نسخه بازسازی شده فیلم روبوکاپ که با بهره گیری از بازیگران مشهور، مفاهیم جدید و اکثرا سیاسی را به خط داستانی خود اضافه کرده، در مدت 96 روز اکران خود توانست به فروش 243 میلیون دلاری دست یابد.
این فیلم با درجه بندی سنی PG-13 در سایت های IMDB حائز امتیاز 6.2/10 از طرف کاربران سایت و دارای متااسکور 52/100 از سوی منتقدان متاکریتیک شده است.
در این مطلب به اهداف سیاسی گنجانده شده در این اثر و مخصوصا بخش ابتدایی فیلم که در آن تهران مورد تهاجم و تجاوز قرار می گیرد، می پردازیم.
خلاصه داستان
الکس مورفی، پلیس وظیفه شناس، همسری مهربان و پدری دلسوز است که در اداره پلیس شهر دیترویت مسئول کار بر روی پرونده فساد دولت یکی از مقامات آمریکاست. وی پس از بدست آوردن مدارک کافی دال بر محکومیت وی، هدف بمب گذاری در خودروی خود قرار می گیرد و به شدت آسیب می بیند. در پی این جراحات چیزی بیش از یک پنجه دست راست، شُش ها و البته بخشی از صورت و جمجمه او برایش باقی نمی ماند! به هر زحمتی که بوده پزشکان و محققان آمریکایی! موفق به زنده نگه داشتن و تبدیل کردن وی به یک سایبورگ (نیمه انسان نیمه ربات) می شوند. وی وارد پروژه تحقیقاتی شرکت OmniCorp شده و توسط آنها به یک پلیس آهنی بدل می شود. وی پس از گذراندن حوادثی با رئیس شرکت آمنی کورپ درگیر شده و بساط این شرکت را جمع می کند.
گری اولدمن
بررسی فنی فیلم
پلیس آهنی سال 2014، در پی سیاست بازسازی آثار مهم و پرطرفدار قدیمی هالیوود، دوباره ساخته شده تا بتواند شاید بازهم سودمالی نصیب سازندگان کرده و جیب آنها را پر پول کند. نسخه اصلی فیلم در سال 1987 به کارگردانی پل ورهوون در مدت 102 دقیقه ساخته شد. بودجه آن اثر فقط 13 میلیون دلار بود که در مقایسه با آثار پرخرج آن زمان رقم متعادی برای یک اکشن پر زد و خورد به حساب می آمد. در نهایت اما این اثر موفق به فروش 54 میلیون دلاری در سینماهای آمریکا شد که اگر میزان تورم را در این 28 سال حساب کنیم، مبلغی بسیار بیشتر از فروش نسخه بازسازی شده آن می شود.
خوزه پادیلا
نکته مهم در بازسازی صورت گرفته این است که درجه سنی فیلم از R (پایین 18 سال ممنوع) به مقدار PG-13 تقلیل یافت تا مخاطبان نوجوان و کم سن و سال نیز بتوانند به سالن ها آمده و دلارهای بیشتری خرج تماشای فیلم شود. فیلم اول در آمریکا و جوامع غربی و حتی همین کشور خودمان به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد. یک پلیس آهنین غول پیکر، با صدایی خشن و بم که قدمهای سنگینش قاب تصویر را به لرزه در می آورد به سرعت به صفحات کتب مصور و کمیک استریپ و پس از آن به بازی های رایانه ای راه یافت. موفقیت خیره کننده این اثر باعث شد تا مسئولین پول پرست هالیوودی به فکر تولید قسمت های بعدی بیافتند که متاسفانه هیچکدام کیفیت قسمت اول را نداشتند.
روبوکاپ 1987
و اما نسخه جدید به کارگردانی خوزه پادیلا، اولین تجربه فیلمسازی وی شد تا از نظر داستان تا حد زیادی با فیلم اصلی فاصله بگیرد. سال 2005 بود که برای اولین بار پیشنهاد بازسازی نسخه سال 87 داده شد و دارن آرونوفسکی برای کارگردانی آن در نظر گرفته شد. انتخابی بسی بی ربط؛ فردی که با این مدل فیلم ها نامتجانس بوده و مطمئنا اگر این اثر به او سپرده می شد، شاهد پلیس آهنی بودیم که مانند فیلم قوی سیاه باله می رقصد و البته تا حدی هم با کفر و الحاد مخلوط می شد!
