(بسم الله الرحمن الرحیم)
در ابتدا به المانهایی که توسط فیلم نامه نویسان در حین روایت داستان در فیلمنامه جایی داده شده دقت فرمایید:
" داستانی از شرق،از شکوهی فراموش شده در اعماق تاریخ،از نگهبانان و حکمرانان سرزمین میانه،قصه ای از"دووارف های موریا" به دنبال پس گرفتن کوهستان و سرزمین باستانی خود،جایی که تنها 13دووارف از آخرین نبرد خونین میان آنها و ارگ ها به جایی مانده اند و اکنون به همراهی یک جادوگردر پی به دست آوردن حکومت پادشاهی شان..."
و نحوه ای که مخاطب وارد جریان فیلم می شود...
**"دووارفها پس از از دست دادن پادشاهی بر سرزمین میانه به دلیل حمله ی اژدها و به راه انداختن یک هولوکاست ونسل کشی وحشتناک از سوی او و تنها ماندن دووارفها از سوی زیر دستانشان ناچار مجبور به ترک سرزمین خود و تن دادن به آوارگی می شوند (تنها در دنیا)؛
با این مقدمه فیلم سیر روایی خود را ادامه می دهد تا آنجا که وقتی پیر ترین دووارف، داستان مبارزه آنها و نبرد خونین میان خود و ارگها را برای هابیت جوان بازگو میکند نسل خودشان را به دووارف های باستانی "موریا" نسبت میدهد و این گونه داستان را به روایت می نشیند که "دووارفهای موریا" وقتی خواهان وارد شدن دوباره به سرزمین شان می شوند با تصرف آن توسط ارگ ها مواجه می شوند و این چنین جنگ برای پس گرفتن سرزمین مادری شان بر آنها تحمیل میشود و در پایان جنگ و کشته شدن پادشاه و از بین رفتن همه ی سپاه به جز 13نفر از آنها،صاحب یک برتری نسبی شده که چون کسی دیگر باقی نمانده تا کاررا یکسره کنند و ارگها را شکست دهند به ناچار باز می گردند وهم چنان تراژدی آورگی آنها بی سرانجام می ماند،برای پس گرفتن هویت از دست رفته شان..."**
و اما...
اگر تا به حال به ادبیات و کتب تحریفی یهود،اولین قوم برگزیده ی خداوند نگاهی گذرا کرده باشید کلمه ی "موریا"برایتان غریب و نامانوس نخواهد بود. در کتب و حافظه ی تاریخی این قوم،"موریا"نام کوه یا تپه ای صخره ای است در کنعان که حضرت ابراهیم (ع) ،حضرت اسحاق(ع) را به قصد قربانی وبه دستور خداوند بدانجا بردند (این در حالیست که در روایات و احادیث مسلمین این واقعه در مکه و برای حضرت اسماعیل(ع)رخ داده است و شواهد و قراین تاریخی نیز گواه بر این مدعا هستند) و بعد ها بنای "اورشلیم"(شهر مقدس) بر فراز آن وحکومت داوود(ع)وسلیمان نبی(ع) و... ،اما گریزبه این نکته شاید در تحلیل فیلم هابیت راهگشا شودکه سیر اتفاقات تاریخی قوم بنی اسراییل ،بی شباهت به داستان فیلم نیست که :این قوم بعداز تحمل سختی های فراوان از سوی فرعون و سرگردانی این قوم در مصر،رهبری اسباط 12گانه یهود تا سرزمین موعود بر عهده ی پیامبر الوالعزم، موسی(ع)بود، جالب تر اینکه بدانیم سرزمین موعود بنابر بیان صریح قرآن(به جرم اين نافرمانيشان دست يافتن به آن سرزمين تا چهل سال بر آنان تحريم شد در نتيجه چهل سال در بيابان سرگردان باشند و تو براى اين قوم عصيانگر هيچ اندوه مخور-مائده"26")وپس از آن چهل سال و سرگردانی یهود در سرزمین حجازو یمن ونبود رهبری موسی برآنان، واقعیت تاریخ این چنین می نماید که پادشاهی آنان هیچگاه در ارض موعود شکل نگرفت! و این سخن ادعایی است بزرگ برای اذهانی که یک عمر تصوری ورای این ادعا داشته اند.
