صنعت هالیوود، سالانه با ساختِ نزدیک به هزار فیلم توانسته است هیمنه فرهنگی و رسانه ای وصف ناپذیری را بر جهانیان تحمیل کند؛ این روند اغواگری، در لوای سرگرمی و غفلت تا کنون آثار مخربی را در میان تمامی مخاطبان و بلاخص کودکان و نوجوانان به جا گذاشته است.
در این میان انیمیشن ها، علی رغم محدود بودنشان در نسبت با کل محصولات هالیوود جایگاه ویژه ای دارند؛ به مرور زمان و به مدد تکنولوژیها و پیشرفت های چشمگیر در این عرصه انیمیشن ها توانسته اند نفوذ خود را در میان تمامی مخاطبان هالیوود بسط دهند و با ایجاد جذابیت های بصری و کیفی لحظاتی سرگرم کننده تر از دیگر فیلم های هالیوودی را برای مخاطب رقم بزنند.
در انیمیشن، همانند دیگر فیلم های هالیوود بزرگترین خطر را میتوان در بْعد سرگرمی آن جستجو کرد؛ انیمیشن در ظاهری سرگم کننده تر از دیگر فیلم های هالیوود به خوبی توانسته است با اغواگری شدید و ذائقه سازی هوشمند و هم چنین باور مند سازی مخاطب، خواسته های خود را در غالب سرگرمی و تفریح به مخاطب القا کند.
یکی از ویژگی های انیمیشن ها که موجب نگرانی های زیادی شده است مخاطب آن میباشد، طیف وسیعی از بینندگان انیمیشن های هالیوودی کودکان و نوجوانان هستند.انیمیشن ها به دلیل ذات سرگرم کننده تر خود در نسبت با فیلم های رئال موجب غفلت بیشتر و اغواگری دو چندان خواهند شد، به این دلیل انیمیشن از حساسیت به مراتب بیشتری برخوردار است چرا که در ظاهر آن هیچ گونه پدیده اغوا کننده ای وجود ندارد و مخاطب صرفا برای گذراندن وقت و لذت بردن به تماشای آن انیمیشن مینشیند غافل از آنکه سرگرمی با تلفیقی سرشار از پیام های تصویری در ضمیر ناخودآگاه مخاطب همراه خواهد بود و دقیقا همین مسئله در حوزه فیلم ها و سریال ها و انیمیشن تبدیل به پاشنه آشیلی درحوزه تربیتی شده است.
از واژه انیمیشن در ادبیات فارسی تا کنون تعابیری نظیر،"پویانمایی"، "متحرک سازی"، "جان بخشی"و "زنده نگاری" به کار رفته است؛ جدای از بررسی این تعابیر که هر یک در جای خود قابل تامل میباشد میتوان انیمیشن را تخیلی دانست که با استفاده از کامپیوتر ها به تصویر کشیده میشوند و توسط خالق آن ها که انسان میباشد به آنها جان بخشی میشود.
محصولات انیمیشنی هالیوود نیز، دقیقا در همین چارچوب تعریفی میگنجد، با این تفاوت که آن تخیل پایه هایی در تفکر دارد، به واقع انیمیشن های هالیوودی با ظاهری تخیلی و سرگرم گونه پیام خود را که در بستر تفکر قراردارد به مخاطب خود القا میکند، به این جهت پیام غیر مستقیم آن انیمیشن اگر از تفکر اومانیسم محور نشات گرفته باشد به طور قطع پیام کفرآمیز را به مخاطب خود القا خواهد کرد و بر عکس آن اگر انیمیشنی بر مبنای تفکر تئویسم ساخته شود میتواند به ارشاد مخاطب خود بپردازد.
هالیوود زاییده تفکر لیبرالیسم نیز، در طول چند ده سال گذشته با ساخت انواع و اقسام انیمیشن ها که همگی در راستای سرگرمی و اغواگری بوده، توانسته نسلی از کودکان را به سمت و سوی دلخواه خود هدایت کند.