گروه بازیگری فیلم از هنرپیشگان لایقی تشکیل شده که متاسفانه برخی از آنها به دلیل پرداخت بد شخصیت و داستان، نتوانستند پتانسیل های خود را بروز دهند. قهرمان فیلم، جوئل کینامن می باشد، بازیگر جوانی که هنوز برای ستاره شدن راه بسیار طولانی در پیش دارد. ابی کورنیش، همسر وی نیز از جمله بازیگرانی است که به دلیل نداشتن پیش نگری، انتخاب های درهم و برهم از فیلم های موفق و شکست خورده در کارنامه او موجود است. گری اولدمن اما، ستاره پر فروغ و کار کشته سینما این بار هم توانسته خود را در قالب دکتر نورتون جا دهد و بازی قابل قبولی ارائه دهد. البته درست است که این نقش نیز برای او کمی سطحی بنظر می آمد. ساموئل ال جکسون و مایکل کیتون نیز به ارائه یک بازی معمولی افاقه کرده واثری عادی در کارنامه خود ثبت کردند.
جوئل کینامن
ساموئل ال جکسون
ابی کورنیش
پلیس آهنی داستان جدید، بسیار ظریف تر، احساساتی تر، شکننده تر و البته فشن تر! از غول آهنی نسخه اصلی شده است. با افزایش بودجه فیلم از 60 میلیون دلار به رقم هنگفت 120 میلیون دلار، سازندگان مجبور شدند برای جبران و برگرداندن سرمایه خود، درجه بندی سنی را از R به PG-13 کاهش دهند. با این کار خشونت افسار گسیخته نسخه اصلی به شدت کم و چاشنی درام فیلم نیز افزایش یافته که ضربه بسیار بزرگی به آن زد. اما جلوه های ویژه و اکشن فیلم از کیفیت قابل قبولی برخوردار است.
روبوکاپ 1987
بررسی محتوایی فیلم
توهم حمله به ایران و تصرف تهران
بزرگترین، مهمترین و البته توهین آمیزترین قسمت در روبوکاپ 2014، هشت دقیقه ابتدایی آن می باشد. جایی که در پی یک ارتباط تلویزیونی با اتاق جنگ پنتاگون، شاهد پخش تصاویری از حمله ارتش رباتیک ایالات متحده آمریکا به تهران در سال 2028 هستیم. گزارش این حمله توسط فردی محافظه کار به نام پت نواک (با بازی ساموئل ال جکسون) داده می شود.
خبرنگار آمریکایی در حال گزارش از تهران - عملیات آزادسازی تهران
پرواز پهپادهای آمریکایی بر فراز تهران - به وضعیت تهران دقت کنید!
در این حمله تخیلی که با نام "عملیات آزادسازی تهران" (Operation Freedom Tehran) معرفی می شود، ربات های عظیم الجثه و پهپادهای غول پیکر آمریکایی نشان داده می شود که در تهران جولان می دهند. هیچ اثری از درگیری، جنگ و تبادل آتش به چشم نمی خورد و مردم بسیار بی بخار خود را به سربازان متجاوز تسلیم کرده اند! تهرانی که در این بخش نشان داده می شود – با اینکه تاریخ فیلم در سال 2028 یعنی 14 سال بعد از زمان تولید می باشد – هیج شباهتی حتی به تهران سال 2014 (سال گذشته) ندارد چه برسد به اینکه بخواهد 14 سال دیگر را نیز پشت سر گذاشته باشد. تهرانی که شاهدش هستیم کثیف، قدیمی، دودگرفته، با تابلوهای رنگ و رو رفته "کله پاچه" و چرخ دستی لبو فروش محله شناسانده می شود.
ربات های غول پیکر و نیروهای امنیتی ضد گلوله امنیت تهران را تامین می کنند!
به "سیخ لبو" در پس زمینه دقت کنید!
