هالیوود در هویت سازی و تعریف و تبیین منافع ملی آمریکا نقش گسترده ای دارد و فیلم هایش برای نمایش دادن مجموعه ای از موضوع های سیاسی بکار گرفته می شود. فیلم های هالیوود سراسر از نظام های " اجتماعی " و " سیاسی " تاثیر پذیرفته اند و این امر در فرایندی غیر مستقیم، نمادین و با واسطه انجام می شود.
تصویری که هالیوود از شخصیت سیاستمداران و یا وقایع تاریخی به
ما عرضه می کند، از خود وقایع و شخصیتها واقعی تر و معمولی تر به نظر می رسد، چنانچه
نظریه پرداز مکتب انتقادی "بوردیار" تاکید می کند: "مسئله
تنها وانمایی کاذب واقعیت ( به شیوهای ایدئولوژیک ) نیست؛ بلکه تاثیر وانمایی نشان
می دهد که واقعیت خارجی دیگر واقعی نیست. در عصر پست مدرن که تصاویر جانشین واقعیت شده
است، دیگر نمی توان از اصل و ساختار نهفته سخن گفت. هیچ واقعیتی در پس ظاهر نیست؛ بنابراین،
وانمایی ها و تصویر، همان واقعیت است. هر آنچه ما درباره واقعیت ها می دانیم ، همان
است که در تصورات رسانه ای ساخته می شود."
حقیقت تلخ در فیلم های هالیوود به نمایش درنمی آید، هر فیلمی که داستان آن از واقعیاتِ جنایاتی که آمریکا مرتکب شده است پرده بر می دارد، قابلیت به نمایش درآمدن ندارد، واقعیت تمام جنایاتی که آمریکا در طی جنگ ویتنام مرتکب شده و رسوایی های اخلاقی که اتفاق افتاده قابلیت پخش پیدا نمی کند؛ زیرا باید با استفاده از قدرت تصاویری که هالیوود نشان می دهد فیلمهایی ساخته شود که احیاء و تثبیت تصویر قدرت آمریکا در سراسر جهان را در دستور کار خود قرار دهد؛ فیلم هایی که از نظامی گری، وطن پرستی و برتری فناوری نظامی آمریکا تجلیل و حمایت مردم را برای چنین سیاستهای تهاجمی، بسیج کنند.
جهت ساخت فیلمهایی نظیر "پدر من- پسرمن" همکاری نمی شود؛ زیرا واقعیت جنگ ویتنام را به تصویر می کشد و از این حقیقت پرده برمی دارد که آمریکا دستور استفاده از عامل نارنجی را داده و منجر به کشته شدن هزاران انسان بی گناه و حتی سربازان آمریکایی شده است. این مغایر اهدافی است که پنتاگون دنبال می کند و قطعا نمایش آن، مردم را برای حمایت از سیاستهای تهاجمی آمریکا تهییج نمی کند.
فصل 15
در سال 1987، فیلمنامه یک فیلم تلویزیونی برای شبکه CBS تمامی زنجیره فرماندهی پنتاگون را طی کرد و از روی میز جیمز وب فرمانده نیروی دریایی سر درآورد. تهیهکنندگان برای ساخت فیلم خود نیاز به همکاری ارتش –کشتی و هواپیما و خدمه – داشتند، اما این فیلم بحثبرانگیز بود. بنابراین مسئولان روابط عمومی که معمولاً با درخواست فیلمها سر و کار دارند تصمیم گرفتند که فرمانده باید نگاهی به این فیلمنامه بیندازد. داستان درباره یک آدمیرال واقعی نیروی دریایی بود که دستور به استفاده از عامل نارنجی[1]- نوعی برگریز شیمیایی – در جنگ ویتنام در دهه 1960 داد که به کشته شدن پسر خود آدمیرال منجر شد. فیلمنامه بر اساس داستانی واقعی بود.
«استفاده از عامل نارنجی در جنگ ویتنام آثارتخریبی فروانی داشت که اثر آن در دراز مدت مشهود شد.»
وب میگوید «بچههای روابط عمومی نگران شدند و فیلمنامه را به من دادند. من هم باید تصمیم میگرفتم.»
