آیین انحرافی و خرافی کابالا، از یهودیت نشأت گرفته است
دهها فیلسوف، جامعهشناس، روانشناس و اقتصاددان آموزشدیده، معین شدهاند تا با قابلیتهای فرهنگی، هنری، سیاسی و فلسفی خود، کابالا و آموزههای منحرف آن را در خدمت صهیونیسم ترویج کنند. مغزهای متفکر در این زمینه، برای جذب جوانان از الگوهای تأثیرگذار مانند بازیگران، هنرمندان، ورزشکاران استفاده میکنند. در این میان، هیچ ابزاری به اندازه هالیوود نمیتواند بر الگوهای فکری و رفتاری مردم جامعه تأثیر بگذارد. در این گزارش ارتباط میان هالیوود و کابالا و به ویژه علاقه شدید هالیوود به تبلیغ برای این آیین انحرافی را بررسی میکنیم.
بسیاری از مردم، ممکن است حتی ندانند کابالا چیست، اما میدانند که به ستارههای سینمای هالیوود مربوط میشود. از "مدونا" گرفته تا "دمی مور" و از "اشتون کوچر" گرفته تا "بریتنی اسپیرز" و "لینزی لوهان" و "پاریس هیلتون" که بندهای قرمز دور دست خود میبندند. برای آن دسته از مردم باید توضیح بدهیم که "کابالا" واژهای باستانی است که به نوعی صوفیگری سری اشاره میکند. این نوع صوفیگری اصالتاً از یهودیت گرفته شده است.
خاخامهای یهودی مدعی بودند که آیین کابالا شامل یک سری برداشتهای عرفانی است که از طرف خداوند و پیامبرانش نازل شدهاند. همچنین میگویند آنچه در کابالا وجود دارد، ایدئولوژیهایی است که پیامبران و محققین یهودی داشتهاند و درک کامل آنها به الهامات رفیع مذهبی و معنوی نیازمند است. خاخامهای مدرن یهودیت هم سعی دارند بر اساس همین نظریات، این دکترین عصر جدید را توجیه کنند. به عبارت دیگر، آنان میگویند آیین کابالا قرنها به صورت مخفیانه حفظ شده است و تنها به این دلیل علنی نشده که افکار مردم هنوز برای آن آماده نبوده است.
کابالیستها در حال بالا و پایین پریدن به عنوان بخشی از آیینشان هستند
ادعای دیگر خاخامهای پیرو کابالا این است که پیامبران دیگر نظیر حضرت عیسی هم عمیقاً در درون خود به این آیین معتقد بودهاند، اما به خاطر شرایط اجتماعی، اعتقادات خود را بروز ندادهاند. از این حرف برای گرفتن تأییدیه از مسیحیان و هدف قرار دادن آنها به کار گرفته شده است. باید اعتراف کرد که یهودیها تا به امروز موفق شدهاند کابالا را بخشی از مسیحیت هم نشان دهند.
گفته میشود کابالا در کنار "فراماسونری" زیرساخت یک مکتب گسترده فکری را میسازد که شامل آموزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی مذهبی است. هدف این ایدئولوژی هم جلب خواص دنیا به این فرقه خلاقانه است تا پدیده صهیونیسم تقویت گردد و پیروان آن بیشتر شوند.
بنا به آموزههای کابالا، یهودیها یک رژیم اسرائیلی در ارض موعود تشکیل خواهند داد؛ کشوری که پایتختش اورشلیم یا بیتالمقدس است. همچنین مردم بسیاری به این سرزمین کوچ خواهند کرد تا به یهودیها خدمت کنند. "یاکوف ویس" خاخام یهودی معتقد است: "اسرائیل هیچ ارتباطی به کابالا ندارد، به این دلیل که بنیانگذاران اسرائیل هیچ اعتقادی به خداوند و خلقت ندارند. حتی افراد مذهبی هم که از اسرائیل حمایت میکنند، درباره کابالا هیچ چیزی نمیدانند. علت اینکه قوم من فکر میکنند اسرائیل و کابالا به هم ارتباط دارند، این است که اسرائیل در ظاهر موفق بوده است."
