رسانه ها آفریننده محیطی نمادینی هستند که نه تنها خنثی و بیطرف نیست؛ بلکه بر قدرت سیاسی و فرهنگی دلالت دارد. به بیان دیگر، حق تولید پیام از قدرت اجتماعی نشئت میگیرد و نگرشِ کسانی که صاحب قدرت در جامعه هستند به عنوان محتوای پیام ارتباطی پذیرفته میشود.
نکته دیگری که باید مد نظر قرار گیرد، فرآیند فرهنگی داستانگویی در فیلمهاست. برخلاف آنچه تصور می شود، داستان، روایت یا قصه برای سرگرمی نیست؛ چرا که همین قصه گویی یکی از محتواهایی است که باعث فرهنگ پذیری شده و انباشته از باورهای اجتماعی و فرهنگی است. حال اینکه چهک سی فرصت قصه گویی به دست می آورد و یا داستان ها و روایتهای چه کسانی گفته می شود، بسی قابل تأمل است.
داستانهایی که هالیوود به تصویر میک شد، مالامال از ارزشها و باورهای ایدوئولوژیکی است که می توان به جرات گفت میزان آگاهی کاذب و دروغین آن به مخاطب زیاد است. از آنجا که « تاریخ را تاریخ نویسانی نگارش می کنند که فاتح میدان هستند»، بسیاری از فیلمهای هالیوود، جریان یک روایت تاریخی است که از طبع پنتاگون گذشته است.
در این بخش از بررسی عملیات هالیوود، به بسیاری از فیلم هایی اشاره شده که پنتاگون از همکاری با آنان خودداری کرده و درخواست تغییر فیلمنامه، محتوا و سایر موارد را داشته است. نکته قابل توجه، قدرت تسلط و نفوذ پیچیده پنتاگون در رد فیلمنامه هایی است که هیچ ایراد قانونی در خصوص موارد موافقت نامه DoD نداشته است. این موافقت نامه که کنگره آن را تصویب نموده، شامل مواردی است که فیلم سازان برای ساخت فیلم با محتوای نظامی ملزم به رعایت آن هستند؛ اما در هالیوود، خواست یک ژنرال یا مقام ارتش، بالاتر از این موافقت نامه عمل میکند و فیلمسازان از ترس تحریم شدن از سوی ارتش، جرات شکایت در مراجع قانونی و یا حتی جراید عمومی ندارند.
استراب در سال 1995 درخواست همکاری برادران وارنر برای فیلم ناقوس های ممفیس[1] را نیز رد کرد، زیرا معتقد بود قهرمانی های خدمه بمب افکن افسانه ای جنگ جهانی دوم را به درستی به تصویر نکشیده است.
فیلم ناقوس های ممفیس
پنتاگون از همکاری با فیلم دختر ژنرال[2]نیز امتناع کرد، زیرا فیلم به تحقیقات تخیلی درباره مرگ دختر یک ژنرال می پرداخت که صحنه تجاوز و قتل خود در یک پایگاه نظامی را ترتیب داده بود. استراب می گوید «این فیلمنامه به محض ارائه، رد شد.»
فیلم دختر ژنرال
همکاری با سرگرد بیلکو[3]که بازسازی سریال تلویزیونی دهه 1950 به همین نام توسط کمپانی یونیورسال بود نیز بخاطر دزد بودن شخصیت اصلی و کارهای دیوانه وار اعضای گروهش رد شد. استراب می گوید «بخاطر این به فیلمنامه دست نزدیم که او (بیلکو) و همه شخصیت ها کاملاً فاسد بودند.»