فیلمنامه، با عنوان «پدر من، پسر من» اقتباسی از یک کتاب که اثر مشترک آدمیرال بازنشسته نیروی دریایی به نام آدمیرال المو زوموالت و پسرش، المو زوموالت سوم بود. داستان به یکی از بزرگترین طعنه های جنگ ویتنام تبدیل شد؛ آدمیرال زوموالت هنگامی که از سال 1968 تا 1970 به عنوان فرمانده نیروهای دریایی در جنگ ویتنام خدمت می کرد برای کاستن از انبوهی جنگل که تک تیراندازهای دشمن در آن پناه می گرفتند دستور داد عامل نارنجی در امتداد ساحل رود مکونگ پاشیده شود. فرمانده یکی از قایقهای نیروی دریایی که در ناحیه گشت می زد پسر آدمیرال بود که در معرض میزان زیادی از عامل نارنجی قرار گرفت.
«رود مکونگ»
زوموالت جوان بعد از جنگ شغل وکالت را پیشه کرد، اما در 1983 به سرطان لنفوم مبتلا شد که مربوط به سیستم لنفاوی میشود، و دو سال بعد مشخص شد بیماری هاجکینز که نوعی سرطان غدد لنفاوی است دارد. وی در کتابی که به همراه پدرش نوشت به شرح مبارزه اش با سرطان پرداخت، و این که او و پدرش معتقد بودند منشأ بیماری وی – و سرطان هزاران نفر از سربازان جنگ ویتنام – عامل نارنجی بوده است.
«کتاب پدر من، پسر من که اثر مشترک آدمیرال بازنشسته نیروی دریایی به نام آدمیرال المو زوموالت و پسرش، المو زوموالت سوم بود.»
اکنون از جیمز وب فرمانده نیروی دریایی باید تصمیم می گرفت که آیا نیروی دریایی باید از این پروژه حمایت کند یا نه. وب زوموالت جوان را می شناخت، و اطلاعاتی هم درباره عوارض عامل نارنجی برای سلامت انسان داشت. ده سال پیش وی به عنوان مشاور کمیته مجلس در امور نظامیان فعالیت کرده بود که سه جلسه استماع مهم برای تعیین اینکه آیا عامل نارنجی موجب سرطان میشود یا نه برگزار کرده بودند، و به این نتیجه رسیدند که عامل نارنجی سرطان زا نیست. البته نادرست بودن این یافته بعدها اثبات شد، اما در عین حال امید فیلم سازها برای دریافت حمایت نیروی دریایی را نقش بر آب کرد. وب می گوید «هیچ ارتباط قطعی بین سمپاشی و نوع سرطانی که وی به آن مبتلا شده بود وجود نداشت. بنابراین من گفتم صحیح نیست که دولت از فیلمی حمایت کند که نتایجش در راستای شواهد علمی آن زمان نبودند. در نتیجه از حمایت از فیلم امتناع کردیم.»
«عامل نارنجیِ سرطان زا که در جنگ ویتنام مورد است قرار گرفت.»
فرد وین تراب تهیه کننده فیلم می گوید «من هیچ کمک نظامی برای تولید فیلم دریافت نکردم. نیروی دریایی به شدت مخالفت کرد. آنها گفتند عامل نارنجی باعث سرطان نمی شود. اما فیلم درست بود.»
وین تراب تخمین می زند که عدم همکاری ارتش 50 تا 100 هزار دلار هزینه اضافی برای وی در بر داشت که آن زمان برای یک فیلم کم هزینه مبلغ زیادی محسوب می شد. «جایگزین کردن قایق های ویتنام از همه سخت تر بود. ما مجبور شدیم قایق درست کنیم.» اما فیلم ارزش هزینه اضافی را داشت. وین تراب برای دریافت کمک ارتش مجبور بود فیلمنامه را بقدری تغییر دهد که دیگر قابل شناخت نباشد؛ چیزی که هیچگاه فکرش را هم نکرد.
فیلم «پدر من، پسر من» روز دوم می 1988 از شبکه CBS پخش شد. المو زوموالت سوم سه ماه بعد در اثر سرطانی که وی و پدرش معتقد بودند عامل نارنجی موجب آن شده است در گذشت.