بنا به آیین کابالا، یهودیها رژیمی اسرائیلی به پایتختی بیتالمقدس تشکیل خواهند داد
وی ادامه میدهد: "علت موفقیت اسرائیل این نیست که به کابالا اعتقاد دارند، بلکه این است که اسرائیل، پایان یک سیاهی است. قبل از صبح، همیشه تاریکی بسیار قوی است. شمع، قبل از آنکه خاموش شود، با شدت بیشتری میسوزد. هر پدیدهای قبل از نابودی، بیشترین توان خود را بروز میدهد. ما هم منتظر نور و روشنایی از سوی خداوند برای این دنیا هستیم، بعد از این ظلمت. این دنیا قبل از برقراری صلح واقعی، پر از شیطانیت و خشونت و جنگ شده است. بنابراین آنچه ظاهراً موفقیت اسرائیل است، ربطی به کابالا یا امثال آن ندارد."
یکی دیگر از واقعیتهای تحریف شده در کابالا، اعتقاد آنها به رستاخیز است. طبق آموزههای کابالا، تنها گروهی که وارد بهشت خداوند میشوند، یهودیهایی هستند که به تورات اعتقاد دارند و یا غیریهودیهایی که به خوبی به یهودیها خدمت کردهاند. دهها فیلم هالیوودی تا کنون بر اساس عقاید کابالا ساخته شدهاند. شاید مشهورترین این دست فیلمها، سری "هری پاتر" باشد. تم اصلی سری داستانها و فیلمهای هری پاتر موضوع کابالاست و نشانههای و سمبلهای فراوانی از این مکتب هم در فیلم به نمایش گذاشته میشود.
طی قرون وسطی در پروس و شرق اروپا، خاخامهای یهودی مکتبی را ساختند که در آن موجودی به نام "گولم" وجود داشت. گولم از گل رس، خاک خیس، چوب یا فلز ساخته شده است و کلمه یهودی "اِمِت" روی پیشانی او نقش بسته است. "امت" در یهودیت به معنای "واقعیت" است. این کلمه، مجسمه بیجان را زنده و آماده خدمت به خاخامهای یهودی و اجرای دستورات آنها میکند، تا زمانی که کلمه روی پیشانیاش از "امت" به "مِت" به معنای "مرگ" تغییر میکند.
نمونهای از شخصیت گولم در سری فیلمهای ارباب حلقهها حضور دارد
شخصیت گولم که نقشی اساسی در سری فیلمهای "ارباب حلقهها" دارد، تأثیر عمیقی هم روی "جیکی رولینگ" نویسنده هری پاتر داشته است. وردهایی که مانند معجزه هستند و اشاره به داستانهای کابالیستی دارند و همینطور استفاده از نامهای خانوادگی نظیر "بلک" (سیاه)، به راحتی میتوان درک کرد که این فیلم یک محصول برجسته کابالیستی در هالیوود است. "داستان" بخشی از کابالای یهودی است. در این آیین، داستانهای زیادی وجود دارد درباره انسانهای ساخته دست انسان، دگرگونیهای جادویی در موجودات، ارواحی که خود را به موجودات زنده میچسبانند، و "الیاس" جادویی که میان بهشت و زمین راه میرود.
در کابالا، "خواسته" چیزی مثبت، و اصل و اساس هر آدمی تلقی میشود. کشف ابعاد مثبت خواستههای یک فرد، نیاز به اندیشیدن در خود دارد. آینه که نماد انعکاس و اندیشیدن است، در جاهای مختلفی از فیلمهای هری پاتر نشان داده میشود. حتی آینه دوطرفهای که "سیریوس بلک"(پدرخوانده هری) به هری پاتر میدهد هم در انتهای قسمت "هری پاتر و محفل ققنوس" در همین راستا ظاهر میشود.
