارند!
به عنوان نمونه شاخص این دسته از منجیان می توان به شخصیت های زیر اشاره کرد:

sam fisher

سم فیشر (Sam Fisher) در سری بازی های Splinter Cell، سرباز کارکشته ای است که برای حل بحران به سراسر دنیا سفر کرده و با به خطر انداختن جان خود، دموکراسی و آزادی را برای بشریت به ارمغان می آورد!! او بارها و بارها بشریت را از خطر نابودی به دست تروریست ها نجات داده است!

SolidSnake

سالید اسنیک (Solid Snake) در سری بازی های Metal Gear Solid، سربازی کهنه کار است که یک تنه با ارتشی قوی در افتاده و در نهایت با فداکاری و از جان گذشتگی، دشمن را نابود کرده و بشریت را از حملات اتمی و نابودی نجات می دهد!

Gabe-Logen

گیب لوگن (Gabe Logan) در سری بازی های Syphon Filter ، سربازی با مهارت های بسیار بالا است که برای نبرد با تروریست ها و جلوگیری از نابودی بشر، تا سر حد مرگ پیش می رود و با آن ها وارد نبردی طولانی می شود!

John-Rambo

جان رمبو (John Rambo)، در سری فیلم های Rambo، سرباز نخبه جنگ ویتنام که پس از پایان جنگ به علت بد رفتاری دولتمردان فاسد با وی، علیه آن ها بپا خواسته و برای برقراری عدالت وارد جنگ می شود! او در زمان جنگ و پس از آن به عنوان یک ناجی برای مردم آمریکا عمل کرده است.

و...

با توجه به مباحث مطرح شده می توان نتایج زیر را مطرح نمود:
اگر خوب به ماهیت برخی از منجیان یاد شده دقت کنید (افرادی که در پیشگویی ها از آن ها یاد شده و افرادی که ویژگی های خاص دارند) متوجه این موضوع خواهید شد که گردانندگان رسانه های غربی و شرقی با پراکنده کردن خصوصیات منجی واقعی در میان منجیان خودساخته و دروغین و ارائه الگوهای غلط، سعی در گمراه کردن مخاطب و درگیری او با مسائل حاشیه ای دارند. به این منظور که شخص مخاطب پس از رویارویی با انواع منجیان ساختگی، درمواجهه با منجی واقعی دچار شک و تردید شده و پس از ورود به وادی شک و قیاس، سعی در یافتن حقیقت نماید که البته در چنین شرایطی گذر از وادی قیاس و شک کاری بسیار سخت و گه گاه غیر ممکن می نماید.
نکته دیگر، ایجاد حس سردرگمی در مخاطب است. مخاطبان این رسانه ها به درستی نمی دانند که در زمان بحران باید منتظر کدام گروه از منجیان باشند و چطور زمینه ظهور او را فراهم نمایند! آن ها مدام در این ابهام به سر می برند که آیا راه حل نجات به دست یک فرد نظامی است یا باید منتظر موجودات فضایی بود؟ آیا شانس و اقبال به یاری آن ها خواهد آمد یا باید به دنبال موجودی دورگه با قابلیت های ویژه باشند؟ شاید هم یک ابر قهرمان خودساخته برای رهایی آن ها لازم باشد؟

در انتها برای آگاهی دوستان از صفات منجی واقعی از نگاه اسلام، توجه شما را به متن زیر جلب می کنم:

ديدگاه دين اسلام درباره ظهور منجي موعود
در دين مقدس اسلام، مسأله موعود و منجي، به روشني مطرح شده است. قرآن، كتاب آسماني مسلمانان، در آيات متعدد به حاكميت صالحان بر زمين و غلبه دين حق، اشاره دارد. از جمله آن ها آيه 105 سوره انبياء است. (وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ)
خداوند، در اين آيه تصريح مي كند كه زمين را بندگان صالح من، به ارث مي برند و در اختيار مي گيرند. همچنين تصريح مي كند كه اين امر، حقيقتي است كه در كتب انبياي گذشته نيز بدان اشاره شده است. بر اساس آيه "وعد الله الذين…” خداوند، به انسان هايي كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند وعده مي دهد كه خلافت و حكومت در زمين را به آنان وا مي گذارد و دينشان را پابرجا و برقرار مي سازد و در چنين زماني، آرامش و امنيت كامل، در جهان ايجاد مي شود و آدميان به عبادت و بندگي خدا مي پردازند.
خداوند در سه جاي قرآن تصريح مي كند، دين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد؛ هر چند كافران و مشركان نخواهند و خود را شاهد بر چنين رويدادي معرفي مي كند. (توبه/33، فتح/28، صف/8).
البته با توجه به رواياتي كه در تفسير و تبيين آيات الهي از پيشوايان معصوم صادر شده است مي توان دريافت كه بيش از 250 آيه از آيات قرآن، به امام مهدي(علیه السلام) و حاكميت عدل و دين اشاره دارد.(ر.ك: معجم احاديث الامام مهدي، ج5).
علاوه بر قرآن كريم، روايات متعددي از پيامبر و ائمه معصومين(علیه السلام) درباره ظهور موعود و منجي، صادر شده است كه در آخر الزمان، فردي از فرزندان پيامبر كه هم نام او است، قيام خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.
اعتقاد به ظهور امام مهدي(علیه السلام) چنان در ميان مسلمانان ريشه دارد كه علاوه بر آنكه مورد قبول همه فرقه ها است و در كتب روايي مانند صحاح سته، مسند احمد، مستدرك حاكم (از عامه)، و اصول كافي و بحار الانوار (از شيعه) روايات متعددي درباره او ذكر شده است. كتاب هاي متعددي نيز ويژه آن حضرت به رشته تحرير در آمده است. براي نمونه ، مي توان از كمال الدين و تمام النعمه، اثر شيخ صدوق، الغيبة، نوشته نعماني و الغيبة نوشته شيخ طوسي، منتخب الاثر، اثر لطف الله صافي گلپايگاني از علماي معاصر شيعه، و فتن ابن حماد و الاربعين ابو نعيم اصفهاني از اهل سنت اشاره كرد.
پيامبر گرامي (ص) فرمود:
مهدي از عترت من از نسل فاطمه (س) است.
در سنن ابوداوود كه از كتاب هاى مهم اهل سنّت است، در باب «ما جاء فى المهدى» حديث شماره 3735 از امسلمه نقل شده است كه :
سمعت رسول اللّه يقول: «المهدى من عترتى من ولد فاطمة»؛
شنيدم پيامبر فرمود: «مهدى، از عترت من از نسل فاطمه است».
در حديث شماره 3736 از ابى سعيد خدرى نقل شده است كه رسول الله (ص) فرمود:
«المهدى منّى اجلى الجبهة اقنى الانف يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما»؛
مهدى، از من است. پيشاني او آشكار و هويدا است، بيني بلند و كشيده دارد، زمين را از عدل و داد پر مي كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده است.» ، الطرائف في معرفة مذاهب الطوئف ، ص 177 ، ح 278)
ذكر اين نكته مناسب است كه به اعتقاد شيعه، امام مهدي(علیه السلام) فرزند امام حسن عسكري(علیه السلام) است كه در سال 255 هـ . ق به دنيا آمد و اكنون در پرده غيبت قرار دارد تا زماني كه خداوند اذن ظهور و قيام دهد. بر اين اساس او زنده است، ولي به اعتقاد اهل سنت، او به دنيا نيامده، بلكه در آخر الزمان و حدود چهل سال قبل از ظهورش، متولد خواهد شد.
برگرفته از كتاب آفتاب مهر «انتشارات بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج)»- وب سایت موعود


  • محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

خدمات متقابل پننتاگون و هالیوود/ هالیوود موثرترین ابزار تبلیغات آمریکا +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
هالیوود همواره موثرترین ابزار در جهت دیپلماسی عمومی دولت آمریکا بوده است. دیپلماسی عمومی به معنای تلاش یک دولت برای درک، ارتباط و نفوذ در افکار عمومی کشورهای هدف، جهت تحکیم منافع ملی آن کشور. صنعت سینمای آمریکا نقش مهمی در ارائه الگوهایی جذاب از ارزش های خاص و خصوصا آزادی، خط مشی زندگی و نشر فرهنگ از نوع آمریکایی ایفا کرده است، به گونه­ای که میان بسیاری از اقشار و خصوصا جوان در سراسر جهان، اینگونه جا افتاده که آمریکا سرزمین فرصت هاست؛ و این یکی از اهدافی است که پنتاگون از طریق کمک به فیلم های هالیوودی آن را پیگیری می­گیرد.خدمات متقابل پننتاگون و هالیوود/ هالیوود موثرترین ابزار تبلیغات آمریکا +تصاویر

در این راستا، تحلیل ساختار کلی فیلم های نظامی هالیوود نیز ما را به مضامین و محورهای اصلیِ مشترک این فیلم ها واقف می­کند؛ برتری آمریکایی، وطن پرستي آمریکایی، تقبیح جاسوسی و خیانت و از همه مهم تر قهرمان و ناجی نشان دادن نیروهای نظامی.

در فیلم های مذکور این ایده همواره مطرح است که ميهن، نياز به "دفاع" و محافظت دارد و"خشونت مشروع" و كشتار غير قانوني مستقيم "تروريست‌ها" به عنوان ابزارهاي لازم امنيت ملي مورد حمايت قرار مي‌گيرد.

مسئولان پنتاگون به آثار پیام های ارسالی این فیلم ها ایمان دارند و معتقدند با توجه به ماندگاری آثار تبليغ در ذهن مخاطب، آنان در آينده، در مقام قضاوت و انتخاب درست و نادرستی، موردی را برمی ­گزینند که از این محتواها آموخته اند؛ لذا برای ساخت این فیلم ها بودجه های هنگفتی هزینه می شود.

فصل 24

پیش از این که سریال JAG تولید شود، فیلم JAG ساخته شده بود؛ یعنی قرار بود چنین فیلمی ساخته شود اما هرگز به مرحله تولید نرسید. در سال 1989، پرایس اینترتینمنت[1]روی پروژه ای درباره ماجرای یک قتل در پایگاه تفنگداران دریایی، تحقیقات و محاکمه متعاقب آن کار می کرد.

هالیوود موثرترین ابزار جهت دیپلماسی عمومی آمریکا+ تصاویر // در حال ویرایش

فیلم JAG

تهیه کنندگان یک نسخه از فیلمنامه را برای پنتاگون فرستادند، و قول دادند که ارتش را بصورت مثبتی به تصویر بکشند. آنها برای هموار کردن راهشان با پنتاگون، جان هورتون را به عنوان مشاور استخدام کردند که چهل سال پیش به عنوان یکی از اعضای پنتاگون به تدوین راهبردهای سازمان درباره همکاری با صنعت فیلمسازی کمک کرده بود.

هالیوود موثرترین ابزار جهت دیپلماسی عمومی آمریکا+ تصاویر // در حال ویرایش

جان هورتن مشاور نظامی فیلم‌های هالیوودی

هورتون در نامه ای به دفتر فیلم پنتاگون نوشت «در برخورد با این موضوع لزوماً بحث هایی درباره خدمت و جامعه معمول در پایگاه های نیروی دریایی و تفنگداران پیش خواهد آمد. اما بخاطر نحوه پرداختن فیلم به موضوع و جنایتی که باید حل شود پایان آن کاملاً برای ارتش مثبت است.»

پنتاگون بخاطر تضمین های هورتون، به دیم رایزنر فیلمنامه نویس فیلم اجازه داد از پایگاه تفنگداران در کمپ لوجون واقع در کالیفرنیای شمالی بازدید کرده و اطلاعاتی درباره سیستم قضایی نظامی بگونه ای که در پایگاه اجرا می‌شود دریافت کند.

پس از بازدید، کلنل ستوان دیوید تامسکی که در آن زمان رئیس دفتر فیلم تفنگداران دریایی در لس آنجلس بود نامه ای به ژنرال گاردنر فرمانده کمپ لوجون نوشت و از وی بخاطر پذیرفتن و میزبانی از فیلمسازها تشکر کرد.

تامسکی که هنگام بازدید فیلمسازها از کمپ لوجون آنها را همراهی می کرد در نامه ای به گاردنر در تاریخ 20 مارس 1989 هدف اصلی ارتش از کمک به تهیه کنندگان را آشکار کرد.

«بازدید ما و تأثیر خوبی که گذاشت نتایج خوبی به همراه خواهد داشت. نخست این که اطلاعات کافی در اختیار دین گذاشته ایم که تضمین می کند فیلمنامه او تصویر دقیقی از تفنگداران دریایی ارائه دهد. دوم، با توجه به برداشت کلی مثبت وی از تفنگداران احتمال اینکه تصاویر ارائه شده نیز مثبت باشند افزایش می دهد. در آخر اینکه میزبانی که از وی به عمل آمد، منحصربفرد بودن محیط لوجون احتمال اینکه فیلم در اینجا فیلمبرداری شود را افزایش می دهد. البته اگر چنین چیزی محقق شود تهیه کنندگان مجبورند برای دسترسی یافتن به پایگاه اجازه مستقیم USMC را دریافت کنند، و چنین درخواستی به ما قدرت ویرایش محصول را می دهد. از نظر من این شرایط ایده آل خواهد بود.»

هالیوود موثرترین ابزار جهت دیپلماسی عمومی آمریکا+ تصاویر // در حال ویرایش

USMC ( کمپ لوجون در کالیفرنیا)

و حقیقت عریان اینجا بیان شده است، در اسناد خود تفنگداران. آنچه آنها واقعاً در ازای اجازه استفاده از امکاناتشان می خواهند «کنترل ویرایش محصول» است. و این براستی می تواند «شرایط ایده آل» برای ارتش باشد. و معامله چندان بدی هم برای هالیوود نیست. در ازای چندین تغییر اینجا و چندین سانسور آنجا، هالیوود چیزی دریافت می کند که معادل سوبسید دولتی عظیمی برای صنعت فیلم و تلویزیون است.

اما مردم آمریکا بهای آن را پرداخت می کنند؛ نه تنها از طریق دلارهایشان که بدون اطلاع آنها به تهیه کنندگان تأیید شده اجازه دسترسی به تجهیزات میلیون دلاری ارتش را تقریباً بطور مجانی می دهد بلکه از طریق تلفیق تبلیغات نظامی و پیامهای عضوگیری در فیلمها و سریال های تلویزیونی آنها.



  • [1] . Price Entertainment
  • مشرق

فیلم نوح نبی با نوح گلادیاتور؟! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
فیلمِ جنجال برانگیزِ "نوح" که با تحریم چند کشور مسلمان روبرو شده از هفته گذشته بر روی پرده رفته است.

 

فیلم نوح نبی با نوح گلادیاتور؟! +تصاویر

 

با وجود بدگمانی‌ها نسبت به موفقیت این فیلمِ پرهزینه ـ که با هزینه‌ ۱۴۰ میلیون دلار ساخته شده ـ اثر واپسین دارن آرونوفسکی در هفته نخست موفق بود و در همان روزهای ابتدایی در حدود ۵۰ میلیون در بازار جهانی فروخت.

 

بنا بر نقل بی بی سی فارسی در تحلیل این فیلم، نوح از اولین فیلم‌های پرفروش مذهبی است که بعد از سال‌ها در هالیوود ساخته شده. در بررسی این کار باید توجه داشت که اگر به دنبال تماشای فیلمِ مذهبیِ وفادار به تاریخ هستید، آرونوفسکی شما را راضی نخواهد کرد.

 

 

در واقع پایبندی بسیار کمی در فیلم به داستانِ مذهبی نوح وجود دارد؛ فیلم با روایت های تورات و قرآن کاملا متفاوت است و تیم تهیه کننده‌ فیلم به دلخواه بخش‌های زیادی را به داستان مذهبی فیلم اضافه و یا از آن کم کرده است‌. انطباق تاریخی فیلم با واقعیت چندان خوشایند نخواهد بود.

 

اما اگر با انگیزه تماشای یک فیلم بلاک باستر هالیوودی به سراغِ فیلمِ نوح بروید از تماشای چنین کاری لذت خواهید برد. نوح یک اکشن هیجان‌برانگیز است: نوح که نقش آن را راسل کرو بازی می‌کند بیش از آنکه شبیه پیامبرانِ صلح‌دوست پاره‌ای از فیلم‌های سابقِ هالیوود باشد، به ماکسیموسِ گلادیاتوری شباهت دارد که در دنیایی شبیه ارباب‌حلقه‌ها زندگی می‌کند. او با موجوداتِ عجیب و غریبِی که شبیه ماشین‌های فیلم "ترانسوفرماتور" هستند همجوار است.

 

    "در واقع پایبندی بسیار کمی در فیلم به داستانِ مذهبی نوح وجود دارد؛ فیلم با روایت های تورات و قرآن کاملا متفاوت است و تیم تهیه کننده‌ فیلم به دلخواه بخش‌های زیادی را به داستان مذهبی فیلم اضافه و یا از آن کم کرده است‌. انطباق تاریخی فیلم با واقعیت چندان خوشایند نخواهد بود."

 

قابل ذکر است که این روایتهای شخصی از موضوعات و داستانهای مستند بر مبنای اومانیزم و انسان محوری است. دوری از حقیقت. آمیزش حقیقت با نخیل یا بیان حقیقت به صورت دل بخواهانه و برمبنای تفکر و فکر بازگو کننده آن، همه و همه برمبنای انسان محوری است.

 

متأسفانه در بین فیلمسازان داخلی هم این انحراف دیده می شود. این که واقعیت را اگرهمانگونه که هست بگویید جذابیت ندارد. در نتیجه جذابیت های مرسوم سینمای غرب و سینمای دنیا محور را با آن مخلوط کنیم که جذاب شود.

 

بازی‌های فیلم بسیار جذاب است، راسل کرو با مهارت نقش یک انسان پایبند به خدا، و در عین حال متعصب، مردسالار، همراه با مهارت در شمشیرزنی، پرتاب چاقو و مبارزه را ایفا کرده. آنتونی هاپکینز که شبیه یودای جنگ ستارگان است بازی تاثیرگذاری در نقش پدربزرگ نوح نمایش می‌دهد.

 

همچنین شخصیت منفی فیلم با بازی ری وینستون با مهارت و ظرافت تمام همان چیزهایی را به نمایش می‌گذارد که سبب سقوطِ یک انسان می گردد. او شخصیتی دوگانه و خودمحوری را آفریده که انسانِ مدرن تا حد زیادی او را درک می کند.

 

فیلم سرشار از جلوه‌های ویژه‌ بصری است. صحنه‌ رسیدن حیوانات به کشتی نوح و یا جوشیدن آب از زمین مسحورکننده است. فضای خشک و بی آب و علف و پر از سنگ به خوبی منظره‌ زمین در روزهای اولیه را نشان می دهد.


 

سینمای هالیوود از دیرباز به داستان‌های مذهبی علاقه‌ زیادی داشته. در واقع از همان اوایلِ پیدایش هالیوود ساخت داستان‌های مذهبی در آن مرسوم شد و کارگردان‌های بزرگی چون دیوید گریفیث و سیسیل ب دومیل به داستان‌های مذهبی پرداختند.

 

پاره‌ای از این آثار پیرامون شخصیت‌های مهم مذهبی مثل مسیح و یا موسی بود، و پاره‌ای پیرامون مشکلات روزمره‌ یک فرد در مواجهه با مذهب. به جز مواردِ آمده پاره‌ای از کارگردان‌ها با توسل به پرده‌ نقره‌ای به بیان تفکرات خویش پیرامون مذهب پرداختند (جان فورد و آلفرد هیچکاک دو نمونه از کارگردان‌های بزرگ هالیوودی بودند که در کارهای مختلفشان مذهب تاثیرِ مستقیم گذاشت).

 

روند عنایت هالیوود به مذهب در دوره‌ معاصر هم‌چنان ادامه یافت: حتی در کارهای به ظاهر علمی و تخیلی هالیوود همانند جنگ ستارگان و یا ایندیاناجونز تاثیرات مذهب کاملا واضح است (پس‌زمینه‌ خوب و بد در جنگ ستارگان؛ تلاش برای دست‌یابی به جام مقدس در ایندیاناجونز).

 

 

با وجود آنکه در ابتدا هالیوود در برخورد با مذهب بسیار محتاط بود و تا حد ممکن به تحریف داستان‌های مذهبی نمی پرداخت، از دهه‌ ۶۰ میلادی رویکرد هالیوود به مذهب آزادتر شد.

 

در فیلم های کتاب مقدس پیدایش، ده فرمان، عیسی بن مریم، باراباس و فیلم های تاریخی مذهبی دهه 60  مسائلی مثل الهی بودن نبوت، وحی، نزول فرشته وحی، عذاب و خارق العاده بودن معجزه و الهی بود آن دیده می شود، اما به مرور هرچقدر غرب در لجن مدرنیته و پیشرفت انسان محور بیشتر فرو می رود، دست وپا گیری مذهب را برای خود بیشتر حس می کند ودر نتیجه بیشتر در صدد حذف آن بر می آید.

باز تولید فیلم های تاریخی مذهبی در هالیوود هم در همین راستاست.

 

 

در ادامه بی بی سی فارسی می افزاید: به دنبال فجایع انسانی که در جنگ جهانی دوم رخ داد، شکست در ویتنام و هم‌چنین گسترش تفکرات غیردینی در جامعه‌ امریکا، فیلم‌های مختلفی در هالیود ساخته شد که به شکلی آزادتر با مذهب برخورد کرد.

 

همچنین در این دوره، به دنبال شکست اقتصادی فیلم‌هایی همانند "کتاب مقدس: پیدایش"، و "بزرگترین داستان عالم"، دیگر فیلم‌هایی عظیم بلاک باستری مذهبی همانند "بن هور"، و یا "ده فرمان" برای مدت‌ها در هالیوود ساخته نشد.

 

در نحوه‌ سینماییِ برخورد آرونوفسکی با این داستان مذهبی، چندین نکته به چشم می خورد. نخست آنکه ساختار فیلم بر اساس موفقیتِ الگوهای مشابه گذشته شکل گرفته.

 

در شباهت با بلاک باسترهای مشابه، توجه به اصلِ دموکراسی بر همه چیز برتری داشته. در واقع، در فیلم های بلاک باستر امروزی با تلفیق و هم‌پوشانی چندین ژانر روبرو هستیم و در آنِ واحد به چندین گروه، توجه یکسانی می‌شود.

 

در اینجا نیز قضیه همین است: فیلم "نوح" مملو از پیش‌زمینه‌های محیط زیستی است: نوح گیاه‌خوار است، در خارج از شهرها و در یک چادر عشایری در دل طبیعت زندگی می‌کند، فرزندان خود را از بدرفتاری با طبیعت می‌پرهیزاند؛ در تقابل او، فرزندان قابیل که بسیار پیشرفته‌تر هستند، در شهرها زندگی می‌کنند، از شکار حیوانات ابایی ندارند، به خدا اعتقادی ندارند و خود را اشرف مخلوقات و برتر از همه می‌پندارند. چنین پیش‌زمینه‌هایی باعث شده تا فیلم بسیار موردپسند طرفداران محیط زیست قرار بگیرد.

 

البته طرفداران محیط زیست نه طرفداران مذهب.

 

از بعد دیگر، فیلم سعی کرده از لحاظ مفهومی، هم مذهبیون و هم کسانی که باورهای مذهبی ندارند را راضی نگه دارد. نام" پروردگار" هیچ‌گاه در چنین فیلمِ مذهبی آورده نمی‌شود، در عوض برای اشاره به پروردگار از واژه " خالق/creator" استفاده می‌شود که به اشکالِ مختلف قابل تعبیر است (فراموش نکنیم که در فیلم "نمایش ترومن/The Truman Show"، خالقِ انسانی جهانی که ترومن در آن اسیر بود به عنوان "کری ایتور/creator" معرفی شد).

 

 این نکته دقیقا محل جدایی تعاریف مکاتب وادیان مختلف از توحید است. چرا که قبول توحید به معنای خالقیت خداوند مورد قبول اکثر ادیان و مکاتب هست، اما در توحید ربوبی که همان پروردگار بودن خداوند متعال و زندگی براساس دستورات خداوند می باشد، غرب خود را از توحید جدا می کند.

 

یعنی او هست، ما را خلق کرده است، اما دستور، شرع، وحی، نبوت، پیام آوری، پرورش انسان ها وبه طور کلی زندگی بر مبنای دستورات خداوند، که همان توحید ربوبی است به کنار می رود.

 

هم‌چنین نوحِ گلادیاتور با فال قهوه با خدا ارتباط برقرار می‌کند و گاه در حالتی که به شکل انسان‌های اسکیزوفرنیایی در می‌آید دستورات خدا به او می‌رسد. در ماجرای خلقت، دنیایی که نوح تعریف می‌کند هم اشاره به داستان ۷ روز آفرینش را می‌توان یافت و هم تئوری داروین پیرامون آفرینش (مقایسه‌ سکانسِ آفرینش فوق با بخش ابتدایی "درخت زندگی/Tree of Life" ترنس مالیک جالب است). از این منظر فیلم نوح، ساختاری دموکراتیک دارد و در فکر آزردن گروه خاصی نیست.

 

دوم آنکه ، در فیلم‌های مذهبی که پس از دهه‌ ۹۰ میلادی تولید شده گاه فرشته‌هایی را می‌توان یافت که از زندگی خود در فضای ملکوتی راضی نیستند ("شهر فرشتگان/City of Angels" نمونه‌ بارزی است) و یا خدایانی را می توان یافت که از آزار انسان‌ها ابایی ندارند ("بروس قدرتمند/Bruce Almighty" جیم کری نمونه‌ خوبی است)؛ و یا با شوخی با جهنم و بهشت روبرو هستیم (فیلم " چه رویاها می‌آیند/What Dreams May Come").

 

در واقع در رویکرد معاصر به سینمای مذهبی، آرزوی نیروهای الهی در آن است که به کره‌ زمین سفر کنند و زندگی آن دنیایی دیگر ارزشی ندارد. با این رویکرد در سینمای معاصر شخصیت‌های مذهبی گاه مورد انتقاد قرار می‌گیرند ( شبیه فیلم "مصائب مسیح/The Passion of the Christ" آنها شخصیت‌هایی تصویر می شوند که ممکن است دچار هوا و هوس شوند). رویکرد آرونوفسکی به نوح نیز از همین جنس است.

 

در واقع، نوحِ در این فیلم، قربانیِ اهداف خود می شود، اهدافی که منطقی در آن دیده نمی‌شود. خدایی که آرونوفسکی در این داستان تولید کرده، مجنون‌پیشه است: این خدا همانند ایزدهای یونانی از سر خشم و نفرت تصمیم به انتقام‌ از انسان‌ها می‌گیرد. این خدای زئوس‌وار، تفاوتی با انسان‌های کره‌ زمین ندارد. همانند آنها خشم می‌کند و همانند آنها زود پشیمان می‌شود. انسان‌های خلق شده، دیگر حوصله‌ گوش سپردن به خدا را ندارند؛ خدا نیز حوصله‌ آنها را ندارد. هر کدام در فکر خلاصی از شر دیگری است.

 

با وجود تداوم توجه به رویکرد مسلط در سینمای مذهبی معاصر هالیوود، بخش‌هایی از این نحوه‌ی قصه گویی، بلاخص تاکید بر نتایجِ منفی افراط در تلاش برای رسیدن به هدف مطابق با ساختار سینمای آرونوفسکی نیز هست.

 

    "خدایی که آرونوفسکی در این داستان تولید کرده، مجنون‌پیشه است: این خدا همانند ایزدهای یونانی از سر خشم و نفرت تصمیم به انتقام‌ از انسان‌ها می‌گیرد. این خدای زئوس‌وار، تفاوتی با انسان‌های کره‌ زمین ندارد. همانند آنها خشم می‌کند و همانند آنها زود پشیمان می‌شود. انسان‌های خلق شده، دیگر حوصله‌ گوش سپردن به خدا را ندارند؛ خدا نیز حوصله‌ آنها را ندارد. هر کدام در فکر خلاصی از شر دیگری است."

 

نوح تفاوت خاصی از این لحاظ ندارد: او قربانی شغل خود است، کسی که از هدف و عقیده‌ خود در هیچ شرایطی دست بر نمی‌دارد؛ منطقی که درنهایت سبب جدایی پسرش از او می‌گردد.

 

فیلم آرونوفسکی دارای ارزش های ویژه ای در میان فیلم های بلاک باستر است، ولی از لحاظ زمینه‌های مذهبی کار خوبی نیست. در تبلیغات آن ادعا شده با وجود آنکه این فیلم به وسیله‌ یک کارگردان غیرمذهبی ساخته شده اما کار مذهبی خوبی است. به سختی می‌توان این ادعا را باور کرد.

 

هنر بزرگ کارگردان‌هایی که با مضامین مذهبی کار می‌کنند، کارگردان‌هایی همانند روبر برسون و کارل درایر در آن است که آنها از دل روزمرگی، فضای قدسی و مذهبی را بیرون می‌کشند نه با فاصله گرفتن از واقعیت.

 

همان‌طور که مایکل برد ـ نظریه‌پرداز سینما ـ ادعا می‌کند، قداستی که با فاصله از واقعیت زندگی نمایش داده شود دیگر امر قدسی در نظر گرفته نمی‌شود و تصنعی به نظر می‌آید. با درک این موضوع کارگردان‌های موفقی که سینمای مذهبی را نمایش می‌دهند همواره تلاش می‌کنند با تمرکز بر واقعیتِ های زندگی روزمره به ساختارِ روایی اعتلا بخشند.

 

هنر کارگردان‌هایی همانند روبر برسون و کارل درایر در آن است که آنها از دل روزمرگی، فضای قدسی و مذهبی را بیرون می‌کشند نه با فاصله گرفتن از واقعیت

 

 

در کارهای برسون و درایر به طور مثال تاکید زیاد بر مصائبِ روزانه‌ یک فرد دیده می‌شود. در "خاطرات روزانه یک کشیش روستا/Diary of a Country Priest"، برسون حتی فرومایه‌ترین موضوعات را نیز تولید کننده‌ امر قدسی می‌بیند. در آن فیلم ها ما با بمباران نورپردازی و جلوه‌های موسیقیایی روبرو نیستیم، بلکه با تاکید زیاد بر روزمرگی و واقعیت، برسون در فکر مواجهه مستقیم بیننده با واقعیت یک پدیده است که در نظر او همان احساس متعالی است.

 

اما در فیلم نوح توجهی به این اصل مهم نشده. "طبیعت" فیلم و حیواناتش تصنعی هستند، طراوت درختان طبیعت را نمی‌توان در آن یافت، تا به این واسطه به قول امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، امر استعلایی رخ دهد. هم‌چنین آرونوفسکی در پی توجیه همه چیز است.

 

توضیح معجزه‌ ساخت یک کشتی عظیم با کمک غول‌های بزرگی که ما در اینجا می‌بینیم، حالتی استهزایی به تمامیت این معجزه داده. در اینجا به جایِ ایجادِ رویداد، کارگردان درصدد آفرینش آن است. مواجهه‌ تماشاگر با امر قدسی تحت سلطه‌ هنری است که بر طبیعت چیره شده، ما با یک نمونه‌ زرادخانه‌ تجهیزاتِ سینمایی روبرو هستیم.

 

راهبردی که آرونوفسکی در این فیلم از آن بهره برده شبیه کاری است که سینماگران فرمالیست روسی در دهه‌ی ۳۰ میلادی می‌کردند؛ سینماگرانی همانند سرگئی آیزنشتاین که با کمک "تکنیک"‌های مختلفِ سینمایی همانند مونتاژ سعی می‌کردند پیام سینمایی خود را منتقل نمایند. کارهایی که اکثرا در استهزاء مذهب بود. به کارگیری چنین استراتژی فرمالی در نهایت سبب کشتار فضای قدسی اثر شده، و به هیچ وجه در تایید تلاش کارگردان برای خلق یک فضای قدسی نیست.

 

اما با این حال، فیلم "نوح" پیام رادیکال و پرسش برانگیزی هم دارد : در پایانِ آن نوح تبدیل به پرومته‌ ماجرا می‌گردد که آتشِ خلقتِ انسانی را از خدای زئوسی داستان می‌دزدد. با این وجود، "نوح" فیلم مذهبی عمیقی نیست که از قدرت تاثیرگذاری و ماندگاری برخوردار باشد، بلکه با روشن شدن چراغ‌های سالن سینما و تمام شدن پاپ کورن‌ها از ذهن پاک می‌گردد.

 

تحریم چنین فیلمی در نهایت تنها موجب فروش بیشتر این فیلم می‌شود و ارزش کاذبی به فیلمی می دهد که چندان شایسته‌ آن نیست.


اگر کسی بخواهد فیلم مذهبی ومقدس ببیند فیلم نوح او را اغنا نمی کند، اگر هم کسی دنبال هیجان واکشن باشد هم که سینمای هالیوود سرشاراز این اکشنها وهیجانات است. دیگر احتیاجی به محور قرار گرفتن نوح نیست.


  • جام

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یهودی‌ها به دلیل اینکه در اقلیت جمعیتی و سرزمینی هستند همواره تلاش می‌کنندقبل از اینکه مورد تهدید واقع شوند خود دست به تهدید ملل و کشورهای دیگر بزنند. مثلا در قضیه انرژی هسته‌ای ایران دائما یهودی‌های صهیونیست بر طبل جنگ و حمله هسته‌ای می‌کوبند در حالی که در عمل کاری از دست آن‌ها بر نمی‌آید. این روشی است که یهود برای برون رفت از مشکلات و برای جلوگیری از نابودی خود استفاده می‌کند.

 نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر

-استودیوی انیمیشن‌سازی پیکسار یک استودیوی انیمیشن‌سازی آمریکایی است که در کالیفرنیا واقع شده است .این شرکت توسط استیو جابز و ادوین کتمول ایجاد شد.

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

انیمیشن‌های معروفی چون داستان اسباب بازی ، در جستجوی نمو ، ماشین‌ها ، بالا ، شجاع و دانشگاه هیولاها ساخته این شرکت است. برخی از این انیمیشن‌ها به عنوان انیمشن‌های سال شناخته شده‌اند.

مشخصات انیمیشن :

کارگردان : دن اسکانلون (dan scanlon)

تهیه کننده : کری رای (kori rae)

نویسندگان :Dan iel Gerson -Robert L. Baird -Dan Scanlon

تاریخ انتشار : ۲۱ جون ۲۰۱۳

بودجه ساخت : ۲۰۰ میلیون دلار

میزان فروش : ۷۴۳ میلیون دلار

کشور : ایالات متحده ی امریکا

استودیوهای سازنده : والت دیزنی – پیکسار

توزیع : موشن پیکچر – والت دیزنی

زبان : انگلیسی

گویندگان:

بیل کریستال (مایک )

جان گودمن (سالیوان)

استیو بوشمی (راندال)

باب پترسون (رز)

جان راتزنبرگر

کاراکترها:

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

داستان انیمیشن :

یک هیولای جوان که با اسم میشل مایک وازوسکی شناخته می‌شود ارزو می کند وقتی بزرگ شد یک از ترساننده‌ها شود. یازده سال بعد، مایک یک ترساننده در دانشگاه هیولاها است، جایی که او با هم اتاقی‌اش ، رندال رندی بوگس و یک هیولای بزرگ آبی و پشمالو (خزدار) دیدار می‌کند .

مایک سخت مطالعه می‌کند ، در حالی که سالی ممتاز (که از خانواده با استعداد ترساننده ها است) به توانایی ترسانندگی طبیعی خود اعتماد دارد. در امتحان پایانی ، مایک و رقیبش سالی نمی‌توانند توجه دین هاردستکرایبل (استادشان) را جلب کنند بنابراین شکست خورده و از برنامه کنارگذاشته می‌شوند و این باعث می‌شود که سالی از انجمن غرش امگا کنار گذاشته شود. مایک می‌خواهد که خودش را با ورود به بازی‌های وحشت به اثبات برساند و انجمن کافه اوزما که قبلا از برنامه ترس کنار گذاشته شده بودند با وی همراه می‌شوند اما چون در ابتدا تعداد آنها کمتر از استاندارد انجمن‌ها است رد می‌شوند و بعد سالیوان به آن‌ها پیوسته و مایک با بی‌میلی حضور سالیوان را می‌پذیرد.

کافه اوزما در مبارزه اول شکست می‌خورد ، اما چون یکی از تیم‌ها به خاطر استفاده از ژل محافظ کنار گذاشته می‌شود. کافه اوزما می‌تواند در مسابقات باقی بماند. رقابت کنندگان در مسابقات در پارتی انجمن غرش امگا شرکت می‌کنند و دراین پارتی رقابت‌کنندگان در بازی‌ها به تحقیر و دلسرد کردن تیم کافه اوزما می‌پردازند. مایک یک دیدار مخفی را با شرکت هیولاها ترتیب می‌دهد تا روحیه تیم را بالا ببرد، اما سالی هنوز شک دارد که مایک بتواند یک بترسان واقعی شود. پس از اینکه تیم در دور اول پیروز می‌شود، مایک می‌فهمد که سالی برای اینکه رکورد مایک ارتقا پیدا کند دست به فریب زده است. مایک برای اینکه ثابت کند که او می‌تواند بترسان باشد به سمت آزمایشگاه در مدرسه می‌رود تا بتواند وارد جهان انسان‌ها شود ، اما، در، رو به یک کمپ تابستانی بازمی‌شود و او نمی‌تواند کابینی پر از بچه را بترساند .

در دانشگاه سالی به هاردیسکرایبل اقرار می‌کند که کلک سوار کرده است ، فقط برای اینکه او به آن‌ها اجازه بازگشت به دوره آموزشی را بدهد . بعد از اینکه سالی می‌فهمد که چه اتفاقی افتاده از در (در ورود هیولاها به جهان انسان‌ها) وارد می‌شود و به دنبال مایک می‌گردد . پس از این که سالی ، مایک را پیدا و با او اشتی می‌کند ، آن‌ها سعی می‌کنند با هم بازگردند اما متوجه می‌شوند که در جهان انسان‌ها گیر افتاده‌اند چون هاردیسکرایبل در را غیر فعال کرده و منتظر است تا مقامات مسئول فرا برسند. مایک تشخیص می‌دهد که تنها راه بازگشت به جهان هیولاها تولید انرژی کافی از جیغ است تا بتوان به وسیله آن انرژی در را فراهم کرده و به جهان خود بازگردند. سالی و مایک با یکدیگر همکاری می‌کنند، بزرگسالان را می‌ترسانند، و مقدار زیادی انرژی جیغ را تولید کرده و این به آن‌ها اجازه می‌دهد تا به آزمایشگاه بازگردند . کار آن‌ها منجر به اخراج آن‌ها از دانشگاه می‌شود، اما اعضای دیگر کافه اوزما اجازه پیدا می‌کنند تا به دوره‌های ترس دانشگاه بازگردند چون هاردسکرایبل تحت تاثیر عملکرد آن‌ها در بازی‌ها قرار گرفته است. آن‌ها از سالی و مایک خداحافظی می‌کنند. هاردیسکرایبل به آن‌ها می‌گوید که اولین کسانی بودند که وی را شگفت زده کردند و ابراز امیدواری می‌کند که در آینده موفق باشند. مایک و سالی در شرکت هیولاها در میل روم تحت مدیریت مرد برفی زشت مشغول به کار می‌شوند. آن‌ها سعی می‌کنند تا در کار خود سرامد باشند و بتوانند دوباره عضوی از تیم بترسان‌ها شوند.

خطوط تعلیق اصلی :

چگونگی ثبت رکورد جدید در ترساندن انسانها

ایا مایک می‌تواند رکورد ثبت طولانی‌ترین جیغ را بزند و بهترین بترسان شود؟

خطوط تعلیق فرعی :

نحوه عبور انجمن کافه اوزما از مراحل مختلف مسابقه وحشت‌آفرینان (هر مرحله خود خط تعلیقی دارد)

چگونگی رهایی مایک و سالیوان از حبس در جهان انسان‌ها

***

ترس:

یکی از موضوعات مهم که در زندگی تمامی انسان‌ها وجود دارد ترس است . تقریبا انسان یا موجودی وجود ندارد که ترس را تجربه نکرده باشد. اما اینکه چه عواملی باعث می‌شوند که موجودات بترسند می‌تواند متفاوت باشند .

در سینما بخصوص سینمای غرب در دهه های اخیر فیلم های ترسناک زیادی ساخته شده است. این فیلم‌ها در کنار ترساندن افراد سبب بالارفتن ظرفیت هیجان نیز در آن‌ها می‌شود. در واقع سینمای غرب به خصوص هالیوود سعی دارد بیشتر با دامن زدن به مسائل ماورائی نوعی ترس را برای انسان‌ها فراهم آورد.

نکته جالب اینجاست که سینمای هالیوود سعی دارد که ایمان به غیب را زیر سوال ببرد؛ اما المان‌ها و شخصیت‌هایی که در فیلم‌های هالیوودی مشاهده می‌کنیم روگرفتی از موجودات و المان‌های ماورایی هستند. مثلا جن یک موجودی است که ان را می توان در عالم ماورا و غیب جستجو کرد نه در عالم ماده و حس اما در بسیاری از فیلم های غربی این موجود نقش مهمی ایفا می کند .

غرب در وضعیت‌های مدرن و پست‌مدرن سعی در تقدس‌زدایی و کنار گذاشتن غیب داشت اما با عبور از آن وضعیت‌ها انسان غربی نه تنها نتوانست با آن شرایط خود را وفق دهد بلکه جلوتر از آن‌ها به دنبال گمشده‌ای می‌گشت که نمی‌توانست آن را در مدرنیسم و پست‌مدرنیسم پیدا کند. این نشان از یک نیروی درونی انسان‌هاست که میل به پذیرش عالم غیب و ماورا را دارند اما برخی تلاش می‌کنند که این نیرو را سرکوب کنند . امروز غرب در عصر ترنس مدرنیسم سیر می‌کند. عصری که در آن موجودات عجیب و غریبی ناشی از تخیلات انسان‌ها ساخته و پرداخته می‌شوند تا شاید جان تشنه انسان‌های دور شده از عالم ماورا را سیراب کننداما متاسفانه جهتی که در برآوردن این خواسته داده می‌شود دارای مشکل است و سبب انحراف بشریت می‌شود. در این تخیلات موجوداتی شبیه‌سازی می شوند که در برخی موارد ترساننده باشند. برخی از این موجودات در گستره هیولاها جای می‌گیرند. هیولاهایی که در انسان‌ها ترس ایجاد کنند.

اساس این انیمیشن بر ترساندن استوار شده است. هر کدام از هیولاها بیشتر ترساننده باشند و بتوانند انسان‌ها را با ضریب بالاتری بترسانند درجه بالاتری پیدا می‌کنند. یک شخصیت مغرور و مصمم وجود دارد که رکورد ترساندن انسانها را زده و کسی نتوانسته آن رکورد را بشکند و این شخصیت در دانشگاه هیولاها دارای جایگاه بالایی است .

ملاک و معیار برای برتر بودن در دانشگاه هیولاها ترساننده بودن است. شخصیت اصلی فیلم مایک وازوسکی اصلا چهره ترسناکی ندارد اما از کودکی علاقه داشته که در آینده یکی از ترسناک‌ترین هیولاها شود. این هیولا که جثه کوچکی دارد در چهره‌اش ترس آن‌چنان جایگاهی ندارد! اما در نهایت می‌تواند رکورد ترساننده‌ترین را به همراه سالیوان دوست هیولایش بزند.

اما به جای اینکه او از ویژگی ذاتی ترساننده بودن هیولایی برخوردار باشد از هوش بالایی برخوردار است و با نقشه‌های که می‌کشد می‌تواند رکورد ترساندن را بشکند. در اینجا ترس به عنوان یک خصوصیت هیولایی تحت تاثیر هوش و ترفندهای هوشمندانه قرار می‌گیرد . این در حالی است که سالیوان از نیروی ترسانندگی ذاتی بالایی برخوردار است اما خود او اعتراف می‌کند که تحت تاثیر برنامه و طرح مایک قرار گرفته است.

در این انیمشن عملیات ترساندن روی انسان‌ها انجام می‌شود. یک هیولای ترساننده باید بتواند انسان‌ها به خصوص کودکان (قبل از اینکه والدینشان متوجه شوند) را بترساند. بالاترین رکورد ترس گرفتن جیغ بیشتر از انسان‌هاست که این جیغ‌ها ذخیره شده و از آن انرژی تولید می‌شود. یعنی ماده اولیه برای تولید انرژی مورد نیاز هیولاها صدای جیغ ناشی از ترس است.

با این تفاسیر سعی شده که به مقوله ترس هم به شکل مادی‌گرایانه نگاه شود.

ترس از خدا در اسلام بالاترین جایگاه ترس را دارد. ترسی که سبب می‌شود انسان دامن خود را به گناهان آلوده نکند و از دستورات خداوند پیروی کند. ولی تفاوتی که بین ترس از خدا با ترس‌های دیگر وجود دارد این است که ترس از خدا شیرین و گواراست و موجب آسودگی و آرامش در انسان می‌شود ولی ترس‌های دیگرموجب وحشت و آشفتگی انسان می‌شود.

ترس در فلسفه غرب هم جایگاه بالایی دارد؛ به عنوان نمونه در اثر «ترس و لرز» سورن کیرکگور فیلسوف معروف اگزیستنسیالیست به موضوع ترس پرداخته می‌شود که این فیلسوف با شروع از ترس به فسلفه اگزیستنس می‌رسد .

غول‌ها و هیولاها:

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

عواملی که در این فیلم نقش ترساننده را بازی می کنند هیولاها هستند . از زمان های گذشته تا به امروز در افسانه ها حرف از هیولاهایی با ویژگی های مختلف زده می شود . وجه مشترک اکثرهیولاها وحشتناک بودن و ترساننده بودن آنهاست .

در اسطوره‌ها و افسانه‌های یونانی ، چینی ، ایرانی و … هیولاها جایگاه ویژه‌ای دارند . علاوه بر این هیولاها دارای ویژگی‌های منحصر به فرد و نیروهای خاصی هستند .

در قدیمی‌ترین اثر باقی مانده در غرب یعنی ایلیاد و ادیسه هومر که مربوط به دوران اساطیری می‌شود به موضوع هیولاها و غول‌ها بسیار پرداخته شده است .

موضوع هیولاها از دیرباز مورد علاقه انسان ها بوده اما با پر رنگ شدن نقش سینما در جهان ، سینماگران سعی می کنند که به این موضوع از منظرهای مختلف دامن بزنند .

در این انیمیشن بیشتر از اینکه به بُعد قدرت و نیرومندی هیولاها توجه شود به بعد ترسانندگی آن‌ها نگاه شده است. هیولاها در برابر انسان‌ها قرار داده شده‌اند. به گونه‌ای که جیغ ناشی از ترس انسانها باعث تولید انرژی برای هیولاها می‌شود .

سوالی که ممکن است فکرها را مشغول کند این است که چرا تا این حد در سینما به خصوص سینمای غرب به موضوع هیولاها و غول پرداخته می شود و آیا هیولاها واقعیت دارند یا نه ، چرا انسانها به عنوان ابزارهایی برای اهداف خاص از انها استفاده می‌کنند و اصلا از دیدگاه دینی چنین موجوداتی قابل پذیرش‌اند و ساخت چنین آثار سینمایی مشکلی ندارند؟

پرداختن این گونه موضوعات ریشه در تاریخ و اسطوره‌سازی‌های غرب دارد. در اسطوره‌سازی اکثر هیولاهایی که ساخته و پرداخته می‌شوند ماهیت واقعی ندارند و تنها ساخته تخیل و ذهن بشر است. تخیل پردازی بیش از حد سبب می‌شود انسان از عالم واقع دور شود و هدف اصلی انسان که متعالی شدن است در حاشیه قرار گیرد و به مرور از زندگی او حذف شود. این نوع تخیل‌پردازی از منظر دینی نکوهش شده و مورد قبول نیست.

شخصیت‌سازی‌های تخیلی سبب می‌شود انسان از ماهیت اصلی خود دور بماند و نه تنها از عالم مادی که در آن زندگی می‌کند دور می شود ( و در عالم ذهنی مشغول می شود ) بلکه دیگر عالم ماورا و غیب جایگاهی در زندگی وی پیدا نمی کند . در این صورت جهان ذهنی جای عالم غیب را می‌گیرد واین خود خسرانی بزرگ برایش پدید می آورد. این تخیل پردازی‌ها تا جایی پیش می رود که انسان حتی از زندگی عادی خود غافل شده و مشکلات بسیاری برای خود پدید می آورد.

فراماسونری و شیطان پرستی :

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش
نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

المان‌ها و نمادهای فراماسونری و شیطان‌پرستی زیادی در این انیمیشن به چشم می‌خورد. شخصیت اصلی انیمیشن مایک وازوسکی هیولایی است سبز رنگ که تشکیل شده از یک سر توپ مانند و یک چشم در بخش بالایی سرتوپی‌اش دارد و دارای دست و پاهایی کوچک است. دو شاخ کوچک هم در بالای سرش وجود دارد.

تک‌چشم که با عنوان چشم نظاره‌گر هم شناخته می‌شود یکی از نمادهای معروف فراماسونری است. تک چشم نظاره‌گر هم‌چنین در آرم مربوط به دانشگاه هیولاها وجود دارد. برخی از شخصیت‌های انیمیشن هم تنها یک چشم دارند. این در حالی است که هیولاهای دو یا چند چشم هم در این دانشگاه مشغول تدریس و تحصیل هستند و این دانشگاه تنها منحصر به تک‌چشم‌ها نمی‌شود !!

شاخی که در بالای سر بیشتر شخصیت‌ها دیده می‌شود نماد شاخ دویل است. شاخ دویل یکی از نمادهای معروف فراماسونری و شیطان‌پرستی است. حتی این نماد در معماری‌های موجود در انیمیشن هم وجود دارد .

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

نماد هرم معروف فراماسونری هم در چند جای انیمیشن تکرار می‌شود .

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

در تصویر سمت راست بالا دو دستبند روی مچ مایک که شبیه پرچم رژیم صهیونیستی است دیده می شود . رنگ ابی برای یهودیان و فراماسون ها مقدس و با اهمیت است .

با جمع کردن اطلاعات مختلف و علائم موجود به این نتیجه می رسیم که مایک وازوسکی دارای شخصیتی فراماسون بوده و یک یهودی صهیونست است !! (شاخ شیطان – تک چشم – پوشیدن دستبند ابی شبیه به پرچم رژیم صهیونیستی – کوچک‌تر بودن نسبت به هیولاهای دیگر – اسم مایک که برگرفته از مایکل است ! و …. )

در بخشی از فیلم، ستاره پنج‌پر که یکی از نمادهای شیطان‌پرستی است نمایش داده می‌شود. در تصاویر زیر مایک برای اینکه در رقابت با سالیوان پیروز شود برنامه‌ریزی می‌کند و روزی را که می‌خواهد به هدفش برسد با نماد ستاره ۵ پر (ستاره پنتاگرام) علامت‌گذاری می‌کند.

در تصویر زیر شاخ بافومت و تک‌چشم و همچنین نماد شاخ دویل را ببینید:

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

تقریبا فضای حاکم بر انیمیشن را نمادهای فراماسونری فراگرفته است . در هر صحنه یک سمبل و نماد فراماسونری برای بیننده نمایش داده می‌شود و تکرار آن‌ها سبب نهادینه شدن این علایم می‌شود.

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

برتر خواندن قوم یهود در حوزه اندیشه و تفکر :

قوم یهود همواره در اقلیت قرار داشته و این در اقلیت بودن امروز خود را بیشتر نشان می‌دهد. از میان ادیان الهی پیروان یهودیت در پایین‌ترین جایگاه جمعیتی قرار دارند. در قوانین یهودیت کسی یهودی است که در یک خانواده یهودی‌الاصل به دنیا آمده باشد حتی اگر فردی قوانین شریعت یهودیت را نپذیرد چون از خانواده یهودی به دنیا آمده یهودی به حساب می‌آید ولی اگر فردی از خانواده یهودی نباشد و قوانین یهودیت را قبول کند و به آن پایبند باشد یهودی به حساب نمی‌آید !!

همان طور که گفته شد به دلایل متعدد مایک هویت یهودی صهیونیست دارد. یک هیولای کوچک که معادل در اقلیت بودن یهودیان است ، یک چشم دارد که این نشان از فراماسون بودن آن هیولاست و اینکه چشم نظاره‌گر گروه به حساب می‌آید. دست‌بندهایی که استفاده می‌کند پرچم رژیم صهیونیستی را تداعی می‌کند، علامت ستاره 5پر که در تقویم به عنوان هدف نهایی خود ترسیم می‌کند هم دلیلی بر این مدعاست که این هیولای کوچک یهودی صهیونیست است !

اما مایک یک سر توپی بزرگ دارد و دست و پاهایی کوچک و در واقع بیشتر حجم بدن مایک را سر او تشکیل داده است در حالی که این نسبت در موجودات دیگر متفاوت است. این موضوع به مخاطب القا میشود که قدرت تفکر در مایک بر ویژگی‌های دیگر او برتری دارد .

در موارد مختلف دیده می‌شود که از نظر هوشی مایک از همه هیولاها برتر است . او می‌تواند گروهی را که ظاهر آن‌ها ترسناک نیست تشکیل دهد و آنان را برای شرکت در مسابقه آماده کند . او حتی با برنامه‌ها و نقشه‌هایی که تهیه می‌کند سبب می‌شود که گروه با وجود ترسناک نبودن به مقام اول در ترساندن برسند.

در انتهای انیمیشن وقتی که مایک می‌فهمد سالیوان آدمکی را که میزان ترسیدن را می‌سنجید دست‌کاری کرده از دست وی ناراحت می‌شود. سالیوان به مایک می‌گوید که تو نمی‌توانی ترسناک باشی. مایک از اینکه سالیوان ادمک را دست‌کاری کرده بود به شدت ناراحت شده و می‌خواهد بفهمد آیا واقعا ترسناک است یا نه. از دری وارد جهان انسان‌ها می‌شود و به کابینی که تعداد زیادی کودک وجود دارد وارد می‌شود اما هیچ کدام از کودکان با دیدن او نمی‌ترسند!

این موضوع القا می‌شود که رژیم صهیونیستی و یهودی‌های صهیونیست ترسناک نیستند هر تغییری هم که در چهره خود ایجاد کنند انسان‌ها از آن‌ها نمی‌ترسند!!! چون اصلا از لحاط ژنتیکی این خصلت ترساندن در آن‌ها وجود ندارد.

درگام بعد، مایک که وارد جهان انسان‌ها شده است در کنار دریاچه‌ای با ناراحتی می‌نشیند و سالیوان هم با ورود به دنیای انسان‌ها به وی ملحق می‌شود پلیس‌ها آن‌ها را دنبال می‌کنند. مایک و سالیوان به اتاقی که از آنجا می‌توانند وارد جهان هیولاها شوند می‌رسند اما درب آن بسته است و تا صدای جیغ ناشی از ترس ذخیره نشود آن درب باز نمی‌شود. در اینجا مایک از هوش خود استفاده می‌کند و ترفندهایی را به کار می‌گیرد تا از ویژگی ترسانندگی ذاتی سالیوان استفاده کند. آن‌ها موفق می‌شوند رکورد ترساننده‌ترین هیولا را بزنند.

وقتی که سالیوان و مایک آن رکورد را می‌زنند سالیوان به مایک می‌گوید که اگر تو نبودی من نمی‌توانستم آن‌ها را بترسانم و نمی‌توانستم از آن دردسری که درست شده بود رهایی پیدا کنم . یعنی به خاطر ایده‌ها و فکرهایی که مایک داشت توانستند که هم رکورد بزرگترین جیغ را ثبت کنند و هم از شر انسان‌ها در امان باشند.

بارها در انیمیشن به مایک گفته می‌شود که ترسناک نیست.

اما بر خلاف روندی که در این انیمیشن هست فرقه‌های سری نظیر فراماسونری از مخوف‌ترین و رازآلودترین انجمن‌ها هستند که ترسناک‌ترین اعمال را مرتکب می‌شوند . در دولت‌های غربی به خصوص آمریکا و انگلیس سهم بالایی را دارند و کنترل امور را به دست دارند و با قدرتی که دارند انواع جنایات را مرتکب شده و سبب ترس و وحشت در میان انسان‌ها می‌شوند. این در حالی است که خود فراماسون‌ها هم به گونه‌ای می‌خواهند خود را خیرخواه و کمک‌کننده به مردم نشان دهند اما در باطن اینگونه نیست .

اگر به تاریخ غرب نگاهی اجمالی انداخته شود سهم دانشمندان یهودی در متحول کردن علوم غربی بسیار زیاد است . البته به علومی که تولید کرده‌اند نمی‌توان اعتماد و اکتفا کرد چون از بعد مادی، جهان را توصیف می‌کنند. به عنوان مثال اسحاق نیوتون و البرت انیشتین هر دو یهودی‌اند و در علم فیزیک تحولات بنیادینی با فرضیه‌های خود رقم زدند. امروزه قوانین نیوتن و هم‌چنین فیزیک کوانتوم از فرضیه‌های شناخته شده و معروف در جهان هستند. به همین خاطر یهودیان سعی دارند این موارد را در جهان برجسته کرده و خود را قومی تافته جدا بافته که بخش عظیمی از علوم جهان را تولید کرده است، معرفی کنند. لذا در این انیمیشن به طور مشخص انجمن کافه اوزما را برتر از سایر انجمن‌ها نشان می‌دهند و در واقع می‌خواهند این را القا کنند که قوم یهود از نظر علمی برتر از سایر اقوام هستند.

تلاش برای القای رهبری یهود بر جهان:

یهودیان خود را قوم برتر و رهبر جهان می‌دانند. در گذر تاریخ آن‌ها در دربار امپراطوری‌های بزرگ نفوذ کرده و تلاش می‌کردند تا قدرت خود را بر دیگران حاکم کنند. در واقع امپراطوری‌های مطرح جهان را تحت کنترل خود درآورده و اهداف خود را از این طریق اعمال می‌کردند . نمونه آن را در امپراطوری هخامنشی ایران که با نفوذ استر به دربار خشایارشا و همچنین کنار زدن هامان و جایگزین کردن مردخای عموی استر به جای وی، یهود جایگاه خود را تثبیت و قدرت تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری را از خشایارشا سلب کرد و خود عنان کار را به دست گرفت. نتیجه این نفوذ یهودی‌ها در امپراطوری هخامنشی کشتار بیش از ۷۰هزار انسان ایرانی بی‌گناه بود. آن‌ها به امپراطوری‌های دیگر هم رحم نکردند به امپراتوری روم و بریتانیا هم نفوذ و از طریق آنان اهداف خود را برای رهبری جهان پیاده کردند. با سوار شدن بر امپراطوری بریتانیا، امپراطوری عثمانی را تضعیف کردند و در نهایت آن را نابود ساختند.

امروز یهودیان صهیونست در آمریکا نقش دولت در سایه را بازی کرده و تمام اعمال دولت‌مردان آمریکا توسط جریان‌های مخفی یهود کنترل می‌شوند.

مایک در هر گروهی که وارد می‌شود سعی می‌کند رهبری آن را بر عهده بگیرد و در نهایت با تشکیل گروهی، خود رهبری گروه را بر عهده می‌گیرد. گرچه سالیوان از لحاظ هیکل و ترساننده بودن از مایک سر تر است اما این مایک است که سالیوان را کنترل و خط دهی می‌کند. (شاید بتوان مایک را رژیم صهیونیستی و سالیوان را امریکا در نظر گرفت در این صورت این آمریکاست که پیرو دستورهای رژیم صهیونیستی و یهودی‌های صهیونیست عمل می‌کند).

در بخشی از انیمیشن، مایک به گروه می‌گوید هر چقدر تا حالا استعداد داشته‌اید و بلد بوده‌اید کنار بگذارید و هر چه من می‌گویم انجام دهید. وی در واقع خود را رهبر گروه می‌داند.

در بخش‌های مختلف انیمیشن اعضای گروه به رهبری مایک اذعان می‌کنند.

آموزش تشکیل انجمن و فرقه :

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

وقتی که مایک از کلاس‌های دانشکده ترس کنار گذاشته می‌شود تصمیم می‌گیرد که در مسابقات وحشت‌آفرینان شرکت کند. اما برای شرکت در این مسابقات باید برای خود گروهی را تشکیل دهد . وقتی که مایک به برگزارکنندگان مسابقات اعلام می‌کند که می‌خواهد در مسابقات شرکت کند به وی می گویند که باید عضو یکی از انجمن‌ها باشد‌. او در نهایت انجمنی با چند هیولای دیگر تشکیل می‌دهد و اسم انجمن را کافه اوزما می‌گذارد .

مایک گروه را تشکیل می‌دهد و به کافه اوزما رفته اعضای انجمن هر کدام خود را معرفی می‌کنند . سپس سالیوان و مایک به اتاقی در طبقه بالای خانه راهنمایی می‌شوند وقتی سالیوان و مایک با هم صحبت می‌کنند ناگهان برق قطع می‌شود هر دویشان به پایین پله‌ها رفته و اعضای انجمن را با لباس‌های عجیب و کتاب‌ها و علائمی در دستشان مشاهده می‌کنند.

اعضای انجمن کافه اوزما به مایک و سالیوان می‌گویند:

آیا قول می‌دهید که سرباز انجمن کافه اوزما باشید؟

باید راز نگه‌دار باشید ، فهمیدید. و ….

این نحوه برخورد بیشتر شبیه به عضویت در فرقه‌های سری است.

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

در واقع تلاش می‌شود که عضویت در انجمن‌های سری مثبت نشان داده شود. کما اینکه انجمن کافه اوزما همگی با هم توانستند در مسابقه وحشت‌آفرینان پیروز شوند و در صورت به هم زدن انجمن نمی‌توانستند به آن پیروزیها دست پیدا کنند!!

این القا می‌شود که در صورتی فردی می‌تواند به بالاترین درجه موفقیت برسد که عضو انجمن‌ها و فرقه‌های سری باشد .

مکتب امنیتی یهود و نسبت آن با ترس:

در جهان ۴مکتب امنیتی معروف وجود دارد که عبارتند از:

1. آسیب‌محور

2.  تهدید‌محور

3.  فرصت‌طلب

4. موقعیت‌طلب

نقد و بررسی انیمیشن استراتژیک «دانشگاه هیولاها» + تصاویر // در حال ویرایش

مکتب اول مربوط به روس‌هاست .

مکتب دوم مربوط به یهودی‌هاست .

مکتب سوم مربوط به آمریکاست .

مکتب چهارم مربوط به اسلام و ایران است .

مکتب امنیتی که در انیمیشن دانشگاه هیولاها مورد بررسی قرار می گیرد البته به شکل مخفیانه و غیر مستقیم مکتب امنیتی یهود است .

یهودی‌ها به دلیل اینکه در اقلیت جمعیتی و سرزمینی هستند همواره تلاش می‌کنندقبل از اینکه مورد تهدید واقع شوند خود دست به تهدید ملل و کشورهای دیگر بزنند. مثلا در قضیه انرژی هسته‌ای ایران دائما یهودی‌های صهیونیست بر طبل جنگ و حمله هسته‌ای می‌کوبند در حالی که در عمل کاری از دست آن‌ها بر نمی‌آید. این روشی است که یهود برای برون رفت از مشکلات و برای جلوگیری از نابودی خود استفاده می‌کند.

قبلا در مورد ترس توضیح داده شد که اگر تهدیدی به انسانی برسد آن فرد سعی می کند فرار کند یا در جایی مخفی شود . پس در صورتی ترس معنا پیدا می کند که تهدید وجود داشته باشد . حال اگر کسی بخواهد با ترس مقابله کند یکی از روش‌هایی که وجود دارد این است که در مقابل تهدید ، دست به تهدید بزند و در این راه پیش دستی کند .

همین طور که در موارد قبلی گفته شد مایک دارای کاراکتری یهودی صهیونیست است . از دوران کودکی او ارزو داشت تا بهترین بترسان شود . تمام تلاش خود را کرد و وارد دانشگاه هیولاها شد ، در کلاس های دانشکده ترس شرکت کرد . بعد انجمنی تشکیل داد و درنهایت توانست رکورد بهترین بترسان را بشکند .

داستان حکایت از ان دارد که این کاراکتر یهودی صهیونیست سعی دارد این را القا کند که او با وجود کوچک بودن می تواند بسیار ترسناک باشد و تهدید را پس بزند و در واقع با تهدید کردن دیگران ، انها را بترساند .

گرچه از نظر ظاهری ترسناک به نظر نمی رسد اما با تفکر و هوش خود دیگران را تهدید می کند و می ترساند .

در پایان وقتی که مایک می خواهد سالیوان را ترک کند سالیوان به او می گوید :

تو اصلا ترسناک نیستی ولی خیلی نترسی !!

مفهوم چنین جمله ای این است که صهیونیست ها نمی ترسند و در ظاهر ترسناک هم نیستند اما می توانند دیگران را به راحتی و با نقشه و حیله بترسانند همانطور که در انتهای فیلم توانستند بالاترین جیغ را از انسانها بگیرند.

  • آیت مداری

میراث جادوگران فرعون / کالبدشکافی نام "هالیوود"و بررسی مانیفست آن

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) 

بدون شک همه شما نام هالیوود (Hollywood) را بارها و بارها شنیده اید و با آثار تولیدی این کمپانی بزرگ فیلم سازی آشنایی دارید. اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا نام یک کمپانی فیلمسازی، با کلمه "چوب" پیوند خورده است؟

میراث جادوگران فرعون / کالبدشکافی نام "هالیوود" و بررسی مانیفست آن

 

به طور معمول اگر قرار باشد نامی برای یک کمپانی فیلمسازی انتخاب کنیم، از ترکیب های رایجی مانند: 
فیلم، مدیا، رسانه و... به عنوان پیشوند و پسوند استفاده می کنیم. 
اما هیچکس نام کمپانی خود را با ترکیبی از کلمه "چوب" و "الوار" و مانند این ها نمی سازد! مثلا: اسامی ای مانند "چوب ایران"و یا "چوب راش" هیچگاه شما را به یاد یک کمپانی فیلم سازی نخواهند انداخت؛ با این اوصاف چرا هالیوود از ترکیب "چوب" در نام خود بهره برده است؟
برای پاسخ به این سوال لازم است تا درمورد کلمه هالی (Holly) و علت استفاده آن در نام این کمپانی کمی تحقیق کنیم. 