انیمیشن ها نیز در ظاهری سرگرم کننده و پرمحتوا از جمله ابزارهای اغوا گری میباشد که کمتر به آن توجه شده است؛ در طول سال های گذشته نیز هالیوود و در ذیل آن کمپانی های انیمیشن سازی نظیراستودیو های انیمیشن پیکسار و والت دیزنی، با ساخت انیمیشن هاي چند ده میلیون دلاری پیام رسانی های خود در غالب سرگرمی را به جهانیان القا کرده اند.
از کمپانی های جوانی که در سال های اخیر با ساخت انیمیشن های خوش ساخت و پرفروش در میان جهانیان نامی شده است استودیوهای دریم ورکس میباشد.
این کمپانی آمریکایی در سال 1994 میلادی توسط سه یهودی معروف به نام های "استیون آلن اسپیلبرگ" ، "دیوید گفن" و "جفری "کاتزنبرگ" بنیانگذاری شد.
در سال ۲۰۰۵ میلادی نیز طی قراردای به مبلغ ۱٫۶ میلیارد دلار کلیه امتیاز استودیوی "دریم ورکس" به"پارامونت" واگذار شد.
در کارنامه این کمپانی، فیلم های شاخصی نظیر "صلح جو" با بازی "جورج کلونی"(George Clooney) و "نیکول کیدمن" (Nicole Kidman )؛ فیلم "گلادیاتور"با کارگردانی "ریدلی اسکات" (Ridley Scott) و فیلم های شاخص دیگری وجود دارد.
این کمپانی در حوزه انیمیشن سازی سابقه طولانی و درخشانی دارد و تا کنون با ساخت نزدیک بیش از 30 انیمیشن خود را به یکی از پیشتازان انیمیشن سازی تبدیل کرده است که به طور نمونه به آثاری نظیر "ماداگاسکار" (Madagascar)، "پاندای کونگفوکار"(Kung Fu Panda) و "شرک(Shrek)" میتوان اشاره کرد.
در سال 2012 نیز، این کمپانی با ساخت انیمیشن "ظهور نگهبانان" موفقیتی جدید در کارنامه خود را ثبت کرد. این انیمیشن با بودجه ای معادل 145 میلیون دلار که معادل کل بودجه بخش سینمای کشورمان میباشد انیمیشنی کم نظیر را در تاریخ سینمای هالیوود رقم زد.
این انیمیشن بر اساس مجموعه کتابهايي از "ويليام جويس" به نام "نگهبانان دوران کودکي" ساخته شده است.
کارگردانی این انیمیشن نیز بر عهده "پيتر رمزي" بوده، که در گذشته سابقه چندانی در حوزه کارگردانی نداشته است.
این انيميشن نیز در مراسم سال 2013 میلادی گلدن گلوبنامزد جایزه بهترین انیمیشن را از آن خود کرد.
نگاهی به داستان فیلم:
داستان این انیمیشن مربوط به محافظانی می باشد که وظیفه نگهبانی از کودکان جهان را بر عهده دارند، شخصیت های اصلی این انیمیشن همگی از افسانه های گذشته میباشند که تبدیل به قهرمانانی برای نجات کودکان میشوند،
جک قهرمانی بی میل و با روحی زمستانی میباشد که نقش اصلی در این انیمیشن را ایفا میکند، در این انیمیشن مرد اهریمنی در نقش "پیچ" (Pitch) برای ناامید کردن کودکان و ایجاد هول و هراس در میان آنان نقشه ای شوم دارد که گروه محافظان به کمک جک در برابر او ایستادگی میکنند.
تمامی کاراکتر های این انیمیشن، از شخصیتهای افسانه ای و آشنا برای مردم جهان غرب شکل گرفته است که با بررسی پس زمینه هر یک از آن ها میتوان از القائیات و خطوط استراتژیک فیلم پرده برداشت و به محتوا و عمق آن پی برد.
نگاهی به کاراکتر های انیمیشن:
اگر چه ظاهر این انیمیشن کاملا سرگرم کننده است اما با کمی تعمق در آن به خوبی میتوان تلفیق اسطوره های افسانه ای با تم دینی و اعتقادی را در آن مشاهده کرد.