با این حال، واضحترین موردی که میتوان به آن اشاره کرد، آینه "هتساوخ" برعکس کلمه "خواسته" است، مانند اینکه کلمه "خواسته" مقابل آینه قرار گرفته باشد (در انگلیسی erised معکوس کلمه desire). این آینه به هری امکان میدهد تا خواسته خود یعنی پدر و مادرش را ببیند. "دامبلدور" (مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز) به هری میگوید نباید درباره این خواستهها زیاد فکر کند، بلکه باید دربارهشان کاری انجام بدهد: "میبینم که تو هم مانند بسیاری افراد پیش از تو، لذت آینه هتساوخ را تجربه کردهای. تا الآن حتماً فهمیدهای که چه کار میکند. بگذار یک راهنمایی بکنم. خوشبختترین انسان روی زمین، در این آینه نگاه میکند و تنها خودش را دقیقاً همانگونه که هست، میبیند... باید از تو بخواهم که دیگر نروی و به این آینه نگاه نکنی. فایدهای ندارد که انسان در رؤیا زندگی کند."
هری پاتر در آینه "هتساوخ" خودش را کنار پدر و مادرش میبیند
این جمله دقیقاً در ساختار کابالا قرار میگیرد، اما استفاده از مفهوم "خواسته" در سری هری پاتر تنها نشانه کابالایی آن نیست. توضیحات رولینگ، نویسنده رمان، درباره مرگ نیز شباهت زیادی به عقاید کابالا دارد. "لرد وولتمور"که شخصیت اصلی منفی داستان است، زندگیای دارد که در حقیقت زندگی نیست. وی به نظر نمیرسد روحی داشته باشد و حتی اگر هم در گذشته داشته، آن را به هری متصل کرده است.
اگر کابالا و فراماسونری، یک امام در هالیوود داشته باشند، آن فرد کسی جز "نیکلاس کیج"نیست. سال 2010 فیلمی به نام "شاگرد جادوگر" که بازسازی یک فیلم والت دیزنی با همین نام بود، ساخته شد و کیج در آن نقش "بالتازار بلیک" را بازی کرد. بلیک توسط جادوگری به نام "ماریلین" آموزش میبیند که جادویش بیشتر شبیه به کیمیاگری و قدرت ذهن است، مفهومی بسیار شبیه به این ایدئولوژی کابالا که همه چیز، ذهنی است. قدرت ذهن تم قدرتمندی در این فیلم است و جادو را به فیزیک مدرن و علم انرژی مرتبط میکند.
بلیک در جایی از فیلم به پسر جوانی توضیح میدهد: "شنیدهای که مردم تنها از 10 درصد از مغزشان استفاده میکنند. جادوگرها میتوانند ماده را دستکاری کنند، چون با این توان به دنیا آمدهاند که از همه توان مغز خود استفاده کنند. به همین دلیل هم هست که تو (به عنوان یک جادوگر مادرزادی) فیزیک مولکولی را راحت درک میکنی." و در پاسخ به این سؤال که آیا جادوگری، سحر است یا علم، میگوید: "بله و بله."
اگر کابالا و فراماسونری، یک قهرمان در هالیوود داشته باشند، آن فرد "نیکلاس کیج"است
در فیلم "ثروت ملی" محصول سال 2004، کیج نقش یک تاریخدان و شکارچی گنج به نام "بنجامین گیتس"را بازی میکند. گیتس بعد از رمزگشایی یک کد که پشت سند قانون اساسی آمریکا نوشته شده است، به گنج مخفی شوالیههای معبد دست پیدا میکند. این گنج در عصر مدرن ظاهراً توسط فراماسونرها حفاظت میشود که نمایندهشان "مأمور ساداسکی" است و نقش او را "هاروی کایتل" بازی میکند.