«فیلم پدر من، پسر من»
ادمیرال زوموالت که پیش از بازنشستگی بلند مرتبه ترین مقام نیروی دریایی بود پس از مرگ پسرش به مبارزه خود ادامه داد تا دولت را مجبور به پذیرش این مسئله سازد که عامل نارنجی موجب مرگ هزاران نیروی نظامی در ویتنام شده است. در سال 1991 کنگره لایحه ای تصویب و طبق آن موسسه پزشکی آکادمی ملی علوم را موظف ساخت هر دو سال یکبار گزارشی درباره عوارض عامل نارنجی برای سلامت منتشر سازد. بعدها این گزارش ها «شواهد متقاعد کننده ای» یافتند که قرار گرفتن در معرض عامل نارنجی را به سرطان لنفوم هاجکینز ـ همان نوع سرطانی که المو زوموالت سوم را کشته بود ـ مرتبط می ساخت.
امروز وزارت نظامیان بازنشسته خدمات درمانی کاملی به نیروهای ویتنام که به سرطانهای ناشی از قرار گرفتن در معرض عامل نارنجی مبتلا هستند ارائه میدهد، یعنی همان سرطانی که وب و پنتاگون در سال 1987 گفتند ارتباطی به عامل نارنجی ندارد و از همکاری با تولید داستان زوموالت امتناع کردند.
ادمیرال زوموالت پس از مرگ پسرش به مبارزه خود ادامه داد تا دولت دولت را مجبور به پذیرش این مسئله سازد که عامل نارنجی موجب مرگ هزاران نیروی نظامی در ویتنام شده است.
جیمز وب که زمان جنگ ویتنام با تفنگداران دریایی در جوخه تفنگداران و بعدها در اواخر دهه 1960 به عنوان فرمانده گروهان خدمت کرده بود، و تقریباً هر مدال مهمی که در ارتش وجود دارد –صلیب نیروی دریایی، ستاره نقرهای، دو ستاره برنزی، و دو قلب ارغوانی – را بدست آورده بود نتوانست مدت زیادی به عنوان فرمانده نیروی دریایی دوام بیاورد. کمتر از یک سال پس از انتصابش در فوریه 1988، پس از این که از اجرای تعدیلهای تحمیل شده توسط کنگره در ساختار اعضای نیروی دریایی امتناع کرد به نشانه اعتراض استعفا داد. و پس از آن حرفه جدیدی به عنوان نویسنده در پیش گرفت.
نخستین کتاب وی به نام مزارع آتش که در سال 1978 منتشر شد بر اساس تجارب بسیار وب در زمان جنگ نوشته شده بود، و حقایق دهشتناکی درباره جنگ را بیان میکرد؛ استعمال مواد مخدر توسط تفنگداران، اعدام یک زندانی ویتکونگ به دست آنها، تفنگداری که یکی از افسران خود را به قتل رساند و غیره. اما داستان به هیچوجه ضد جنگ ویتنام نبود، بلکه بیش از همه چیز در ستایش تفنگداران نوشته شده بود؛ ستایش از افتخار و قهرمانی تفنگدارانی که در ویتنام جنگیدند و کشته شدند.
و تفنگداران عاشق این کتاب شدند، در حقیقت آنقدر به آن علاقه داشتند که در سال 1984 سرگرد فرد پک مدیر دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی در لسآنجلس طی اقدامی بسیار غیرمعمول کتاب را به دفتر والت دیسنی برد به امید اینکه از روی آن فیلمی بسازند.
پک در نامهای به پاملا ویلیامسون مدیر دیسنی نوشت «نسلی از آمریکاییهای جوان هستند، نسلی که اکنون در سن سینما رفتن هستند، که اطلاعات بسیار کمی درباره جنگ ویتنام دارند. من فکر میکنم آنها طبیعتاً درباره جنگ کنجکاو هستند و از روایتی عادلانه از آن استقبال خواهند کرد.»