Holly-Wood-2

در برخی از سایت ها و حتی کتب و نشریات به اشتباه کلمه Holly را مقدس ترجمه کرده اند و از این رو هالیوود را نمادی از "چوب مقدس" یا همان عصای حضرت موسی (ع) می دانند. این اشتباه از شباهت دو کلمه Holly و Holy به یکدیگر رخ داده است و به هیچ وجه صحیح نیست. 

هالی درواقع نام درختی است که به آن "خاس" و "راج" هم گفته می شود. جنس خاس (Ilex) در تیره خاسیان (Aquifoliaceae) در راسته خاس‌سانان (Aquifoliales) قرار دارد. خاس‌سانان به شکل درخت یا درختچه هستند و گل‌های منظم و میوه سِته دارند.
خاس درختی کوچک یا درختچه‌ای معمولاًٌ همیشه‌ سبز و به‌ندرت خزان‌دار است که گونه‌های آن در مناطق گرمسیری جنوب آمریکا و مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری آسیا پراکنده‌اند؛ گل‌های این گیاهان معمولاً چهارپر و به‌ندرت پنج تا نُه‌پر است؛ میوه آن ها کروی یا کروی کشیده به رنگ قرمز یا سیاه و به‌ندرت زرد است.

Holly-Wood-3

برای این درخت، خواص ویژه ای ذکر شده است که دقت در آن ها می تواند گره گشا باشد:
در باور عامه، این گیاه نماد شانس و اقبال معرفی شده است و به همین دلیل اکثر غربی ها در جشن کریسمس حلقه ای از آن را بر سر در خانه خود آویزان می کنند تا بخت و اقبال به خانه آن ها روی آورد.

Holly-Wood-4

اما در متون مربوط به علوم جادویی درمورد این گیاه اینطور آمده است که از چوب درخت خاس، برای ساخت عصاهای جادویی استفاده می شده (می شود!). چوب این درخت دارای خاصیتی ویژه است که جادوگر می تواند با استفاده از آن، هدف مورد نظرش را جادو کرده و به خواب ببرد، یا به عبارت بهتر، چشمان او را جادو می کند.

Holly-Wood

حال که با این خاصیت ویژه چوب خاص آشنا شدید، اجازه دهید داستانی از قرآن کریم را با هم مرور کنیم:

قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ

گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامی (که وسایل سحر خود را) افکندند، چشمان مردم را سحر کردند و ترساندند؛ و سحر عظیمی پدید آوردند. - سوره اعراف آیه 16

در این آیه خداوند به صراحت به سحر دیدگان مردم توسط ساحران خبر می دهد. عملی که از آن به عنوان سیمیا نام می برند.

سیمیا چیست:

علمي است كه انسان به وسيله يادگيري آن، قدرتی عجیب براي انجام كارهاي خارق العاده پيدا مي‏كند. همچنین این علم از آمیختن قوای ارادی با قوای مادی خاص برای دست یابی به تصرّفات خاصّی در امور طبیعی، مانند تصرّف و خیال كه آن را جادوی چشم می گویند، بحث می كند. این علم و فن، از بارزترین مصداق های جادوگری است. نمونه بارز سیمیاگران در طول تاریخ جادوگران اجیر‌شده توسط فرعون بودند كه در مقابل حضرت موسی (ع) قرار گرفتند.

Staf-2

در کتب جادویی باستانی اینطور ذکر شده که عصای مورد استفاده جادوگران مصری در مقابل حضرت موسی (ع) از جنس چوب خاس و جادوی آن ها نیز سیمیا بوده است.

حال معلوم  شد که چرا نام این کمپانی فیلم سازی، هالیوود نهاده شده است. درواقع این نام، مانیفست گردانندگان این کمپانی فیلم سازی را مشخص می کند. آن ها که ظاهرا خود را از نوادگان جادوگران فرعون می دانند! اینطور فریاد می زنند که:

"ما چشمان شما را جادو خواهیم کرد تا آنچه را که ما می خواهیم شما ببینید."

حال مختارید آنچه را که می بینید باور کنید یا با دیده شک و تردید به آن ها بنگرید.

اما در کنار این بحث، این سوال مطرح می شود که جنس عصای حضرت موسی (ع) که سحر جادوگران را باطل نمود از چه درختی بوده است؟

Mosses

امام صادق (ع) در این مورد فرموده است: 
عصای حضرت موسی (ع) از چوب آس، از درختان بهشتی بود که به هنگام عزیمت به سوی مدین، جبرئیل آن را به او داده بود. عصای موسی و تابوت آدم در دریاچه طبریه هستند، آن ها پوسیده نمی شوند و رنگ شان تغییر نمی یابد تا به دست قائم (ع) به هنگام ظهورش بیرون آورده شوند. [1]

آس درختی است که در بهشت کاشته شده است. عصای حضرت موسی (ع) از شاخه آن درخت بود و آن را جبرائیل (ع) برای او آورد. حضرت مهدی(عج) هنگام ظهور، عصای موسی (ع) را همراه دارد. آس، درختی است بلندتر از انار، دارای گل و برگی معطر و تخمش سیاه است. در مناهی رسول (ص) از خلال کردن با چوب آن نهی شده است. [1.1]

البته در نام عصا اختلاف است، مثلا ابن جبیر در این مورد گفته: 
اسمش ماشاء الله است و مقاتل گفته: نامش نفعه است، و بعضی: غیاث، و بعضی دیگر: علیق گفته اند و اما وصف آن و حوائجی که در آن برای حضرت موسی (ع) بود، دانایان به علم گذشتگان چنین گفته اند: عصای موسی (ع) دو سر داشت که بیخ هر یک از آن ها کژی داشت و نیزه آهنینی در انتهایش بود. پس هر گاه موسی (ع) شب هنگام به بیابانی وارد می شد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آن جا که چشم کار می کرد روشنائی می داد. هر گاه با کمبود آب مواجه می شد آن را در چاه وارد می کرد که تا ته چاه امتداد می یافت و سر آن مانند دلو می شد. و هر وقت به غذا نیاز داشت، با عصای خود به زمین می کوفت و خوردنی ها از آن بیرون می آمد. چنان بود که هر گاه میوه ای اشتها می کرد آن را در زمین می نشاند، پس غنچه های همان درختی که موسی اشتها کرده بود در آن ظاهر می شد و همان موقع میوه می داد. و گفته می شود که عصای موسی از چوب بادام بود، هر گاه گرسنه می شد آن را در زمین می نشاند برگ و میوه می داد، و از آن بادام می خورد. و هر گاه با دشمن خود مقاتله می کرد بر دو شاخه عصا دو مار آشکار می شد که با هم نبرد می کردند. عصا را بر کوه سخت ناهموار می زد و نیز به درخت ها و خارها و گیاه ها می زد، راه باز می شد. و هر وقت می خواست از نهری بدون کشتی عبور کند، عصا را بر آن می زد و راه وسیعی برایش باز می شد که در آن می رفت. 
و آن حضرت گاهی از یک شاخه عصا شیر می نوشید و از شاخه دیگرش عسل. چون در راه خسته می شد بر آن می نشست که به هر کجا می خواست بدون دویدن و پا زدن او را می رساند، و نیز راه را نشانش می داد و با دشمنان مقاتله می کرد. هنگامی که موسی (ع) به بوی خوش نیازمند می شد، از آن عصا بوی خوش بیرون می زد تا جائی که لباس های او را خوشبو می کرد. اگر در راهی بود که دزدانی داشت که مردم از آن ها ترس داشتند، عصا با او تکلم می کرد و به او می گفت: به فلان سمت راهت را تغییر ده. به وسیله آن برگ های درختان را بر گوسفندان خود فرو می ریخت. با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع می کرد. چون سفر می رفت آن را برگرده می نهاد و وسائل و لباس و غذا و آب و... را به آن می آویخت... [2]

Staf--3

در روایات آمده است که حضرت مهدی (ع) با میراث پیامبران می آید، که یکی از آن ها عصای حضرت موسی (ع) است. 
«عصای حضرت موسی (ع) که به نیل زده شد، رود نیل به دوازده کوچه تبدیل شد و آب ها روی هم انباشته شد و این کوچه ها را از یکدیگر جدا کرد و سربازان فرعون در آن میان به هلاکت رسیدند. آن عصا اکنون در محضر حضرت بقیه الله (ع) است.» [3] 
حضرت علی (ع) می فرماید: 
«جهان پر از هرج و مرج می شود، افق زندگی تیره و تار می گردد، در این موقع مهدی ما می آید در حالی که پیراهن آدم در تن او، انگشتر حضرت سلیمان در دست او و عصای حضرت موسی در اختیار اوست.» [4] 
امام باقر (ع) می فرماید: 
«عصای موسی، نخست در دست آدم بود، سپس به دست شعیب پیغمبر رسید و سرانجام به دست موسی بن عمران، و هم اکنون در دست ماست. و آن، هم اکنون در دست من سبز است همانند روزی که از درخت بریده شد. با این عصا هر وقت سخن بگوییم، سخن می گوید. این عصا برای قائم ما آماده شد، که همچون موسی بن عمران آن را به کار می برد. این عصا اهل باطل را می ترساند و هر چه حجت خدا فرمان دهد، اطاعت می کند...» [5]


  • [1] روزگار رهایی، ج 1، ص 456 
  • [1.1] معارف و معاریف، جلد 1 ،صفحه 80
  • [2] بحارالانوار، ج 13، ص 60 (به نقل از مکیال المکارم، ص 231) 
  • [3] بحارالانوار، ج 52، ص 334 
  • [4] جهان بعد از ظهور، ص 55 
  • [5] همان
  • نویسنده :‌ محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

تعدادی از شیطان پرستان مشهور هالیوود را بشناسید+تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

تعدادی از بازیگران مشهور هالیوود و خوانندگان و مدلهای مشهور یا به صراحت عنوان می‌کنند که شیطان پرست هستند و یا با کنایه در سخنان خود به این مورد اشاره کرده اند که در این گزارش به تعدادی از آنها اشاره می شود.

 

هالیوود همواره در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی خود به طور آشکار از نماد‌های فراماسونری و شیطان‌پرستانه استفاده کرده و در این امر هیچ واهمه‌ای نداشته است.

کمپانی صهیونیستی «برادران وارنر»، یکی از تولید‌کنندگان محصولاتی از این دست است که برای آن مصادیق زیادی وجود دارد.

 

 

فیلم «شیوع» با بازی «مت دیمون» و «گوینت پالترو» از جمله این آثار است.

«شیوع» داستان حدود یک میلیارد از جمعیت کره زمین است که توسط سازمان سیا/پنتاگون/گروهی از نژادپرستان محکوم به فنا می‌شوند.

 

در این فیلم علاوه بر تبلیغ سازمان‌های خاص(نظیر CDC، WHO، FEMA و ارتش آمریکا)، ترسی فراگیر به مخاطب القاء می‌شود ترسی که در سایه آن به هیچ‌کس نمی‌توان اعتماد کرد، حتی نمی‌توان به آغوش گرم مادر به عنوان یک مأمن نگاه کرد، در کنار این ترس تمام افراد آگاه و باخبر در بندند که تمامی این افکار زیر مجموعه‌ای از تفکرات فرقه انحرافی کابالیست‌های یهودی است.

فیلم «تعویض» به کارگردانی «دیوید دوبکین» نیز یک فیلم کمدی از کمپانی «برادران وارنر» است که داستان آن درباره دو دوستی است که یکی بی‌قید و بند و معتاد به ماریجوآنا و دیگری مردی متاهل و متعهد با دو فرزند است که در یک شب آرزو می‌کنند که جایشان با یکدیگر عوض شود و آرزویشان به واقعیت می‌انجامد.

در این فیلم، همچون آنچه که در افکار فراماسونرها و شیطان‌پرست‌ها وجود دارد، تمام شخصیت زن در موجودی شیطانی و اغواگر و مادر شیاطین خلاصه می‌شود.

یکی دیگر از نمادهای شیطان‌پرستانه‌ای که در فیلم «تعویض» مشاهده می‌کنیم، زمانی است که دو شخصیت اصلی فیلم همزمان با ادرار کردن در آب، آرزو می‌کنند و آرزویشان برآورده می‌شود.

در کنار فیلم «تعویض»، فیلم «خماری 2» ساخته می‌شود که ظاهرا صرفا یک فیلم کمدی بسیار بامزه و سرگرم کننده است.

در تمام فیلم یک مونولوگ با این مضمون وجود دارد که همه شخصیت‌ها یک شیطان غالب در درون خود دارند، یک تفکر شیطان‌پرستانه دیگر که به همان مالکیت شیطان بر جسم و روح انسان برمی‌گردد.

«نیکولاس دوپلسیس»، محقق در نمادهای فراماسونری و شیطان پرستانه بر این عقیده است که شیطان پرستان هالیوود به بازیگرانی که نتوانند کنترل آنها را در دست بگیرند علاقه چندانی ندارند و انتخاب اولشان، بازیگرانی است که به نوعی با مشکلاتی چون اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند و این یکی از دلایلی است که بسیاری از این بازیگران آخر و عاقبت چندان مطلوبی ندارند.

«دوپلسیس» متذکر می‌شود: «چارلی شین» از جمله این بازیگران است، کمتر کسی است که نداند که او یک معتاد حرفه‌ای و دائم الخمر است. «کمپانی برادران وارنر» نیز در یکی از پروژه‌های سینمایی با او قراردادی بالغ بر 25 میلیون دلار امضاء می‌کند و در کنار آن مواد او را نیز در طول فیلمبرداری تأمین می‌کند.

این محقق آمریکایی تاکید می‌کند: به هیچ عنوان نمی‌توان باور کرد که هالیوود به شما اجازه دهد که در شوهای پرزرق و برق باقی بمانید و هر ساله 100 میلیون دلار به جیب بزنید و در عوض روحتان را به آنها نفروشید.

«دوپلسیس» در ادامه به «هیث لجر»، بازیگر فیلم‌های «کوهستان بروکبک» و نقش جوکر در فیلم «بتمن: شوالیه تاریکی» اشاره می‌کند و اینطور ادامه می‌دهد: «هیث لجر»، هرگز سابقه استفاده از مواد مخدر نداشت تا آنکه با کمپانی برادران وارنر قرارداد بست و تنها مدتی بعد در آپارتمانش در نیویورک درحالی که بر اثر استفاده بیش از حد کوکائین درگذشته بود، پیدا شد. 

دوپلیسیس معتقد است که عامل اصلی اعتیاد و سرنوشت غم‌انگیز «هیث لجر»، کمپانی «برادران وارنر» است که خیلی راحت این مواد را در اختیار بازیگرانش می‌گذارد.

او در وبلاگ خود نیز به این مطلب اشاره می‌کند و عنوان می‌کند: در حقیقت زمانی‌که از طریق اخبار متوجه شدم که «لجر» برای بازی در فیلم «شوالیه تاریکی» با کمپانی «برادران وارنر» قرارداد بسته است، همان موقع با خودم گفتم که به زودی او به دردسر خواهد افتاد. «لجر» نابود شد، مواردی از این دست زیاد است آنچنان‌که ضروری می‌بینم که به زودی کتابی در این باره بنویسم.

«براد پیت»، یکی دیگر از قربانیان کمپانی «برادران وارنر» است که توانست خود را از این منجلاب نجات دهد.

او که 20 سال پیش در فیلم «مصاحبه با خون‌آشام» در کنار «تام کروز» خوش درخشید، این پروژه سینمایی را یکی از بدترین و تاریکترین خاطرات حرفه‌ای خود می‌داند چون به گفته خود در طول ساخت این فیلم بدترین بلاها را به سر خود آورده و گویی عقل در سرش نبوده است.

اگرچه او در مصاحبه خود هیچگاه به این مسئله که منظورش از بدترین بلاها چه بوده اشاره نکرد ولی با توجه به گفته‌های «دوپلسیس»، می‌توان در این باره حدس‌هایی زد.

فیلم «مصاحبه با خون‌آشام» داستان خون‌آشامی است که داستان زندگی‌اش را برای یک روزنامه‌نگار تعریف می‌کند.

اگرچه «براد پیت» تاکنون به صراحت اعلام نکرده که یک شیطان پرست است ولی چند سال پیش در یکی از مصاحبه‌‌هایش اینگونه عنوان کرد: من در یک محیط بسیار مسیحی و سالم و خانواده‌ای دوست‌ داشتنی بزرگ شدم ولی در همان فضا پارامترهایی وجود داشت که برای من قابل درک نبود. من با تردید به آنها نگاه می‌کردم. این تردید تا زمان بزرگسالی با من همراه بود تا آنکه با چیز جدیدی آشنا شدم و آن شیطان پرستی بود که به خوبی جوابگو بود.

«جانی دپ»، دیگر بازیگر مطرح هالیوود با آنکه همواره یک انگشتر اسکلت نشان (یکی از علائم شیطان پرستی) در دست دارد که هیچگاه آن را از خود جدا نمی‌کند ولی تاکنون به صراحت به این موضوع اعتراف نکرده است.

 

 

با اینحال او از جمله بازیگرانی است که نامش در بسیاری از لیست‌هایی که از اسامی هالیوود‌های شیطان پرست منتشر شده، موجود است و دلیل آن حضور او در برخی میهمانی‌های شیطان پرستان و دوستی با افرادی است که به صراحت به شیطان‌پرست بودنشان اعتراف کردند.

 

مطلب شائبه برانگیز دیگری که در مورد او وجود دارد، به چهار سال پیش برمی‌گردد، زمانی‌که دو مرد آمریکایی به نام‌های «چارلز جیسون بالدوین» و «جسی لیود میسکلی» به اتهام قتل سه کودک 8 ساله در یکی از محافل آئینی شیطان پرستان دستگیر و به حبس ابد محکوم شدند، «جانی دپ» یکی از چند نفری بود که نسبت به محکومیت آنها به شدت اعتراض کرد و حتی در یکی از برنامه‌های تلویزیونی شبکه سی‌بی‌اس آمریکا حاضر شد و از این دو تن حمایت کرد.

«لیندسی لوهان»، بازیگر و مدل آمریکایی که مشهور به دختر بد هالیوود است سال گذشته در کنار جنجال‌های زیادی که به خاطر اعتیادش به مواد مخدر و مشروبات الکلی به پا کرده بود با اعلام خبر شیطان پرست شدنش بار دیگر در صدر اخبار ایستاد.

او در یکی از مصاحبه‌هایش به صراحت اعلام کرد که یک کاتولیک به دنیا آمده و تاکنون نیز یک کاتولیک بوده ولی اکنون قصد دارد که یک کابالیست شود.

«بیانسه»، خواننده و همچنین بازیگر سینما که در فیلم‌هایی چون «پلنگ صورتی» و «دختران رویایی» ایفای نقش کرده است، یکی از کسانی است که تاکنون بارها به صراحت به شیطان پرست بودن خود اعتراف کرده و همواره در کنسرت‌هایش از نمادهای شیطان پرستی استفاده می‌کند.

 

 

او معتقد است، زمانی که روی صحنه می‌رود، یک روح شیطانی به نام «ساشا فیرث» او را تسخیر می‌کند.

«بیانسه» در این باره می‌گوید: زمانی که مردم با من ملاقات می‌کنند، انتظار دارند که ساشا را ببینند و حقیقتا هیچ کس مثل او نیست، او کارهایی می‌کند که من قادر به انجامشان نیستم، کمی پیش از آنکه اجرایم را شروع کنم، دستم را بالا می‌برم و از همان موقع است که احساس می‌کنم که چیزی در دورنم شکل می‌گیرد و زمانی که روی صحنه می‌روم، اینگار که روح در بدن ندارم به طوری که اگر پایم را ببرم و یا حتی از بلندی به پایین پرت شوم به هیچ عنوان احساس نمی‌کنم، فوق‌العاده نترس می‌شوم و هیچ کدام از اعضای بدنم را حس نمی‌کنم.

مدونا، لیدی گاگا و ریحانا،خواننده، مدل و بازیگران هالیوودی از دیگر کسانی هستند که به طور آشکار با علائم شیطانی در برابر دید عموم ظاهر می‌شوند.

مدونا

 

                                      لیدی گاگا

لیدی گاگا

بنا براین گزارش، ساتانیسم، کابالیسم و ایلومیناتی و ... همه و همه فرقه‌هایی از شیطان پرستی هستند که امروزه نه تنها در آثار هالیوودی که در میان ستارگان این صنعت سینمایی به شدت رواج یافته تا آنجا که امروزه اخلاق‌گراهای غربی نیز به این مسئله معترفند و نسبت به آن ابراز نگرانی می‌کنند.


  • نرگس محمدی
  • فارس

نقد و بررسی فیلم world war z +تصاویر و فیلم / جلسه 34 روایت عهد

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
فیلم world war z  محصول سال 2013 امریکاست که در 3600 سالن اکران شد.200 میلیون دلار سرمایه ساخت این فیلم شد که به این ترتیب آن را به پر خرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای« زامبی‌ها » تبدیل کرده است. همچنین شش کمپانی بزرگ فیلمسازی در ساخت این فیلم مشارکت داشتند.این فیلم بر اساس کتاب تاریخ شفاهی جنگ زامبی‌ها نوشته Max Brooks ساخته شد و متیو مایکل کارناهال به عنوان فیلمنامه نویس تغییرات زیادی در آن ایجاد کرد.
به گزارش خبرنگار مصاف،  در جلسه سی و چهارم روایت عهد فیلم مذکور توسط استاد رائفی پور به نقد کشیده شد. 


در طول جلسه استاد رائفی پور ضمن نمایش سکانسهایی از فیلم و بررسی آنها پرداختند؛ فیلمی که به طور واضح‌تری به مهدویت و دجال مربوط میشود.
سینمای غرب جریان زامبی‌ها را به اسلام و بالاخص شخص حضرت صاحب الزمان تعمیم میدهد.
در این فیلم  تاکید زیادی روی عدد 12 شده است که با وجود مفهومی که از این عدد در ذهن غربی‌ها متبادر می‌شود لازم است توجه ویژه ای روی کاربرد عدد دوازده در فیلم جنگ جهانی Z  داشته باشیم.در رابطه با این موضوع در این همایش بخش هایی از برنامه  GB از شبکه FOX news  پخش شد که به خوبی نوع تفکر غرب را نسبت به مفهوم این عدد روشن می‌کند.در این برنامه سعی می‌شود به مردم قبولانده شود که ایرانیان منتظر دوازدهمین امامشان هستند و لازمه ظهور او ایجاد آشوب و جنگ در دنیا می‌باشد به همین دلیل ایران به دنبال دستیابی به تسلیحات هسته ای میباشد تا به وسیله آن در جهان آشوب به پا کرده و اسرائیل را نابود کند تا زمینه برای ظهور دوازدهمین امام مهیا شود.


آنچه در این بین در خور توجه است این است که کتاب مقدس(انجیل متی باب 27 آیات 50 تا 54، زکریای نبی باب 14 آیات 11 و 12 ،حزقیال نبی باب 37 آیات 10 و 11) به طور مستقیم به جریان زامبی‌ها به معنی  زنده شدن مردگان(رجعت) اشاره شده است.
منجی در این فیلم نیز به رسم بسیاری دیگر از فیلم‌های هالیوود سفید پوست، چشم آبی  و با چهره ای جذاب به تصویر کشیده شده است. البته ناگفته نماند که فقط این فیلم نیست که به زامبی‌ها پرداخته است. عنوان مهمترین فیلم‌های این عرصه به ترتیب ذیل است:
1968-شب مردگان زنده که باعث شد جریان زامبی‌ها به صورت جدی و منسجم وارد ادبیات سینمایی شود.
1978-Dawn of Dead
Day of the Dead-1985
Beetle Juice-1988
Shaun of the Dead-2004
28 Weeks later-2007
I am Legend-2007
Zombieland-2009
Resident Evil
The walking Dead-2010(سریال)
OZOMBIE-2011( نام این فیلم ترکیبی از زامبی و اُسامه بن لادن است که این نکته  با توجه به جریانی که بن لادن را منجی مسلمین می‌دانستند قابل تأمل است.)


به گزارش سایت سینمایی IMDB از سال 1966 تا به امروز 300 فیلم با حضور زامبی‌ها ساخته شده است که نیمی از این تعداد(حدود 185 فیلم ) بعد از سال  2001 میلادی ساخته شده اند. این تبلیغات و مانور دادن‌ها روی موضوع زامبی‌ها باعث شد که این موجودات در فرهنگ جهان رخنه کنند به طوری که  12 اکتبر را به عنوان روز جهانی زامبی نامگذاری کردند و همچنین عطری با رایحه جسد انسان برای در امان ماندن از خورده شدن توسط زامبی‌ها تولید شد!
ویژگی زامبی‌ها در این فیلم:
-از مرگ نمی‌ترسند
-آدم خوارند.
-مرضشان مسری است.
-زامبی شدن مرتبط با عدد 12 است.
-منشأ آن مشخص نیست اما به مسلمانان مربوط است.
شباهت با فیلم 2012:
-فرار با یک خودروی خراب کاروان
-محل نجات کشتی است.
-شروع جریان از هند(برهما رکشانا،ویشنو رکشانا)
-واقعه در نیویورک اتفاق می‌افتد(وطن دوم یهودیان)
-منجی مخصوص امریکاییها سیاهپوست است(استعاره از اوباما)
-استفاده از دختربچه به نشانه صلح
همچنین در این فیلم اشاراتی به فلسطین ،شرق آسیا و هند  نیز شد:
-وجود دیوار حائل(در تثنیه باب 28 و اشعیاء نبی باب 22 مستقیماً به دیوار حائل اشاره شده است،دیواری که مفهوم ذوالقرنینی دارد)
-بیشترین حجم مبارزه با زامبی‌ها در بیت المقدس
-دیالوگی از افسر موساد:هرچقدر جان انسانهای بیشتری را نجات دهیم با زامبی‌های کمتری مبارزه می‌کنیم(به این معنی که هر چه مردم بیشتری از
فلسطین وجود اسرائیل را بپزیرند و تابع شوند بنابراین کمتر میمیرند.)
-ابرها و پرچم‌های سیاه در افق
-سربازانی که چفیه سازمان فتح را بسته اند و با زامبی‌ها می‌جنگند.(سازمانی که موافق صلح با اسرائیل است)
اشاره به شرق آسیا و هند:
-کره جنوبی کشور موفق در زمینه اشاعه مسیحیت(30% مسیحی به خصوص پروتستانی)
-پیدا کردن راه نجات در جنوب شرق آسیا(زیرا امریکا از بین رفته است)
-اشاره عامل موساد به هند.
در پایان راه حل world war z برای در امان ماندن از خطر زامبی‌ها یا از دید سازندگان این فیلم بهتر است بگوییم «اسلام» در درجه اول جدی گرفتن هشدارهای اسرائیل است و بعد،بیمار کردن مردم دنیا با عرفان‌های نوظهور تا به سمت اسلام گرایش پیدا نکنند.

و حال باید از خود بپرسیم که ما لا اقل در زمینه فرهنگ کجا ایستاده ایم؟در مقابل  هالیوودی که با هزینه‌های سرسام آور صرفا برای تفریح و سرگرمی فیلم نمی‌سازد بلکه به دنبال تقویت جریان فکری صهیونیست و اسلام هراسی است.

ویدئو های نمایش داده شده در سخنرانی

دانلود فایل

شمارش عدد 12



دانلود فایل

ماشین کاروان



دانلود فایل

ماشین کاروان فیلم 2012



دانلود فایل

فرار از بام



دانلود فایل

12 ثانیه در آمریکا 5 دقیقه در کره جنوبی



دانلود فایل

رفتن از کره به سرزمین اشغالی


دانلود فایل

انفجار اتمی



دانلود فایل

جاسوس موساد



دانلود فایل

حمله به اورشلیم


دانلود فایل

حمله به هواپیما



دانلود فایل

قطع کردن دست سرباز صهیونیسم



دانلود فایل

خرابی شهر



دانلود فایل
واکسن

دانلود فایل

پایان فیلم




تصاویر نمایش داده شده در سخنرانی



تصاویر روز زامبی ها


http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(6).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(13).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(20).jpg

http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(1).jpg

http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(2).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(7).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(8).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(10).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(12).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(16).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(19).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(21).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(23).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(24).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(18).jpg

تصاویری از فیلم

http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(3).jpg

http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(17).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(5).jpg

دیوار حائل واقعی و نمایش داده شده در فیلم


http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(11).jpg
http://dl.masaf.ir/Ba-Ostad/Sokhanrani/Hamayesh-JonbeshMasaf/RevayateAhd/RevayateAhd-34/zombi%20(15).jpg


  • مصاف

سینمای جهان غرق در اندام فروشی زن

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

در سال‌های اخیر فیلم‌هایی با حداکثر عریانی و روابط غیر متعارف، راه به جشنواره‌های مدعی هنری و اکران‌های عمومی باز کرده است و به ویژه در قالب رقابتی ، فستیوال‌های مهمی چون «کن» را تحت الشعاع قرار داده است.

 

سینمای غرب امروزه در راستای سیاست های کارگزاران حکومت های سکولار و لیبرال دموکراسی و تسلط بزرگ سرمایه داران بر دولت ها ، به شدت در پی نمایش چهره ای عریان از زنان به منظور بهره برداری های مادی است . تا چند سال قبل اساسا فیلم های «پورنو» ویا حتی فیلم هایی با حضور زنان تمام عریان ، مسیر تولید و نمایشی غیر از پرده های عمومی داشت . و با اینکه  ساخت و فروش چنین آثاری تحت عنوان «صنعت پورنو» آزاد بود ، ولی شبکه نمایش آن متمایز بود ، درحالی که در سال های اخیر فیلم هایی با حداکثر عریانی و روابط غیر متعارف ، راه به جشنواره های مدعی هنری  و اکران های عمومی باز کرده است و به ویژه در قالب رقابتی ، فستیوال های مهمی چون «کن» را تحت الشعاع قرار داده است . مثلا سال گذشته بهترین فیلم این جشنواره ، اثری در این زمینه بود . در واقع سینمای غرب در زمینه نمایش چهره زن تحت عنوان آزادی او ، به شدت سقوط کرده است . دیگر از درام های خانوادگی گرم و جذاب و فیلم های پرکشمکش قهرمان پرداز در محیط های هنری کمتر خبری هست . عموم آثار پذیرفته و بعضا جایزه برده فستیوال های هنری را فیلم های با کشمکش های جنسی و آنهم «همجنس ها»  تشکیل می دهد . 

مقام معظم رهبری فرموده اند : «ظلمى که در فرهنگ غربى به زن شده است و برداشت غلطى که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بى‌سابقه است. ... شما امروز، در داستانها، در رمانها، در نقاشیها، در انواع کارهاى هنرى نگاه کنید، ببینید با چه دیدى به زن نگریسته مى‌شود؟ ....»

نمایش فیلم «آبی گرمترین رنگ است» در فستیوال کن 2013 و عجیب تر ، انتخاب آن به عنوان بهترین فیلم ، نشاندهنده نگاه به شدت ارتجاعی به زن دارد . فیلم مذکور در لوای دفاع از «همجنس گرایی» و «احترام برای حقوق زنان منحرف» ، بیشترین تایم اثر را به نمایش صحنه های بی پروای معاشقه دو زن اختصاص داده است تا آنجا که حتی صدای برخی از طرفداران کانون خانواده در غرب را هم درآورد . اما فیلمساز مدعی (و داوران طرفدار فیلم) در واقع به بهانه دفاع از آزادی زن ، حداکثر تجارت و سودجویی را به کار برده اند .

این فقط کن 2013 نبود که با اوج بدن نمایی زن به پایان رسید بلکه دیگر فستیوال ها نیز به دنباله روی از کن پرداختند . چند فیلم اسکاری 2014 از جمله فیلم «او» ، «باشگاه خریداران دالاس» و ... یا برنده جشنواره ساندس 2014 یعنی «درحال حاضر دیدنی و جذاب» از جمله چنین آثاری بودند که در زمره فیلم های هنری قرار گرفتند . متاسفانه حتی سینماگری مانند «وودی آلن» که روزگاری کمدی های او مردم کشورش و جهان را به وجد می آورد و از عمق لازم برخوردار بود نیز برای عقب نماندن از قافله و موج حاضر به ارایه فیلمی مانند «یاسمین آبی» روی آورد . البته اسکار با سه نامزدی و گلدن گلوب با جایزه اصلی سعی کردند تا او را در همین دایره حفظ کنند  . تثبیت وضعیت فعلی و سرمایه گذاری کمپانی ها و حمایت فستیوال ها از این  موج نشان می دهد که بیش از پیش زن در مقام کالا و وسیله کام جویی و لذت بخشی مردان مورد اهتمام است  .

سینمای ما ، سینماگرانمان و کلیه دست اندرکاران عرصه هنرهفتم در کشورمان (خصوصا زنان بازیگر) باید افتخار کنند که درچنین سینمای پاکی فعالند . نسل اولی های اهل سینما فضای قبل از انقلاب را به خوبی بیاد دارند . امروزه علیرغم بسیاری از ضعف های حاکم بر سینمایمان اما حضور در این وادی غرور انگیز است . امروزه دیگر در سینمای ما زن برای برانگیختن شهوت مردان به تصویر کشیده نمی شود ، (اگرچه تلاش های مذمومی در سالهای گذشته صورت گرفته است)  بلکه شخصیت ، افکار ، روح و روان ، انگیزه ها و تاثیر اجتماعی اش عامل نقش آفرینی در درام ها است . 