جک فراست (Jack Frost):
درافسانه های قدیمی و قومی از او به عنوان تجسم آب و هوای سرد و یخ زدگی زمستانی یاد میشود، اما در حوزه ادبیات نیز، آغاز جک فراست را از قرن 19هم میدانند، و وی را از نژاد آنگلاساکسونها معرفی میکنند، هر چند در اساطیر روسیه و آلمان از وی در شکل های مختلف یاد شده است.
در آمریکا نیز در قرن 19 و مقارن با جنگ های داخلی از جک فراست به عنوان قهرمان و سرلشگر ارتش آمریکا نام برده می شد که از این شخصیت افسانه ای تصاویری در آن دوران وجود دارد.
در این انیمیشن جک فراست با شمایلی نظیر آنچه از شخصیت افسانه ای او ذکر شده به تصویر درآمده است وی دارای موهای سفید و چهره ای سرد میباشد که روح زمستانی او به خوبی به مخاطب القا میشود.
هیچ کس نمیتواند جک را بیند، چرا که کسی او را نمیشناسد و به او ایمان ندارد، او بیش از سیصد سال است که به این شکل سپری میکند و خود از گذشته اش نا آگاه است.
جک فراست پسری بازی گوش است که تنها به فکر سرگرمی خود بوده و هیچ پایبندی به قوانین و مقرارت ندارد و با عصای جادویی خود روح زمستانی را بر نقاط دلخواه آشکار میکند و تمامی لحظات خود را به تفریح سپری میکند.
در سکانس اول فیلم به تصویر درآمدن او با چوب پیامبر گونه اش که شباهت زیادی با چوب چوپانان و پیامبران دارد به مخاطب معرفی میشود، چوبی معجزه آسا که در میان پیامبران منصوب به حضرت موسی علیه السلام میباشد.
جک فراست افسانه ای، در انیمشن ظهور نگهبانان به عنوان یک منجی قرار دارد و با چوب خود که از آن اعمال خارق العاده ای سر میزند توانایی مقابله با دشمنانش را دارد.
به واقع جک فراست در این فیلم منجی نهایی است که از سوی خداوند، که در این انیمیشن مرد ماه نشین معرفی میشود به مبارزه با پیچ، مرد تاریکی انتخاب میشود.
در سکانسی از انیمیشن به هنگامی که دیگر نگهبانان از حضور پیج نگران میباشند ماه خود را نمایان کرده و با تابش بر روی کریستالی که در قلعه بابا نوئل وجود دارد، جک فراست را برای مبارزه با پیج انتخاب میکند که این موضوع مورد تعجب دیگر نگهبانان واقع می شود.
هنگامی که جک از این موضوع با خبر میشود ناراحت شده و چرایی انتخاب شدن خود توسط او را نمیتواند درک کند.
جک فراست در طول انیمیشن، گذشته تاریک و گنگ دارد او نمیداند از کجا آمده و تنها اسم خود را میداند و بر این باور است که نام او را ماه انتخاب کرده، در سکانس هایی از فیلم او با نگاه کردن به ماه دلیل وجود خود و ندیدنش توسط مردم را سوال میکند.
جک فراست یک منجی است که سازندگان فیلم از آن به عنوان نگهبان یاد میکنند، نگهبانی که به هنگام ایجاد خطر برای جهانیان ظهور میکند.
گویندگی جک فراست نیز بر عهده "کریس پاین" بوده است.
بابانوئل:
ریشه تاریخی بابا نوئل مربوط به یکی از کشیشان مسیحی به نام سن نیکولاس می باشد، وی از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه فعلی بوده و در قرن چهارم میلادی میزیسته است؛ دلیل شهرت وی نیز به دلیل کمک کردن و هدیه دادن به فقرا بوده است.
در این انیمیشن از اصلی ترین اِلمان های تفکر مسیحیت بابانوئل است.
در ظهور نگهبانان، نمادهای دینی و اعتقادی، در مسیحیان به خوبی نشان داده میشود، از اعتقاد مسیحیان درباره بابانوئل خانه وی در قطب شمال، داشتن سورتمه، ورود به خانه ها از طریق شومینه و یا داشتن کارخانه ای در قطب شمال که در آن با کمک کوتوله ها اسباب بازی ساخته میشود، همگی در این فیلم به تصویر آمده است.