«کتاب وب به طرز زیبایی این دوره از تاریخ آمریکا را روایت میکند. شخصیت پردازی و تعارضهایی که وب برای گفتن داستان از آنها استفاده می کند مخاطب را قادر خواهد ساخت افرادی را که در مهلکه ویتنام قرار گرفته بودند درک کرده و با آنها همذات پنداری کند. دامنه شخصیت پردازی وب آنچنان گسترده است که ابهام درگیری ما در ویتنام به روشنی به تصویر کشیده شده است. همانطور که می بینید من علاقه زیادی به مزارع آتش دارم؛ داستان جذابی است که فیلم بسیار خوبی می توان بر اساس آن ساخت.»
«فیلم مزارع آتش برگرفته از رمان جیمز وب»
دیسنی این پیشنهاد را رد کرد، اما وب که ناامید نشده بود تا سال 1993 فیلمنامه ای هم نوشت و مهمتر از آن، منابع مالی مورد نیاز را نیز یافته بود. به تنها چیزی که نیاز داشت موافقت نهایی پنتاگون بود.
اما مشکلی وجود داشت آن هم این که فیلمنامه واقعیت های جنگ ویتنام را خیلی صریح تر از آن تصویر کشیده بود که رضایت بوروکرات های دفتر فیلمسازی وزارت دفاع، که تنها کارشان تضمین این است که فیلمها تصویر مثبتی از ارتش ارائه دهند، جلب کند. و سیاست های پشت پرده پنتاگون و خصومت پرسنل بر علیه وب، که دشمنان زیادی در نیروی دریایی برای خود تراشیده بود، به ضرر وی عمل می کردند.
با این حال وب گمان می کرد شانس کسب رضایت پنتاگون را دارد؛ زیرا خواندن کتاب وی برای تفنگداران دریایی اجباری بود، و خودش قهرمان جنگی محسوب می شد، معاون وزیر دفاع و فرمانده پیشین نیروی دریایی بود.
اما آدمیرال کندل پیز، رئیس دفتر اطلاعات نیروی دریایی، از وب و فیلمنامه او خوشش نمی آمد. فیل استراب رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون هم نظر مساعدی نسبت به فیلمنامه نداشت.
استراب در تاریخ 15 دسامبر 1993 در نامه ای به وب نوشت «وزارت دفاع از همکاری در تولید فیلم مزارع آتش امتناع می کند. داستان روایت جذابی از مبارزه تفنگداران دریایی تحت شرایط وحشتناک طی جنگ ویتنام است. ما درک می کنیم که برای به تصویر کشیدن این شرایط به واقع گرایانه ترین شیوه ممکن، لازم است جنبه های خوب و بد طبیعت انسان که طی جنگ در مبارزان ما هویدا شد توصیف شود.»
«تحت فشارهای شدید و استیصال ناشی از ماهیت مرگبار و سردرگم کننده جنگ، تفنگداران دریایی از طریق ارتکاب اشتباهات فاحشی مانند کشتن افسر مافوق، استعمال مواد مخدر (ص 94 و جاهای دیگر)، اعدام ویت کنگهای مظنون (ص 94) و سوزاندن خانه یک روستایی (ص 80) واکنش نشان دادند. نگرانی ما این است که این گونه رفتارهای بظاهر معمول ممکن است باعث شود قهرمانی ها و فداکاری هایی که تفنگداران طی جنگ ویتنام از خود بروز دادند کمرنگ شود.»
«این جنایات در واقع اتفاق افتاده اند، اما همکاری رسمی با این فیلم بدان معنا است که وزارت دفاع و تفنگداران دریایی به نوعی آنها را به عنوان جنبه های روزمره گرچه تأسف بار نبرد می پذیرند.»
«این کتاب سعی داشت تصویر واقع گرایانه ای از جنگ ویتنام به تصویر بکشد»
وب خشمگین بود، و در پاسخی سرشار از تمسخر و طعنه به استراب، وزارت دفاع را به حمایت از «پروپاگاندای دروغین» متهم کرد (انگار نوع دیگری از پروپاگاندا هم وجود دارد).