البته از موضعی آرمانی و در حد انتظار و لیاقت زنان انقلابی ،  سینمای ما نتوانسته تصویر کامل و درستی از زن مسلمان ایرانی ارایه کند و لذا به زنان کوشا ، فداکار ، جهادگر ، فعال اجتماعی ، کشاورز ، کارگر ، سیاستمدار و به طور کلی زنان در صحنه های مختلف جامعه مان  به شدت بدهکار است . معمولا در کشورهای تکان خورده سیاسی ، سینما در این زمینه ادی دین کرده است . مثلا سینمای شوروی بعد از انقلاب علیه تزار ،  با تصویر زن نمونه ای حزب کمونیست با عنوان «مادر» براساس رمان ایدئولوژیک ترین نویسنده این کشور ، به نقش مهم زنان در فروپاشی نظام قدیم تاکید می کند . همچنین بالیود با فیلم «مادر هند» ، فرانسه با «ژاندارک» ، ژاپن با سریال «سالهای دور از خانه» یا همان «اوشین» و ... نمونه هایی از سینمای باحضور قهرمانان زن به دنیا ارایه کرده اند ، اما سینمای ما هنوز که هنوز است از تصویر شمایل زنی که در سال های پس از انقلاب در کانون تحرکات مختلف و عرصه های رزم و دفاع از کشور ، تولید ، اداره و خانه سهم قابل توجهی داشته و دارد ، عاجز و درمانده است . با این حال باید  به سینمای کنونی بالید و متقابلا  توجه سینماگران کشورمان را به این واقعیت معطوف کرد که آنچه حاصل آمده از رهگذر وقوع انقلاب اسلامی  است ، باید سینماگری که حالا در این فضای آرامش بخش فارغ از آلودگی به هوس و چشم چرانی ، فیلم می سازد فراموش نکند که چه خون هایی فدیه این موجودیت شده است . اکنون وظیفه هر سینماگری است که   قدردان این مردم باشد  و خود را خادم این مملکت و زنان این جامعه بداند  . زنان انبوه کشورمان برای تحویل چنین فضا و شرایطی به سینماگران و به ویژه زنان فعال این عرصه ، از هیچ فداکاری و ایثاری کوتاهی نکردند ، متقابلا  انتظار رعایت حقوق معنوی شان را در زمینه اهتمام به فرهنگ ، باورها ، اعتقادات و شخصیت شان در درام ها ، نمایش ها ، فیلم ها و سریالها دارند  .

سینماگر ایرانی چنانچه به این نعمت موجود باور داشته باشد و چهره زن ایرانی را به درستی ترسیم کند بی شک حتی مورد توجه مخاطبان جهانی نیز قرار خواهد گرفت . با تمام تلاش مدیریت جهانی برای استفاده دنیایی از اندام و جسم زن ، اما مردم انبوه ممالک همچنان خانواده محور و زن را در قامتی منزه و با حیا و سالم می خواهد لذا آثاری با محوریت زن مسلمان که در فرم و ساختاری قوی و هنرمندانه ارایه شود حتما مورد اقبال مردم کشورها قرار خواهد گرفت ،  حتی فستیوال های خسته از عریانی و اندام فروشی زن ها نیز در برابر فیلم هایی قدرتمند با مضمون ارزش های زن ایرانی ، سر تسلیم فرود خواهند آورد ، در واقع  هم آنها هستند  که شرم زده وضع موجودند ولی فیلم های ما در صورت نگاهی اصیل به زن ایرانی  خط شکن وضع حاکم بر سینمای جهان تلقی خواهند شد ، رویکردی که  برای همه جذاب و پرکشش است .

مطلب را با سخنان مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می برم ، با این اطمینان که اگر سینماگران ما ، آثارشان را با این نگاه درباره زن دراماتیزه کنند ، درجهان نیز خواهند درخشید :  

  «این، یکى از آن میدانهایى است که ما در مقابل دنیاى استکبارى مدعى هستیم. من بارها به گویندگان و مبلغین قضیه‌ى زن عرض کرده‌ام: این ما نیستیم که باید از موضع خودمان دفاع کنیم؛ این فرهنگ منحط غرب است که باید از خودش دفاع کند. آنچه را که ما براى زن عرضه مى‌کنیم، چیزى است که هیچ انسان اندیشمند با انصافى نمى‌تواند منکر شود که «این براى زن خوب است.» ما زن را به عفت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بى‌حد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانى، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه - براى آن‌که چشم او لذت نبرد - دعوت مى‌کنیم. این بد است؟ این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آنهایى که زن را تشویق مى‌کنند که خود را به گونه‌اى آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانى خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین مى‌آورند و تذلیل مى‌کنند؟! آنها باید جواب بدهند. فرهنگ ما، فرهنگى است که انسانهاى والا و اندیشمند غرب هم آن را مى‌پسندند و رفتارشان همین‌طور است. در آن‌جا هم خانمهاى عفیف و سنگین و متین و زنهایى که براى خودشان ارزشى قائلند، حاضر نیستند خودشان را براى ارضاى غرایز شهوانى بیگانگان و هرزه‌چشمها وسیله‌اى قرار دهند».

  • فارس

نقدی کوتاه بر فیلم RoboCop 2014 / ناجیان غربی به تهران می آیند ! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)


ظاهرا این روزها سفر به تهران آنقدر برای ابرقهرمان های غربی ساده و جذاب شده است که کم کم پای تک تک آن ها به تهران باز می شود.

SupermanIran 

پس از سفر سوپرمن در زمان فتنه 88 به تهران و کمک به معترضین و بعد سفر بی دعوت تبدیل شوندگان (Transformers) به تهران و نابودی پایگاه هسته ای! اینبار نوبت به پلیس آهنی و دوستانش رسید تا وارد ایران شوند و تهران را نجات دهند!

Transformers

فیلم Robocop 2014، جدیدترین نسخه از سری فیلم های پلیس آهنی است که سعی در احیای مجدد این آهن پاره اسطوره ای غرب دارد!

Battlefield-3

خوزه پادیلا (José Padilha)، کارگردان این فیلم - که تنها چند فیلم نه چندان موفق در کارنامه کاری خود دارد- سعی کرده تا با به روزرسانی داستانی قدیمی و تزریق فاکتورهای سیاسی، روحی تازه در کالبد فیلم بدمد. اما به جرات می توان این اثر را پروپاگاندایی نخ نما و کاری بسیار ضعیف و بی ارزش دانست که حتی ارزش تماشا و تحلیل را هم ندارد، لذا به بررسی سکانس ابتدایی فیلم اکتفا می کنم.

Tehran-Freedom

شروع فیلم با نمایش سکانسی مضحک از عملیات "آزادسازی تهران" آغاز می شود!! در سال 2028، یک شرکت چندملیتی آمریکایی موفق به تولید روبات های نظامی شده که می توانند به جای سربازها در میادین نبرد شرکت کرده و از تلفات انسانی بالا جلوگیری نمایند.
اما در کشور آمریکا نظرات متفاوتی درمورد کاربرد و قابلیت این روبات ها وجود دارد. عده ای از سناتورها احتمال خطای نرم افزاری این روبات ها در برخورد با انسان ها را بهانه ای برای عدم استفاده از آن ها در آمریکا مطرح می کنند، از همین رو یک برنامه پرطرفدار به مجری گری پت نواک (با بازی ساموئل ال جکسون) تصمیم می گیرد تا با پخش زنده یکی از عملیات های مهم روبات ها، وجهه آن ها را در نظر مردم آمریکا تغییر دهد.

Icons

در این نمایش تلویزیونی روبات ها وارد تهران شده و شروع به کنترل موقعیت می کنند. تهرانی که حتی در سال ۲۰۲۸ هم شهری عقب مانده است و هنوز خوردن لبو و کله پاچه در آن رواج دارد. آن ها با اسکن مردم و بررسی شناسه هویت آن ها، از تروریست نبودن آن ها اطمینان حاصل کرده و امنیت را برقرر می کنند!
اما نکات مضحکی بسیاری در این سکانس وجود دارند که پرداختن به آن ها خالی از لطف نیست:
1- چگونگه این روبات ها وارد ایران شده اند؟! آیا بین ایران و آمریکا جنگی درگرفته که آن ها موفق به فتح تهران شده اند؟ (درباره این موضوع هیچ توضیحی ارائه نمی شود)
2- نام عملیات، "رهایی تهران" معرفی می شود. سوال این است که تهران از چه چیز رها می شود؟ آیا منظور حکومت ایران است؟ در این صورت چرا هیچ جنگ و درگیری میان نیروهای نظامی ایرانی و روبات ها دیده نمی شود؟ چرا شهر حالت عادی دارد و این کنترل، امری روتین معرفی می شود؟
3- روبات ها به زبان عربی به مردم تهران سلام می کنند و "السلام علیکم" می گویند! آیا آن ها هنوز متوجه نشده اند که ایرانی ها عربی صحبت نمی کنند؟ همچنین گفتن عبارت " قرین رحمت الهی باشید" هم بسیار مضحک است.

Control

4- گفته های مجری این برنامه هم در جای خود قابل تامل هستند:
- ماشینی که تو آمریکا ساخته شده و برای برقراری صلح و آزادی به دنیای خارج کمک می کنه. ‏در گذشته ای نه چندان دور، مردان و زنان آمریکایی جون خودشون رو برای نجات این مردم به خطر می انداختن. سرهنگ حالا نظر شما در باره ی این موضوع چیه؟ (از این صحبت ها می توان اینطور برداشت کرد که آمریکایی ها قبلا هم چندین بار برای نجات ایرانی ها! تلاش کرده اند!!)

Chek

سرهنگ:
- ‏خوب، ببین پت، توی عراق، افغانستان و ‏ویتنام ما کلی قربانی دادیم. ‏این اتفاق دیگه هرگز نمی افته. ‏از نظر آینده نگری نظامی این امر برای ما بسیار با ارزشه. ‏ما می تونیم به اهداف خودمون بدون از دست دادن
‏جون مردم آمریکا دست پیدا کنیم ‏و اینکه فکر می کنم، مردم با فهم و درک این کار مارو واقعا ‏ستایش می کنن.

Jelveh

پت نواک:
- ‏چرا که نه؟ ‏ اون ها (ایرانی ها) برای اولین بار تو زندگی هاشون ‏می تونن بزرگ شدن بچه هاشون ‏تو یه محیط امن و بدور از خطر تماشا کنن (یعنی ایرانی ها تا به آن روز در ترس و وحشت زندگی می کردند و محیط نا امن داشتند؟ منظور از ناامنی و خطر در ایران چیست؟ آیا پروژه ای جدید در کار است؟)

در ادامه کنترل روتین مردم، ناگهان عملیات با مشکلی جدی روبرو شده و با حمله انتهاری چند جوان ایرانی که با فریاد یا حسین و یا علی خود را روی روبات ها انداخته و آن ها را منفجر می کنند، به نبردی تمام عیار تبدیل می شود. درواقع این اتفاق تاییدی بر ادعای سناتورهای مخالف می شود و پروژه استفاده از روبات ها در آمریکا ممنوع اعلام می شود.

Entehari

ادامه داستان هم به پروژه ساخت روباتی ترکیبی (انسان- روبات) برای قانع کردن مردم آمریکا می پردازد و ماجرای الکس مورفی را به گونه ای دیگر روایت می کند.
روایتی نچسب و کسل کننده که فقط خاطرات خوب پلیس آهنی را در ذهن ها خدشه دار می کند...


  • نویسنده: محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

افول و صعود ستاره‌ها در هالیوود چگونه است؟! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

صنعت سرگرمی هالیوود همانگونه که گاهی با تبلیغات گسترده یک بازیگر نوپا را به شهرتی جهانی می‌رساند، برخی دیگر را نیز تنها به خاطر بعضی اعتقادات مذهبی، سیاسی و حتی گفتن یک جمله، از اوج شهرت به زیر می‌کشد.

 

صنعت سینمای هالیوود با قدمت بیش از یک قرن شاهد ظهور ستاره‌های بسیاری بوده و همواره این سوال مطرح بوده که راز موفقیت ستاره‌های هالیوود طی این سال‌ها چه بوده، تلاش بسیار؟ شانس زیاد؟ داشتن یکسری معیارها و قرار گرفتن در برخی چهارچوب‌ها و یا تن دادن به یکسری بایدها و نبایدها؟

*از شهرت یک فیل در سیرک تا ستاره‌ محوری در سینمای هالیوود

در اوایل قرن بیستم میلادی همزمان با افزایش تعداد مجله‌های زرد ، سردبیران این مجله‌ها به مرور به این نتیجه رسیدند که آنچه که بیش از همه مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار می‌گیرد نه داستان فیلم‌هایی است که قرا

 

ر است بازیگران در آنها بازی کنند بلکه پرداختن به زندگی خصوصی آنهاست. 

 

در همین دوران سیستمی در صنعت سرگرمی هالیوود بالاخص در بخش سینما و بعدها در بخش تئاتر شکل گرفت که «سیستم ستاره‌ای یا سیستم ستاره شدن» نام داشت.

شخصی به نام «پی.تی. بارنام»، پایه‌گذار این سیستم بود که از آن در نمایش‌های سیرکی خود استفاده می‌کرد و در این میان به موفقیت زیادی نیز دست یافت. بزرگترین ستاره‌ خلق شده توسط او «جامبو، فیل بزرگ» بود که مجسمه آن اکنون در یکی از خیابان‌های اصلی کانادا نصب شده است. کمی بعد اهالی هالیوود این سیستم را در سینما پیاده کردند و سود سرشاری نصیبشان شد.

 

پی.تی.بارنام

 

جامبو، فیل ستاره سیرک

*سیستم ستاره شده در سینمای کلاسیک/از تغییر چهره تا خلق هویتی جعلی

سیستم ستاره‌سازی روشی بوده که بیش از همه در سینمای کلاسیک هالیوود، از زمان تأسیس این سینما، رواج داشته است، روشی برای خلق، تبلیغ و در نهایت بهره برداری از ستاره‌های سینما.

استودیوها بازیگران جوان زن و مرد را انتخاب می‌کردند، تغییراتی براساس معیارهای زیبایی آنروز دنیا در چهره‌ آنها به وجود می‌‌آوردند و شخصیت‌ جدیدی برای آنها خلق می‌کردند، در بسیاری از موارد، نام فرد را عوض و حتی گذشته جدیدی را برای او جعل می‌کردند. 

از جمله افرادی که در سینمای کلاسیک هالیوود در چنین سیستمی خلق شدند، می‌توان به ««گری گرانت»، «جوآن کراوفورد» و «راک هادسون» اشاره کرد.

_گری گرانت/جوانی بدلکار برخاسته از خانواده‌ای از هم گسسته

 

«گری گرانت» سال 1904 با نام «آرچی لیچ» در خانواده‌ای از هم گسیخته متولد شد، او که مادرش در یک آسایشگاه روانی به سر می‌برد خیلی زود از مدرسه اخراج شد و همین امر باعث شد که او به پانتومیم و آکروبات و کمی بعد بدلکاری روی بیاورد. او در یکی از سفرهای نمایشی‌اش به ایالات متحده آمریکا، مورد توجه رؤسای کمپانی هالیوودی «پارامونت» قرار گرفت و کمی بعد «گری گرانت» خلق شد.

_جوآن کراوفورد/ بازیگری که دخترش مدعی است همه عمر مورد اذیت و آزار او  بوده

 

«جوآن کراوفورد» سال 1905 با نام اصلی « لوسیل فی لوسور» در تگزاس متولد می‌شود، او ابتدا یک رقاص بود که با برخی از کمپانی‌های تئاتر همکاری می‌کند ولی در این میان برای بازی در چند فیلم دسته دوم با کمپانی «گلدن مایر» قرارداد می‌بندد و در عرض چند سال با بازیگران درجه یک هالیوود وارد رقابت می‌شود.

«کرافورد» در زندگی شخصی‌اش به هیچ عنوان انسان موفقی نبود، آنچنان‌که در دوران زندگی‌اش 4 بار ازدواج می‌کند و در این میان رابطه خوبی با فرزندانش ندارد، دختر بزرگش کریستینا، پس از مرگ «گرافورد» کتابی با نام «مامی عزیزترینم» منتشر می‌کند و در آن مدعی می‌شود که تمام عمر از جانب مادرش به شدت مورد آزار فیزیکی و احساسی بوده است.

_راک هادسن/بازیگری که تمام عمر از نامی که برایش انتخاب شد،متنفر بود

 

«راک هادسن»، یکی دیگر چهره‌های مشهور سینمای کلاسیک هالیوود، سال 1925 با نام «روی هارولد جونیور» در خانواده انگلیسی در ایلینویز متولد می‌شود، کمی بعد پدر و مادرش از یکدیگر جدا می‌شوند و او با مادر و پدرخوانده‌اش زندگی می‌کند. او که اوایل جنگ جهانی دوم به عنوان مکانیک هواپیما در ارتش ایالات متحده آمریکا مشغول به کار بوده، پس از جنگ برای تحصیل در رشته بازیگری به لس‌آنجلس می‌آید ولی به خاطر نمره‌های پایین‌اش در دانشگاه پذیرفته نمی‌شود ولی ناامید نشده و در سال 1947 یکی از عکس‌هایش را برای «هنری ویلسون»، استعدادیاب هالیوود می‌فرستد و مورد توجه او واقع می‌شود، آنچنانکه کمی بعد «ویلسون»، نام «روی هارولد جونیور» را به «راک هادسن» تغییر داده و او را وارد صنعت سینما می‌کند، «هادسن» بعدها اعتراف می‌کند که همه عمر از نامی که برای او انتخاب شده بود، نفرت داشت. «هادسن» با بازی در چند فیلم متعلق به کمپانی «برادران وارنر» به اوج شهرت رسید.

در سیتم خلق ستاره در هالیوود تأکید اصلی بر تصویر بود و نه بازی، اگر چه گذراندن دو‌ره‌های فشرده بازیگری، آوا و همچنین رقص جزء لاینفک این پروسه بود. از بازیگران زن همواره انتظار می‌رفت که همانند زنان عالی‌رتبه جامعه رفتار کنند به عنوان مثال هیچگاه بدون آرایش چهره و مو و لباس‌هایی به روز از منزل خارج نشوند و بازیگران مرد نیز باید همواره در برابر عموم، همچون جنتلمن‌ها رفتار می‌کردند. در این سیستم بازیگران هنگام بستن قرارداد با استودیوهای مربوطه باید زیر چند بند مربوط به رعایت برخی موارد اخلاقی ر امضاء می‌کردند.

در واقع مدیران اجرایی استودیوها، آژانس‌های بازیگری، کارکنان بخش تبلیغات و ... با همکاری شخص بازیگر، دست به خلق یک شخصیت جدید می‌زدنند و در کنار آن با همکاری هم تلاش می‌کردند تا تمامی نقایص و زشتی‌های مربوط به سبک زندگی و حتی گذشته بازیگر را از دید عموم پنهان نگاه دارند تا به چهره و شهرت بازیگر در جامعه خدشه‌ای وارد نشود.

به عنوان مثال در زمان سینمای کلاسیک هالیوود که هنوز قبح روابط هم‌جنس‌بازانه از بین نرفته بود همواره تلاش می‌شد تا این دست از انحرافات اخلاقی بازیگران به شدت مخفی بماند و به همین خاطر ابزارهای تبلیغاتی بسیاری به کار گرفته می‌شد، از روایت داستان‌های مختلف درباره روابط رمانتیک بازیگران در زندگی زناشویی‌‌اشان گرفته تا انتشار عکس‌های خانوادگی مختلف از آنها.

البته در کنار مسئله هم‌جنس‌بازی بازیگران، تلاش می‌شد تا اعتیاد بازیگران  به مواد مخدر و الکل، طلاق و مشکلات اخلاقی آنها را، حتی با پرداخت مبالغ هنگفت به شاهدان و اجیر کردن افرادی برای گفتن چیزهای غیرواقعی، پنهان نگاه دارند.

سیستم ستاره محوری در سینمای هالیوود توانست تا به امروز به قوت خود باقی بماند و علت این امر چیزی نبود مگر توانایی این سیستم برای کشاندن تماشاگران به سالن‌های سینما. 

به دنبال شکست سیستم استودیویی در دهه‌های 50 و 60، سیستم ستاره محوری توانست تا اندازه زیادی به حفظ ثبات در صنعت سینمای هالیوود کمک کند، چون در چهارچوب چنین سیستمی تماشاگر همواره برای تماشای فیلم‌هایی که بازیگران محبوب‌شان در آنها ایفای نقش کرده بودند به سینما می‌آمدند.

از اواسط دهه 70 میلادی به بعد آژانس‌های استعدادیابی به شدت توسعه یافتند و به واسطه این آژانس‌ها بود که استودیوها و یا عوامل فیلم می‌توانستند برای نقش مورد نظر خود بازیگر پیدا کنند یا بازیگری می‌توانست نقش مورد علاقه‌اش را به دست آورد.

آژانس‌های استعدادیابی همچنین می‌توانستند به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر روند تنظیم برنامه زمانی تولید یک فیلم، تعیین بودجه فیلم و انتخاب بازیگر برای هر نقش تأثیرگذار باشند.

طی دهه 80 و 90 میلادی آژانس‌های استعدادیابی در فیلم‌هایی چون «شکارچیان روح»، «توتسی» و «لیگ خودشان» شکست خوردند و این مسئله به اعتبارشان ضرر زیادی وارد کرد. با این‌حال آژانس‌های استعداد یابی تا به امروز به کار خود ادامه داده‌اند تا آنجا که امروز می‌توان ردپای آنها را در فیلم‌هایی چون «بابای بزرگ»، «هپی گیلمور» و «پسر آبی» و «بیلی مدیسون» دید.

 این آژانس‌ها امروزه با در اختیار گذاشتن گروهی از بازیگران به یک پروژه سینمایی خاص، فروش فیلم در گیشه را تضمین کرده و به عبارت دیگر ریسک شکست در گیشه و یا کاهش سود حاصل از فروش فیلم را در قراردادی که با سازندگان فیلم می‌بندند، کاهش می‌دهند. 

 

فیلم شکارچیان روح

 *آنهایی که در لیست سیاه هالیوود حبس شدند!

لیست سیاه هالیوود در اواسط قرن 20 میلادی تشکیل شد و اسامی تعدادی از فیلمنامه‌نویسان، بازیگران، کارگردان، موسیقیدانان و دیگر اهالی صنعت سرگرمی هالیوود را در بر‌گرفت که به نوعی گفته‌ می‌شد این افراد فعالیت‌های یا اعتقادات مشکوک سیاسی دارند. این افراد به نوعی در هالیوود طرد می‌شدند و بسیاری از استودیوها از استخدام آنها سرباز می‌زدند.

یکی از این موارد متهم کردن افراد به همکاری داشتن با حزب کمونیست آمریکایی بود.

از اواخر دهه 40 و تا اواخر دهه 50 میلادی سخت‌گیری‌ها در این رابطه افزایش یافت و هرگونه تحقیق و تفحصی درباره این لیست کاملا بعید به نظر می‌رسید.

اولین باری که به طور علنی چنین لیستی تشکیل شد 25 نوامبر سال 1947 میلادی بود، یک روز پس از آنکه ده نویسنده و کارگردان از شهادت دادن در برابر کمیته بررسی فعالیت‌های غیرآمریکایی امتناع کردند و متهم به «توهین به کنگره» شدند. گروهی از مجریان استودیوها، که تحت حمایت «انجمن سینمای آمریکا» فعالیت می‌کردند، حکم اخراج این 10 نفر، که به «10مرد هالیوود» مشهور شدند، را اعلام کردند.

 

گروه موسوم به «10 مرد هالیوود»

در  22 ژوئن 1950 جزوه‌ای به‌نام «کانال‌های سرخ» منتشر شد که نام  151 نفر از فعالان حرفه‌ای هنر را در خود داشت و آنها را فاشیست‌های سرخ و هوادارانشان» می‌نامید. چیزی نگذشت که اغلب کسانی که از آنها نام برده شده بود به همراه گروه دیگری از هنرمندان از فعالیت در عرصه هنر منع شدند. با اینکه در سال 1960 «کرک داگلاس»، «دالتن ترمبو»، یکی از 10 مرد هالیوود که اظهار پشیمانی و توبه نکرده بودند را به‌عنوان فیلمنامه‌نویس فیلم‌های «اسپارتاکوس» و «مهاجرت دسته‌جمعی» معرفی کرد، همچنان تا سال‌ها بعد تعداد زیادی از افراد لیست‌ سیاه از هر گونه فعالیتی در حرفه خود منع شده بودند.

 

دالتن ترمبو: به نظر می‌رسد امروزه همه درباره دموکراسی صحبت می‌کنند و من این را نمی‌فهمم، دموکراسی چیزی است که باید برای آن زیست و مرد.

 

دالتون ترمبو در زندان

بعدها این لیست سیاه بسیار گسترش یافت و افراد بی‌شماری را دربرگرفت. برخی از این افراد مجبور شدند ضمن ابراز سوگند وفاداری، علیه همکاران خود شهادت دهند، که در میان آنها «الیا کازان» کارگردان مشهور،«باد شولبرگ» فیلمنامه‌نویس و «گری کوپر»، بازیگر  بدون ذره‌ای بی‌میلی شهادت‌هایی دادند که به بسیاری از هنرمندان آسیب رساند.

 

الیا کازان

آنها با همکاری یکدیگر گرایش‌های سیاسی هنرمندان را آن‌چنان تشریح می‌کردند که باعث شد بسیاری از هنرمندان حرفه‌ای برجسته و دوستان سابق‌شان مجبور به ترک آمریکا و رفتن به مکزیک و یا اروپا بشوند. به تدریج لیست سیاه، کسانی که هیچ فعالیت سیاسی‌ای نداشتند را نیز در برمی‌گرفت و در شهادت‌ها به دلایل خجالت‌آوری استناد می‌شد. یکی از شهود به خاطر داشت که «لایونل استندر»، که تا آن زمان در ده مجموعه تلویزیونی فعالیت کرده بود،در فیلمی سوت آهنگ «انترناسیونال» را زده است_ سرود «انترناسیونال» با روز جهانی کارگر در اولین روز ماه می عجین شده است_ «استندر»، که هیچ فعالیت سیاسی‌ای در سابقه خود نداشت، تنها به این دلیل، دیگر هرگز نتوانست در عرصه هنر فعالیت کند.

 

                                  لایونل استندر

29 جولای 1946 «ویلیام آر. ویلکرسون»،ناشر و پایه گذار نشریه سینمایی «هالیوود ریپورتر»، مقاله‌ای تحت عنوان «یک رأی برای جو استالین» منتشر کرد که در آن به طور مجدد اسامی عده‌ای از جمله «دالتون ترامبو»، «هاوارد کوچ» و «هنری میرز» را به عنوان طرفداران حزب کمونیست معرفی کرد.

سپتامبر همان سال، «ویلکرسون»، مقاله دیگری در ادامه مقاله «یک رأی برای جو استالین» منتشر کرد که در آن نیز از تعداد بسیار زیادی به عنوان کمونیست‌ها و طرفداران این حزب معرفی شدند. این لیست، لیست بیلی یا لیست سیاه بیلی نام گرفت.

 

مؤسس نشریه سینمایی هالیوود ریپورتر

65 سال بعد در سال 2012 میلادی پسر «ویلکرسون»، بابت نقش «هالیوود ریپورتر» در شکل‌گیری لیست سیاه هالیوود عذرخواهی کرد و علت اینکار پدرش را یک حس انتقام جویی از هالیوودی‌ها برای ناکام ماندن در داشتن یک استودیوی فیلمسازی بیان کرد.

اگر چه اکنون با گذشت سال‌ها دیگر چیزی به شکل اولیه لیست سیاه در هالیوود وجود ندارد ولی همچنان برخی از اهالی این صنعت سرگرمی در عین ادعاهای فراوان برای آزادی بیان و دموکراسی، به دلیل برخی اعتقاداتشان مورد خشم و نفرت سران هالیوود قرار گرفته و تا مدت‌ها در عرصه کاری تحریم می‌شوند.

*از طرد «مل گیبسون» برای ایراد سخنان ضد یهود تا بایکوت «شان استون» به خاطر مسلمان شدن

_مل گیبسون

 چند سال پیش، «مل گیبسون» به دلیل داشتن سرعت غیر مجاز و رانندگی در عین مستی توسط پلیس متوقف و تحت بازجویی قرار گرفت ولی در حین بازجویی با ادای جملاتی چون یهودیان عامل تمامی جنگ‌های دنیا هستند» و ... به خود برچسب ضد یهود زد که پس از آن علی‌رغم عذرخواهی به شدت مورد انتقاد رسانه‌های داخلی و خارجی و همچنین اهالی هالیوود قرار گرفت، تا آنجا که بسیاری از استودیوهای بزرگ هالیوود وی را تحریم کرده و بسیاری از هنرپیشه‌های یهودی هالیوود از جمله «جری لوییس» و «مایکل داگلاس» به شدت از وی انتقاد کردند.

 

 

تا مدت‌ها رسانه‌ها با «مل گیبسون» همانند فردی ناهنجار و برهم‌زننده آرامش جامعه برخورد می‌کردند و در این میان بسیاری از استودیوهای هالیوودی قردادهای قبلی‌اشان را با او لغو کردند و یا در پروژه‌های جدید به سراغ او نرفتند.

اگر چه «مل گیبسون» پس از آزادی از زندان تحت فشار اشخاص حقیقی و حقوقی بسیاری ضمن حضور در شورای ایالتی لس‌آنجلس، بار دیگر از یهودیان عذرخواهی کرد ولی در آخر سخنرانی‌اش بار دیگر یهودیان را گردانندگان اصلی هالیوود معرفی کرد.

_شان استون

«شان استون»، پسر «الیور استون»، فیلمساز جنجال‌برانگیز آمریکایی که برای ساخت یک مستند به ایران می‌آید، 25 بهمن سال 1390 در اصفهان به دین مبین اسلام، مذهب تشیع، مشرف می‌شود.

 

این هنرمند آمریکایی دلیل مسلمان شدن خود را اینگونه بیان می‌کند:حضرت محمد (ص) در زمانی که دنیا پر از کفر بود تمام مردم را با هم متحد کرد، من شجاعت و معرفت رسول خدا (ص) را می‌فهمم و به همین دلیل نیز مسلمان شدم.

کمی بعد «شان استون» که نام خود را به «شان علی استون» تغییر داده به آمریکا باز می‌گردد، هجمه تبلیغات علیه او آغاز می‌شود آنچنان‌که روزنامه  آمریکایی نیویورک پست در مطلبی عنوان می‌کند: مسلمان شدن «شان استون» در هالیوود با واکنش‌های منفی زیادی روبرو شده است.

«علی استون» نیز چند روز بعد در مصاحبه با روزنامه نیویورک پست، در این‌ باره گفت: من هم‌اکنون در حال تجربه یک دشمنی نژادپرستانه هستم، افراد زیادی در صنعت فیلمسازی هالیوود هستند که ابراز داشته‌اند که دیگر تمایل ندارند با من کار کنند و مطمئنم که از سوی برخی از افراد قدرتمند و صاحب نفوذ کنار گذاشته می‌شوم ولی تنها می‌توانم در جواب به آنها یک عبارت عبادت گونه ساده را بگویم: هیچ‌خدایی مگر خداوند یکتا وجود ندارد و محمد پیامبر و فرستاده اوست.


  • فارس

ماچوئیسم چیست و جایگاه آن در تمدن غرب کجاست؟! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
ماچوهای فرهنگی هالیوود، قهرمانان زیبارو، ابر انسان، با وجدان و منجی بقاء و حیات بشر بودند که به وسیله آنان تصویر افرادی همچون چگوآرای سوسیالیست در اذهان عمومی به حاشیه رانده می شد. بر این اساس کارخانه قهرمان سازی آمریکا سعی کرد تا با ساخت اسطورها همچون راکی و آرنولد ماچوئیسم فرهنگی را پدید آورد.
ماچوئیسم (Machismo گرفته شده از واژه ماچو (Macho) به معنی جاهل در ادبیات انگلیسی و نر در زبان لاتین می باشد.اگر چه این واژه امروزه در گفتار عمومی به معنای مرد گرایی، نرینه گری و جاهل مآبی مصطلح می باشد، اما با وجود ریشه لغوی تقریباً مشخص این واژه، استعمال این عبارت در سطوح و جهات مختلف را نمی توان دارای وجه یکسان و مشترک دانست.

امروزه تعریف غرب از ماچوها دارای ابعاد متفاوت روانشناختی، فرهنگی، اقتصادی و ... بوده و از این رو با توجه به ابعاد مختلف کاربرد عبارت و مفهوم ماچوئیسم سعی می شود به اهم موارد استعمال این عبارت در غرب اشاره شود.

ماچوئیسم از دید جنیستی

ماچوئیسم از دید جنسیتی دارای گرایشی مردانه است، همانطور که گفته شد این عبارت دارای ریشه لاتین به معنی "نر" و "نرینه" است. بر این اساس انسان غربی ماچوئیسم را غالباً در تقابل با "فمینیسم" که خواستگاه تفکرات افراطی زنانه و عموماً دارای ابعاد مردستیزانه و خانمان برانداز است، فهم نموده و معرفی می نماید.