سازندگان فیلم با تلفیق جنبه افسانه ای و اعتقادی بابانوئل، یکی از نگهبانان و و منجیان را به خوبی در داستان انیمیشن به تصویر کشیده است.
گویندگی این شخیصیت انیمیشنی نیز برعهده "الک بالدوین" بوده است.
در ابعاد تاریخی و اعتقادی عيد پاک به زبان انگلیسی (Easter) يا به انگليسی قديمی (Ēostre) و به يونانی Πάσχα)) با تلفظ (Paskha) و برگرفته از واژهي عبری (פֶּסַח) با تلفظ (Pesakh) يا "پسح" میباشد.
عید پاک یا عید قیام، یکی از مقدس ترین عید های مسیحیان و یهودیان است و هم اکنون این عید یکی از روزهای تعطیل در سال مسیحی است، زیرا مسیحیان معتقدند در این روز حضرت عیسی علیه السلام بعد از به صلیب کشیدن به آسمان عروج کرد.
اما ریشه این عید در تاریخ یهودیان نیز قابل توجه است، عنوان پاک که نام این عید میباشد، ترجمه فرانسویِ عید قیام است که ریشه واژه عبریِ پسَح یا فصح است. از دیدگاه یهودیان حضرت عیسی در زمانی به صلیب آویخه شد که یهودیان از اسارت فرعون مصر نجات پیدا کرده و از آنجا خروج کردند که مقارن با به صلیب کشیدن حضرت عیسی است و به این دلیل این روز برای یهودیان نیز یکی از بزرگترین اعیاد محسوب میشود.
خرگوش عيد پاک - بانی(Bunny):
در این عید خرگوش و تخم مرغ های رنگی نمادی ازعيد پاک هستند و طبق افسانه ها خرگوش اساطیری با رنگ کردن تخم مرغ آن را به کودکان هدیه میدهد.
در انیمیشن نیز خرگوش عید پاک بانی نام دارد، وی که تلفیقی از اعتقادات دینی و افسانه ای ميباشد از دیگر نگهبان این انیمیشن است، صدا گذاری این کاراکتر انیمیشنی نیز توسط "هیو جکمن" بازیگر معروف سری فیم های "ایکس من" (X-MEN) است.
بانی در این انیمیشن وظیفه برگذاری عید پاک و همچنین دادن تخم مرغهای رنگ شده به کودکان را دارد که به دلیل حضور پیج با مشکلاتی روبرو میشود.
پری دندانها(Tooth Fairy):
پری دندان در افسانه های بسیاری از ملت ها جایگاه ویژه ای داشته و در میان مردم آمریکا شهرت بسیار زیادی دارد؛ طبق این افسانه گفته می شود که یک پری در نيمه های شب به خانه های کودکان آمده و دندان افتاده بچه ها را كه زير بالش آنها است با هدیه ای ماندند پول، اسباب بازی و یا شکلات تعویض می كند.
طبق اسناد ذکر شده پری دندان بعد از چاپ کتاب "پری دندان" نوشته "لیروگو"در سال ۱۹۴۹ میلادی، به یک باره محبوبیت زیادی پیدا کرد و طی گذر زمان به بخشی از زندگی خانواده ها تبدیل شد.
دراین کارتون، پری دندان که شبیه فرشته ها به تصویر کشیده شده است شباهت زیادی به اعتقاد مسیحیان در داشتن دو بال برای فرشته ها دارد که دراین انیمیشن موظف به جمع آوری دندان های کودکان بوده و هدف از ان نگهداری خاطرات کودکان است، تا در موقع لزوم به آن ها بازگردانده شود.
پری دندان نیز به عنوان یکی دیگر از نگهبانان کودکان تلفیقی از اسطوره های افسانه ای و اعتقادی میباشد که توسط سازندگان انیمیشن به تصویر آمده است.