واین بار13 تن از" دووارفهای موریا " پس از تحمل سالها آوارگی باهمراهی گاندولف جادوگردر پی باز پس گیری سرزمین و کوهستان خود هستند!
اما اربابان جعل چنان مسیر تاریخ را عوض کردند که گویی بر سرزمینی از رود نیل تا فرات تمدنی عظیم داشته اند که در باور یهود،به نام "سرزمین میانه" شناخته می شود .
آنچه که در این اثر نه تخیلی بلکه خرافی، به نمایش در آمده بی شباهت به تفکرات صهیونی سازندگان اثر نیست و نمایش ارگها،غولها و حیوانات خون خوار و تاریک پرست ،نگاه یهود است به همه ی موجودات و انسانهایی که در مسیر رویاهای این قوم قرار گیرند.
ودر غیر این صورت باید نقش هابیت بودن را با کمال رضایت بازی کرد که جز خدمت گذاری برای اینان حدودی برای آن قابل تصور نیست.
و راستای مطالب بیان شده ذکر این نکته شاید جالب نماید که؛در اواسط فیلم وقتی بیلبو(هابیت) شبانه تصمیم به بازگشت و جدایی از گروه دووارفها رامی گیرد با یکی ازآنها که وظیفه نگهبانی را برعهده دارد مواجه می شود ودر حین گفتگو با بیلبو به او می گوید" درک می کنم دوری از خونه سخته " وبه نوعی از او میخواهد که گروه را ترک نکند، اما جواب بیلبو به او شاید به گونه ای موید آنچه باشد که تا به حال بیان شده است :
"نه نمیکنی!شما درک نمیکنین،هیچکدومتون،شما"دووارف"ین! شما به این زندگی عادت کردین،زندگی کردن توی راه.
هیچوقت توی یک مکان ساکن نمی شین،به هیچ کجا تعلق ندارین."
و این گونه آوارگی همیشگی این قوم را هم به او هم برای فراموش نشدن حافظه مخاطب،یادآور می شوند.
شاید مطرح کردن این سوالها حتی به عنوان دغدغه ی ذهنی نویسنده ی متن جایز باشد که:
چرا "موریا"ی مقدس یهودیان این همه شباهت به "موریا"ی دووارف ها دارد؟؟؟
چرا "سرزمین میانه" که در شرق واقع است و امپراطوری دووارف ها که برهمه حکومت می کرد و الان اثری از آن نیست و دووارف هایی که آنقدر آواره بودند که دیگر مفهوم خانه برایشان بی معناست به یهودیانی که در سفر پادشاهان از امپراطوری که حضرت سلیمان آغاز می کندو تا نسلها ادامه می یابد و بعد ها شروع سرگردانی آنها تابه حال، این چنین به هم شبیه اند؟
مخاطبان این تاپیک آیااز معنای پرچم اسراییل آگاهی دارید؟؟؟ معنای از نیل تا فرات چیست؟؟؟
این افسانه سرایی یهود راجع به "ارض موعود" در باور یهودیان چیست؟؟؟
حتی اگر فرض محال را بر اینکه آقای تالکین به طور کاملا اتفاقی از واژگانی چون " کوه موریا"،"سرزمین میانه" "آوارگی دووارف ها" "پیشینه ی پادشاهی دووارفهای آواره" استفاده کرده بنهیم،بازهم می توان از مطابقت داستان خیالی هابیت و ارباباب حلقه ها با مصداق های عینی و واقعی در عالم بیرون چشم پوشی کرد؟
نکته ی بعدی پرشدن خلع ماوراء و نیروهای غیبی در لباس جادوست،که بار ها و بارها شاهد اثرات آن در سیر اتفاقات داستان هستیم و این حضورنجات دهنده،که در سه گانه ارباب حلقه ها وضوح بسیار روشنتری دارد تاآنجا ضروری می نمایاند که در آخرین سکانس ارباب حلقه ها،این گاندولف است که تاج پادشاهی را بر سر آخرین بازمانده از نسل خدایان و پادشاهان(آراگورن) می نهد
و نکته پایانی اینکه:در دقایق انتهایی فیلم،درآخرین مبارزه بین دووارف ها و ارگ ها،جایی که آنها محاصره شده و هیچ امیدی سوسو نمی زند 13 عقاب با پیام گاندولف به ناگاه سر می رسند و با نابودی ارگ ها وشکستن محاصره، دووارفها را نجات می دهند!