بر این اساس استعمال مفهوم ماچوئیسم در امور فرهنگی و مسائل جنسیتی را می توان نوعی تفکر "برتری جویانه مردانه" نامید.

از این رو ماچوئیسم موجود در صحنه تفکرات جنسیتی انسان غربی از یک سو به نقش سنتی و عرفی مرد در خانواده تأکید دارد و از سوی دیگر به گونه ای افراطی نقش زن به عنوان مادر و اولین بالین پرورش نسل آینده را در حاشیه توصیف می کند.

بر این اساس پیدایش ماچوئیسم در دنیای تفکرات جنیستی انسان غربی را می توان دارای دو خاستگاه دانست:

1. خاستگاه سنتی:

جهان باستان در غرب بر پایه تفکرات مرد سالارانه شکل گرفت؛ ریشه این پیدایش به موضوعاتی مانند کشاورزی و جنگ بر می گردد، زیرا که در آن عصر جوامع بر دو پایه کشاوری و دامداری به عنوان منبع تأمین غذا و لشکر برای گسترش فضای حیات و حفاظت از فضای حیات خود استوار بودند، ارکانی که لازمه آن داشتن نیروی انسانی مذکر (به خاطر توانایی فیزیکی بیشتر) بود. از سوی دیگر در آن دوران به خاطر سلطه سیاسی مردان و پیدایش حرم سرا و رواج چند همسری مردان، پیدایش نر سالاری یا مردسالاری غربی در قالب ماچوئیسم باستان این تمدن شدت بیشتری گرفت.

2. خاستگاه نو:

خواستگاه نو تفکرات جنیستی انسان غربی را می توان در پیدایش فمینیسم در غرب دانست؛ فمینیسم که نخست برای احقاق حقوق زنان و اجتناب از داشتن دید ابزاری موجود در غرب به جنش مونث و زنان ظهور کرد، پس از اندک زمانی مبدیل به فرقه ای خانمان برانداز در غرب گردید و موجبات ظهور تفرکرات ضد خانواده در این تمدن گردید.

فمینیست ها بالاخص با برپا کردن اعتراضات موسوم به "مارش فاحشگان" در کانادا خطی و مشی مفسدانه ای در پی گرفتند.

فمینیست ها با استفاده از تعابیری همچون:

  • بدنم مال خودم است.
  • من چرا باید پاسخگوی عقده‌های جنسی مردان باشم.
  • اگر آنان از دیدن اعضایی از بدن من تحریک می شوند، مشکل از خودشان است نه من.
  • شکم من مال خودم است
  • ...

بر ترویج بی بند و باری، خانواده ستیزی و اشاعه فحشاء و فساد اخلاقی تأکید ورزیدند. این تندروی فمینیست ها موجب شد تا در پار ای از جوامع غربی مردان، تفکرات زن ستیزی و یا برتری جویی غیر عادی بروز کند. از همین رو ماچوئیسم معاصر برای مقابله با این تفکر شکل گرفت و موضوعیت پیدا نمود.

ماچوئیسم معاصر با تکیه بر یک خاستگاه سنتی که متکی بر توان جسمانی مردان بود پدید آمد و بدنبال شیوع تفکرات فساد برانگیز فمینیستی در غرب، با تکیه بر برتری مردان و شعار بازگشت زنان به جایگاه سنتی خود، گسترش پیدا کرد.


ماچوئیسم از دید روانشناسی

ماچوئیسم در مباحث روانشناختی در ردیف اختلال های شخصیتی"personality Disorders" با عنوان اختلال شخصیت نمایشی"Histrionic Personality Disorder" آورده می شود.

روانشناسان، افرادی که دچار گسست هویت هستند و سعی می کنند با ساختن هویت دوگانه یا چندگانه خود نظر و توجه دیگران را جلب کنند، مبتلا به شخصیت نمایشی می دانند. آنان معتقدند که این افراد سعی می کنند با طرح مسائل تابو شکنانه و عجیب خود را مطرح کنند. از نظر علم روان شناسی مبتلایان به این اختلال سعی می کنند با تعریفی واهی و یا تحسین اعجاب برانگیز از خود، توجه دیگران را جلب کنند.

از این روست که پاره ای از آنان ماچوئیسم را به علت تعریف اغراق آمیز از جنس مذکر متهم به عشوه گری جنسی و ابتلای شخصیت نمایشی می کنند.

در حقیقت آنان معتقدند که ماچوئیسم برخواسته از تفکرات مردسالارانه است و مبتلایان به آن سعی می کنند با تاکید بر جنسیت خود و بروز نوعی ناسازگاری جنیستی، به زعم آنان به "عشوه گری" بپردازند تا بدین وسیله توجه دیگران را جلب کنند.

با این وجود امروزه این نوع نگرش روانی در انسان غربی، مرز مردانه را در هم نوردیده و ماچوهای زن را نیز به این عرصه وارد ساخته است.

ماچوئیسم در عرصه نظامی

عمر حضور ماچوئیسم در عرصه نظامی به قدمت پیدایش مسائل نظامی و جنگی در غرب است. ماچوئیسم نظامی در غرب نخست به دلیل توانمندی فیزیکی جنس مذکر، در این عرصه موجودیت پیدا کرد. بروز ماچوئیسم در عرصه نظامی فقط محدود به توانایی جسمانی و فیزیکی جنس مذکر نیست، بلکه ماچوئیسم ابعاد نوین و مدرنی نیز دارد.

از این رو اسباب پیدایش ماچوئیسم در عرصه ی نظامی را نیز باید در دو سطح سنتی و مدرن بررسی کرد:

1. سنتی:

از جمله دلایل اولیه ی پیدایش ماچوئیسم دئر تمدن غرب، حضور انسان غربی در مسائل نظامی بر پایه نیروی انسانی مذکر بوده است.

از این رو با سیر جامعه غربی از حالت پراکنده به یکجانشینی و پیدایش روستاها و دهکده ها به عنوان نخستین تجمع های اجتماعی و بسط نیازهای بشری از حالت فردی به اجتماعی، نیاز به امنیت در جامعه ی نسبتا وحشی غرب نیز گسترش یافت و مسبب شد تا نخستین واحدهای نظامی توسط مردان پدید آید و به عبارتی ماچوئیسم سنتی در عرصه امور نظامی غرب شکل گیرد.

2. مدرن:

اما ماچوئیسم نظامی مدرن در غرب بر خلاف ماچوئیسم نظامی سنتی، بر محوریت توانایی های فزیکی و جسمانی شکل نگرفته است.

به عبارتی ماچوئیسم نظامی مدرن در غرب بیشتر از اینکه مرهون و مدیون مسائل نظامی و کاربردی باشد، مربوط به مسائل اخلاقی است.

در حقیقت ماچوئیسم نظامی مدرن در غرب پیدایش خود را مدیون شیوع همجنس گرایی و آزار و اذیت جنسی است؛ چرا که در دهه های اخیر، عمده جوامع غربی حضور زنان و همجنس گرایان را نیروهای مسلح امری لازم و ضروری دانسته و از این رو کادر نظامی سنتی نیروهای مسلح این کشورها به مقابله با ورود زنان و همجنس گرایان به نیروهای مسلح کشورهایشان پرداختند.

بر این اساس جنگجویان غربی که ورود زنان و همجنس گرایان را عامل اغتشاش و از بین رفتن همیت و توان جنگی نیروهایشان معرفی می نمایند.

در مجموع ماچوئیسم نظامی مدرن با وجود تمام تلاش ها به موفقیت چندانی دست نیافت، به طوری که امروزه شاهدیم بزرگترین چالش درون سازمانی ارتش آمریکا، آزار و اذیت های جنسی در داخل واحدهای نظامی این کشور است و از سوی دیگر حضور همجنس گرایان در ارتش آمریکا و کشورهای غربی روند روز افزونی پیدا نموده و بدل سازی زنان در مقام جنگجویان تمام عیار، پروژه ای ویژه از برای هالیوود محسوب می شود.

ماچوئیسم در عرصه فرهنگ

ماچوئیسم در عرصه فرهنگ تمدن غرب با سایر تعابیر گفته شده متفاوت است.


ماچوئیسم در حوزه فرهنگ غرب بیشتر به معنی شبیه سازی اسطوره های سیاسی است. می توان ریشه اصلی این حوزه ماچوئیسم را در دوران جنگ سرد یافت؛ دورانی که غرب سوسیالیست به رهبری شوروی به شدت مشغول صدور ایدئولوژی و مبانی فکری کمونیسم بود و غرب لیبرال با رهبری آمریکا عملاً در نبرد سرد در آفریقا، شرق دور و در نهایت آمریکای لاتین در شرف شکست قرار داشت.


بالاخص احتمال شکست جوامع لیبرالی وقتی شدت یافت که نیروهای ضد امپریالیسم موفق به اسطوره سازی از پاره ای فعالان غبر سوسیالیست خود شوند.


وجود چهره هایی همچون کاسترو و چگوآرا در آمریکای لاتین و کوبا موجب شد تا آمریکا علاوه بر سیل ایدئولوژی های ضد امپریالیستی با اسطوره های کاریزماتیکی روبرو شود که بیش از پیش به قلب مردمان نقاط مختلف جهان رسوخ پیدا می کردند.

از این رو آمریکا مجبور شد برای جلوگیری از افزایش محبوبیت این چهره ها، دست به شبیه سازی این قسم اسطوره ها در اذهان عمومی، با استفاده از قدرت نرم موجود در حوزه سینما زده و در حقیقت هالیوود را تبدیل به یک کارخانه تهیه و تولید ماچوئیسم فرهنگی نمایند.


ماچوهای فرهنگی تولید شده توسط هالیوود قهرمانان زیبا روی، ابر انسان، با وجدان و منجی بقاء و حیات بشر بودند که به وسیله آنان تصویر افرادی همچون چگوآرای سوسیالیست در اذهان عمومی به حاشیه رانده می شد.

بر این اساس کارخانه قهرمان سازی آمریکا سعی کرد تا با ساخت اسطورها همچون راکی، آرنولد و ... نوعی ماچوئیسم فرهنگی را پدید آورده و ذهن انسان غربی را با منجیانی با فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی اشغال نماید.

ماچوئیسم اجتماعی

یکی دیگر از ابعاد ماچوئیسم در غرب، ماچوئیسم اجتماعی است.

نمود ماچوئیسم اجتماعی در غرب را علاوه بر ژست های رایج سبک زندگی غربی، می توان در سطح خانواده مورد مطالعه و بررسی قرار داد؛ مبتنی بر تفکر انسان غربی، خانواده دارای یک حالت کلیشه ای بوده و از این رو مبتنی بر مبانی اجتماعی انسان غربی سه دسته است:

1. حالت زوج - زوج که متشکل از دو مرد همجنس گرا است؛ در این حالت ماچوئیسم بیشتر در ابعاد روان شناختی حضور پیدا می کند و افراد مشمول آن، مردان مبتلا به اختلال عشوه گری و شخصیت نمایشی "Histrionic Personality Disorder"هستند که گسست هویتشان موجب ایجاد چنین انحرافی در آنان شده است.

2. حالت زوجه - زوجه که متشکل از دو زن همجنس گرا است و در آن ماچوئیسم حضور مستقیم ندارد، اما می توان ماچوئیسم را دارای رابطه غیر مستقیم با آن دانست. ماچوئیسم جنسی به خاطر ذات مردانه خود با هر عنصر و فعل منحصراً زنانه(به استثنا افعال ذاتی همچون بارداری) ضدیت دارد و به عبارتی خود را در ضدیت با چنین مسائلی معرفی می کند. از این رو می توان بین ماچوئیسم و خانواده زوجه-زوجه رابطه ای غیر مستقیم به واسطه ضدیت متقابل قائل شد.

3. حالت زوج - زوجه یا همان حالت شوهر- همسر که تنها حالت شرعی، اخلاقی و حتی انسانی در بین حالات نامبرده است، این حالت مبتنی بر ارزش های بشری و سلامت اخلاقی شکل گرفته است. در حالت مذکور، ماچوئیسم سیر تاریخی پیچیده ای را طی کرده است. در دوران زن سالاری و چند شوهری انسان های اولیه تقریباً از ماچوئیسم خبری نبوده است اما با پیدایش عصر باستان و محوریت یافتن نقش مرد حول حفاظت از خانه و کشاورزی- دامداری، ماچوئیسم در قالب نظام خانواده مرد سالار ظهور پیدا می کند.


ماچوئیسم سیاسی

یکی دیگر از ابعاد ماچوئیسم در غرب، ماچوئیسم سیاسی است؛ ماچوئیسم سیاسی در غرب از گذشته تا کنون سیر و تحول پیچیده ای داشته است.


ماچوئیسم سیاسی در غرب همراه با نظام های شاهی، خانی، فئودالی و امپراطوری در قالب رابطه حاکم بر محکوم عجین و مانوس بوده.

امروزه و در سال 2013 میلادی عمده جوامع غربی در سیطره حاکمیت پادشاهان به سر می برند؛ پادشاهانی که اگرچه در بیشتر جوامع غربی از جنس مذکر بوده، اما بیش از اینکه جنسیت در حکومت آنها تاثیرگذار باشد، رابطه خونی اثر گذار بوده و در حقیقت اصل بر رابطه پدر- پسر یا برادر- برادری بوده است و پس از احراز رابطه توارث، جنسیت اثر خود را اعمال می نماید.


با این وجود در دنیای امروز که غرب بر کرسی دموکراسی و دموکراسی طلبی سوار و داعیه حقوق بشر غربی گوش جهانیان را پر نموده، ماچوئیسم سیاسی ابعاد پیچیده تری به خود گرفته است.

بر یان اساس غرب در فرایند ماچوئیسم سیاسی،‌ مدعی فراجنسیتی بوده و شایسته محوری و رقابت بین جنسیتی را فریاد می زند؛ رقابتی میان زن و مرد برای تبدیل شدن به ماچوهای سیاسی.


با این همه خواست ویژه "زنانه سازی سیاسی" و پرورش ماچوهای سیاسی زن در غرب امری تامل پذیر و قابل درنگ در رفتار شناسی استراتژیست های غربی می باشد.


  • مشرق

ممنوعیت ذکر نام خدا در فیلم‌های والت دیزنی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

«رابرت لوپز» یکی از دو آهنگساز انیمیشن «یخ‌زده» گفت: ذکر نام خدا و به طور کلی استفاده از مضامین دینی در محصولات والت دیزنی کاملا ممنوع است.

 

«رابرت لوپز» و «کریستین اندرسون_لوپز»، آهنگسازان ترانه برنده اسکار  Let It Go در انیمیشن «یخ‌زده»، محصول کمپانی والت دیزنی در مصاحبه با رادیو «نشنال پابلیک» فاش کردند که ذکر نام خداوند و به کلی استفاده از مضامین دینی و مذهبی در محصولات والت دیزنی ممنوع است.

«کریستین اندرسون-لوپز» گفت: استودیوی والت‌دیزنی یکی از تنها مکان‌هایی که شما در رابطه با مسائل دینی محدودیت دارید، استفاده از کلمه خدا نیز در اینجا ممنوع است. البته شما در خود والت‌دیزنی می‌توانید اسم خدا را بیاورید ولی نمی‌توانید از آن در فیلم‌ها استفاده کنید.

به نظر می‌رسد که مصاحبه این زوج هنری، بار دیگر اعتراض مسیحیان به محصولات والت دیزنی را برانگیزد. آنچنان‌که کمی پیش برخی از کلیساها و همچنین مسیحیان مؤمن نسبت به نمایش انیمیشن برنده اسکار «یخ‌زده» اعتراض کرده و این انیمیشن را تبلیغ تمایلات هم‌جنس‌بازانه خوانده بودند.

در ماه مارس کشیشی به نام «کوین اسوانسون» در بیانیه‌ای اعتراض‌آمیز، انیمیشن «یخ‌زده» را یک فیلم بسیار شیطانی» و کمپانی «والت دیزنی» را یکی از طرفداران سرسخت هم‌جنس‌بازان در آْمریکا که به صورتی سازمان یافته فعالیت می‌کند، نامید.

  • فارس

نقدی بر فیلم 300 ;ظهور یک امپراطوری مجعول از قلب هالیوود‬ +فیلم و تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
نوآم مورو کارگردان اسرائیلی این فیلم سابقه چندانی در سینما ندارد؛ اما آگهی‌ساز شناخته شده ای است. تاریخ، قصه و روایت گری هر دو فیلم بسیار حقیر و غیر سینمایی است با این شباهت که دوگانه 300 چهار چوب دراماتیک بسیار جذابی ندارد و صرفا کلیت درام بر یک چالش شبه حماسی تنگ نظرانه تاکید دارد.
روزهای پایانی اسفند 92 قسمت دوم فیلم 300 در سینماهای سراسر جهان اکران شد. اما تفاوت شرایط اکران این فیلم با قسمت قبلی در این است که از موج اعتراضات گسترده ایرانیان نسبت به مخدوش کردن تاریخ و چهره تمدن پارسی خبری نیست. برای ما ایرانیان سنت شکنی هفت سال پیش هالیوود بدل به یک عادت شده که در چند سال اخیر شاهد آثار ضد ایرانی همچون قسمت نخست فیلم 300، اسکندر، شاهزاده ایرانی، غیر قابل تصور (Unthinkable )و بیشمار سریال توهین آمیز نظیر میهن (Homeland) باشیم.

نگاهی به فیلم 300 خیزش یک امپراطوری 

اگر طرفدار تئوری توهم توطئه نباشیم باز هم در خوشبینانه ترین حالت می توان نوشت که قسمت نخست 300 بر اساس تئوری محور شرارت جورج بوش (رئیس جمهور پیشین ایالات متحده)ساخته شد. شاید این سئوال مطرح شود موضوع محور شرارت خواندن ایرانیان چه ارتباطی به فیلم 300 می تواند داشته باشد. برای یافتن پاسخ این سئوال کافیست آثار ضد ایرانی که در چند سال اخیر ساخته شده را مرور کنیم تا جنبه های سیاسی ساخت فیلم های سیاسی  نظیر 300 روشن شود. مجموعه آثاری نظیر 300، اسکندر و شاهزاده ایرانی، بربریت اجتماعی را به قوم پارس در تاریخ باستانی نسبت می دهد و آثاری نظیر آرگو، سریال میهن، بسط تروریسم جهانی را در دوران معاصر به قومیت ایرانی وصله می کنند. اگر منظرگاه تحلیل هایمان در نسبت با دو گانه 300 در گام نخست اجتماعی باشد در خواهیم یافت قسمت نخست 300  عامدانه می خواهد ریشه های اجتماعی مردم در دوران باستان را به بربریت نسبت دهد تا تصویر اجتماعی که آرگو و سریال مهین در شرایط کنونی به تصویر کشیده اند، توجیه شود.

***اما 300 خیزش یک امپراطوری!  
چنین تولیداتی کنشی عادی از جانب کمپانی های هالیوودی نسبت به ایران و ساکنان پارسی آن به شمار می رود. تصویری که فیلم 300 از سپاه ایران در جنگ با یونان نشان دهد تصویر مخدوشی است و صد افسوس که موج اعتراضات و جنجال های سال 2007 به سطح صفر واکنش، در شرایط کنونی رسیده است. از طرفی موج جنجال های 2007  بود که فیلم حقیر و کوچک 300 را در دنیا به شهرت رساند تا به فروشی نیم میلیارد دلاری( 456 میلیون دلار) در خارج از آمریکا دست پیدا کند و در داخل آمریکا فروشی معادل نصف در آمد جهانی نصیبش شود.
 
تازه ترین نسخه جدید 300 خیزش یک امپراطوری دنبالچه داستان اول نیست بلکه روایت دیگری از لشگر کشی ایران هخامنشی به یونان پس از نبرد ترموپیل است. از روای فیلم، همسر لئونیداس فرمانده 300 اسپارتی، می شنویم که خشایار شاه پس از مرگ پدرش- داریوش اول -  توسط تمیستوکل (فرمانده یونانی ها) در نبردی دریایی  به بیابان های اطراف سیستان می رود و پس از دلدادگی با اهریمن به صورت خداشاهی اغواگر باز می گردد تا از یونانیان انتقام بگیرد. پس از بازگشت خشایار، آرتمیس سردار نیروی دریایی ارتش ایران شبانه تمام درباریان بدخواه خشایار شاه را به قتل رساند تا حکومت ایران به یک دیکتاتوری شیطانی گرفتار شود.

نگاهی به فیلم 300 خیزش یک امپراطوری

***جعل مسلم!
با استنادهای فراوان به پژوهش های محققان فرنگی تاریخ  می دانیم روایت 300 در هر دو نسخه جعل مسلم تاریخ است. آنچه که در این فیلم می بینیم به هیچ وجه تاریخ نیست بلکه روایتی تمثیلی است که به وقایع امروز نقب می زند و نبرد تمثیلی پارسیان و یونانیان سمبلی از جدال امروز ایران با غرب در سطوح سیاسی است. فیلم به صورت استعاری نشان می دهد  اگر سطح روابط ایران و یونان - به متخاصمانه منجر شود، دلیلش این است که یکی از تمدن ها از اداره سیاسی دموکرات برخودار و تمدن دیگر به دیکتاتوری دچار است. در واقع این پیام فیلم از دل نگرش های کاخ سفیدی بیرون می آید تا یک فیلم تاریخی (به زعم آمریکایی ها).  
آنچه در فیلم به شکل واضحی بدان اشاره می شود این است که نبرد سالامیس (نبرد دریایی ایران و یونان) داستان جنگ یک دموکراسی است با یک حکومت استبدادی.

نگاهی به فیلم 300 خیزش یک امپراطوری

موتیف تکرار شونده ای که از ملکه گورگو (همسر لئونیداس فرمانده سپاه 300 اسپارتی) بارها در طول فیلم می شنویم و با چنین توصیفی بردگان شیطان صفت  و خونخوار آرتمیس در تنگه سالامیس که (سمبلی از تنگه هرمز است) نبرد می کنند با یونانی ها. در مقابل یونانی ها خداشاه دیکتاتوری قرار دارد که فرامین شیطانی صادر می کند و زیر دستان موظف به انجام آن هستند. در مقابل تمیستوکل را در مجلس سنای یونان می بینیم که برای جنگ سالامیس ازسایر ایالات ها مدد می جوید. این فیلم با همین دستمایه ها نقب می زند به شرایط کنونی و مواجه دو تمدن غربی و تمدن ایرانی.


***دنبالچه ای بر گفتمان قبلی  
300 خیزش یک امپراطوری آخرین کتاب مصور نویسنده، نقاش و کارگردان فرانک میلر است، عنوان این کتاب خشایار شاه است. جلد دوم فیلم 300  آشکارا سعی می کند به تصویر سازی فیلم قبلی که ترکیبی از شکل و شمایل بازیهای یارانه ای و کتابهای مصور بود وفادار بماند، کارگردانی اثر به نوآم مورورو اسرائیلی سپرده شده که سابقه چندانی در سینما ندارد؛ اما آگهی‌ساز شناخته شده ای است. زاک اسنایدر (تهیه کننده) به همراه  کرت جانستاد (سناریست) سعی کرده اند که فیلم جدید تقریبا گفتمان فیلم قبلی را در مورد قدرت افزون پارسیان و حمله به غرب و تهدید هژمونی اش را در تمثیلی باستانی به نمایش درآورند.

اگر رویدادهای فیلم 300  را در چهارچوب متفاوتی مورد ارزیابی قرار دهیم؛ تاریخ، قصه، روایت گری هر دو فیلم بسیار حقیر و غیر سینمایی است با این شباهت که دو گانه 300 چهار چوب دراماتیک بسیار جذابی ندارد و صرفا کلیت درام بر یک چالش شبه حماسی کاملا تنگ نظرانه تاکید دارد. قسمت دوم به مثابه فیلم نخست روی داستان بسیار محدودی تاکید دارد. کلیت قصه دوم بقدری نازل است که تنها بروی چالش دو فرمانده سر سخت سپاه ایران، و سردار یونانی تاکید دارد. در قسمت نخست قهرمانان اصلی جان خود را از دست می دهند و به طرز غیر قابل باوری قهرمانان یونانی در کالبد تمیستوکلو اطرافیانش احیا می شوند.

نگاهی به فیلم 300 خیزش یک امپراطوری

مخاطب ایرانی می داند یونانی ها در نبرد سالامیس شکست می خورند اما فیلم با یک انحراف تاریخی، باز هم تاکید دارد که پیروز این نبرد، یونانی ها هستند. در قسمت دوم سیصد، انگیزش حمله تاریخی خشایارشاه به یونان انتقام مرگ داریوش اول است، در صورتی که به گواه تاریخ داریوش در نبرد با یونانی ها جان نسپرده است.
 
***تاریخ به ما چه می گوید؟
آنتونی پاگدن پژوهشگر ایتالیایی در کتاب جهان در جنگ (Mondi in guerra) در مورد جنگ های ایران و یونان در دوران خشایار شاه مطالب موثر و قابل استنادی را به نگارش درآورده است. او در این کتاب اشاره می کند که جنگ های ایرانیان و یونانیان ریشه اقتصادی داشت. ایتالیا (شهرکالابریا)نقطه ثقل ارتباط فرهنگی میان ایران و یونان باستان در زمان خشایارشاه بوده است و صنعت دریانوردی ایرانیان آنچنان توسعه یافته بود که خطوط کشتی ایرانی به ایتالیا رسیده بود. ایرانیان در زمان داریوش با یونانیان وارد داد و ستد اقتصادی کلان می شوند و بسیاری از جنگ ها و چالش ها بهانه  اقتصادی داشته است.

پس آنچه در فیلم مطرح می شود که علت نبرد نابودی دموکراسی یونانی ها بوده اشتباه تاریخی منحطی است که خط اصلی درام بر اساس آن طرح میشود. ضمن اینکه باید این موضوع را در نظر گرفت علت حمله خشایار شاه به یونان به دلیل کینه کشته شدن پدرش برای فتح یونان نبوده و استدلال های تاریخی که محتوای کتاب آنتونی پاگدن را در بر می گیرد به این ابهامات پاسخ می دهد.

تنها دلیل حمله  خشایار شاه  به یونانیان در تنگه  سالامیس، شکست ایران در نبرد سارد بوده است و خشایار شاه برای اینکه آبروی پدرش داریوش حفظ شود در دو جبهه ترموپیبل و سالامیس می جنگد. تمیستوکل نیز که به عنوان ژنرال یونانی نامش در  تاریخ ثبت شده است، پس از شکست سالامیس به دشمن یونانی ها و آتنی ها بدل می شود. آنتونی پاگدن در کتابش اشاره می کند آتنی ها و اسپارتها به وی افترا زدند که می خواهد خاک یونان را به ایرانیان بسپارید. پس از این تهمت تمیستوکل از  یونان گریخت و با کشتی به شهر افه سوس (در ترکیه کنونی) می رود  و در همین شهر با پسر خشایار شاه اردشیر اول ارتباط برقرار می کند و پسر خشایار به تمیستوکل اجازه می دهد که برای یک سال در افه سوس زندگی کند و  رسوم و زبان ایرانیان را یاد بگیرد. حتی تمیستوکل  وعده می دهد با همکاری ایرانیان  یونان را فتح خواهد کرد ولی تمیستوکل از دنیا می رود و موفق به این کار نمی شود. با استنادات به آنچه در کتاب پژوهشگر ایتالیایی آمده است آنچه در این قسمت دوم 300 مطرح می شود کذب محض است.


***زنان جنگو در تاریخ یونان و ایران (فمنیست های دلاور)  
در این فیلم به نقش همسر لئونیداس، ملکه گورگو، اشاره می شود که به کمک تمیستوکل می رود برای پیروزی در نبرد سالامیس. در صورتیکه چنین زنانی به هیچ وجه در تاریخ یونان نقشی نداشتند. برای نقض حقیقت فمنیستی سپاه یونان در قسمت دوم 300 می توان به گفته ارسطو اشاره کرد که گفت زن یک مرد ناکامل است. در فرهنگ عمومی یونان باستان سخن دیگری از ارسطو بخشی از فرهنگ عمومی و نگرش مردان به جایگاه اجتماعی زنان را در برمی گیرد ارسطو می گوید شجاعت زن، در اطاعت از مرد است.

نگاهی به فیلم 300 خیزش یک امپراطوری
 
برای همین وجود زنان جنگجو در فرهنگ یونان باستان را به هیچ وجه نمی توان باور کرد. حال وجود آرتمیس سردار نیروی دریایی ایران یک حقیقت تاریخی است چرا که در تاریخ ایران باستان مردان  ایرانی زنانی را می پسندیدند که به غیر از کردار نیک، گفتارنیک، پندار نیک، تحصیلات بالایی داشته باشند و با هنرهای جنگی آشنا باشند.

اگر به تاریخ ایران باستان مراجعه کنیم زنان جنگجو و دلاور در آن کم نبوده اند.حال آنکه نحوه اتحاد اسپارتها توسط ملکه گورگو  و اتحادش با تمیستوکل صورتی تمثیلی از نبرد سیاسی ایرانیان در شرایط کنونی با اتحادیه اروپا و ایالات متحده است. یعنی دو فرهنگ غربی، آمریکایی و اروپایی، که ریشه هر دو فرهنگ به یونان باستان باز می گردد، علیه تمدن پارسی متحد می شوند و ملکه گورگو به سمبلی آبکی از کاترین اشتون بدل می شود. از قسمت دوم سیصد می توان تفسیرهای سیاسی بیشمار برداشت کرد و این برداشت ها را باید بر عهده کسانی که فیلم را می بینند گذاشت.

*فیلم 300 طعنه به شرایط امروز می زند  
دو گانه 300 به نزاع های سیاسی و مواجه تمدن پارسی و یونانی در دوران امروز نقب می زند. واقعیتی که به تدریج پررنگ تر می شود و به مثابه دهه شصت و هفتاد میلادی که خواستگاه اغلب دشمنان قهرمان پیلتن آمریکایی از شرق اروپا و شوروی بود، امروز دشمن در فرهنگ هالیوودی یعنی مسلمانان و ایرانیان. تبلیغ غیر مستقیم با ابزار مسلط سینما با مضامین جنگی و محتواهای توخالی در چرخه هالیوود با این نگرش دروغین، دشمن سازی صد افزون می شود. در این مجموعه فیلم ها ملیت ها و قومیت هایی نقش دشمن را بازی کنند که دولتشان روابط خارجی تیره ای با آمریکا دارد.

اما حقیقت را باور کنید، نیزه تمیستوکل که با همراهی ملکه گورگو به سمت ایرانیان پرتاب می شود واقعیت تاریخی ندارد و کلیت اثر تمنیات سخیف سیاسی، سیاسیون در کاخ سفید را پاسخگو خواهد بود. البته اتنو سانتریسم قومیت آنگلوساکسون در سینما به صورت اگوسانتریسم متجلی می شود. در صورتی که اگر قدرت جهانی تولید و پخش جهانی فیلم داشتیم، باید فیلمی می ساختیم (رویایی که برآورده نخواهد شد) که بربریت باستانی به قومی نسبت داده شود که دست به کشتار وسیع سرخ پوست های بومی کشورش می زند نه کشوری که در 300 سال اخیر به هیچ سرزمینی حمله نکرده است. 

  • مشرق

ایران هراسی در یک سریال دیگر +تصاویر و فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در سریال اینتلیجنس که با محوریت فرماندهی سایبری آمریکا (Cyber command) به نمایش درآمد، ایرانی‌ها موفق می‌شوند طی یک عملیات اطلاعاتی که از زمان امام خمینی شروع شده، مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا را به عامل ایران تبدیل کنند.
آمریکایی‌ها از دیرباز به دنبال سربازی بودند که بتوانند بر آن تسلط داشته باشند تا فرمان‌های آنان را بدون چون و چرا در عملیات‌های مختلف انجام دهند. مقام‌های نظامی و امنیتی آمریکایی مدت طولانی است که به دنبال ساخت ربات سرباز با هوش مصنوعی یا طراحی و تولید سرباز سایبورگ هستند.

این نظریات و تلاش‌ها موجب شده است که نویسنده‌ها و فیلم‌نامه نویس‌ها ایده‌های جذاب و تخیلی برای خلق شخصیت‌های مختلف مانند پلیس آهنی و ... پیدا کنند تا بر پرده سینما به تصویر بکشند. بعضی از نویسنده_آینده‌شناس‌ها نیز سعی می‌کنند آینده‌ای را ترسیم کنند تا به نظام علمی جهت بدهند که به آن سمت حرکت کنند.



جان دیکسون (John Dixon) رمانی با همین موضوعات به رشته تحریر درآورده است که از آن موضوع سریال «Intelligence» گرفته شد تا مایکل سوئیتزمن (Michael Seitzman) این سریال را برای شبکه CBSبسازد. «Intelligence» از ماه ژانویه سال 2014 برای مخاطبین این شبکه پخش می‌شود.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

این سریال در ژانر علمی_تخیلی_اکشن ترسیمی از آینده‌ی نسل بعدی ماموران اطلاعاتی هوشمند intelligence که زیر نظر مرکز فرماندهی سایبری ارتش آمریکا usccخدمت می‌کنند، به مخاطبان خود ارائه می‌کند.

مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا جاسوس ایران بود + فیلم و تصاویر


ابَرکامپیوتری با قلب تپنده

داستان این سریال مربوط به پروژه‌ای به اسم پروژه clock work یا چرخه‌های ساعت است که تحت نظر فرمانده سایبری ارتش آمریکا خانم دکتر لیلیان استرند (Lillian Strand) با بازی Marg Helgenberger اداره می‌شود.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

در این پروژه یک ریزتراشه کامپیوتری را در مغز یک سرباز سابق نیروهای ویژه به اسم گابریل وان Gabriel Vaughn (گابریل یا جبرئیل که در زبان عبری به معنای «مرد خدا» است) با بازی جاش هالووی Josh Holloway که جهش ژنتیکی خاص دارد، وارد می‌کنند.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

این ریزتراشه می‌تواند سیگنال دریافت و ارسال کند. در این تراشه نرم‌افزارهای مختلفی نصب شده است که به گابریل این امکان را می‌دهد تا بصورت وای‌فای wifi به تمام وسایل الکترونیکی_کامپیوتری (دوربین مداربسته، اینترنت، ماهواره‌های مختلف در آسمان، مراکز مخابراتی، سرورهای کامپیوتر کشورهای مختلف...) متصل شود و با آنها تبادل اطلاعات و هک کند.

کسی که این ریزتراشه پیوندی را طراحی کرده دکتر شنندوا کسیدی Dr. Shenandoah Cassidy با بازی جان بیلینگسلی John Billingsleyاست؛

مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا جاسوس ایران بود + فیلم و تصاویر

پسر این دانشمند -نلسون- که به عنوان دستیار علمی به دکتر شنندوا کمک می‌کند، به جایگاه گابریل در زندگی پدرش حسادت دارد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

دکتر استرند یک مامور مخفی به اسم رایلی نیل Riley Neal با بازی Meghan Ory را از سرویس مخفی حفاظت ریاست جمهوری آمریکا به سایبرکام منتقل می‌کند تا گابریل را که ریزتراشه‌ای با هزینه ملیاردی در مغز خود دارد، از تهدیدهای خارجی و همچنین از بی‌پروایی‌های شخصی خودش در امان نگه دارد. البته او همکاران دیگری هم در این واحد سایبری ویژه دارد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

گابریل که فردی بسیار با هوش است در قامت یک مامور مخصوص سازمان مقابله با تهدیدات سایبری که سلاح مخفی آمریکا (یک سوپر کامپیوتر) را در مغز خود حمل می‌کند و نسل جدیدی از تلفیق انسان و کامپیوتر محسوب می‌شود، موظف است سیستم‌های مختلف را هک کند و برای محافظت از ایالات متحده در مقابل دشمنانش، از این قابلیت خود استفاده کند.

انسان سایبورگ

اصطلاح سایبورگ Cyborg به موجودی اطلاق می‌شود که علاوه بر اعضای طبیعی بدن، دارای ارگان‌های عملکردی مصنوعی هم باشد. این کلمه مخفف کلمات سایبرنتیک و ارگانیسم است. سایبرنتیک علم ارتباط ماشین با انسان است. این کلمه در دهه 1940 توسط نوربرت وینر به کار رفت.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

گابریل نیز در این سریال یک انسان سایبورگ محسوب می‌شود.انسانی که توانایی های مختلف جسمی و ذهنی‌اش از راه الحاق کردن تراشه‌ها، میکروچیپ‌ها، سنسورها و قطعاتی از این دست متحول شده و ارتقاء پیدا کرده است. انسان سایبورگ رؤیای بسیاری از محققان، نخبگان و عموم افراد تکنولوژیک زده غربی و شرقی است.

از تخیل تا واقعیت

با اینکه سریال «Intelligence» در ژانر فیلم‌های تخیلی قرار می‌گیرد اما در واقعیت نیز اقداماتی صورت گرفته که البته هنوز به نتیجه نرسیده است. تحقیقات رو به گسترش پنتاگون در علم اعصاب در سال‌های اخیر بشدت روی کاربردهای پزشکی، مانند تحقیق در زمینه درک آسیب‌های مغزی متمرکز بوده است، اما بخشی از کارهای انجام شده پنتاگون در این زمینه طی دهه‌های گذشته روی مفاهیمی بوده که به شکل موثرتری به جنگ‌های نظامی کمک می‌کند. سالهاست که مساله کنترل ذهن انسان‌ها براي آمريکا تبديل به يک رويا شده است که براي تحقق آن تلاش مي‌کنند که آسیب‌های جسمانی غیرقابل جبرانی را به سربازان داوطلب ارتش وارد کرده‌اند. غایت این پروژه‌ها این است که ذهن سربازان هدف تحت کنترل باشد؛ این گروه انسان‌ها حتی می‌توانند برنامه‌ریزی شوند تا جنایتی انجام دهند و پس از آن از عمل خود هیچ چیز به یاد نیاورند. این جنگ ساکت، توسط سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی روی سربازان و افراد ناشناس انجام می‌شود.

کاشت تراشه

اصلی‌ترین سازمانی که در حوزه انسان سایبورگ دست به تحقیقات عملی برای کاشت تراشه در موجود زنده (در نهایت انسان) زده است، دارپا است. "DARPA" مخفف "Defense Advanced Research Projects Agency" به معناي آژانس پروژه‌هاي تحقيقاتي دفاعي پيشرفته است كه به صورت مستقيم زير نظر وزارت دفاع آمريكا به فعاليت‌هاي خود مي‌پردازد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

دارپا سالانه نزدیک به 2 میلیارد دلار صرف تحقیق بر روی انسان‌ها برای به وجود آوردن یک فوق سرباز و یا نیروی پلیس فوق بشری می‌کند. دارپا درحال دست‌کاری ژن‌های انسان و کار کردن روی ژنوم آن‌ها می‌باشد. وزارت دفاع آمریکا به دنبال خلق سربازانی است که بدون هیچ ترس یا ندامتی بتوانند آدم بکشند و بدون خستگی بجنگد اما افق روشنی برای موفقیت و رسیدن به این اهداف شوم مشخص نیست.

سایبرکام در سریال «Intelligence»

ابتدا داستان با این موضوع شروع می‎شود که زن گابریل که مامور سازمان سیا است، برای یک ماموریتی در چند سال پیش داخل گروه تروریستی لشگر می‌شود و حتی در عملیات تروریستی بمبئی شرکت می‌کند و در قسمت‌ بعد در زمان حال به عنوان مامور مخفی در گروه تروریستی، در داخل آمریکا مجبور می‌شود دست به اقدام انتحاری ‌بزند! در سریال اینتلیجنس نیز همانند دیگر فیلم‌های هالیوودی مفهوم این جمله که «همه مسلمانان تروریست نیستند اما همه تروریست‌ها مسلمانانند» تبلیغ می‌شود و انگار جزو سیاست‌های رسمی فیلم و سریال سازی آمریکا شده است.

در هر قسمت «Intelligence» یک اتفاق تروریستی یا ضدمنافع آمریکا واقع می‌شود که باید گابریل به همراه رایلی به مقابله با آن بپردازند.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

حضور چینی‌ها از ابتدای سریال شروع می‌شود و تقریبا تا قسمت‌های پایانی فصل اول ادامه دارد و مرتب در تلاش هستند که بتوانند آن ریزتراشه را بدست آورند.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

البته در قسمت ابتدایی سریال چینی‌ها دکتر کسیدی را مجبور می‌کنند ریزتراشه‌ای که به دور از چشم سایبرکام تولید کرده را در مغز یک زن چینی که جهش ژنتیکی دارد به نام می‌چِن کاشت کند اما آن زن تحت اختیار چینی‌ها قرار نمی‌گیرد و به صورت مستقل برای بعضی مقام‌های آمریکایی اقدام به آدم کشی می‌کند. تقابل می‌چِن با گابریل، بُعدهای دیگری از داستان را بوجود می‌آورد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

در این سریال بخوبی نشان داده می‌شود که اکثر تکنولوژی‌های سطح بالایی که تولید می‌شود، در خدمت ویران کردن و کشتن انسان‌‎ها استفاده می‌شود.

گابریل که به این فناوری مجهز شده برای فرماندهی سایبری آمریکا خدمت می‌کند و جالب است که برای نشان دادن قدرت این سازمان نوپا، تقابل و تعامل با دیگر سازمان‌های امنیتی-نظامی ایالات متحده به تصویر کشیده می‌شود. آمریکایی‌ها در راستای عملیات روانی (علیه دشمن‌شان) و تبلیغات روانی (برای روحیه دوستان‌شان) سازمان‌های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی خود را بسیار قدرت‌مندتر، پیچیده و مرموزتر از آنچه که در واقعیت می‌باشند، نشان می‌دهند که «Intelligence» نیز از این قاعده مستثنی نیست و این قدرت را بصورت تقابل سازمان‌هایی مانند سیا یا ارتش با سایبرکام در این سریال به نمایش می‌گذارند.

قرارگاه فرماندهای سایبری آمریکا

اما سایبر کام واقعی چیست؟ در ماه می سال 2010 تقریباً یک سال پس از آنکه اوباما به قدرت رسید و چند هفته پیش از آنکه استاکس‌نت رسانه‌ای شود، یک سازمان جدید در آمریکا به وجود آمد که وظیفه آن تمرین دادن آمریکاییان برای حکومت بر اینترنتی بود که روزبه‌روز بیشتر شبیه به یک منطقه جنگی می‌شد. این سازمان "قرارگاه فرماندهی سایبری آمریکا" (USCYBERCOM) نام داشت.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

لوگوی قرارگاه فرماندهی سایبری ارتش آمریکا

این قرارگاه در مجموعه "فورت‌مید" (Fort Meade) مریلند واقع شده است. قابل ذکر است که این قرارگاه در ساختمان "آژانس امنیت ملی آمریکا" (NSA) قرار داشته و فرمانده آن به طور همزمان ریاست آژانس امنیت ملی را نیز برعهده دارد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

نمایی داخلی از قرارگاه فرماندهی سایبری آمریکا

مقامات بلند پایه دفاعی امریکا مدعی شده‌اند که هدف از تشکیل این فرماندهی، دفاع از شبکه‌های تحت حمله است و تاکید کردند که هدف آن نظامی سازی فضای مجازی نبوده و عملیات‌های این فرماندهی برای مقابله با تهدیدهای سایبری چین و ایران افزایش یافته است. این فرماندهی بخش‌های مشترکی با آژانس امنیت ملی امریکا نیز دارد.

ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش

دشمنان آمریکا در «Intelligence»

در این سریال کشورهای چین، روسیه، ایران و تا حدی کره شمالی را در چند نوبت دشمن‌های آمریکا (بخصوص در زمینه جنگ سایبری) معرفی می‌کند و در پایان هم پیروزی سایبرکام را در مقابل آنها می‌بینیم که توانسته‌اند جلوی حملات آنها را بگیرند. البته حضور چین و ایران بیش از بقیه کشورها در فصل اول پررنگ است که گویی مخاطب آمریکایی (و البته مخاطبین کشورهای دیگر) بعد از دیدن این سریال این دو کشور را بسیار قدرت‌مند در زمینه جاسوسی علیه کشور آمریکا می‌دانند و به دولت آمریکا این حق مشروع را می‌دهند که علیه دو کشور چین و ایران دست به اقدامات خصمانه بزند. تایید و تاکید بر اقدامات مداخله جویانه در دیگر کشورها نمونه دیگر از مولفه‌های این سریال به حساب می‌آید. برای مثال قسمت هشتم فصل اول مربوط به کشور بولیوی است که سازمان سیا برای اهداف بشردوستانه! از یکی از نامزدهای ریاست جمهوری بولیوی که فردی میانه رو! و دارای پایگاه مردمی است، محافظت می‌کند؛ و گابریل و رایلی باید جلوی خطرات این ماموریت سازمان سیا را بگیرند.

مثل همیشه باید به همه این دروغ اعلام بشود که آمریکا علاوه بر محافظت ار مردم و امنیت کشور خودش، همیشه نگران دیگر مردم جهان نیز هست و به عنوان کدخدای جهان و با نیت خیرخواهی و برای مصالح آنها، در امور دیگر کشورهای جهان باید دخالت ‌کند.

موضوعات فصل اول این سریال در کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان، سوریه، مکزیک، انگلستان، بولیوی... اتفاق می‌افتد. سریال «Intelligence» بسیار شبیه سریال 24 ساخته شده که در آن یک اقدام تروریستی در حال وقوع هست و شخص اول سریال جک باور یک تنه به مقابل تهدیدهای مختلف اعم از سلاح شیمیایی، میکروبی، هسته‌ای، ترور، بمب‌گذاری... می‌پردازد اما در «Intelligence» به جای یک نفر، دو نفر (گابریل و رایلی) اقدام به خنثی سازی عملیات تروریستی_سایبری می‌کنند.

فصل اول «Intelligence» در مقایسه با فصل اول سریال 24 ضعیف‌تر است و در بعضی قسمت‌ها زود حوصله مخاطب را سر می‌برد و دیگر هیجانی برای دیدن ادامه آن وجود ندارد. البته جلوه‌های بصری نقطه قوت این سریال محسوب می‌شود.

جاسوس‌های استراتژیک ایران!

2 قسمت آخر این فصل بطور جداگانه به اقدامات جاسوسی ایران می‌پردازد. ایرانی‌ها در زمان آخر عمر آیت الله ( منظور حضرت امام خمینی ره است) پروژه‌ای به نام «سیل» را با الگو گیری از سازمان جاسوسی شوروی سابق طراحی می‌کنند که با آن بتواند افراد آمریکایی را جاسوس خود کنند تا در آینده آنها بتوانند پست‌های کلیدی دولت آمریکا را تصاحب کنند! این افراد جاسوس آمریکایی به 6 ببر معروف هستند که سودای تصاحب ریاست جمهوری آمریکا را دارند و حالا سازمان‌های امنیتی آمریکا باید به کمک گابریل و رایلی که زیر نظر فرماندهی سایبری خدمت می‌کنند، این مقام‌های جاسوس را پیدا کنند. ایرانیان در این سریال موفق شده اند تا مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا Director of National Intelligence را که شانزده نهاد اطلاعاتی آمریکا را مدیریت می کند به عامل خود تبدیل کنند. هر چند در انتهای فصل اول، این عامل ایران بازداشت شده و در زندان به قتل می رسد.



ابر سلاح مخفی آمریکا در برابر جاسوسان چینی و ایرانی + فیلم و تصاویر // در حال ویرایش



در اینکه سازمان‌های اطلاعاتی ایران در مواجه با دشمنان خود پس از انقلاب اسلامی بسیار قدرت‌مند شده، تردیدی نیست؛ اما اینکه اخیرا در فیلم و سریال‌های آمریکایی بسیار بیشتر از گذشته به آن می‌پردازند دو دلیل عمده دارد.

یک: تحولات چند سال اخیر جهان بخصوص در خاورمیانه در جهت منافع ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نبوده و نیست؛ و با توجه به تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه و پیروزی‌های سیاسی و نظامی محور مقاومت، آمریکا مسئول همه این اتفاقات را ایران می‌داند. از طرف دیگر هم آمریکا به عنوان پلیس جهانی در نمایش قدرت برای جلوگیری ایران از دست‌یابی به فناوری انرژی صلح آمیز هسته‌ای ناموفق بوده است. این دلایل کافی است تا آمریکایی‌ها دشمن اصلی خود را ایران بدانند و تمام تلاش خود را برای معرفی ایران به عنوان دشمن همه جهانیان انجام دهند.

دوم: آمریکا برای جلوگیری از افزایش قدرت ایران و آوردن فشار به آن (حتی برای تهدید نظامی) نیاز به حمایت مردم خود و بعد جامعه جهانی دارد. برای همین سیاست «ایران هراسی» را در دستور کار خود دارند تا بتوانند از حمایت مردم آمریکا و دیگر نقاط جهان برای رسیدن به اهداف نامشروع خود استفاده کنند.


  • مشرق


شیطان پشت پرده انیمیشن‌های والت دیزنی با کودکانمان چه می‌کند؟! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

در این گزارش می‌خوانیم:چگونه علائم شیطانی و غیراخلاقی در پس چهره‌ جذاب شخصیت‌های کارتونی نهفته شده‌اند؟چگونه یک انیمیشن می‌تواند کودک ما را به صورت بالقوه به یک مصرف‌کننده مواد مخدر تبدیل کند؟چرا کودکانمان علی‌رغم ناآشنا بودن با نمادهای غیراخلاقی و شیطانی و بدون آگاهی از حضور آنها در یک انیمیشن تحت تاثیر آن‌‌ها قرار می‌گیرند؟

 

خاطرات کودکی‌ بسیاری از ما با شخصیت‌های کارتونی چون «میکی‌موس»، «شیر شاه»، «سفید برفی و هفت کوتوله»، «سیندرلا»، «زیبای خفته»، «علاءالدین» و ... همراه است که همه این‌ها محصول یک کمپانی هالیوودی به نام «والت دیزنی» است.

امروزه نیز شاید راه‌کار برخی والدین برای سرگرم کردن کودکانشان گذاشتن یک سی‌دی از دیگر کارتون‌های والت‌دیزنی باشد، از «دیو دلبر» و «گیسو‌ کمند» گرفته تا «شجاع» و «آلیس در سرزمین عجایب».

به نوعی والدین با اعتماد به سازندگان این انیمیشن‌ها اوقات فراغت و جسم و روح کودکان خود را به شخصیت‌های کارتونی می‌سپارند که دنیای رنگارنگ و پر از تخیلشان، حتی در برخی مواقع بزرگسالان را بیش از کودکان به خود جذب می‌کند، غافل از اینکه گاه در پس این دنیای رنگارنگ و زیبا چه فتنه‌ها و دسیسه‌هایی که پنهان نیست.!

 

 

در این گزارش بر‌آن شده‌ایم تا با برخی از لایه‌های پنهان در انیمیشن‌های والت دیزنی آشنا شویم، در همین راستا در این گزارش می‌خوانیم؛ والت دیزنی کیست؟، از آموزش فرقه‌های منحرفه به کودکان تا تربیت آنها به عنوان مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدر و کالاهای متفرقه در محصولات والت دیزنی،برگزاری جشن‌های هم‌جنس‌بازان در کمپانی والت دیزنی، اعترافات تکان‌دهنده آهنگسازان انیمیشن «یخ زده» و یک مربی سابق فرقه ایلومیناتی، لحظات جنجالی در والت دیزنی و معرفی چند کتاب در این‌باره.

والت دیزنی کیست؟

«والتر الیاس والت دیزنی» 5 دسامبر 1901 در خانواده‌ای یهودی متولد شد.

 

 

1912 کانزاس سیتی والت دیزنی 10 ساله در کنار دوستانش (دو کودک وسط نفر سمت راست)

 

خانواده دیزنی اصالتا اهل روستایی به نام «نورتون دیزنی» بودند. این روستا در جنوب شهر لینکلن واقع در شهرستان لینکلن‌شر انگلستان واقع شده است.

_رکوردار جایزه اسکار

 

 

او رکوردار جوایز اسکار است، آنچنان‌که طی سال‌های 1939 تا 1969 میلادی از میان 59 باری که نامزد جایزه اسکار شد، توانست 22 جایزه را به خود و محصولات کمپانی‌اش اختصاص دهد.

_روابط نزدیک با سیاستمدارن و دولت

او روابطه بسیار نزدیک و صمیمی‌ با سیاستمداران وقت داشت و همواره در محصولاتش به یاری دولت، اف‌بی‌آی، سی‌آی‌ای، ناسا و ... می‌آمد.

 

 

والت دیزنی برزیل 1941

به عنوان مثال پس از حمله ارتش ژاپن به بندر «پرل هاربر» واقع در مجمع‌الجزایر هاوایی در ایالت متحده آمریکا در سال 1941 میلادی، بسیاری از انیمیشن‌های «والت دیزنی» نیز حال و هوای جنگ به خود گرفت.

دولت کانادا و ایالات متحده آمریکا از استودیوی «والت دیزنی» خواستند که عمده فعالیت خود را به ساخت فیلم‌های تبلیغی و آموزشی اختصاص دهد.

از آغاز سال 1942 این کمپانی 90 درصد از کارکنان خود که شامل 550 نفر می‌شدند را بر ساخت فیلم‌های مربوط به جنگ متمرکز کرد.

 

 

پیروزی بوسیله قدرت هوایی

در این دوره فیلم‌هایی چون «پیروزی بوسیله قدرت هوایی» و «آموزش کوتاه برای مرگ» ساخته شد که هر دو با هدف ترغیب مشارکت عمومی در جنگ ساخته شدند.

 

 

انیمیشن «آموزش کوتاه برای مرگ»

فیلم «سلام برادران» به کارگردانی «نورمن فرگوسن» از دیگر محصولات والت دیزنی در این دوران بود.

 

 

انیمیشن سلام برادران

 

_معتاد به الکل و داروهای مخدر

«والت دیزنی» به دلیل مبتلا بودن به بیماری بی‌خوابی‌، همواره از مشروبات الکلی و داروهایی با درصد مورفین بالا استفاده می‌کرد.

یکی از عادات او مصرف بیش از حد سیگار قهوه‌ای بود که به گفته نزدیکانش، گاه تا 70 نخ در روز می‌رسید.

 

 

گفته می‌شود که او گاه تا چند شب را پنهان از دید بقیه در کمپانی سپری می‌کرد، آنچنان‌که حتی امروزه با گذشت بیش از نیم قرن از مرگ «والت دیزنی»، همواره شایعه وجود تونل‌های مخفی در سراسر استودیوی والت دیزنی به قوت خود باقی است.

«فریتز اسپرینگ‌میر»، نویسنده آمریکایی در کنار «شجره ایلومیناتی» ضمن اشاره به این مطالب عنوان می‌کند که «والت دیزنی» یک فرد دارای انحراف جنسی است و حتی در بسیاری از شب‌بیداری‌های خود مشغول تماشای فیلم‌های پورنو بوده است.

 

 

_والت دیزنی و اعتقادات فراماسونری و شیطان‌پرستانه

«والت دیزنی» یک فراماسونر با درجه 33 بود.33 بالاترین درجه فراماسونری است که در سراسر دنیا تنها تعداد بسیاری کمی فراماسونر با این درجه وجود دارد.

«دیزنی» در میان شخصیت‌های سیاسی فراماسونر، دوستان زیادی داشت که از آن جمله می‌توان به «رونالد ریگان»، یکی دیگر از فراماسونرها با درجه 33 اشاره کرد.

 

 

اعتقادات فراماسونری و شیطان‌پرستانه «والت دیزنی» به حدی بود که در بسیاری از محصولات این کمپانی نیز نمود داشت، که در این گزارش به آن پرداخته خواهد شد.

او همچنین در گوشه‌ای از پارک موضوعی «دیزنی‌لند» آمریکا، ساختمانی را با نام «کلوب 33 » بنا نهاده است که هرکسی اجازه ورود به این مکان را ندارد.

گفته می‌شود برای عضویت در این کلوب علاوه بر پرداخت هزینه‌ای هنگفت، باید حداقل 14 سال در لیست انتظار ماند. اسامی اعضاء این کلوب همچنان یک راز است و بسیاری نام این کلوب را برگرفته از اعتقادات فراماسونری «والت دیزنی» و درجه 33 او می‌دانند.

 

 

کلوب 33 والت دیزنی

به عقیده این افراد، کسانی در این کلوب به عضویت پذیرفته می‌شوند که یک فراماسون یا شیطان پرست باشند و این کلوب نیز محلی برای انجام برخی آیین‌های شیطان‌پرستانه است.

برخی نیز عدد 33 را برگرفته از نام خیابانی می‌دانند که این کلوب در آن واقع شده است؛ خیابان رویال 33، برخی دیگر عدد 3 را عدد خوش‌شانسی «والت دیزنی» می‌دانند و بر این عقیده‌اند که او برای خوش‌شانسی بیشتر آن را دو بار تکرار کرده است.

_وجود علامت شیطان (666)  در لوگوی «والت دیزنی»

 

 


لوگوی والت دیزنی

 

 یکی از مواردی که همواره در رابطه با کمپانی «والت دیزنی» مطرح شده است، وجود علائم شیطانی، ایلومیناتی، انحرافات جنسی و اخلاقی در آثار و حتی محصولات جانبی این کمپانی است که بسیاری از آنها قابل اثبات است و برخی نیز آنقدر واضح و مبرهن است که نیاز به اثبات ندارد ولی یکی از مواردی که همواره مطرح بوده ولی در این گزارش سعی شده تا با احتیاط درباره آن صحبت شود، مسئله وجود سه 6 در لوگوی کمپانی است، برخی بر این عقیده‌اند که در این لوگو علامت سه 6 (نشانه شیطان) به طرز زیرکانه‌ای گنجانده شده و «والت دیزنی» تلاش کرده تا عقاید شیطان‌پرستانه‌اش حتی در لوگوی این کمپانی نیز نمود داشته باشد.

_وجود علائم شیطان‌پرستانه، ایلومییاتی و انحرافات جنسی در انیمشن‌های والت دیزنی

اثبات این مسئله در برخی موارد کار چندان سختی نیست، اگرچه گزینه‌های زیادی وجود دارد که به دلیل محدودیت‌های اخلاقی موجود، قابل انتشار در این گزارش نیست.

 

 

نمود عقاید ایلومیناتی و شیطان پرستانه در فیلم سینمایی «نارنیا»

«فریتز اسپرینگ‌میر» در بخشی از کتاب خود تحت عنوان «شجره‌نامه ایلومیناتی»، محصولات کمپانی «والت دیزنی» را ترویج دهنده افکار ایلومنیاتی و غیراخلاقی می‌داند و معتقد است که حتی این مسئله در لوگوی این کمپانی که «میکی‌موس» را در حال سحر و جادو نشان می‌دهد نمود یافته است.

 

 

در کتاب‌های «بعد سیاه والت دیزنی» و «والت دیزنی شاهزاده تاریکی» نیز این موارد عنوان شده و مورد تآیید قرار گرفته‌اند.

 

 

 

کتاب «والت دیزنی، شاهزاده تاریکی»

 

از تعداد بی‌شمار فیلم‌هایی با موضوع سحر و جادو گرفته تا تکرار بیش از اندازه کلمه «سکس» در  خلال کارتون‌ها و حتی پنهان نمودن آلت جنسی زنانه و مردانه در پس زمینه برخی از انیمیشن‌های مورد علاقه کودکان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

 

 

انیمیشن گیسو کمند

انیمیشن شیر شاه

این کمپانی همچنین پا را فراتر از گذاشته در محصولات جانبی خود از ابزارهای تحریک‌‌کننده استفاده نموده است، از ساخت و توزیع آب‌نبات‌هایی در قالب آلت‌های جنسی گرفته تا طراحی لباس‌های زیر زنانه و مردانه در قالب شخصیت‌های کارتونی محبوب کودکان و همچنین اسباب‌بازی‌های تحریک کننده.

_تبدیل کودکان به مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدر

در بسیاری از انیمیشن‌های والت دیزنی شاهد استفاده شخصیت‌های کارتونی از دخانیات هستیم، اگرچه در پی اعتراضات شدید بسیاری از گروه‌های حامی بنیان خانواده و همچنین بسیاری از خانواده‌های آمریکایی طی سال‌های گذشته به این مسئله، رؤسای این کمپانی مدعی بودند که استفاده شخصیت‌های کارتونی محبوب کودکان از دخانیات اثری عکس بر کودکان گذاشته و آنها از دخانیات متنفر می‌شوند ولی به عقیده روانشناسان این مسئله شاید در کودکی برای مدت کوتاهی چنین اثری داشته باشد ولی کاملا موقت داشته و آنها در بزرگسالی به مصرف‌کنندگان بالقوه این مواد تبدیل می‌شوند.

 

 

انیمیشن 101 سگ خالدار

آنچنان‌که در کارتون «پینوکیو»، زمانی‌که به سرزمین آرزوها می‌رود، او را در حال جویدن تنباکو و یا کشیدن سیگار برگ نشان می‌دهد تا جایی‌که از هوش رفته و رنگش به سبزی می‌زند.

 

 

پینوکیو در حال جویدن تنباکو

 

در کارتون «آلیس در سرزمین عجایب»، شخصیت شبیه به هزارپا دائما در حال کشیدن ماده‌ای مرموز است.

 

 

                      انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب»

در بسیاری از منابع خارجی از جمله کتاب «شجره‌نامه ایلومیناتی» نوشته «فریتز اسپرینگ‌میر» نیز به انیمیشن «سفید برفی و هفت کوتوله» به عنوان نمونه‌ای انکار‌ناپذیر از این دست اشاره شده است.

به عقیده «اسپرینگ‌میر» و این منابع، نام «سفید برفی» برگرفته از اسامی دیگر کوکائین یعنی «برف»، «بانوی سفید»، «چارلی»، «کوک»، «پودر» و حتی «سفید برفی» است و هفت کوتوله نیز نماد هفت حالتی است که برای شخص مصرف‌کننده به وجود می‌آید.

در واقع خوشحال، عطسه‌ای، خواب‌آلود، بداخلاق، گیج،خجالتی و در نهایت «داک» است، «داک» نیز اشاره به مرحله آخری دارد که فرد مجبور است در برخی مواقع به دکتر مراجعه کند. 

 

شخصیت اسنیزی (عطسه‌ای) در کارتون سفیدبرفی و هفت کوتوله

در «جادوگر شهر اوز» نیز در صحنه‌های گل خشخاش دیده می‌شود و در صحنه‌ای می‌بینیم که دورتی و دوستانش پس از استنشاق گرده این گل‌ها به خوابی عمیق فرو می‌روند.

 

 

شخصیت دورتی در فیلم جادوگر شهر اوز

 

 


گل خشخاش

 

در انیمیشن «دامبو» (بچه‌ فیلی با گوش‌های بسیار بزرگ)، دامبو از یک مایع مرموز می‌نوشد و بعد به عالم خلصه فرو رفته و رویاهایی می‌بیند که در عالم واقعیت هیچگاه نمی‌دیده است.

 

 

انیمیشن بامبو

استفاده مکرر از پودری سفید و اسرار‌آمیز در انیمیشن‌های والت دیزنی از جمله «میکی‌موس»، «پیتر پن»،«موش توانا»، «آلیس در سرزمین عجایب» و ... نیز جایز سؤال دارد.

 

 

انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب»

 

 

                                  انیمیشن «موش توانا»

در انیمیشن «پیتر پن»، این پودر اسرار‌آمیز و معجزه‌آسا هر گاه بر سر کسی فرود آید، آن شخص وارد سرزمینی اسرارآمیز می‌شود که می‌تواند پرواز کند، بدون آنکه پیر شود.

 

 

انیمیشن پیتر پن

یا در فیلم «ماری پوپینز»، ماری هرشب به کودکان دارویی اسرارآمیز می‌خوراند و بعد آن کودکان به وارد دنیای نقاشی شده و اتفاقات خارق‌آلعاده‌ای برایشان به وقوع می‌پیوندد، نکته جالب دیگر این است که قاشقی پر از شکر خوردن این دارو را نیز برای کودکان راحتر می‌کند.

 

 

فیلم ماری پوپینز

«آلیس در سرزمین عجایب» نیز به واسطه خوردن قارچ‌های سفید رنگ اسرارآمیز می‌تواند حشره‌ای آبی‌رنگ را در حال کشیدن ماده‌ای می‌بیند بات صدایی که می‌گوید: «مردم!بیدار شوید».

به نظر می‌رسد دستی در پشت پرده در حال تربیت نسلی است که در آینده مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدرند.

_گرایش و حمایت والت دیزنی به هم‌جنس‌گرایی؛ از ارائه خدمات بهداشتی به کارمندان هم‌جنس‌باز تا برگزاری جشن سالانه هم‌جنس‌بازان در دیزنی لند

بنا به اعتراف رؤسای «والت دیزنی»، این کمپانی بزرگترین سازمان موجود در صنعت سرگرمی در سطح جهان است که بیشترین آمار استخدامی هم‌جنس‌بازان را به خود اختصاص داده است.

«مایکل آیزنر»، مدیرعامل کمپانی «والت دیزنی» و «مایکل اُویتز»، رئیس این کمپانی  هردو از جمله هالیوودی‌هایی هستند که بارها به طور رسمی حمایت خود از گروه‌های هم‌جنس‌باز را اعلام کرده‌اند.

«تام شوماخر»، معاون مدیر بخش انیمیشن کمپانی والت دیزنی یکی دیگر از کسانی است که همواره با شریک جنسی خود در برابر رسانه‌ها و دید عموم ظاهر می‌شود او در یکی از مصاحبه‌هایش درباره حمایت والت دیزنی از هم‌جنس بازان گفت: تعداد زیادی هم‌جنس باز در سطوح مختلف در کمپانی والت‌دیزنی وجود دارد. فضای موجود در این کمپانی، محیط بسیار حمایتی است.

 

 

تام شوماخر در کنار شریک جنسی‌اش

این کمپانی نه تنها فیلم‌های همجنس‌گرایانه و ضد ارزشی چون «در تعقیب امی» و «دراز کشیدن با سگ‌ها» را در کارنامه کاری خود دارد.

این کمپانی هر ساله یک روز را تحت عنوان «روز هم‌جنس‌بازها و هم‌جنس‌گراها در دنیای والت دیزنی» را در پارک موضوعی والت دیزنی کالیفرنیا جشن می‌گیرد و به سازمان و گروه‌های هم‌جنس‌گرا اجازه می‌دهد تا «میکی وس» و «دونالد داک» و همچنین «مینی موس» و «دیزی داک» را به صورت عشاقی هم‌جنس باز در‌بیاورند.