این در حالی است که پایتخت ایران در حال حاضر نیز مایه تعجب و حیرت مسافران خارجی است که به این شهر می آیند و با این سرعت تصاعدی پیشرفتی که تهران دارد، خدا می داند 13 سال آینده و در سال 2028 به چه شکلی درخواهد آمد! تهرانی های به تصویر کشیده شده نیز ملغمه ای از روستایی ها و اعراب می باشند. پوشش های عجیب و غریب و عقب افتاده مردم به شدت در جهت جهان سومی نشان دادن ایران بوده تا چهره مدرن و البته فشن فعلی تهرانی ها را خراب کند. چیزی که اکنون خود باعث جنجال های بسیاری بین قشرهای مختلف جامعه و مقامات دولتی و مذهبی شده است؛ به این ها کاری نداریم ولی حداقل وضع پوشش فعلی مردم تهران صد مرتبه بهتر از حالت مسخره ای است که در فیلم نشان داده می شود.
اسکن بدن زنان ایرانی برای تشخیص تروریست بودن آنها!
نکته جالب اینجاست که ربات های غول پیکر آمریکا چگونه تا قلب ایران بدون هیچ درگیری رسیده باشند و چرا هیچ مقاومت و اثری از جنگ مشاهده نمی کنیم؟ آیا آمریکای متوهم گمان می کند حمله به ایران تا این حد بی دردسر خواهد بود؟! حتی صدام دیوانه و خونخوار که وعده تصرف 6 روزه تهران را داده بود (با تمام خسارات وارده و شهیدانی که از ما گرفت) هشت سال در مرزهای ایران دست و پا زد. این مسئله (حمله به تهران) البته در سال های اخیر به مقدار قابل توجهی در آثار رسانه ای آمریکایی اعم از فیلم، انیمیشن و بازی های رایانه ای مشاهده می شود. اواخر سال 2011 بود که بازی موهن و گستاخ میدان نبرد 3 (Battlefield 3) روانه بازار شد که در آن ارتش متجاوز آمریکا به ایران و تهران حمله می کند. در این بازی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده و نابود می کند، چیزی که مطمئنا این کشور باید در خواب ببیند!
(بازی بتلفید 3)
مثلا برج آزادی است! (بازی بتلفید 3)
آمریکا در این بازی گمان کرده بود که با کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و حتی اروپایی طرف است که بتواند آزادنه ارتشی از کماندوهای خود را بدون هیچ زحمتی تا قلب تهران بفرستد و مثلا یک مجرم بین المللی را دستگیر کرده و او را بازگرداند. آمریکایی های حتی به این هم رضایت نداده و با تخریب برج میلاد در بازی سعی داشته تا کمی عقده خود را بر سر تهران خالی کند!
اندیشکده بروکینز در مقاله ای که قبلا ارائه کرده بود، می گوید: اگر [بر فرض محال] آمریکا بتواند بعد از حمله به ایران، به آن مسلط شود، حداقل به یک میلیون نیروی نظامی احتیاج دارد تا شورش های بعد از آن را کنترل کند! و این در حالی است که جهان در جنگ های ویتنام، افغانستان و عراق شاهد کشته، زخمی و معلول شدن بسیاری از سربازان آمریکایی بوده است که همگی باعث عزادارشدن خانواده خود شدند.
تاسیسات مخفی و نظامی روی قله دماوند! (بازی بتلفید 3)
هتل تهران در بازی بتلفید 3
به همین دلیل پلیس آهنی 2014 راه حلی که برای این موضوع می دهد استفاده از ربات های بدون سرنشین است تا به راحتی و به قول نواک "بدون به خطر انداختن جان حتی یک سرباز" بتوانند به تجاوزکاری خود ادامه دهند.
البته در پایان این بخش شاهد توهین دیگری به مردم ایران هستیم. عده ای تهرانی که هیچ شباهتی به نیروهای مقاومت ندارند با انجام عملیات انتحاری قصد دارند با وجود تعداد کم در برابر ارتش رباتیک مبارزه کنند. حتی پسر نوجوانی نیز با چاقوی آشپزخانه! وارد میدان می شود که ربات ها بدون هیچ عواطف انسانی او را تکه تکه می کنند.
صحنه کشته شدن پسر بچه ایرانی به دست ربات قاتل
ربات ها، سربازان جدید ارتش آمریکا
پروپاگاندای دیگری که هالیوود به دستور مقامات پنتاگون و سازمان های نظامی آمریکا در آثارش بکار می برد، نشان دادن رباتیک شدن ارتش آمریکا و استفاده نکردن از سربازان انسانی می باشد. ربات ها و آدم های آهنین بی سرنشینی که گهگاه ضد گلوله نیز بوده و از تلفات انسانی سربازان آمریکایی کاهش می دهند. ایالات متحده سال هاست که با هزینه های مالی سرسام آور سعی در هرچه بیشتر تکنولوژیک کردن ارتش و ادوات نظامی خود داشته، بگونه ای که بودجه امسال نظامی آمریکا رقمی نجومی حدود 600 میلیارد دلار می باشد.