وبازهم عقاب،نمادی بسیار آشنا،حتی برای آنها که اهل سینما نیستند، نماد ملی آمریکا،آخرین کد برای بیان سرسپردگی سازندگان اثر به اربابانشان،نمادی که پیش از این در ارباب حلقه ها بار ها و بارها در بحرانی ترین شرایط برای نجات یاران حلقه توسط آقای جکسون در فیلم بکار رفت.
و اما جمع بندی:
مخاطب این اثر با آشنایی قبلی اش در سه گانه ی ارباب حلقه ها با خط تعلیق آن یعنی آزادی سرزمین میانه،پایان راه را از پیش می داند؛حرف هابیت به عنوان ادامه دهنده اثری چون ارباب حلقه ها، نشان دادن این تشدید برای مخاطب و یادآوری ضرورت باز پس گیری آن می باشد چراکه تا سرزمین میانه آزاد نشود نشانی از آزادی بشر و آرامش نخواهد بود و نیزتاکیدی دوباره بر آخرالزمان آرماگدونی ،که خبر دادن از درگیری بین صاحبان غاصب و دروغین ارض موعود(مسلمین) و صاحبان اصلی آن( یهودیان ومسیحیان صهیونسیت) در ارض موعود،برای سیطره وحکومت در قلمرو بهشت یا سرزمین میانه (از دیدگاه یهودیان و نصرانیان) می باشد،در حالیکه این افق گرایی به هیچ وجه با نگاه مسلمانان قابل انطباق نیست.
"به درستی که دشمن ترین انسانها نسبت به مومنان،یهودیانند-مائده"82"
" داستانی از شرق،از شکوهی فراموش شده در اعماق تاریخ،از نگهبانان و حکمرانان سرزمین میانه،قصه ای از"دووارف های موریا" به دنبال پس گرفتن کوهستان و سرزمین باستانی خود،جایی که تنها 13دووارف از آخرین نبرد خونین میان آنها و ارگ ها به جایی مانده اند و اکنون به همراهی یک جادوگردر پی به دست آوردن حکومت پادشاهی شان..."
و نحوه ای که مخاطب وارد جریان فیلم می شود...
**"دووارفها پس از از دست دادن پادشاهی بر سرزمین میانه به دلیل حمله ی اژدها و به راه انداختن یک هولوکاست ونسل کشی وحشتناک از سوی او و تنها ماندن دووارفها از سوی زیر دستانشان ناچار مجبور به ترک سرزمین خود و تن دادن به آوارگی می شوند (تنها در دنیا)؛
با این مقدمه فیلم سیر روایی خود را ادامه می دهد تا آنجا که وقتی پیر ترین دووارف، داستان مبارزه آنها و نبرد خونین میان خود و ارگها را برای هابیت جوان بازگو میکند نسل خودشان را به دووارف های باستانی "موریا" نسبت میدهد و این گونه داستان را به روایت می نشیند که "دووارفهای موریا" وقتی خواهان وارد شدن دوباره به سرزمین شان می شوند با تصرف آن توسط ارگ ها مواجه می شوند و این چنین جنگ برای پس گرفتن سرزمین مادری شان بر آنها تحمیل میشود و در پایان جنگ و کشته شدن پادشاه و از بین رفتن همه ی سپاه به جز 13نفر از آنها،صاحب یک برتری نسبی شده که چون کسی دیگر باقی نمانده تا کاررا یکسره کنند و ارگها را شکست دهند به ناچار باز می گردند وهم چنان تراژدی آورگی آنها بی سرانجام می ماند،برای پس گرفتن هویت از دست رفته شان..."**
و اما...