 

 

         تجمع هم‌جنس‌بازان مقابل دیزنی‌لند در کالیفرنیا

این کمپانی همچنین تاکنون چندین سمینار تحت عنوان‌های مختلف درباره هم‌جنس‌گراها و مشکلاتشان برگزار کرده که یکی از این سمینارها چند سال پیش تحت عنوان «تمایلات جنسی در محل‌ کار» برگزار شد.

علاوه بر این موارد کمپانی «والت دیزنی» تسهیلات بهداشتی در اختیار کارمندان هم‌جنس باز خود قرار می‌دهد البته این کمپانی مدعی اخلاق، براساس قوانین خود تنها به زوج‌ هم‌جنس بازی که رسما ازدواجشان را به ثبت رسانده باشند چنین تسهیلاتی می‌دهد.

«مایکل آیزنر» در یکی از مصاحبه‌های خود با رسانه‌های اعلام کرده بود که به نظرش حدود 40 درصد از کارمندان «والت دیزنی» شامل 63 هزار نفر هم‌جنس باز هستند.

_چگونگی تأثیر علائم شیطانی بر ضمیر ناخودآگاه کودکان

شاید برای بسیاری از والدین این سؤال مطرح شود که وجود این علائم در محصولات والت دیزنی بدون آنکه کودکانشان متوجه وجود این علائم شوند و یا شناختی نسبت به آنها داشته باشند چه ضرری می‌تواند داشته باشد.

 

 

در علم روانشناسی مبحثی تحت عنوان «محرک‌های فرت‌آستانه‌ای» وجود دارد که می‌تواند پاسخگوی این سؤال باشد.

محرک‌های فراآستانه‌ای به هرگونه محرک حسی که پایین‌تر از آستانهٔ مطلق فردی برای ادراک آگاهانه باشد اطلاق می‌گردد. مفهوم ادراک زیرآستانه‌ای ازاین‌رو شایان توجه است که بر اساس آن اندیشه، احساسات و رفتار مردم متأثر از محرکی است که علی‌رغم عدم آگاهی از آن، ادراک می‌گردد.

این محرک‌ها می‌توانند به صورت دیداری و شنیداری باشند که در تبلیغات نیز به شدت از این مسئله بهره‌برداری می‌شود.

«جیمز ویکاری»، یک فروشنده پژوهشگر در سال 1957 ادعا کرد که در طول یک دورهٔ شش هفته‌ای به قریب به 46 هزار مشتری در سینمایی واقع در فورت لی نیوجرسی در میان فیلم «پیکنیک»، دو پیام تبلیغاتی نشان داده شده بود: «گرسنه‌اید؟ پاپ‌کُرن بخورید» و «کوکاکولا بنوشید» که به گفتهٔ او در هر 5 ثانیه یکبار به مدت سه‌هزارم ثانیه این پیام‌ها نمایش داده شده بودند. زمان آن پیام‌ها چنان کوتاه بودند که آنها هرگز آگاهانه ازسوی کسی دریافت نمی‌شدند، اما ویکاری ادعا کرد که در طول این دوره 6 هفته‌ای باهمهٔ‌ آنکه مشتریان از پیام‌ها ناآگاه بودند، ولی فروش پاپ‌کُرن، 57٫8% و فروش کوکاکولا، 18٫1% افزایش یافتند

 

 

«ویلسون برایان»، نویسنده آمریکایی، در کتاب‌هایش از جمله «اغوای زیرآستانه‌ای» و «بهره‌کشی جنسی رسانه‌ها» متذکر شد: برای اغوای مصرف کنندگان، گاهی از نمادها یا واژه‌های جنسی زیر آستانه استفاده می‌شود.به باور او، باهمه‌اینکه واژه‌های جاسازی شده، آگاهانه دریافت نمی‌گردند ولی ناآگاهانه درک شده و باعث برانگیختگی جنسی شده که فراورده را برای خریداران، جذاب‌تر می‌نمایند.

سازمان ملل نیز چند دهه پیش پس از انجام تحقیقاتی در این زمینه اعلام کرد که «مفاهیم فرهنگی ناشی از تلقینات فکری زیرآستانه‌ای تهدیداتی عمده برای حقوق بشر در سراسر جهان محسوب می‌شوند».

 

_از مخالفت با لایحه پورن اینترنتی در راستای حفاطت از کودکان تا حذف نام خدا و مفاهیم دینی از محصولات این کمپانی

 اکتبر 1998 قانون حفاظت آنلاین از کودکان وارد قوانین آمریکا شد. براساس این قانون، هرکسی که عامدانه و با علم به ویژگی های مطالب، در داخل و یا خارج آمریکا از طریق اینترنت، هر ارتباطی با اهداف تجاری برقرار کند و این ارتباط به نحوی باشد که در دسترس کودکان قرار گیرد و این مطالب برای کودکان مضر باشد، باید به مبلغی کمتر از پنجاه هزار دلار آمریکا جریمه و یا به کمتر از شش ماه زندان و یا هر دو محکوم شود.بخش های بعدی این قانون مجازات هایی تا 150 هزار دلار برای هر روز تخطی از قانون تعیین کرده اند.

در این میان تصویب این قانون از سوی برخی گروه‌های مدعی آزادی بیان و همچنین کمپانی «والت دیزنی» با مخالفت جدی روبرو شد.

اخلاق ستیزی‌های این کمپانی به همین جا ختم نشد و این کمپانی استفاده از کلمه خدا و مفاهیم دینی را در محصولاتش به طور کلی ممنوع کرد.

اگرچه هیچگاه به طور رسمی به این مطلب اعتراف نشد ولی چندی پیش «رابرت لوپز» و «کریستین اندرسون_لوپز»، دو آهنگساز انیمیشن برنده اسکار «یخ زده» طی مصاحبه‌ای با رادیو «نشنال پابلیک» فاش کردند که ذکر نام خداوند و به کلی استفاده از مضامین دینی و مذهبی در محصولات والت دیزنی ممنوع است.

 

 

رابرت و کریستین، آهنگسازان انیمیشن «یخ زده» به همراه بچه‌هایشان

«کریستین اندرسون-لوپز» گفت: استودیوی والت‌دیزنی یکی از تنها مکان‌هایی که شما در رابطه با مسائل دینی محدودیت دارید، استفاده از کلمه خدا نیز در اینجا ممنوع است. البته شما در خود والت‌دیزنی می‌توانید اسم خدا را بیاورید ولی نمی‌توانید از آن در فیلم‌ها استفاده کنید.

کمی پیش از آن نیز برخی از کلیساها و همچنین مسیحیان مؤمن نسبت به نمایش انیمیشن برنده اسکار «یخ‌زده» اعتراض کرده و این انیمیشن را تبلیغ تمایلات هم‌جنس‌بازانه خوانده بودند.

 

 

انیمیشن یخ‌زده

در ماه مارس کشیشی به نام «کوین اسوانسون» در بیانیه‌ای اعتراض‌آمیز، انیمیشن «یخ‌زده» را یک فیلم بسیار شیطانی و کمپانی «والت دیزنی» را یکی از طرفداران سرسخت هم‌جنس‌بازان در آْمریکا که به صورتی سازمان یافته فعالیت می‌کند،نامید.

_اعترافات یک مربی سابق ایلومیناتی به چگونگی نفوذ در هالیوود

«اسوالی»، نویسنده 57 ساله آمریکایی و نیروی سابق اف.بی‌.ای، یکی از کسانی است که تا چند سال پیش نه تنها خود و خانواده‌اش ایلومیناتی بودند بلکه او خود نیز در این زمینه دیگران را آموزش می‌داد در واقع یک مربی ایلومیناتی بود.

او چند سال پیش در پی یک حادثه خود و خانواده‌اش را از این اعتقادات کذایی نجات داده و چندی بعد کتابی تحت عنوان «ایلومیناتی: چگونه این فرقه مردم را هدایت می‌کند؟» می‌نویسد و منتشر می‌کند.

 

 

 

کتاب ایلومیناتی: چگونه این فرقه مردم را هدایت می‌کند

او چندی پیش در مصاحبه‌ای مفصل و چند قسمتی با سایت «سنتر اکس نیوز» از خاطرات و تجربیات خود در این مدت گفت که بخشی از آن درباره چگونگی نفوذ ایلومیناتی در هالیوود و محصولات این صنعت سینمایی است، که در زیر به بخش مختصری از آن اشاره می‌کنیم:

اسوالی: در هالیوود پول حرف اول را می‌زند شما اگر پول داشته باشید هر کاری می‌توانید بکنید.این نیست که یک ایلومیناتی که می‌خواهد در قالب یک فیلم عقاید خود را ترویج دهد پیش یک تهیه‌کننده یا کارگردان برود و بگوید که من ایلومیناتی هستم و می‌خواهم یک فیلم ساخته شود تا از طریق آن عقاید من تبلیغ شود، یادتان باشد که آنها احمق نیستند، بلکه آنها یک سرمایه‌گذاری مشترک انجام می‌دهند، به این‌صورت که روی فیلم‌هایی که مورد علاقه‌اشان است و در چهارچوب اعتقادی آنهاست، سرمایه‌گذاری می‌کنند. آنها در سکوت بازیگران ، تهیه‌کنندگان، ، کارگردانان و فیلنامه‌ها را اجاره می‌کنند ولی هیچگاه از اعتقادات شخصی‌اشان به صورت آشکار سخنی نمی‌گویند و یا درباره اینکه چرا به ساخت چنین فیلمی علاقمندند، سخن نمی‌گویند.این یک پروسه آهسته و بسیار زیرکانه است.

آنها برای صدها سال است که پشت صحنه کار می‌کنند و به خوبی می‌دانند که مردم عقاید جدید را بسیار آهسته می‌پذیرند.

تعداد فیلم‌هایی که طی یک دهه اخیر درباره سحر و جادو ساخته شده، هر انسانی را به فکر فرو می‌برد که حقیقتا چرا باید اینهمه فیلم با چنین موضوعی ساخته شود.

 

 

فیلم هری پاتر

یک نگاه به کارتون‌های «ساتردی مورنینگ» بیاندازید، من خود به فرزندانم اجازه نمی‌دهم این کارتون‌ها را ببینند.

در میان فیلم‌ها نیز فیلم‌هایی با مضامین ایلومیناتی بسیار است، از جمله آنها می‌توان به فیلم‌های «ماتریکس»،«کلوب مبارزه»، «مارپیچ» و ... اشاره کرد. 

*لحظات جنجالی در والت دیزنی؛ از اخراج زنی مسلمان تا استخدام یک جانی و حمایت از هم‌جنس‌بازان

_ اخراج زنی مسلمان به خاطر اصرار بر حجاب

زنی مسلمان به نام «ایمانه بودلال»، سال 2010 تنها به خاطر اصرار بر داشتن حجاب اسلامی از پارک موضوعی «والت دیزنی» در کالیفرنیا اخراج می‌شود.

 

 

او دو سال پیش در دادگاهی در کالیفرنیا علیه این کمپانی شکایت می‌کند.

«بودلال» در این دادگاه می‌گوید: زمانی‌که بر حجابم اصرار ورزیدم به من گفته شد که تو و هم نژادی‌هایت تروریست هستید و آموزش ساخت بمب می‌بینید.

وی می‌افزاید: مدعی‌اند که «دیزنی لند» شادترین مکان دنیاست، در حالی‌که در همین مکان به آسانی به حقوق انسانی من تجاوز شده است.

_استخدام یک جانی  متهم به آزار جنسی کودکان برای کارگردانی فیلم «پودر»

کمپانی «والت دیزنی» اواسط دهه 90 تصمیم به ساخت فیلم سینمایی «پودر» گرفت و بدین منظور «ویکتور سالوا» را به عنوان کارگردان استخدام کرد که در آن زمان جنجال زیادی به  پا کرد.

 

 

 

«ویکتور سالوا» فیلمسازی بود که به جرم آزار جنسی کودکان دستگیر و به سه سال زندان محکوم شده بود.

«سالوا» هنگام ساخت فیلم «خانه دلقک» یکی از بازیگران این فیلم که کودک 12 ساله‌ای بود را به شدت مورد آزار جنسی قرار می‌دهد و از این صحنه‌های فیلمبرداری می‌کند.

زمانی‌که خبر ساخت فیلم «پودر» توسط «ویکتور سالوا» منتشر شد، حتی تعدادی از نیروهای پلیس که به نوعی در حل پرونده او دخیل بودند ضمن اعتراض ابراز داشتند که از اینکه می‌بینند یک چنین جانی بار دیگر می‌تواند به عنوان کارگردان کار کند تعجب می‌کنند.

_ساخت فیلم «آخرین وسوسه مسیح»

کمپانی «والت دیزنی» برای ساخت فیلم «وسوسه مسیح» با «مارتین اسکورسیزی»، قراردادی چهارساله می‌بند، این فیلم سرانجام ساخته می‌شود ولی اکران آن اعتراض طرفداران دین مسیحیت را به شدت بر می‌انگیزد.آنان این فیلم را توهینی به حضرت مسیح عنوان می‌کنند.

 

   مارتین اسکورسیزی در پشت صحنه فیلم‌ «آخرین وسوسه  مسیح»

_پخش یک شوی تلویزیونی با شوخی‌هایی درباره استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین

کمپانی «والت دیزنی» صاحب شبکه «ای‌بی‌سی» آمریکا، سال 1996 اقدام به پخش یک شوی تلویزیونی با نام «دانا کاروی» کرد که در آن شوخی‌هایی در رابطه با اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین مطرح می‌شد.

 

 

دانا کاروی

در این شو همچنین «جورج واشنگتن» را در حال مصرف مواد مخدر و «بن فرانکلین» به عنوان یک هم‌جنس‌باز به تصویر کشید.

تصویر و بازگو کردن چنین مطالبی به شدت خشم خانواده‌ها و گروه‌های طرفدار کانون خانواده را برانگیخت.


  • گزارش از : نرگس محمدی
  • فارس

نقدی بر انیمیشن "ماه"؛ پیام بصری غرب به کودکان سرگشته امروز +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
هلال ماه یا ماه نو، در سطح جهان به عنوان یکی از نمادهای دین اسلام شناخته می شود که بر پرچم بسیاری از کشورهای اسلامی نقش بسته و نکته قابل توجه دیگر این که نمایی از هلال ماه در تمام طول انیمیشن در چشمان پسربچه به طور واضح قابل مشاهده است.
صنعت انیمیشن سازی در کشورهای غربی به گونه ای خاص پس از جنگ جهانی دوم به عنوان سلاحی جدید، در عرصه ی معرفي فرهنگ و تمدن غربي مورد استفاده قرار گرفت و هم اکنون نیز به مثابه یک ابزار مهم جنگ نرم به شمار می رود و همچنین کمپانی های غربی و آمریکایی، به سبب آن که مخترعان و صاحبان اولیه ی این صنعت می باشند، توانسته اند بیش ترین استفاده را از آن در راه ترویج و گسترش ﺍﺻﻮﻝ، هنجارها و باورهای ﻣﻨﺤﻂ ﺧﻮﺩ به کار برند.

کمپانی های بزرگ انیمیشن سازی، تحت عنوان شرکت‌های رسانه‌ای و سرگرمی پیوسته در پی تزریق اندیشه های مسموم خود به قلب و ذهن کودکان و نوجوانان امروز در سراسر جهان می باشند و با هدف اصلی کنترل اذهان در صدد ایجاد انواع انحرافات اخلاقی و بالأخص اعتقادی، و نیز اغوای افراد بشر برآمده اند.

در این میان کمپانی والت دیزنی پیکچرز (Walt Disney Pictures) و استودیوهای انیمیشن پیکسار ( Pixar Animation Studios) به عنوان یکی از زیر مجموعه‌ های شرکت والت دیزنی، جایگاه ویژه ای داشته و توانسته اند میلیون ها کودک و نوجوان را طی سال های متمادی در اقصی نقاط زمین به سمت خود جذب نمایند.

یکی از انواع محصولات پیکسار، انیمیشن های کوتاه هستند، انیمیشن هایی که به صورت هنرمندانه در عرض چند دقیقه پیام خود را منتقل می کنند. یکی از این انیمیشن های کوتاه، انیمیشن "ماه" است که در سال 2011 تولید شد و مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفت بدون آنکه از پیام اصلی آن آگاه باشند.


انریکو کاساروسا کارگردان:

انریکو کاساروسا متولد جنوا در ایتالیا و ساکن سان فرانسیسکو، از جمله طراحان استوری بورد می باشد که هم اکنون در استودیو انیمیشن پیکسار مشغول به کار است. وی در سال 2008 میلادی بر روی ایده ی اولیه "La luna" کار کرد و در پاییز 2009 تولید این انیمیشن آغاز شد.

بزرگترین منابع الهام کارگردان برای ساخت "La luna"، کتاب"شازده کوچولو" اثر معروف "آنتوان دو سنت اگزوپری"که در سال ۱۹۴۳ میلادی منتشر شد، مجموعه آثار میازاکی، کارگردان و فیلمنامه نویس ژاپنی و داستان "فاصله تا ماه" نوشته ی ایتالو کالوینو بوده اند.

همچنین وی سبک صحبت کردن شخصیت های "La luna" را از مجموعه انیمیشن های "La Linea" اثر کارتونیست و انیماتور ایتالیایی گرفته است و تیپولوژی کاراکتر های انیمیشن نیز از روستائیان، کشاورزان و یا معدنچیان دهه‌های 1930 و 1920 میلادی برداشته شده است.


نیم نگاهی به داستان انیمیشن:

داستان "La luna" پیرامون افسانه پسربچه ای است که همراه پدر و پدربزرگ خود سوار بر قایقی چوبی و قدیمی به سر کار می رود. پس از انداختن لنگر توسط پدربزرگ در وسط دریا، و اختلافاتی که بین پدر و پدر بزرگ بر سر نحوه کلاه گذاشتن پسر بچه پیش می آید، ماه کامل ظاهر میشود و حال پسربچه باید از نردبانی بالا رفته و لنگر بزرگتری را در مکانی مناسب قرار دهد.

پدر و پدر بزرگ از نردبان بالا رفته و به جارو کردن ستاره ها از سطح ماه مشغول می شوند و هرکدام می خواهند راه و روش جارو کردن خود را به پسربچه تحمیل کنند که در این بین ستاره ی خیلی بزرگی به سطح ماه برخورد می کند. پدر و پدربزرگ تمام تلاش خود را به کار می برند تا ستاره ی بزرگ را از میان بردارند اما موفق نمی شوند.

پسربچه از سطلی که جاروها در آن نگهداری می شوند، چکشی به دست می آورد و به وسیله ی آن ضربه ای به ستاره وارد و آن را به صدها ستاره کوچک تر تبدیل می کند.

پس از آن پسربچه راهی شخصی و مخالف آن دو در سبک جارو کردن انتخاب کرده و هر سه به جارو کردن ستاره ها مشغول می شوند تا ماه کامل را به یک هلال ماه تبدیل کنند و در انتها نیز در قایق چوبی به تماشای تلاش خود که همان ساختن هلال ماه است، می نشینند.


نماد گرایی:

1- شخصیت های اصلی (پسر، پدر، پدربزرگ) به سبک و تیپولوژی کمونسیت ها طراحی شده اند؛ همچنین این انیمشین کوتاه دارای انواع نماد‌های کمونیستی از جمله چکش می باشد.

2- ستاره پنج پر زرد نشانه ی حاکمیت حزب کمونیست و ستاره بزرگ تر نیز نشانه ای نمادین از اتحاد جماهیر شوروی می باشد و هنگامی که پسربچه توسط ضربه زدن با چکش موجب فروپاشی آن می شود، القای فروپاشی شوروی را در پی دارد.

3- هلال ماه یا ماه نو در سطح جهان به عنوان یکی از نمادهای اسلام تلقی و شناخته می شود، و هم چنین از تولد یک ملت جدید نیز خبر می دهد. این نماد بر پرچم بسیاری از کشورهای اسلامی نقش بسته است و نکته قابل توجه دیگر این که نمایی از هلال ماه در تمام طول انیمیشن در چشمان پسربچه به طور واضح قابل رویت است.

پیام انیمیشن "La luna":

آن چه از بررسی نمادها روشن مي شود اين است كه دولت مردان آمریکا همچنان می خواهند اسلام را به عنوان دشمن جدید و خطر جدی، به جای کمونیسم از راه های مختلف بالأخص از طریق تبلیغات رسانه ای، به جهانیان معرفی کنند. در حقیقت پس از اضمحلال و از میان رفتن اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم، امریکا برای ادامه حیات و بقای خود نیاز به ساختن یک دشمن فرضی و ایدئولوژیک دیگر داشت، از این رو به واسطه ی رسانه های خود اصطلاحاتی نظیر "اسلام سیاسی"را جایگزین "غول کمونیسم" کرده و مسلمانان را چون چهره ای که سابقاً از کمونیست ها نشان می داد، خشونت طلب، تروریست، جنگجو و ... نشان می دهد و امروزه این اسلام است که در جای یک دشمن فرضی برای استکبار جهانی به ایفای نقش می پردازد و همواره مورد حمله و هجوم آنان قرار می گیرد.

برای نمونه می توان به جمله ای از جوزف نای (Joseph Nye)، نظریه پرداز مشهور جنگ نرم (Soft War) اشاره کرد: «آمريكايي ها نقشي را به اسلام داده اند كه پيش از اين به كمونيسم در اتحاد جماهير شوروي داده بودند.»

در این بین برای آماده سازی ذهن کودکان و نوجوانان نیاز بود تا انیمیشن ها و کارتون های متعددی ساخته شود تا این معنی را به آنها القاء نماید. تولید انیمیشن ماه نیز در همین راستا قرار دارد، چرا که نشان می دهد چطور یک ستاره بزرگ به عنوان نماد شوروی به یک هلال ماه به عنوان نماد اسلام تبدیل می شود.

پیام انیمیشنی غرب، به کودکان سرگشته ی امروز (3) // در حال ویرایش

در مجموع می توان چنین انگاشت که دشمنان با سرمایه گذاری های کلان و از طریق تولیدات مختلف رسانه ای در پی آنند که اسلام را آن گونه که خود تمایل دارند، نشان دهند. تصويرسازي و كليشه‌سازي محصولات غربی از اسلام و مسلمانان موجب شده است در سطح گسترده ای از جهان به منزلت اسلام که دین برتر می باشد، خدشه وارد شود و واکنش های خصمانه ای نسبت به آن صورت گیرد. پس همان گونه که کشورهای غربی با تلاش های تبلیغاتی خود و با استفاده از تجهیزات پیشرفته ی سینمایی و رسانه ای در جهت حذف و از بین بردن نفوذ و حضور اسلام می باشند، مسلمانان نیز می بایست با بهره گیری درست و به جا از پدیده های نوین در راه گسترش اسلام و دفاع از آن اقدام نمایند.

  • مشرق

دکترین ضربه اول در جنگ رسانه‌ای؛ آيا «استاكس‌نت» به سرنوشت «آرگو» دچار مي‌شود؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در حالي كه هاليوود، از تسخير لانه جاسوسي، فيلم روياپردازانه آرگو را بيرون مي‌كشد، آيا سينماي ايران مي‌تواند به جاي به اسكار و كن، روي گزينه استاكس‌نت و مهار آن توسط ایرانیان سرمايه‌گذاري كند؟
در جنگ رواني كشورهاي غربي عليه جمهوري اسلامي، يكي از تاكتيك‌هايي که همواره از سوي آنان مورد استفاده قرار گرفته ، تاكتيك «مصادره به مطلوب» است. در اين تاكتيك، دول غربي علي‌الخصوص آمريكا در مسائلي كه از قضا كاملا مقصر بوده و همچنين در موضع انفعالي و شكست‌خورده قرار دارند، دست به اقداماتي مي‌زنند تا ضمن كسب مجدد آبرو و اعتبار از دست رفته خود، آن مسئله را به نفع خود پايان داده و در آخر خود را پيروز آن ميدان نشان دهند.

شاهد مثال چنين وقايعي را مي‌توان مصادره به مطلوب كردن انقلاب‌هاي كشورهاي عربي، مصادره كردن برخي مسئولان جمهوري اسلامي و مصادره كردن انقلاب دوم مردم ايران در سال 1358 است. در اين مورد آخر كه تسخير لانه جاسوسي آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام بود، آمريكا با استفاده از قدرت رسانه‌اي خود فيلمي به نام «آرگو» را مي‌سازد و سعي مي‌كند در روايت اين فيلم، شكست سنگين و گروگان گرفته شدن جاسوسان خود را به شكلي هرچند غيرواقعي مصادره به مطلوب كند.

داستان فيلم آرگو از اين قرار است: از میان کارکنان به گروگان گرفته شده، تعداد ۶ نفر موفق می‌شوند از در پشت سفارت به خانه کن تیلور، سفیر کانادا در ایران بگریزند. چند روز بعد در حالی که مندز (يكي از جاسوسان حرفه‌اي سازمان سيا و مسئول خارج كردن اين شش نفر از ايران) در حال صحبت با پسر خود و مشاهده فیلم سیاره میمون‌ها (نسخه ۱۹۶۸) بود ناگهان متوجه می‌شود که می‌تواند به عنوان گروهی هنرمند وارد ایران شوند که در حال ساخت فیلمی علمی تخیلی هستند و می‌خواهند فیلمی با سبک و سیاق جنگ ستاره‌ها اما در ایران بسازند. بر اساس نقشه مندز، او و ۶ نفر آمریکایی هویت یک گروه فیلم‌سازی را به خود می‌گیرند که برای یافتن مکان‌های فیلمبرداری فیلمی علمی-تخیلی به نام «آرگو» به خاورمیانه سفر کرده‌اند. برای واقعی جلوه دادن این نقشه مندز از عوامل حرفه‌ای در هالیوود بهره گرفت. به این صورت عملیات تا جایی ادامه می یابد که در انتها ۶ نفر آمریکایی با هویت جعلی و گذرنامه کانادایی، از مرز قانونی ایران در فرودگاه مهرآباد خارج می‌شوند و با پرواز سوئیس ایر به اروپا می‌گریزند.

آيا «استاكس‌نت» به سرنوشت «آرگو» دچار مي‌شود؟ + تصاوير // در حال ويرايش

همانطور كه از نظر گذشت، هاليوود با ارائه یک داستان نسبتا جذاب، سعي در پيروز نشان دادن آمريكا در قضيه تسخير لانه جاسوسي آمريكا در ايران مي‌كند و با اينكه اين فيلم از لحاظ تكنيك و ساخت فني، با فيلم‌هاي رده بالاي هاليوود اختلاف فاحش دارد، 5 اسكار و چندين و چند جايزه از بزرگترين جشنواره‌هاي فيلم‌هاي دنيا را از آن خود مي‌كند. كاخ سفيد نيز به نوبه خود به قدري از توليد و اكران اين فيلم ذوق‌زده مي‌شود كه در آن سال ميشل اوباما، بانوي اول كاخ سفيد، شخصا برنده جايزه اسكار بهترين فيلم سال را اعلام كرد.

اكنون آنچه كه گفتني است، ذكر اين سوال است كه آيا وقت آن نرسيده كه دستگاه‌هاي رسانه‌اي جمهوري اسلامي، به خصوص عرصه سينمايي كشور، فكري به حال اين انفعال تاريخي خود كنند؟ به اعتراف خود دولت‌مردان غربي و همچنين انديشكده‌هاي آنان قضيه نفوذ كرم استاكس‌نت به سايت‌ اتمي ايران در نطنز و تخريب دستگاه‌هاي سانتريفيوژ غني‌سازي اورانيوم، به دستور مستقيم باراك اوباما و با همكاري رژيم صهيونيستي انجام گرفته است.

آيا «استاكس‌نت» به سرنوشت «آرگو» دچار مي‌شود؟ + تصاوير // در حال ويرايش

با توجه به پيشينه‌اي كه از ماجرای روز 13 آبان 58 و فيلم آرگو گفته شد، پيش‌بيني مي‌شود كه تكرار مجدد اين مصادره به مطلوب اما این بار در قضیه کرم استاکس نت، توسط آمريكايي‌ها تا چند سال ديگر روي پرده سينماهاي جهان قرار بگيرد با اين تفاوت كه اين بار موضوع فيلم با دروغ‌پردازي و مبالغه‌هاي هميشگي، آمريكا بار ديگر خود را پيروز ميدان در عرصه صدور بدافزار و از قول خودشان پيروز در ميدان مبارزه با تروريسم خواهد خواهند.

اگر خبر ساخته شدن فیلم ایرانی-کانادایی «ایرباس» با بازی شان (علی) استون توسط نادر طالب‌زاده را نشنیده بودیم، باید به زودی ناظر ساخته شدن فیلمی هالیوودی می‌بودیم که از ابعاد دروغین و خیال‌بافانه سقوط ایرباس ایرانی در سال 1367 توسط ناو وینسنس آمریکایی پرده برمی‌داشت و بار دیگر تنها به دلیل استفاده از ضربه اول در جنگ رسانه‌ای، اوضاع را به سود خود تغییر می‌داد.

آيا «استاكس‌نت» به سرنوشت «آرگو» دچار مي‌شود؟ + تصاوير // در حال ويرايش

در ماجرای لانه جاسوسي آمريكايي‌ها تلاش کردند بعد از گذشت 32 سال انتقام خود را با سینما بگيرند اما در ماجرای استاكس‌نت، آمريكا و رژيم صهيونيستي دست خود را به تخريب اموال دولت ایران با تروریسم سایبری آلوده كرده‌اند و اين كار را براي فيلم‌سازان جمهوري اسلامي تا حدودي راحت‌ مي‌كند.

در حالي كه هاليوود، از دل يك شكست عجيب تمدن غرب در تسخير لانه جاسوسي، فيلم روياپردازانه آرگو را بيرون مي‌كشد، آيا سينماي ايران مي‌تواند به جاي به اسكار و كن و غيره فرستادن فيلم‌هاي خانوادگي یا زرد، روي گزينه استاكس‌نت و مهار ان توسط ایرانیان سرمايه‌گذاري كند؟

به گزارش شبکه سی بی اس، استاکس‌نت به دنبال هدف خاصی بوده و هر رایانه‌ای را که وارد آن می‌شد تحت تاثیر خود قرار نمی‌داد. سی‌بی‌اس در ادامه گزارش خود بیان می‌دارد که استاکس‌نت صرفا به دنبال یافتن کنترلر زیمنس واقع در یک کارخانه نبوده است، بلکه به دنبال کارخانه خاصی بود که دارای نوع خاصی از تجهیزاتی باشد که صرفا در نیروگاه‌های ایران و نه در هیچ جای دیگر جهان بکار گرفته شده‌اند. در واقع این ویروس تنها به دنبال خرابکاری در سانتریفیوژهای واقع در نیروگاه نطنز بود.


کارشناسان می‌گویند: از طریق مهندسی معکوس کدهای حمله می‌توانیم به این امر پی ببریم که حمله‌کنندگان دانش تکنیکی کاملی نسبت به کلیه جزئیات این نیروگاه داشته‌اند. لذا می‌توان گفت که آنها حتی این نیروگاه را بهتر از خود ایرانی‌ها می‌شناختند.


در این وبدئو گفته می‌شود: در ماه ژانویه سال گذشته،‌ یک ویروس رایانه‌ای به نام استاکس‌نت کشف شد. این ویروس که 20 برابر بیشتر از کدهای ویروسی دیگر پیچیده است، از امکانات مختلفی برخوردار است. از آن جمله این که استاکس‌نت توانایی افزایش فشار داخل نیروگاه‌های هسته‌ای یا خاموش کردن لوله‌های نفتی را داشت و می‌توانست به اپراتورهای سامانه بگوید که همه چیز عادی است.

این ویروس از روزنه‌های امنیتی بهره می‌برد که تولیدکنندگان سامانه از آن بی‌اطلاع می‌باشند. این روزنه به «روزهای صفر»‌ معروف هستند و موفق‌ترین ویروس‌ها از آنها بهره می‌برند. جزئیات یک «روز صفر» را می‌توان در بازار سیاه به قیمت 100،000 دلار بدست آورد. استاکس‌نت از 20 عدد از این روزهای صفر بهره می‌جوید.

اما وقتی که این ویروس وارد یک سامانه می‌شود، دست به فعالیت نمی‌زند. در اعماق کد استاکس‌نت، یک هدف خاص قرار داشت، که بدون وجود آن هدف، این ویروس بدون فعالیت باقی می‌ماند. این ویروس به دنبال از کار انداختن چه چیزی بود؟ سانتری‌فیوژهایی که مواد هسته‌ای را در تأسیسات غنی‌سازی ایران قرار می‌دهند.

استاکس نت نخستین اسلحه‌ای بود که تماما به وسیله کدهای نرم افزاری ساخته شده بود و به طور خاص علیه تجهیزات هسته‌ای ما مورد استفاده قرار گرفت.

اکنون سينماگران جمهوري اسلامي، باید اين بار به گونه‌اي روايت فيلمی با موضوع «استاكس‌نت» را پیش ببرند که فقط در حد مخاطب ايراني باقي نماند، بلکه در نهايت باعث روشن شدن ذهن عموم مردم جهان شود.

آيا «استاكس‌نت» به سرنوشت «آرگو» دچار مي‌شود؟ + تصاوير // در حال ويرايش

امروز سينماي ما نيازمند بزرگ شدن و رشد كردن است. رشدي برای حرکت به سمت دستمایه قرار دادن موضوعات استراتژیک.