گویندگی پری دندان نیز بر عهده "ایزلا فیشر" میباشد که تنها گوینده زن در این انیمیشن محسوب میشود.
مرد شنی(Sandman):
مرد شنی، شخصیت افسانه ای در شمال اروپا است که با پاشیدن شن های جادویی بر چشمان کودکان آن ها را به خواب شیرین فرو میبرد؛ از عقبه اعتقادی و افسانه ای مرد شنی اسناد چندان زیادی در دسترس نیست آما آنچه که از شخصیت وی در این جا مشخص است نشان دهنده یک نگهبان خردمند می باشد که هیچ گاه توان صحبت کردن ندارد و تنها با تصاویری که در بالای سرش ظاهر میشود پیام خود را منتقل ميکند او محافظ رویاها است و طبق گفته نویسنده آن ترکیبی از چاقی هاردی و مهربانی لورل میباشد.
پیچ(Pitch):
"پیچ" یا "مرد کابوسها"( Boogie Man) که در فارسی از آن لولو خورخوره یا لولو یاد میشود، موجودی تخیلی است که در اغلب فرهنگ ها و تمدن های مختلف وجود دارد.
لولو در هیچ فرهنگی از شکل خاصی برخوردار نیست و صرفا برای ترساندن کودک برای کنترل اعمال و رفتار او میباشد.
در انیمیشن ظهور نگهبانان، پیچ کاراکتری ضد قهرمان محسوب میشود، که قصد ایجاد ترس و رعب در میان کودکان را دارد تا بتواند باور آن ها را نسبت به نگهبانان از بین ببرد.
اما حضور پیچ از دیدگاه تحیلی در انیمیشن نه صرفا دشمنی برای قهرمانان، بلکه وی موجودی طرد شده از سوی ماه یا همان خداوند میباشد که در مبانی دینی چنین موجودی شیطان معرفی شده است.
وی در سکانسی از فیلم با نگاه کردن به ماه و اعلام جنگ با او تقابل خود با ماه را به خوبی نشان میدهد.
صدا گذاری بر روی این کاراکتر منفی نیز بر عهده "جود لاو" بوده است.
تحلیلی بر مولفه های استراتژیک انیمیشن:
1.نبرد بین خیر و شر:
انیمیشن ظهور نگهبانان را میتوان جز آثار سینمای استراتژیک معرفی کرد که با قرار دادن اِلمان های متعدد دینی و اعتقادی و همچنین تلفیق آن با افسانه ها و ایجاد جلوه های بصری توانسته به یک انیمیشن موثر تبدیل شود.
ابعاد مولفه های استراتژیک در انیمیشن به مراتب پیچیده تر از فیلم های واقعی است چرا که مخاطب این انیمیشن ها علاوه بر بزرگسالان عمدتا از کودکان و نوجوانان شکل میگیرد و القای پیام های غیر مستقیم به این رده سنی آثار دو چندانی در باورسازی برای یک کودک خواهد داشت.
وجه پر رنگ انیمیشن ظهور نگهبانان را می توان در نام آن جستجو کرد، نامی که خود نشان دهنده روز موعود و ظهور منجیانی است تا بتوانند از مردم محافظت کنند.
ظهور نگهبانانی با پرستیژ آپولون در مقابل پیچ، مرد تاریکی با پرستیژ دیونیزوس، خود یک ترژادی به مثابه جنگ آرماگدون مابین خیر و شر را رقم میزند.
2.جک فراست نماینده خداوند بر زمین:
جک نماینده ماه یا همان خدا بر روی زمین، به طور مستقیم توسط مرد ماه نشین انتخاب میشود؛ جک که سال ها در ندانستن به سر میبرد به یک باره منجی شده و برای نجات کودکان انتخاب میشود، وی از اینکه چرا او توسط ماه انتخاب شده در تعجب است اما همانطور که بابانوئل به او گفته است ویژگی درون او وجود دارد که دلیل انتخاب شدنش توسط ماه، توجیه میشود که در انتها مشخص می شود فداکاری او برای نجات خواهرش موجب انتخاب او بوده است.