اگر تا به حال به ادبیات و کتب تحریفی یهود،اولین قوم برگزیده ی خداوند نگاهی گذرا کرده باشید کلمه ی "موریا"برایتان غریب و نامانوس نخواهد بود. در کتب و حافظه ی تاریخی این قوم،"موریا"نام کوه یا تپه ای صخره ای است در کنعان که حضرت ابراهیم (ع) ،حضرت اسحاق(ع) را به قصد قربانی وبه دستور خداوند بدانجا بردند (این در حالیست که در روایات و احادیث مسلمین این واقعه در مکه و برای حضرت اسماعیل(ع)رخ داده است و شواهد و قراین تاریخی نیز گواه بر این مدعا هستند) و بعد ها بنای "اورشلیم"(شهر مقدس) بر فراز آن وحکومت داوود(ع)وسلیمان نبی(ع) و... ،اما گریزبه این نکته شاید در تحلیل فیلم هابیت راهگشا شودکه سیر اتفاقات تاریخی قوم بنی اسراییل ،بی شباهت به داستان فیلم نیست که :این قوم بعداز تحمل سختی های فراوان از سوی فرعون و سرگردانی این قوم در مصر،رهبری اسباط 12گانه یهود تا سرزمین موعود بر عهده ی پیامبر الوالعزم، موسی(ع)بود، جالب تر اینکه بدانیم سرزمین موعود بنابر بیان صریح قرآن(به جرم اين نافرمانيشان دست يافتن به آن سرزمين تا چهل سال بر آنان تحريم شد در نتيجه چهل سال در بيابان سرگردان باشند و تو براى اين قوم عصيانگر هيچ اندوه مخور-مائده"26")وپس از آن چهل سال و سرگردانی یهود در سرزمین حجازو یمن ونبود رهبری موسی برآنان، واقعیت تاریخ این چنین می نماید که پادشاهی آنان هیچگاه در ارض موعود شکل نگرفت! و این سخن ادعایی است بزرگ برای اذهانی که یک عمر تصوری ورای این ادعا داشته اند.
واین بار13 تن از" دووارفهای موریا " پس از تحمل سالها آوارگی باهمراهی گاندولف جادوگردر پی باز پس گیری سرزمین و کوهستان خود هستند!
اما اربابان جعل چنان مسیر تاریخ را عوض کردند که گویی بر سرزمینی از رود نیل تا فرات تمدنی عظیم داشته اند که در باور یهود،به نام "سرزمین میانه" شناخته می شود .
آنچه که در این اثر نه تخیلی بلکه خرافی، به نمایش در آمده بی شباهت به تفکرات صهیونی سازندگان اثر نیست و نمایش ارگها،غولها و حیوانات خون خوار و تاریک پرست ،نگاه یهود است به همه ی موجودات و انسانهایی که در مسیر رویاهای این قوم قرار گیرند.
ودر غیر این صورت باید نقش هابیت بودن را با کمال رضایت بازی کرد که جز خدمت گذاری برای اینان حدودی برای آن قابل تصور نیست.
و راستای مطالب بیان شده ذکر این نکته شاید جالب نماید که؛در اواسط فیلم وقتی بیلبو(هابیت) شبانه تصمیم به بازگشت و جدایی از گروه دووارفها رامی گیرد با یکی ازآنها که وظیفه نگهبانی را برعهده دارد مواجه می شود ودر حین گفتگو با بیلبو به او می گوید" درک می کنم دوری از خونه سخته " وبه نوعی از او میخواهد که گروه را ترک نکند، اما جواب بیلبو به او شاید به گونه ای موید آنچه باشد که تا به حال بیان شده است :
"نه نمیکنی!شما درک نمیکنین،هیچکدومتون،شما"دووارف"ین! شما به این زندگی عادت کردین،زندگی کردن توی راه.
هیچوقت توی یک مکان ساکن نمی شین،به هیچ کجا تعلق ندارین."
و این گونه آوارگی همیشگی این قوم را هم به او هم برای فراموش نشدن حافظه مخاطب،یادآور می شوند.