  • مشرق

نقدی بر «روبوکاپ»؛ اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادی، دو رويای بزرگ آمريكا + فیلم و تصاوير

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
داستان اصلی روبوکاپ ارتباط زيادي به ایران ندارد و اشغال تهران (فتح ایران) فقط برای نمايش توانایی‌های ربات‌های جنگی نمایش داده می‌شود. موضوع اصلي فيلم پيرامون برگرداندن رشد اقتصادي به نماد فروپاشي اقتصادي آمريكا يعني شهر ديترويت است؛ آن هم به زور اسلحه.


سینمای آمریکا از دیرباز تا کنون با مشی قهرمان‌پروری اقدام به تولید فیلم‌های خود کرده است. قهرمان‌هایی که تعداد زیادی از آنها از اسطوره‌های غرب (کتاب ایلیاد و ادیسه) الهام گرفته‌ شده‌اند و بسیاری دیگر از آن قهرمانان با همان نگاه اما در قالب شخصیت‌های متفاوت در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک خلق شده‌اند. بیش از یکصد شخصیت اعم از مرد و زن مانند سوپرمن، بت‌من، اسپایدرمن... که در قالب داستان و رمان‌،کمیک‌استریپ‌، انیمیشن، بازی‌های کامپیوتری، سریال و فیلم به تصویر کشیده شده‌اند تا به عنوان قهرمان به مردم آمریکا معرفی شوند. نمونه جدیدی از این شخصیت‌ها در فیلم پلیس آهنی به نمایش درآمده است.

فیلمrobocop نسخه دوباره‌سازی شده یک اثر معروفعلمی تخیلی دهه هشتاد میلادی به همین نام است با بازی پیتر والر در نقش اصلی که توسط پاول ورهوون در سال 1987 ساخته شد؛ که پس از استقبال تماشاگران از آن، راه را برای تولید دو قسمت دیگر آن در سال‌های 1990 و 1993 فراهم کرد. از پلیس آهنی چند سال قبل یک مجموعه تلویزیونی پخش و حتی یک نمایش انیمیشنی هم از آن تولید گردید. اما پلیس آهنی جدید در 2014 به کارگردانی خوزه پدیلها (José Padilha) فیلمساز سرشناس برزیلی ساخته شد که در کارنامه خود فیلم‌های «اتوبوس شماره 174» و «گروه نخبه (Elite Squad)» را دارد.

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

خوزه پدیلها در پشت صحنه پلیس آهنی

نیک شنک نویسنده‌ فیلم « گرن تورینو(Gran Torino) » به همراه جیمز فاندربیت و جوشا زتمور نیز فیلمنامه robocop را نوشته‌اند و مارک آبراهام و اریک نیومن نیز به طور مشترک این فیلم را برای کمپانی «مترو گلدوین مه‌یر» تهیه کرده‌اند.

پلیس رباتیک

فیلم در مورد ربات‌های نظامی ساخته شده توسط شرکت‌های خصوصی است که توسط ارتش آمریکا خریداری شده و در جنگ‌ها از آن استفاده می‌کند.داستان در آینده‌ای تقریبا نزدیک یعنی 2028 میلادی یا 1406 شمسی اتفاق می‌افتد؛ شرکت Omincorpسازنده ربات‌های جنگجو است تا تعداد نفرات کمتری از ارتش آمریکا آسیب ببینند یا از بین بروند.این ربات‌ها تقریبا در سرتاسر دنیا فعال هستند البته به جز آمریکا.این شرکت با مالکیت ریموند سلارز (با بازی مایکل کیتون) تصمیم می‌گیرد تا از این ربات‌ها در داخل خاک آمریکا برای برقرای نظم و امنیت استفاده کند که با مخالفت قانون و عده‌ای از مردم از جمله بعضی سناتورهای آمریکا مواجه می‌شود مبنی بر اینکه این ربات‌ها قدرت احساس و تعقل ندارند و ممکن است به شهروندان آمریکایی آسیب وارد کنند.

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

مایکل کیتون در نقش ریموند سلارز در روبوکاپ

سلارز تصمیم می‌گیرد برای رفع این مشکل و رسیدن به سود هنگفت آن، ترکیبی از انسان و ربات بسازد. برای همین منظور بدن افسر پلیس وظیفه‌شناس شهر دیترویت الکس مورفی (با بازی جوئل کینامن) را که در اثر بمب‌گذاری ماشین‌اش توسط خلاف‌کارهای شهر تقریبا از بین رفته است را زیر نظر دکتردنت نورتون (با بازی گری اولدمن)رئیس هیئت پزشکی این شرکت با تجهیرات رباتیک بازسازی می‌کند تا یک انسان سایبورگ تولید کند. در آخر نیز الکس مورفی علیه مقامات پلیس و بعد شرکتOmincorpدست به اقدام می‌زند.

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

الکس مورفی به همراه دکتر دنت نورتون

آرزوی اشغال ایران

فصل ابتدایی فیلم با موضوع اشغال نظامی تهران تحت عملیات موسوم به «آزادسازی تهران!» شروع می‌شود که در آن ربات‌ها در خیابان‌های تهران با دستگاه‌های پیشرفته به اسکن بدن زنان و مردان می‌پردازند تا از تروریست نبودن آنها مطمئن شوند و بعد تعدادی ایرانی می‌بینیم که به خود همانند تکفیری‌ها بمب بسته‌اند و فقط با نیت اینکه تلویزیون‌ها آنها را نشان دهند، اقدام به عملیات انتحاری علیه ربات‌ها می‌کنند!


اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

شهر تهران از نمای بالا در روبوکاپ

نکته‌ی جالب اما آن است که داستان اصلی روبوکاپ هیچ ربطی به ایران ندارد و فقط برای معرفی و توانایی‌های ربات‌های جنگی اشغال تهران (فتح ایران) نمایش داده می‌شود. اما ظاهرا آمریکایی‌ها از هیچ فرصتی برای توهین به ایران و ایرانیان در وحشی نشان دادن آنها دریغ نمی‌کنند و حتی بخشی از یک فیلم تجاری غیرسیاسی نیز می‌تواند بهانه‌ای برای ایران‌هراسی باشد.


اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

ربات‌ها در خیابان‌های تهران!

آرزوی احیای شهر ورشکسته

محل روایت داستان پلیس آهنی شهر دیترویت واقع در ایالت میشیگان آمریکا است. شهری که تا همین اواخر بزرگترین شهر خودروسازی جهان که "پایتخت صنعتی قرن بیستم" لقب گرفته بود. به عبارت بهتر، دیترویت زمانی نماد و نشانه‌ای دال بر پویایی و سیالی نظام سرمایه‌داری و صلابت اقتصادی آمریکا بود. با این حال هم اکنون این نماد پویایی با بدهی بیش از بیست میلیارد دلار به نماد ایستایی و شکست نظام سرمایه‌داری و بزرگترین شهرورشکسته جهانتبدیل شده است.

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

خانه‌ای متروکه با پس زمینه آسمان خراش «جنرال موتورز»در دیترویت

در این فیلم دیترویت شهری بسیار تمیز و منظم به نمایش درآمدهکه هیچ مشکلی به غیر از برخورد با خلاف‌کارهای شهر ندارد و گویی در سال 2028 این شهر رونق اقتصادی خود را پیدا کرده و دوباره می‌تواند نماد صنعت آمریکا باشد. این دلگرمی سازنده‌گان فیلم robocop برای آمریکایی‌ها خیلی اثر گذار نیست زیرا دیترویت شهری‌ست که جمعیت آن در پی خروج شرکت‌های بزرگ خودروسازی از آن و مشکلات اقتصادی این شرکت‌ها، از دو میلیون نفر به هفتصدهزار نفر رسیده است (همچنان نیز در حال کاهش است) و۴۰درصد لامپ‌های خیابانی آن خاموش شده‌اند و زمان پاسخ پلیس به درخواست‌ها به حدود یک ساعت افزایش یافته، در حالیکه آمار قتل در این شهر به بالاترین سطح طی ۴ دهه اخیر رسیده و نیز تنها یک سوم آمبولانس‌های شهر در حال فعالیت هستند و به این دلایل خبره‌ترین کارشناسان مسائل اقتصادی آمریکا نیز امیدی به حل معضلات آن ندارند!

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

استگاه قطار متروکه مرکزی «میشیگان»

حکومت با ترس

مسئله اصلی فیلم robocop مربوط به تامین امنیت شهروندان آمریکا است. در فیلم می‌بینیم که بعد از رونمایی پلیس آهنی برای مردم با آن ظاهری که شبیه شخصیت بت‌من در فیلم‌های سه‌گانه کریستوفر نولان است، با استقبال شدید آنها همراه است.

اشغال تهران و رشد مجدد اقتصادي، دو روياي بزرگ آمريكا + تصاوير // در حال ويرايش

پلیس آهنی درحین اعمال قانون

لزوم وجود پلیس آهنی برای مبارزه با فساد و جنایت تبیین و به مردم این حق خوشحالی داده می‌شود؛ اما این ترسناک و پرخطر نشان دادن محیط زندگی، شهرها و کشور آمریکا و بعد برقرای نظم و امنیت و به سزای عمل رساندن مجرمان و تبهکاران توسط قهرمانان زن و مرد در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی چه سودی دارد؟ همیشه این موضوع "خطر در کمین است" با صدای بلند برای مردم آمریکا گفته می‌شود. جامعه آمریکا همواره در ترس و وحشت از خطرات گوناگون به سر می‌برد: ترس از القاعده، ترس از نوجوانان ولگرد،ترس در اتوبوس زمانی که در بلندگو هشدار داده می‌شود اگر مورد مشکوکی دیدید یا شنیدید به سرعت پلیس را در جریان قرار دهید، ترس از حملات سایبری و فلج شدن سیستم، ترس از... . دولت آمریکا با سیاست «ایجاد ترس» اقدام به «مدیریت جامعه» می‌کند. وجود ترس به کمپانی‌های اسلحه‌سازی اجازه تولید بیشتر اسلحه را می‌دهد تا به مردم آمریکا بفروشند، و در عین حال می‌تواند برای تامین امنیت بیشتر اقدام به افزایش مالیات کند.آمریکا به بهانه وجود ترس به ارزش‌هایی که برای همه دنیا تبلیغ می‌کند، پشت کرده و حقوق شهروندی را محدود، جاسوسی از شهروندان را موجه و شکنجه را توجیه می‌کند. آمریکا چه در حوزه داخل و چه در خارج کشور خود متهم اول ایجاد ناامنی است و در عین حال خود را بزرگترین تامین کننده امنیت برای شهروندان خود و جهان می‌داند.

یعنی با ایجاد ترس و مدیریت آن، هم مردم خود را کنترل می‌کند و هم به منافع اقتصادی خود که غایت یک حکومت امپریالیزم یا سرمایه‌داری است می‌رسد.Robocop و فیلم‌هایی از این دست نیز به بهانه ایجاد «امنیت» که با تبلیغات به دغدغه اول مردم آمریکا تبدیل شده، به سیاست‌های کلان دولت‌مردان آمریکا کمک می‌کنند. پلیس آهنی و فیلم‌هایی که متعلق به سینمای بلاک‌باستر (فیلم‌های پرهزینه و گران‌قیمت) هستند، معمولا بازیگران بسیار مطرحی را هم در نقش‌های اصلی خود دارند؛ اما با وجود پرخرج بودن، به علت سطحی بودن فیلم توفیق چندانی برای کسب رضایت مخاطب ندارند و نمی‌توانند برای آمریکایی که بیش از ۱۷٫۵تریلیون دلار بدهی دارد، مفید باشند.

مطلب را با این ضرب‌المثل از امریکایی‌ها به پایان می‌بریم که می‌گویند: «اگر می‌خواهی قدرتمند باشی، همیشه در خطر زندگی کن تا به صلح و آرامش برسی».


  • مشرق

شيطان‌پرستي هاليوودی از "کد داوینچی"تا "ماتریکس" + فيلم و تصاوير

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
نگاه محتوايي مسيحيت به فيلم‌هاي شاخص هاليوودي و نشان دادن تقابل آن‌ها با دين مسيحيت، مي‌تواند نمونه‌اي باشد براي نشان دادن جدي بودن تهاجم هاليوود به اديان الهي. تهاجمي که بيش از همه مورد توجه متفکرين اسلامي قرار گرفته بود و اين مستند نشان مي‌دهد که اين تهاجم دغدغه‌ي متفکرين دیگر اديان الهي نیز است.
 مستندي كه در اینجا قصد معرفی آن را داریم توسط جوزف اسچيمل ساخته شده و به بررسي فيلم‌هايي مثلِ رمز داوينچي، الف مثل انتقام, ماتريکس، کنستانتين، نمایش ترومن و هري پاتر مي‌پردازد. در اين مستند اين فيلم‌ها به لحاظ محتوايي تحليل مي‌شوند و تقابل آن‌ها با آموزه‌هاي اناجيل و مسيحیت بحث می شود. این موضوع نشان می دهد که تهاجم هاليوود به سایر اديان (بجز دین یهود) جدی است. در کشورمان و در عالم اسلام نیز افراد بسیاری هستند که مکرراً از تهاجم هالیوود علیه اسلام و ادیان سخن گفته اند.

توضیح آنکه متن گفتار این مستند که ذیلاً می آید بازتاب دهنده عقاید مسیحیان است و لذا بدین لحاظ مورد قبول ما مسلمانان نیست.

شيطان‌پرستي هاليوودی از

***

كتاب دن براون، رمز داوينچي نزديك به پنجاه ميليون نسخه در جهان فروش رفت. اين شمارگان باور نكردني است. بعد از آن نيوزوي كريسن»، فيلم نامه آن را براساس همين كتاب نوشت. اين فيلم آتشين‌ترين فيلم سال 2006 بود. حتي تا ماه ها قبل از اكران آن. وقتي اين چيزها را مدنظر قرار مي دهيم، بايد در نظر بگيريم تاثيري را كه اين كتاب بر ملت آمريكا، و همچنان بر تمام دنيا مي گذارد. در واقع وقتي بهش فكر مي كنيم مي بينيم كه ديدگاه مردم در همه جا دنيا، در خصوص اينكه خدا و عيسي کیستند و همچنین شيوه نگرش به مسيحيت، تغيير كرده است.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

بايد اين سوال را مطرح كنيم كه شايد كتاب دن براون (رمز داوينچي) در واقع فريب داوينچي باشد. شايد اين فريب عظيم براي اغفال توده‌ها باشد. شايد كاري كه داروی مرگ موش دي- فريب،با موش ها مي كند، هماني باشد كه كتاب دن براون با انسان‌ها مي‌كند.

يكي از چيزهايي كه موقع خواندن فريب داوينچي به نظرم جذاب آمد، شباهت آن با مرگ موش دي- فريب بود. موقع خواندن خيلي بهت زده شدم از اينكه فهميدم، از جعبه محتويات مرگ موش تنها مقدار بسيار ناچيز پنج هزارم درصد، واقعا سمي است. و از طرف ديگر حجم عظيم نود و نه مميز نهصد و نود و پنج هزارم درصد محتويات جعبه از مواد بي‌ضرر و غير فعال تشكيل شده كه به عنوان طعمه عمل مي‌كند.

دي-فريب براي كشتن موش‌ها بسيار موثر است، چرا كه از نود و نه مميز نهصد و نود و پنج هزارم درصد از محتويات بي خطر تشكيل شده مثل: غلات، طعم دهنده، شيرين كننده، رنگ و تنها مقدار نامحسوس و به چشم نيامدني آن سمي است.

تاسف انگيز براي موش‌ها اين است كه: همين مقدار ناچيز بيشتر از كافيه تا يك جونده بزرگ را به گورستان موش‌ها بفرستد.

حتي بيشتر تاسف انگيز براي كساني كه گول فريب داوينچي را خوردند اين است كه آنها ماده ای سمي را وارد بدنشان كردند كه همان كاري را با روح مي كند كه دي-فريب با موش ها مي كند.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

دن براون

كتاب براون پر است از طعمه‌اي با درصد زيادي از رنگ، طعم دهنده، شيرين‌كننده، اما واقعيت اين است كه كتاب با دز كشنده اي از مواد سمي تركيب شده، كه نتيجه آن براي كساني كه فريبشان را باور مي‌كنند، معجوني است مهلك و مخمور‌كننده. عجيب تر اين است كه درصد بسيار بيشتري از سم، در كتاب دن براون وجود دارد. شايد اين ثابت كند كه موش‌ها قوه تشخيص بيشتري نسبت به آدم‌ها دارند. در بطن آن سم، تفاوتي هست كه آن را براي آدم‌ها حتي بدتر مي‌كند. موش ها تنها زندگي فيزيكي خود را از دست مي دهند، اما همانطور كه خدا اظهار مي‌كند: روح خود را تا ابد از كف مي‌دهند.

دليلي كه كتاب براون، بايد رد بشود اين است كه ميليون‌ها انسان طعمه آن را خوردند. و چيزي كه در درون آن طعمه هضم كردند، يك مسيح جعلي، انجيل جعلي، و يك روح جعلي بوده، انجيلي كه به جاي نجات روح، آن را نفرين مي‌كند.

بازيگر رمز داوينچي، ايا مك الن، كه نقش گاندولف در ارباب حلقه ها را ايفا مي كند اظهار كرد كه وقتي از او پرسيده شده كه قرار است برچسب رفع مسئوليت بر روي فيلم رمز داوينچي بزنند، و اين كه آيا او داستان رمز داوينچي را باور دارد يا نه مي‌گويد: «اين انجيلی است كه بايد برچسب رفع مسئوليت روش داشته باشه با اين عنوان كه، اين داستان خيالي است.»

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايشمستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

رمز داوينچي دن براون بر آدم‌هاي بيشماري تاثير داشته است. بيش از دو ميليون آمريكايي تصديق كردند كه رمز داوينچي با ترویج عقاید گنوستيك ها، ديدگاه هاي مذهبي آن ها را تغيير داده. از هر سه كانادايي يك نفر اعلام كردند، كه اکنون اعتقاد پیدا کرده اند که نوادگان عیسی الان اطراف ما زندگي مي كنند.

در واقع به طرز تاسف باري حالا بسياري از مردم به خاطر دروغ‌هاي دن براون اعتقادشان واژگون شده است. چيزي كه به كشفش نائل خواهيد آمد رمزي است وراي رمز دن براون. به هر حال هدف آن همان‌طور كه به زودي مي‌بينيد، اين است كه شما را از خداي يگانه و حقيقي دور كند و به قدرت شيطان و دروغ هاي او بسپارد.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

در رمز داوينچي دن براون ادعا مي‌كند، راز باستاني گنوسی ها را درباره مسيح و مريم مجدليه در نقاشي داوينچي بر ملا مي‌كند. شايد دن براون در واقع خوانندگانش را به اين بنيان مذهبي رهنمون مي‌كند كه پرستش خدا را جايگزين پرستش شيطان مي‌كند در حالي كه اينگونه نيست.

كتاب رمز داوينچي دن براون، كشف جام مقدس در موزه لوور را به تصوير مي‌كشاند، در واقع در هرم شيشه‌اي روبروي موزه لوور.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

جالب اين است كه به نظر مي‌رسد دن بر‌اون شيفتگي خاصي به شماره 666 داشته است. همان شماره‌اي كه انجيل مي گويد شماره ديو است (beast).

به هر حال براي دن براون، اين شماره‌اي است كه بر بزرگترين پاداش دلالت مي‌كند: بر جام مقدس، در هرم شيشه اي جلوي موزه لوور. مطابق با انجيل، 666 شماره مكان جام مقدس نيست، بلكه شماره دجال است.

شايد رمز داوينچي دن براون، در واقع رمز شيطان باشد، از اين‌ها گذشته چرا او بايد از شماره شيطان استفاده كند؟

شايد چيزي كه دن براون ادعا مي‌كند، رستاخيز حقيقت باشد يا در واقع رستاخيز يك دروغ باستاني باشد كه دنيا را براي دجال آماده مي‌كند.چيزي كه فوق‌العاده حيرت‌انگيز است براي آنهايي كه حقيقت را مي‌دانند. براي آن هايي كه كلام خدا را مي شناسند اين است كه كلام خدا در واقع آينده را از پيشگویی مي کند. و كاري كه دن براون الان در واقع دارد انجام مي دهد كشيدن دنيا به يك دين منحرف است. اين قضيه به وضوح در كتاب مقدس پيش‌گويي شده، چرا كه انتها را از همان ابتدا مي‌داند.

در واقع در رساله مکاشفات یوحنا (آخرین رساله عهد جدید/ انجیل) هشدار مي دهد كه عدد 666 در آخرين روزهای این جهان، درست قبل از ظهور دوباره عيسي شايع مي شود. او كتاب وحي را به كليسا مي دهد. در فصل اول اين كتاب آمده است:

دانلود


در واقع پولس هشدار مي دهد كه دجال بر بارگاه خدا مي نشيند و اينطور جلوه مي كند كه گويي او خداست، و او توهمي شديد را سبب مي شود و بسياري را فريب مي دهد و قلمرو او با آمدن دوباره عيسي خاتمه مي يابد و او را با كلامش و با نور وجودش از ميان مي برد.

دن براون در رمز داوينچي مي گويد، اصيل‌ترين انجيل، انجيل مسيحي نيست كه در قرن اول نوشته شده، بلكه اصيل ترين انجيل، انجيل گنوسی‌ها است. در واقع او خوانندگانش را از طريق كتاب خودش تشويق به پذيرفتن انجيل گنوسی مي‌كند و در واقع اين جايي است كه او ادعا مي كند، ايده ازدواج عيسي مسيح با مري مجدلیه را از آنجا گرفته. در واقع بهترين راه براي رد كردن انجيل گنوسی آن است كه مضحك بودنآن را درک کنیم.

در واقع تعاليم انجيل گنوسی مبني بر اين است كه ماده دنياي فيزيكي، در واقع اهريمن است. چطور به اين نتيجه مضحك رسيدند؟ چون منشا آن چيزي است كه مي توانيم اسمش را تفسير معكوس بگذاريم. تفسيري كه سراغ عهد عتيق مي رود، و همه چيز را وارونه مي‌كند. در واقع تعاليم انجيل گنوسی مبني بر اين است كه خدايي كه دنيا را خلق كرد. جهان فيزيكي را، عالم فيزيكي را، خدايي اهريمني بوده. مي‌گويد يهوه، يا جهوا خداي پليد و هيولا گونه است.

در واقع مي گويد خداي واقعي، عمق غايي است و يك سري تجلي داشته كه از آن ساطع شدند، يكي از آنها سوفيا بوده است. سوفيا مي خواسته به سوي خدا برگردد، اما از دست خدا عصباني و بي تاب شده است. چون نمي توانسته به سوي او برگردد. چون شناخت خدا ممنوع بوده. بعد در همان حالت بي قراري سقط جنين مي كند. او يهوه را به دنيا مي آورد.

و با پي بردن به اين كه او يك خداي هيولاوار دنيا آورده، آنطور كه تعاليم گنوسی مي گويد آن را از كيهان به يك جاي دور افتاده اخراج مي كند. حالا يهوه آنجا تنهاست، او تصور مي‌كرده است كه خدايي جاهل و با قدرت‌هايي عظيم بوده و نمي‌دانسته كه قبل از خودش هم خدايي بوده. بنابراين جهان فيزيكي، انسان و زمين را خلق مي كند. تعاليم گنوسی مي گويد ما مخلوق يك خداي اهريمني هستيم، و او بوده كه از بهشت تبعيد شده.

ديديد كه در اين تفسير معكوس، به جاي اينكه شيطان بوسيله خالق جهان و كيهان، از بهشت تبعيد شود، خدا از بهشت تبعيد مي‌شود. و خدا در تعالیم گنوسی به شيطان تبديل مي‌شود. و در واقع جالب اين است كه تعالیم گنوسی مي‌گويد سوفيا، الهه‌اي كه از عمق غايي ساخته شد، تبديل به نجات دهنده مي‌شود. چرا به نجات دهنده تبديل مي شود؟ زيرا مي‌فهمد كه چه اشتباهي با خلق يهوه و دنيايي فيزيكي كه يهوه خلق مي كند انجام داده است و ما را در درون ماتريكس (دنياي ماده) به دام مي‌اندازد.

بنابراين كاري كه سوفيا، شروع به انجامش مي كند، اين است كه به حوا اطلاع مي دهد كه آنها جرعه اي از الوهيت در درون دارند. چرا كه آنها نهايتا از او و از عمق غايي به وجود آمده‌اند. سوفيا يك مار را به بهشت مي فرستد، با اين پيغام كه او بايد خدا باشد. در فصل سوم سفر پیدایش مي خوانيم كه آن مار شيطان بوده.

گنوسی مي تواند شيطان را با سوفيا يا هر اسم ديگري خطاب كند. اما شيطان با هر اسمي هنوز همان اهريمن هميشگي است. تعالیم گنوسی اينها را مدت‌ها بعد از نوشته شدن عهد عتيق مي گويد. و عهد عتيق مي گويد اين نوع تحريفات براي دور كردن آنها از خداي حقيقي است.

دانلود


سرورمان عيسي، شيطان را پدر دروغ مي نامد. در همان زمان تكوين هزاران سال قبل از اينكه گنوسی‌ها حتي به وجود بيايند خدا به انسان هشدار مي دهد. و اين زمان خيلي قبل تر از آن است كه گنوسی حتي بتواند كتاب تكوين را تحريف كند، مي بينيم شيطان همچنان در تلاش براي فريفتن انسان است. مار، حيله‌گرتر از هر حيواني بود كه خدا خلق كرده بود. و او به زن گفت آيا به راستي خدا تو را گفته تا از هيچ درختي از باغ نخوري؟ و زن به مار گفت: از ميوه درختان باغ رواست تا بخوريم اما از ميوه درختاني كه در ميانه باغ است خدا مرا گفته نبايد از آن بخوريد و حتي لمس كنيد. چرا كه خواهم مرد.

دانلود


مار به زن گفت: مسلما نخواهي مرد، زيرا كه خدا مي داند روزي كه از ميوه بخوري، چشمانت گشوده خواهد شد، و همانند خدا خواهي شد، داننده خوبي و پليدي، و زن ديد كه درخت غذاي خوبي دارد و به چشم دلپذير است. و درخت خواستني است تا انسان را خردمند كند. پس به ميوه اش دست برد و خورد، و همچنين به شوهرش هم داد و او هم خورد.

دانلود


برخلاف ديگر فوق قهرماناني مثل بتمن و رابين، شيطان در آن بيرون نيست تا از قانون و حقوق مردم مظلوم حمايت كند. در واقع وي از مصيبت‌بارترين اعمال تروريستي انفجار ساختمان ها، و به وجود آوردن هرج و مرج استفاده مي كند، تا نظم نوين جهاني خودش را ايجاد كند.

در واقع چندين اشاره نه چندان ظريف در فيلم برادران واچوفسكي، «الف مثل انتقام» هست. كه به شما نشان مي دهد "v" نماينده چيست. البته كه نمايانگر شيطان است. در واقع نشانه‌هاي بيشتري در رمان تصويري هست كه اين موضوع را حتي روشن‌تر از روز مي‌كند كه وي تجسم شيطان است.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

الن مور در مصاحبه‌اي گفته بود كه تلاش دارد تا شيطان‌پرست‌ها را به عنوان آدم خوب‌ها مجسم كند. اين به وضوح در مورد «الف مثل انتقام» هم صدق مي‌كند. در واقع نه تنها شيطان پرست‌ها به عنوان آدم خوب‌ها معرفي شدند، بلكه خود شيطان، قهرمان نهايي است.

نيوزويك مي‌گويد شيطان به وضوح قهرمان داستان «الف مثل انتقام» است. او اظهار مي‌كند: فيلم، از اول تا انتها برتري اخلاقي مطلقي به او عطا مي‌كند. البته ايوي به او مي‌گويد كه او يك هيولاست، و بعد سعي مي كند راز نقاب او را کشف کند.

دانلود


به طرز غم انگيزي خيلي از بچه‌هاي ما اين فيلم ها و كتاب‌هاي تصويري را مي‌بينند و مي‌خوانند. و اين دقيقا همان چيزي است كه شيطان پرست ها دنبالش هستند: تسخير ذهن بچه ها...

در واقع خود اليستر كراولي گفته بود: در ميان جوانان توزيع شود. چون اعتقاد داشت كه جوانان تاثيرپذيرترند و ساده تر به انحراف كشيده مي شوند. و كم‌تر تسليم دليل و منطق مي شوند.

مستندي درباره شيطان‌پرستي در هاليوود + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

الن مور

بنابراين كراولي به جوانان حمله مي كند و سعي مي كند آنها را به عقايد خودش آلوده كند. زيرا او معتقد بود كه وقتي جوانان بزرگ‌تر مي‌شوند از سنشان براي ايجاد يك نظم نوين شيطاني استفاده مي‌كنند.

چه راه بهتري براي نفوذ شيطان پرستي كراولي، در جوانان در مقياس وسيع، بهتر از فيلم، رمان تصويري و موزيك؟

دانلود


اليستر كراولي شيطان پرست، الن مور و برادران واچوفسكي، شيطان را به شكل قهرمان به تصوير مي‌كشانند و شيطان‌پرست‌ها را به عنوان آدم‌هاي خوب؛ آنها مسيحيت و سنت‌گرايان را به بدترين شكل ممكن مجسم مي كنند و مسيحيت را اهريمني نشان مي‌دهند.

نمونه‌های شيطان‌پرستي هاليوودی + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش

وقتي كه به رمان تصويري نگاه مي كنيم، خيلي ساده همان صليب تاريخي سنتي است.

الف مثل انتقام، دولت فاشيستي را نشان مي دهد كه توسط مسيحيان تشنه قدرت اداره مي شود كه كاريكاتوري به بدترين شكل ممكن هستند، از عوام فريبي و تجاوز، سانسور هنر. به رسميت شناختن نژاد پرستي، اعمال حكومت نظامي هاي شديد، و اجراي آزمايشات غير انساني در مكان هاي شبيه اردوگاه‌هاي كار اجباري بر روي هم جنس‌بازان، و ديگر اقليت‌هاي ناخواسته. دولت مسيحي فاشيستي، ويروسي را پراكنده مي كند كه مسئول مرگ نزديك به صد هزار نفر است. شعار نهايي دولت فوق محافظه كار این است: قدرت از طريق اتحاد، و اتحاد از طريق ايمان.

الن مور نیز اظهار نظري شبيه به اين دارد، او به نقل قول مي‌گويد: مذهب واقعي مسيحيت، به وضوح چيزي است كاملا ويرانگر روح. اليستر كراولي وعده مي‌دهد كه یک رود انباشته از خون به پا خواهد شد. آن زمان كه مسيحيت نابود مي‌شود تا دوراني از دجال به سلطه رسد.

دانلود


وي در الف مثل انتقام مي گويد كه آنارشي دو رو دارد، يك روي آن نابود مي كند، و يك روي آن خلق مي كند. مرحله بعد از آنارشي، تحقق نظم نوين شيطاني است. در الف مثل انتقام هيچ وقت نمي بينيم كه اين نظم قرار است چه طور به نظر برسد، اگر چه در رمان تصويري، يك اشاره واضح به آن مي‌شود. هرج و مرج و بي نظمي در همه جا هست و بي قانوني رو به افزايش است.

از بسياري جهات تجسم مسيح، همچنانكه نگاه دقيق‌تري به آن مي‌اندازيم و تعالیم گنوسی و پيش زمينه برادران واچوفسكي و نوع ارتباطي كه مي خواهند برقرار كنند را به ذهن مي سپاريم، مي بينيم كه اين به وضوح يك مسيح دروغین، و يك دجال است. وقتي در مورد مفاهيم فرعي گنوسی در ماتريكس از آنها پرسيده شد، برادران واچوفسكي با ذوق پرسيدند، فكر مي كنيد چيز خوبي باشد؟

اگر كسي معتقد به ديدگاهي انجيلي در مورد دنيا باشد و معتقد باشد كه خالقِ اين دنيا خوب است، جواب آن سوال بايد مسلما «نه» باشد. برادران واچوفسكي، حتي تا آنجا پيش رفتند كه اسم يكي از كشتي‌هاي ماتريكس را «نوسس» (عقل) بگذارند. در فيلم، نئو را نشان مي‌دهند كه از آسانسور بيرون مي‌آيد و مثل مسيحا كه براي نجات آنها فرستاده شده، پرستش مي‌شود. درست همان موقع زني نزديك او مي‌شود و از او مي خواهد مراقب پسرش يعقوب باشد كه گفته مي‌شود كه به يكي از اعضاي كشتي نوسس خدمت مي‌كند.

دانلود


در صحنه‌اي از فيلم، در يك مشروب فروشي يك رباط انسان‌نما را نشان مي‌دهد كه مار حمل مي‌كند، كه به نوعي نمادي از مار اصلي در سفر پیدایش است.

نمونه‌های شيطان‌پرستي هاليوودی + فيلم و تصاوير // در حال ويرايش
نئو و معمار در ماتریکس

دانلود


ادامه دارد...

برای تهیه اصل این مستند به همراه زیرنویس فارسی به وب‌سایت مستندنگار مراجعه فرمایید.

  • مشرق

Viewing all 364 articles
Browse latest View live