وب در نامه اش به استراب نوشت «نباید موجب شگفتی شما شود که من به شدت نسبت به توصیف شما از فیلمنامه، بویژه نتیجه گیری اتان درباره برخی جنبه رویدادهای منفی اما از نظر تاریخ صحیح، مبنی بر این که "این گونه رفتارهای بظاهر معمول ممکن است باعث شود قهرمانی ها و فداکاری هایی که تفنگداران طی جنگ ویتنام از خود بروز دادند کمرنگ شود" اعتراض دارم. علت این که من این کتاب را نوشتم و اکنون روی فیلمنامه اش کار می کنم این است که چنین ابهامی از اواخر دهه 1960 وجود داشته است و باید از بین برداشته شود. اما از بین بردن آن تنها از طریق ارائه تصویری صادقانه امکان پذیر است که چنین رفتارهایی را در کنار قهرمانی ها و فداکاری های روزمره قرار می دهد. من معتقدم که کاملاً در قائل شدن چنین تمایزی در کتابم موفق بودم، و معتقدم که در فیلم هم همین کار را کرده ام. بنظر می رسد منظور واقعی شما این است که وقتی پای جنگ ویتنام در بین باشد وزارت دفاع فقط از مستندهای استریل یا فیلمهایی که چیزی بیش از پروپاگاندای دروغین نیستند حمایت می کند.»
وب با مبحث سانسور غریبه نبود. در سال 1981 سرپرست آکادمی نیروی دریایی که وب از آن فارغ التحصیل شده بود سعی کرد کتاب دوم وی به نام «Sense of honor» که ماجرای آن در آناپولیس می گذشت ممنوع کند. وب می گوید «سرپرست با کتاب مشکل داشت، می گفت کتاب عامیانه بوده و بیانگر واقعیت نیست. او سعی کرد کتاب را تحریم کند. اعلام کرد که آنها کتاب را در محوطه آکادمی نخواهند فروخت. اما وقتی نیویورک تایمز با او تماس گرفت عقب نشینی کرد.» نامه استراب آن ماجرا را به یاد وب آورد.
«کتاب دوم جیمز وب: «Sense of honor
«منطقی که در نامه خود از آن استفاده کرده اید مرا یاد زمانی می اندازد که آکادمی نیروی دریایی سعی کرد کتاب مرا تحریم کند. همچنین مرا یاد وقتی می اندازد که نیروی دریایی از همکاری در ساخت فیلم یک افسر و یک جنتلمن امتناع کرد. فقط پت کولتر که آن زمان رابط تفنگداران دریایی با هالیوود بود متوجه شد که پروژه نه تنها به تصویر کلی نیروهای مسلح لطمه نخواهد زد، بلکه برای آن مفید نیز خواهد بود. ذهنی بزرگتر نه تنها پتانسیل های "مزارع" را برای ارتش درک خواهد کرد، بلکه متوجه میشود که مشارکت من این مسئله را تضمین خواهد کرد. و به یاد می آورم که در دهه 1970 و 1980 تفنگداران دریایی، همچنین بسیاری از تفنگداران در داخل و خارج از دولت، تلاش زیادی برای تولید فیلمی بر اساس مزارع آتش داشتند. خواندن این کتاب سالها است که برای تفنگداران اجباری است، و در رشته های دانشگاهی درباره جنگ ویتنام بیشترین اشاره به این کتاب میشود. در ضمن خود فرمانده در دو ملاقات جداگانه و دو نامه - به این مضمون که تفنگداران مشتاقانه از فیلم حمایت می کنند - حمایتش از پروژه را اعلام کرده است. تعجب می کنم که چه چیز تغییر کرده که باعث شده است فیلمنامه اکنون برای افراد خاصی در وزارت دفاع یا نیروی دریایی غیرقابل قبول باشد.»
آنچه تغییر کرده بود این بود که وب نظر لطف برخی از آدمیرال های ارشد نیروی دریایی را از دست داد. سقوط وی روز 6 اکتبر 1992، چند ماه پیش از اینکه خواستار همکاری پنتاگون با پروژه فیلمش شود، مطلبی برای نیویورک تایمز درباره رسوایی آزار جنسی Tailhook نوشت که ضربه بدی به نیروی دریایی زده بود.
«خانم Paula Puopolo که ستوان نیروی دریایی بود در جوانی در Tailhook در سال 1991 مورد آزار جنسی قرار گرفت.»
وب نوشت که «تحقیقات سرسری» نیروی دریایی درباره حادثه «ممکن است باعث شود تمامی نیرو زیر سوال برود.» و بویژه از عملکرد شین اوکیف فرمانده نیروی دریایی انتقاد کرد.