شاید مطرح کردن این سوالها حتی به عنوان دغدغه ی ذهنی نویسنده ی متن جایز باشد که:
چرا "موریا"ی مقدس یهودیان این همه شباهت به "موریا"ی دووارف ها دارد؟؟؟
چرا "سرزمین میانه" که در شرق واقع است و امپراطوری دووارف ها که برهمه حکومت می کرد و الان اثری از آن نیست و دووارف هایی که آنقدر آواره بودند که دیگر مفهوم خانه برایشان بی معناست به یهودیانی که در سفر پادشاهان از امپراطوری که حضرت سلیمان آغاز می کندو تا نسلها ادامه می یابد و بعد ها شروع سرگردانی آنها تابه حال، این چنین به هم شبیه اند؟
مخاطبان این تاپیک آیااز معنای پرچم اسراییل آگاهی دارید؟؟؟ معنای از نیل تا فرات چیست؟؟؟
این افسانه سرایی یهود راجع به "ارض موعود" در باور یهودیان چیست؟؟؟
حتی اگر فرض محال را بر اینکه آقای تالکین به طور کاملا اتفاقی از واژگانی چون " کوه موریا"،"سرزمین میانه" "آوارگی دووارف ها" "پیشینه ی پادشاهی دووارفهای آواره" استفاده کرده بنهیم،بازهم می توان از مطابقت داستان خیالی هابیت و ارباباب حلقه ها با مصداق های عینی و واقعی در عالم بیرون چشم پوشی کرد؟
نکته ی بعدی پرشدن خلع ماوراء و نیروهای غیبی در لباس جادوست،که بار ها و بارها شاهد اثرات آن در سیر اتفاقات داستان هستیم و این حضورنجات دهنده،که در سه گانه ارباب حلقه ها وضوح بسیار روشنتری دارد تاآنجا ضروری می نمایاند که در آخرین سکانس ارباب حلقه ها،این گاندولف است که تاج پادشاهی را بر سر آخرین بازمانده از نسل خدایان و پادشاهان(آراگورن) می نهد
و نکته پایانی اینکه:در دقایق انتهایی فیلم،درآخرین مبارزه بین دووارف ها و ارگ ها،جایی که آنها محاصره شده و هیچ امیدی سوسو نمی زند 13 عقاب با پیام گاندولف به ناگاه سر می رسند و با نابودی ارگ ها وشکستن محاصره، دووارفها را نجات می دهند!
وبازهم عقاب،نمادی بسیار آشنا،حتی برای آنها که اهل سینما نیستند، نماد ملی آمریکا،آخرین کد برای بیان سرسپردگی سازندگان اثر به اربابانشان،نمادی که پیش از این در ارباب حلقه ها بار ها و بارها در بحرانی ترین شرایط برای نجات یاران حلقه توسط آقای جکسون در فیلم بکار رفت.
و اما جمع بندی:
مخاطب این اثر با آشنایی قبلی اش در سه گانه ی ارباب حلقه ها با خط تعلیق آن یعنی آزادی سرزمین میانه،پایان راه را از پیش می داند؛حرف هابیت به عنوان ادامه دهنده اثری چون ارباب حلقه ها، نشان دادن این تشدید برای مخاطب و یادآوری ضرورت باز پس گیری آن می باشد چراکه تا سرزمین میانه آزاد نشود نشانی از آزادی بشر و آرامش نخواهد بود و نیزتاکیدی دوباره بر آخرالزمان آرماگدونی ،که خبر دادن از درگیری بین صاحبان غاصب و دروغین ارض موعود(مسلمین) و صاحبان اصلی آن( یهودیان ومسیحیان صهیونسیت) در ارض موعود،برای سیطره وحکومت در قلمرو بهشت یا سرزمین میانه (از دیدگاه یهودیان و نصرانیان) می باشد،در حالیکه این افق گرایی به هیچ وجه با نگاه مسلمانان قابل انطباق نیست.
"به درستی که دشمن ترین انسانها نسبت به مومنان،یهودیانند-مائده"82"