3.تجلی اراده های غیبی بر دنیای واقعی:
از دیگر مقولاتی که در این انیمیشن به خوبی قابل مشاهده است، به تصویر کشیدن مولفه های استراتژیک درباره مسئله مهدویت، ظهور منجی و همچنین ابعاد اثر گذاری مقدسات بر زندگی ساری و جاری مردم است که با نگاه تحریف شده در آیین مسیحیت به خوبی در این انیمیشن گنجانده شده است.
جک فراست قهرمانیست که هیچ کودکی او را باور ندارد، زیرا هیچ نشانه ای از او وجود ندارد، وی تنها با چوب پیامبر گونه اش از روح زمستانی خود اشکال درست کرده و یا با آن به آزردن مردم میپردازد.
در صحنه ای از فیلم، القای حوادث ماورایی و غیبی و حضور افرادی در پس پرده غیب که بدون دیدنشان حوادثی را در زندگی افراد رقم میزنند به مخاطب القا می شود.
در سکانسی، جک با جیمی یکی از کودک های انیمیشن بازی میکند، سورتمه او را هدایت کرده و در نهایت او را از خطر حفظ میکند اما کسی نمی تواند او را ببیند. که این صحنه به خوبی یکی از اِلمان های اعتقادی و دینی در آیین مسحیت را به مخاطب القا می کند.
4.منجیِ گمگشته:
تصویر ارائه شده از منجی در انیمیشن ظهور نگهبان در نوع خود قابل تامل است؛ جک فراست منجی است که خود را هنوز به خوبی نشناخته و حتی از خدای خود یا همان ماه درک چندانی ندارد وی منجی میباشد که در گنگی به سر میبرد و خود به تنهایی نیز توان مقابله با دشمنش را ندارد.
به تصویر کشیدن منجی در این انیمیشن با وصفی که از منجی بشریت در ادیان ابراهیمی آمده است به خوبی مشخص میکند تنها انسانی میتواند خدا شناس باشد که ابتدا به خود شناسی رسیده باشد که در این انیمیشن کاملا در تضاد با مقولات دینی است.
5.القای پوزیتیویسم:
از دیگر نکات ویژه و قابل تامل در ظهور نگهبانان، نقش کودکان به عنوان بخشی از جامعه برای مبارزه با پیچ است؛ از مولفه های استراتژیک که در این انیمیشن بر روی آن تاکید شده ، مسئله باور و اعتقاد به ندیده ها است و این القا به مخاطب صورت میگیرد که تنها یاید چیزی را بپذیری و یا باور کنی که آن را بتوانی ببینی و یا نشانه ای از آن وجود داشته باشد.
کودکان تنها در زمانی به پری دندان اعتقاد دارند که به جای دندان خود، هدیه ای از طرف او را ببینند، و یا در زمانی به بابانوئل ایمان دارند که نشانه ای از او ببینند، درباره جک فراست نیز همین مسئله صادق است، در سکانسی، جیمی توانایی دیدن دیگر نگهبانان را دارد اما نمیتواند فراست را ببیند زیرا به او باور ندارد و تا کنون از وی نشانه ای ندیده است.
در این انیمیشن هیچ انسان بالغی وجود ندارد که در ارتباط با این مسئله درگیر باشد و قصد سازندگان فیلم نیز از به تصویر کشیدن کودکان در این نبرد خیر و شر باور پذیر تر بودن آنان در نسبت با انسان بالغی می باشد که به این اشخاص افسانه ای هیچ گونه اعتقادی ندارد.
سازندگان انیمیشن به خوبی توانستند این القا را به مخاطبان خود کنند که تنها چیزی واقعیت دارد که نشانه ای از او وجود داشته باشد.
6.القای اومانیسم:
پیچ، مرد تاریکی یا همان شیطان به دنبال از بین بردن نشانههای نگهبانان است تا کودکان را از حضور آنها ناامید کند و در نهایت بتواند جهان را در در تاریکی و سردی فرو ببرد.