وب می گوید «من منتقد سرسخت رهبری نیروی دریایی بودم، بویژه درباره این مسئله که آدمیرال ها شجاعت آن را نداشتند که پس از قضیه Tailhook از افراد خود حمایت و دفاع کنند.»
نیروی دریایی از سخنان وب دلخوشی نداشت و آدمیرال پیز رئیس دفتر اطلاعات نیروی دریایی، که بزودی فیلمنامه وب به دستش می رسید، این مسئله را با وی در میان گذاشت.
وب می افزاید «خصومت زیادی بین من و نیروی دریایی وجود داشت. پیز یکی از منتقدان انتقاد من از نیروی دریایی بود. و من شکی ندارم که آن زمان این مسئله به شکل فشارهایی بر فرایند تأیید وزارت دفاع بروز پیدا کرد.»
یک سال پس از اینکه مقاله وب در نیویورک تایمز چاپ شد، پیز همه امیدهای او برای دریافت حمایت نیروی دریایی از فیلمش را از بین برد.
«جیمز وب فرمانده اسبق نیروهای دریایی که کتاب مزارع آتش را درباره جنگ ویتنام نوشت.»
پیز در نامه ای به استراب نوشت «در این مقطع زمانی حمایت کامل و نامحدود برای این پروژه نباید تأیید شود.»
اما وب تسلیم نشد. او از والت بومر فرمانده تفنگداران دریایی - که قبلاً اعلام کرده بود می خواهد از فیلم حمایت کند - خواست نامه ای به وزارت دفاع نوشته و از استراب بخواهد تجدیدنظر کند.
بومر نوشت «با اینکه بخشهایی از فیلمنامه وب شامل تصاویر ناخوشایندی از برخی تفنگداران میشود، ما احساس کردیم که روایتی واضح و از نظر تاریخ صحیح از شرایط فوق العاده نامطلوب ارائه می دهد که تفنگداران تحت این شرایط در ویتنام جنگیدند، و هیچ مخالفتی با حمایت وزارت دفاع نداریم... دستیار شما (استراب) بر مبنای این ادعا که حمایت از پروژه به معنای پذیرش اعمال جنایتکارانه برخی شخصیت ها توسط وزارت دفاع خواهد بود از کمک به فیلم امتناع کرد.»
«پس از بررسی دقیق مسئله، از شما می خواهم که در موضع وزارت درباره حمایت از فیلم تجدیدنظر کنید. کتاب مزارع آتش سالها در فهرست مطالعه فرماندهی برای آموزش نظامی حرفه ای قرار داشته است و تفنگداران کهنه کار جنگ ویتنام عموماً آن را واقعی ترین روایت داستانی از جنگ می دانند. من معتقدم که جیمز وب، که به عنوان یک تفنگدار شجاعانه در ویتنام جنگید و به شدت هم مجروح شد، می خواهد فیلمی بسازد که تصویری عادلانه و معتبر، اگرچه جلانخورده، از تفنگدارانی که در این جنگ خدمت کردند ارائه دهد.»
«از آنجا که جنگ ویتنام فصلی تاریک در تاریخ ملت ما است که آمریکایی های بسیاری ترجیح میدهند آن را فراموش کنند، شجاعت و فداکاری افرادی که آنجا جنگیدند توسط فرهنگ عامه کمرنگ شده است. وزارت دفاع با حمایت از این فیلم به آقای وب در تولید وفادارانه ترین روایت سینمایی از این سربازان قهرمان کمک خواهد کرد. داستان زیبایی نیست، اما باید گفته شود.»
اما استراب معتقد بود نیازی نیست این داستان با حمایت پنتاگون گفته شود. وی در پاسخ به بلومر نوشت «تصمیم ما برای تأیید یا رد حمایت نظامی تا حدی بر اساس دقت و اعتبار افراد و رویدادهای توصیف شده گرفته میشود. اما یکی از شرایط اصلی آن است که فیلمنامه به عضوگیری، ابقا و درک مردم از ارتش کمک کند. در فیلمنامه مزارع آتش تفنگداران دریایی اشتباهات فاحشی مرتکب می شوند: قتل مافوق، مصرف مواد مخدر، اعدام ویت کنگها و سوزاندن خانه روستاییان. این رفتارها روزمره و عادی تلقی شده و تقریبا هیچکدام آنها گزارش نمی شوند، و هیچ یک عواقب قضایی ندارند.»