سازمان ها، ارگان ها و موسسات تحقیقاتی مختلفی مسئولیت ارتقای فناوری و مدرنیزاسیون تجهیزات جنگی نیروهای نظامی و دفاعی آمریکا را برعهده دارند. آژانس پروژه های تحقیقاتی دفاعی پیشرفته (DARPA) مهمترین سازمان آمریکایی است که در زمینه های رباتیک، علم مکاترونیک و فناوری های نظامی فعالیت داشته و پروژه های مختلفی را نیز تا بحال وارد مرحله تولید انبوه کرده است. این سازمان در سال 1958 تاسیس و زیر نظر وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا فعالیت می کند که مسئولیت توسعه و ساخت فناوری های نوین برای ارتش آمریکا را دارد.
"دارپا" در ابتدا روی پروژه های هوا – فضا و موشک های بالستیک فعالیت داشت که بعدها این برنامه ها را به ناسا واگذار کرد. در این میان آزمایشگاه تحقیقاتی ارتش آمریکا در گزارشی اعلام کرد که به زودی ربات ها جای سربازهای انسانی را در میدان جنگ خواهند گرفت. ربات هایی که با مهندسی ژنتیک به یک ابرانسان تبدیل شده و می توانند در عین مانور پذیری بالا و محاسبات پیچده، دیگر بویی از عواطف انسانی نبرده و بدون هیچ ملاحظه ای به کشتار ادامه می دهند. این آزمایشگاه همچنین وعده داده است که سال 2050 تمام ادعاهای ارتش آمریکا در آثار هالیوودی به واقعیت خواهده پیوست و جبهه های جنگ شکل دیگری به خود می گیرد.
در این فیلم نیز نوواک و سلارز (مایکل کیتون) از لزوم توسعه و تولید انبوه ربات های جنگنده برای ارتش آمریکا می گویند ولی عده ای از سیاست مداران و سناتورها با این امر مخالفت کرده و قانونی را برای منع استفاده از آنها تصویب می کنند. چیزی که در اینجا نشان داده می شود را می توان کنایه ای به دموکرات های کنگره آمریکا دانست، شاهدی بر این مدعا حمایت آنها از توافق هسته ای ایران و وارد نشدن به جنگی دیگر در منطقه می باشد. البته به ضرس قاطع باید عرض کرد که هیچ انسان عاقلی در آمریکا خطر یک جنگ تمام عیار علیه ایران را به جان نمی خرد زیرا با تمام خساراتی که فرضا بتوانند به ایران وارد کنند، بازنده جنگ و شکست خورده واقعی خود آنها بوده که مطئمنا به نابودی اسراییل و آمریکا می انجامد.
در برخی از قسمت های این اثر، مناظره ای میان یک سناتور جمهوری خواه طرفدار استفاده از ربات های جنگی با سناتور دموکرات به نام دریفوس انجام می شود. نام دریفوس از روی اسم یک فیلسوف حوزه هوش مصنوعی، هربرت دریفوس برداشته شده است. وی که تحقیقات فراوانی در زمینه هوش مصنوعی دارد، معتقد است که زنگ و هوش مصنوعی به هیچ وجه نمی تواند به سطوح درک و تعقل انسانی برسد چه رسد به اینکه بخواهد انسان ها را کنترل کند.
از آثار متعددی که در آنها از ربات ها و آدم آهنی های غول پیکر در ارتش ایالات متحده آمریکا استفاد شده است می توان به فیلم های نابودگر (Terminator)، حاشیه اقیانوس آرام (Pacific Rim)، تبدیل شوندگان (Transformers)، نبرد آهنین (Reel Steel)، چاپی (Chappie)، من ربات (I, Robot) اشاره کرد. البته فیلم هایی نظیر هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) شاهکار استیون اسپیلبرگ و بدل ها (Surrogates) با بازی بروس ویلیس را نیز می توان در نظر گرفت.
لزوم استفاده از ادوات نظامی برای پلیس های شهر آمریکا!