"جان ترتلتاب"کارگردان "ثروت ملی"در این فیلم نشان میدهد که فراماسونری عنصر اصلی پشت پرده تشکیل آمریکا بوده است. همچنین ادعا میکند که این فرقه یک موجودیت بینهایت قیمتی و مقدس است و میتواند مردم را به سوی رستگاری هدایت کند. "رابرت سالیوان" نویسنده و فیلسوف معاصر، معتقد است: "اولین فیلم ثروت ملی، یعنی "ثروت ملی 1" در واقع مرحله اول از ماسونری "رویال آرچ" را نشان میدهد. در این فیلم، میتوانید سنتها و آیینهای آنها را ببینید. اینکه به دنبال گنج و به دنبال صندوق جواهرات میگردند. نهایتاً هم نیکلاس کیج، این صندوق را زیر کلیسایی در نیویورک پیدا میکند. در رویال آرچ هم، صندوق گنج روی تپه معبد پیدا میشود، جایی که معبد سلیمان قبلاً قرار داشته است. بنابراین اولین فیلم ثروت ملی، در واقع همان رویال آرچ است."
در فیلم "دانستن" که سال 2009 عرضه شد، "جاناتان جان کسلر" استاد دانشگاه ماساچوست که نقش او را هم نیکلاس کیج بازی میکند، لیست مرموزی از اعداد را از یک کپسول زمان کشف مینماید که فجایعی در گذشته و آینده را به او نشان میدهند. وی سپس تمام تلاش خود را میکند تا از فاجعه نهایی جلوگیری کند. کسلر که روزها اخترفیزیکدان است و شبها عددشناس، ابتدا با رمزگشایی سری اعدادی که در یک کپسول زمان 50 ساله پیدا کرده است.
"کسلر" در "دانستن" لیستی از اعداد را کنار هم میچیند و رمزگشایی میکند
اقدامات کسلر در حوزه عددشناسی، به وضوح بر اساس هندسه هستند، نظام یهودی کلمات و عبارات که بر اساس تحقیقات در زمینه کابالا، به ازای هر کدام از آنها عددی در نظر گرفته میشود. اگرچه کمی مخفیانهتر، اما توانایی کسلر در رمزگشایی پیشگوییها در فیلم برجسته میشود و نقش او در جلوگیری از تحقق آنها مهم جلوه داده نمیشود.
در فیلم جدیدتر "فصل جادوگری"، کیج نقش "بمان" را بازی میکند که از شوالیههای باسابقه معبد در جنگهای صلیبی است. وی از کارهای کلیسای مقدس کاتولیک در قتلعام مردم بیگناه خسته میشود و همه هدف خود را نجات دختری قرار میدهد که توسط روح شیطانی، تسخیر شده است. دستور کشتن شیطان را از برداشت لاتین حکمت سلیمان پیدا میکنند، جادوی قدرتمندی که ساحرها و شیطانها را از بین میبرد. در این فیلم هم به سادگی میتوان همان الگوی شوالیههای معبد، فراماسونرها، جادو، کیمیا، کابالا و سلیمان را دید که هر کدام نقشی مهم در مطالعه فراماسونری دارند.
همانطور که گفته شد، کابالای در خدمت صهیونیسم تلاش دارد با بهرهگیری از شخصیتهای شناختهشده و الگوهای رفتاری جوانان و نوجوانان، این قشر تأثیرگذار در جامعه را به سوی خود جذب کند. از جمله اشخاصی که به آیین کابالا اعتقاد دارند و در خدمت این هدف شوم قرار گرفتهاند، "دیوید بکهام" بازیکن مشهور فوتبال و همسرش "ویکتوریا بکهام"، مجردهایی مانند "مادونا" و "بریتنی اسپیرز" و حتی "دمی مور" بازیگر و مدل، هستند. این افراد از شهرت خود استفاده میکنند تا جوانان را به پیوستن به این آیین انحرافی تحریک کنند.