فیلم سرگرد بیلکو بازسازی سریال تلویزیونی دهه 1950
وزارت دفاع فیلمنامه شجاعت زیر آتش[4]ساخته فاکس فیلم در سال 1996 با بازی دنزل واشنگتن در نقش یک بازرس ارتش که موضوع مرگ مگ رایان خلبان هلیکوپتر در هنگام نبرد را بررسی می کند را نیز رد کرد زیرا «جز دنزل و رایان هیچ سرباز خوب دیگری در فیلم نبود. ژنرال فاسد بود و افسر ستاد هم آدمی ضعیف.» یکی از تهیه کنندگان فیلم که نخواست نامش فاش شود می گوید «ارتش صنعت فیلمسازی برایش مهم نیست. برای آنها حفاظت، عضوگیری و ارتقای تصویر خودشان اهمیت دارد. بنابراین انگیزه ای برای مشارکت در فیلمی که از نظر آنها تصویر خوبی ازشان ارائه نمی دهد، یا به نوعی تصویر بحث برانگیز موجود از آنها در بازار را تقویت می کند، ندارند.»
فیلم شجاعت زیر آتش
ستاره تنها[5]، فیلم کلمبیا پیکچرز
در سال 1996، درباره بررسی قتل کلانتر شهر کوچکی در تکزاس بود. بخشی از فیلم در یک
پایگاه نظامی می گذشت، اما وقتی کارگردان آن جان سایلز از ارتش چند یونیفرم نظامی
درخواست کرد، به او گفتند فقط در ازای اعمال چند تغییر در فیلمنامه می تواند از
یونیفرم ها استفاده کند. سایلز قبول نکرد و گفت به هیچکس اجازه نمی دهد در خلاقیت
او دخالت کند. بنابراین از بخش طراحی لباس خواست مقداری یونیفرم نظامی تهیه کنند و
فیلمنامه اش را دست نخورده نگه داشت.
فیلم ستاره تنها
تیر شکسته ساخته فاکس فیلم در سال 1995 با بازی جان تراولتا در نقش یک خلبان نیروی هوایی که نقشه سرقت بمب هسته ای می کشد نیز از همکاری ارتش برخوردار نشد. اما نیروی هوایی با تهیه کنندگان مذاکره و آنها را متقاعد کرد ارتباط شخصیت منفی با ارتش را کاهش دهند؛ تراولتا پس از سرقت بمب لباس پرواز خودش را در میاورد اما قهرمان فیلم، یک خلبان نیروی هوایی با بازی کریستین اسلیتر طی بخش اعظم فیلم لباس پروازش را به تن دارد.
گاهی اوقات تهیه کنندگانی که به همکاری ارتش نیاز دارند حتی زحمت درخواست کمک از پنتاگون را به خود نمی دهند زیرا می دانند استراب فیلمنامه آنها را تأیید نخواهد کرد. در سال 1998 وقتی که شبکه HBOتصمیم داشت جنگ های پنتاگون[6] را درباره ماجرای حقیقی سرپوش گذاشتن پنتاگون روی نقایص طراحی و تولید خودروی زرهی بردلی[7] بسازد چنین اتفاقی افتاد. یکی از مدیران اجرایی پروژه که خواست نامش فاش نشود گفت «ما از ارتش درخواست همکاری نکردیم و از همان ابتدا می دانستیم که از کمک آنها برخوردار نخواهیم شد زیرا سریال ارتش و بوروکراسی آن را به صورت خوبی نشان نمی داد. جای تعجب ندارد که اگر آنها را به شکلی منفی نشان دهید همکاری نکنند. از جهاتی ارتش هم نوعی تجارت است؛ اگر فکر کنند برنامه به عضوگیری آنها کمک کرده یا بصورتی مثبت به تصویرشان می کشد کمک می کنند.» در آخر تهیه کنندگان مجبور شدند با استفاده از یک تانک روسی قدیمی خودروی زرهی بردلی بسازند. هاوارد ملتزر تهیه کننده فیلم می گوید «ما طراحی بردلی را مطالعه کردیم و ساختار آن شبیه یک تانک روسی T-72بود، بنابراین یکی در کالیفرنیا خریدیم. بالای تانک را بریدیم و باقی آن را ساختیم. شگفت انگیز است که چون نمی توانستیم ارتش را متقاعد به همکاری کنیم مجبور شدیم از چه موانعی برای بدست آوردن چیزهایی که نیاز داریم عبور کنیم.»