در روزهای اخیر و با رسیدن به سالمرگ نوجوان سیاه پوست آمریکایی، مایکل براون، شهر فرگوسن باز هم به صحنه ای شبیه جنگ میان آشوب طلبان و نیروهیا پلیس بدل شده است. سال گذشته با کشته شدن براون توسط پلیس، موج اعتراضات از فرگوسن به دیگر شهرهای ایالات متحده نیز کشیده شد. تظاهرکنندگان در خیابان های شهر با پلیس درگیر شده و عده بسیاری نیز بازداشت شدند. نیروهای امنیتی و ضد شورش آمریکا نیز با استفاده از انواع و اقسام ادوات نظامی و جنگی با تمام قوا به جنگ معترضین رفتند!
مسئله ای که با شدت گرفتن آتش اعتراضات و فشار فعالان حقوق بشر و برخی مقامات دولتی، اوباما را مجبور کرد تا قانونی را تصویب کند که بر اساس آن پلیس از داشتن تجهیزات جنگی منع شد. در فیلم روبوکاپ 2014 نیز شاهد تلاش های فراوانی برای مسلح کردن پلیس دیترویت – پر جرم و جنایت ترین شهر آمریکا – و بعد از آن تمام ایالات متحده به ربات ها و پهپادهای بدون سرنشین هستیم تا به قول مسئولین راحت تر با جرم و جنایت مبارزه شود.
پروژه پلیس آهنین نیز در زمره همین طرح ها قرار داشت که با پیدا شدن یک موش آزمایشگاهی (الکس مورفی) آن را عملی کردند. سیاست های پشت پرده فیلم به همینجا ختم نشده و در ادامه شاهد هستیم که رنگ زره پلیس آهنی داستان ما از نقره ای به سیاه تغییر می کند. دلیل این امر از طرف مسئولین پروژه، پر ابهت شدن و ترساندن مجرمین و خاطیان اعلام می شود. پس هدف پلیس آمریکا برای استفاده از ادوات نظامی و جنگی پیشرفته، ایجاد رعب و وحشت در دل هموطنان خود و سرکوب کردن هرگونه جرم و جنایتی در نطفه می باشد.
الکس مورفی رباتیک به سیستمی مجهز است که با اتصال به تمام پایگاه های داده آنلاین – از دوربین های امنیتی گرفته تا اطلاعات شخصی و سرورهای پلیس – می تواند مجرمین فراری را حتی در خیل کثیری از جمعیت تشخیص داده و او را دستگیر کند. با تغییر رنگ لباس وی به سیاه، شاهد کم کردن احساسات و عواطف انسانی او توسط تیم کنترل کننده اش بوده که حتی همسر و فرزند وی را از این مسئله آزرده می کند. چیزی که شاید در تظاهرات این روزهای مردم آمریکا به آن انتقاد می شود: خشونت بی حد و حصر پلیس آمریکا و نیروهای امنیتی بی روح و غیرانسانی...
توافق هسته ای پس از حمله به ایران
در آخر بازهم به آغاز برمی گردیم تا شاید ارتباطی میان توافق هسته ای و تصرف تهران پیدا کنیم! چیزی که مقامات دولتی آمریکا از آن به عنوان یک پیروزی تاریخی نام می برند. توافقی که باراک اوباما، جان کری و اکثر دموکرات های کنگره، جایگزینش را جنگ خانمان سوز با ایران می دانند. مسئله ای که مخالفت بی سابقه اسراییل به رهبری نتانیاهو را برانگیخته و جمهوری خواهان به تکاپو افتاده اند تا آن را به کنگره بکشند! توافقی که سران دولتی کشورمان نیز از آن با عنوان شروع فصلی تازه در روابط بین الملل خبر می دهند!
توافقی که به بازرسان خارجی و اجنبی اجازه می دهد تا به گوشه و کنار سایت های مشکوک نظامی و هسته ای ایران سرک بشکند و در چشم برهم زدنی اطلاعات آنجا را برای پنتاگون ارسال کنند! قراردادی که به گفته مسئولین هسته ای، برنامه هسته ای ایران را تا 15 سال فلج می کند! توافقی که بعد از حمله مسالمت آمیز! آمریکا و با هدف آزاد سازی تهران (در فیلم) انجام شد. چیزی که پس از انفجار و تخریب برج میلاد (در بازی بتلفید 3) حتی قبل از بررسی و حتی خوانده شدن در مجلس شورای اسلامی، به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید!
مهدی خدابخش