«اکثریت بینندگان از تجارب، نظرات و پیش زمینه شما یا آقای وب برخوردار نیستند. مخاطب، که تقریباً هیچ اطلاعاتی درباره ارتش یا جنگ ویتنام ندارد، احتمالاً نتیجه می گیرد که نه تنها این رویدادها بطور روزمره اتفاق می افتادند، بلکه رفتار عادی است که از نیروهای نظامی ما، هنگامی که تحت استرس نبرد قرار می گیرند، سر می زند. و این مسئله که فیلم از حمایت رسمی وزارت دفاع برخوردار است نیز این دیدگاه نامطلوب را برای بسیاری از مخاطبین تقویت خواهد کرد.»
«بنابراین من معتقدم فیلمنامه شرایط لازم برای برخورداری از حمایت را ندارد. تنها راه برای دریافت حمایت ارتش برای تولید فیلم این است که در سیاست های وزارت دفاع استثنا برای آن قائل شویم، و من چنین کاری را نخواهم کرد. گرچه قبول دارم که اعمال قهرمانانه، شجاعت و وفاداری نیز در فیلمنامه به تصویر کشیده شده اند، اما این مسائل بر عوامل منفی مرتبط با آن نمی چربند.»
و وب از حمایت وزارت دفاع برخوردار نشد، و پروژه اش به مدت هشت سال در قفسه خاک خورد. اما او باز هم تسلیم نشد. در اکتبر 2000 قراردادی با RKO برای تأمین بودجه فیلم بست تا بتواند فیلم را بر اساس فیلمنامه جدیدش تولید کند. و در جولای 2002 اعلام کرد RKO با یانوس کامینسکی که دو بار برنده جایزه اسکار شده است برای کارگردانی فیلم قرارداد بسته است. و گرچه استراب همچنان رئیس دفتر فیلم پنتاگون است، وب می گوید انتظار دارد که وزارت دفاع این بار فیلمنامه را تأیید کند.
«یانوس کامینسکی که جیمز وب با او برای کارگردانی فیلمش قرارداد بست.»
وی می گوید «من فکر نمی کنم مشکلی در زمینه حمایت وزارت دفاع از فیلم داشته باشم.»
وب می گوید تغییراتی در فیلمنامه اعمال کرده است، از جمله مواردی که استراب با آنها مشکل داشت. اما اصرار دارد که این تغییرات هیچ ارتباطی به رد فیلمنامه توسط استراب ندارد. «هنر نباید در هیچ مسئله مهمی تسلیم سیاست شود.»
وب می افزاید «فیلمی که اکنون داریم متفاوت است. زمانه تغییر کرده است. اکنون فیلمنامه به آنچه در اینجا اتفاق می افتاد نیز می پردازد. و من سعی کرده ام داستانی بگویم که نمایانگر آنچه در آن زمان در آمریکا اتفاق می افتاد نیز باشد.»
اما صحنه قتل مافوق، که طی آن یک تفنگدار حین حمله دشمن یک درجه را می کشد، از فیلم خارج شده است.
وی می گوید «قتل مافوق دیگر (در فیلمنامه) نیست.» در پاسخ به سوال درباره بخشهایی از فیلمنامه که استراب و پنتاگون در سال 1993 به آنها اعتراض داشتند، وب می گوید «مواد مخدر؟ هنوز نمی دانم. نمی خواهم نظری بدهم. کلبه؟ نمی دانم. به چیزی که فیل استراب بیش از ده سال پیش گفته بود پاسخ نمی دهم.»
وقتی فرد باشرافتی مانند وب می گوید برای جلب رضایت استراب و پنتاگون فیلمنامه را تغییر نداده است باید حرفش را پذیرفت. اما وقتی فیلمنامه نویس می داند که ارتش بر کار او نظارت دارد چطور می توان گفت که خودسانسوری جایی وارد تصویر نشده است؟»
- [1] . Agent Orange
- مشرق