جنگ های پنتاگون
خودروی زرهی بردلی که فیلم جنگ های پنتاگون سعی داشت بر ایرادات آن سرپوش بگذارد
در ذیل فهرستی از برخی فیلمهایی که بخاطر موضوع فیلمشان
نتوانستند رضایت استراب را جلب کنند آورده شده است:
Afturburn، HBO، 1992
بیا و بهشت را ببین، کمپانی فاکس قرن بیستم، 1990
جزر و مد سرخ، دیسنی، 1995
جان سخت 2، فاکس قرن بیستم، 1990
تکامل، دریم ورکز، 2001
مزارع آتش، 1993، فیلم تولید نشده
فارست گامپ، یونیورسال، 1995
سرباز جین، دیسنی، 1997
روز استقلال، فاکس، 1996
جلیقه ضدگلوله، HBO، 1992
Love field، اوریون، 1992
سرگرد پاین، یونیورسال، 1995
Midnight Clear، 1992
شب مرده زنده، بازسازی کلمبیا در سال 1990
ساعت پاندورا، 1995، سریال ABC
صلح آور، دریم ورکز، 1997
نقطه شکستن، فاکس، 1991
سرعت، فاکس، 1994
سربازان کشتی فضایی، تری استار، 1996
خط باریک قرمز، سونی، 1998
سیزده روز، نیولاین، 2000
پنتاگون به علل مختلف از همکاری با فیلمهای فوق خودداری کرد، معمولاً به این خاطر که استراب یا مسئول دیگری در پنتاگون از موضوع فیلمنامه خوشش نمی آمد. و هیچ فرایند استینافی در ارتش وجود ندارد که این فیلمسازها از طریق آن بتوانند تصمیم پنتاگون را به چالش بکشند. چند فیلمساز تلاش کردند پنتاگون را دور زده و مستقیماً به سراغ فرمانده کل قوا رفتند، اما در تمامی این موارد نتیجه یکسان بود.
در سال 1981 تهیه کنندگان «یک افسر و یک جنتلمن» از کاخ سفید ریگان درخواست کردند نیروی دریایی را متقاعد به همکاری با آنها کند، اما ریگان هیچ اقدامی انجام نداد.
سه سال پیش از آن، فرانسیس فورد کاپولا از جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا تقاضا کرد از ارتش بخواهد تصمیم خود را تغییر داده و به او در ساخت «اینک آخرالزمان» کمک کنند، اما کارتر هم هیچ قدمی در این راستا برنداشت.
و در سال 1954 سای راث تهیه کننده به دوایت آیزنهاور التماس کرد پادرمیانی کرده و پنتاگون را راضی به همکاری در ساخت فیلم «حمله هوایی» کند. اما آیزنهاور کمکی نکرد، در حقیقت اسناد وزارت دفاع نشان می دهند وقتی پنتاگون فهمید راث به رئیس جمهور شکایت کرده است از اف.بی.آی خواست درباره او تحقیق کنند و ببینند آیا کمونیست است یا نه.
ظاهراً نظارت و موازنه هایی که در نظارت بر دیگر نهادهای
آمریکایی اعمال می شوند در فرایند تأیید فیلم ارتش وجود ندارند. ارتش می تواند بر
اساس هوس یک آدمیرال یا ژنرال قوانین خود را تغییر دهد و هیچ راهی برای استیناف
وجود ندارد. و هیچ کس در دادگاه از پنتاگون شکایت نکرده است، و احتمالاً هیچ
فیلمسازی چنین کاری نخواهد کرد زیرا در هالیوود ترس از تحریم شدن توسط ارتش
واقعیتی ترسناک و شوم به شمار می رود. بسیاری از فیلمسازها حتی می ترسند که اگر به
مطبوعات درباره عدم دریافت کمکهای ارتش در پروژه فعلی خود شکایت کنند، در پروژه
های بعدی دیگر شانسی برای برخوردار شدن از همکاری ارتش نخواهند داشت.
ادامه دارد...
- [1] . Memphis Bells
- [2] . General’s Daughter
- [3] . Sergeant Bilko
- [4] . Courage Under Fire
- [5] . Lone Star
- [6] . Pentagon Wars
- [7] . Bradley Fighting Vehicle
- مشرق