در این بین حضور جک فراست به عنوان نماینده خدا بر روی زمین به تنهایی نمیتواند مانع پیج شود چرا که او قدرت زیادی به دست آورده است، به این دلیل جک با به میدان آوردن جیمی و دوستانش که باور قلبی به نگهبانان دارند آن ها را وارد مبارزه با پیچ می کند، و در جایی که از دست هیچ کدام از نگهبانان کاری بر نمیآید کودک عادی اما باورمند تنها با اشاره دست خود به سمت سایه تاریکی، پیج را نابود می کند.
از گزاره هایی که در میان جهانیان و ایرانیان فرض شده این باور که روزی یک منجی خواهد آمد و تمامی مشکلات بشری را به سادگی بر طرف میکند؛ حال آنکه طبق نص قران کریم «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هيچ قومي و ملّتي را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.
حال کارگردان در این انیمیشن این آیه را با دیگاه اومانیستی و فرد گرایی به نفع دیدگاه خود استحاله کرده است، سازنده فیلم جک فراست را به عنوان یک قهرمان و منجی به میدان آورده، اما برای غلبه بر پیچ به باور کودکان نیاز دارد و در غیر این صورت او هیچ توانی در برابر پیچ نخواهد داشت. در سکانسی جیمی به عنوان کودکی شجاع و باور مند یک تنه در برابر تاریکی می ایستد.
به واقع در این صحنه جیمی به همراه چند تن از دوستانش که تعدادی انگشت شمار میباشند با سرنوشت سیاه خود مبارزه میکنند و بار دیگر نور و امید را برای خود قم میزنند.
این سکانس نشان دهنده حکم فرما بودن رویکر اومانیسم در این انیمیشن بوده و علی رغم آن که تمامی فیلم بر روی نگهبانان خارق العاده مانور میدهد، نتیجه نهایی به نفع انسان مصادره میشود.
7.جک فراست، نقدی بر سوپر من:
جک فراست، علی رغم سوپر من به تنهایی نمیتواند از سد مشکلات عبور کند و برای پیش برد اهدافش به کمک دیگر انسانها نیاز دارد، مسئله ای که در مجموعه های سوپر من وجود ندارد و تنها نقش موثر مردم در آن دست تکان دادن به نشانه علاقه برای سوپر من میباشد حال آنکه نقش جک فراست به عنوان منجی از دیدگاه اومانیسم برای کودکان اومانیسم شده قابل پذیرش تر است چرا که به کودک انگیز فعالیت و مبارزه با مشکلات را میدهد.
8.منجی کسی نیست جز تو:
کودکی که امروز این انیمیشن را میبیند، با شخصیت های تخیلی و داستانی همذات پنداری می کند و آن ها را برای خود موجوداتی دوست داشتنی تصور میکند، اما به مرور زمان و بزرگ شدن کودک به خوبی برای او عیان خواهد شد که تمامی این موجودات تخیلی بوده اند، اما کودک هیچگاه نقش جیمی، کودک پنج یا شش ساله در فیلم را فراموش نمیکند؛ کودک بزرگ شده، اگر تمامی کاراکتر ها را افسانه ای بپندارد که قطعا همین اتفاق خواهد افتاد، نمیتواند خود و جیمی قهرمان را دروغین بداند.
کودکی که هم اکنون با دیدن جیمی به او اعتقاد پیدا میکند و از او یاد میگیرد که بر ترس خود غلبه کند و برای پیروزی بر مشکلات باور و ایمان داشته باشد در نهایت نه به بابانول و نه به جک فراست احتیاجی نخواهد داشت، بلکه خود را منجی میداند و برای برطرف کردن تاریکیهای موجود در زندگی و دنیا خود را منجی عالم میگیرد، القای اومانیسم در این فیلم و محور قرار گرفتن انسان به قدری حرفه ای در تاروپود انیمیشن بافته شده است که تا عمق وجود هر کودک و نوجوانی اثر خواهد کرد.
به واقع این انیمیشن با تلفیق افسانه ها و اعتقادات دینی در مسیحیت، منجی را زیر سوال برده و اساس وجود او را نوعی وهم به مخاطب خود معرفی کرده است.
و شاید بتوان پیام این انیمیشن را به کودکان جهان در یک جمله این چنین عنوان کرد:
- مشرق