حال در ادامه قصد دارم تا کمی درمورد ابعاد مختلف جادو، تقسیم بندی های ارائه شده از مصارف آن و گونه های مختلف گرایش به جادو (جادوگری) کمی صحبت کنم تا از این طریق به نقش کلیدی و مهم رسانه در عادی سازی و ایجاد حس ضرورت وجود جادو در زندگی بشر امروز و گرایش مخاطبان به جادوگری پی ببریم.
به طور کلی رسانه هایی که سعی در تبیین این موضوع دارند، جادو را به دو دسته کلی سیاه و سفید تقسیم بندی می کنند:
جادوی سیاه، به علمی اطلاق می شود که سرمنشاء آن نیروهای تاریکی و پلید است و نزدیکی به آن موجب نابودی می شود. این علم در اختیار برخی از جادوگران جبهه شر است و از آن برای نابودی نیروهای خیر و حاکم ساختن شر بر جهان استفاده می کنند.
در طرف مقابل هم جادوی سفید قرار دارد که به طبع سرمنشاء آن نیروهای خیر و نیک است و برای مقابله با جادوی سیاه از آن استفاده می شود. دارندگان این علم افرادی خیرخواه و صلح جو هستند و قصد دارند با نابودی شرارت (جادوی سیاه)، خوبی را در دنیا حاکم کنند.
دراینجا توجه به چند نکته، بسیار مهم و ضروری به نظر می رسد:
1- مروجان و مبلغان این دیدگاه، جهان را مکانی دو قطبی توصیف کرده و تعادل آن را حاصل تعادل میان این دو نیرو (جادوی سیاه و سفید) می دانند (یین و یانگ و امثال آن)
2- طبق این دیدگاه، چه شما از وجود و قدرت این نیروها آگاهی داشته باشید و چه از وجود آن ها غافل باشید، باز تحت تاثیرات کشمکش میان آن ها قرار دارید. از این رو آگاهی پیدا کردن نسبت به آن ها بهتر از ندانستن و نابودی است! (موضوعی که در اکثر فرقه های انحرافی به آن تاکید می شود)
3- دنیای حاصل از این نوع تفکر، به گونه ای ترسیم شده که جنگ میان این دو نیرو تقریبا ابدی و پایان ناپذیر است و هیچگاه نیروی برتری در این نبرد وجود نداد. فقط گه گاه یکی از دو طرف دعوا به طور موقت حاکمیت را در دست می گیرد، اما کمی بعد با ظهور یک ابر قهرمان (خیر یا شر، بسته به نوع دیدگاه) این حاکمیت پایان یافته و جهان به حالت تعادل باز می گردد. (در فیلم هایی نظیر Twilight، Night Watch، Day Watch این مورد تبلیغ می شود)
واضح است که بر اساس چنین
ایدئولوژی ای، مخاطب بخت برگشته هیچ چاره ای جز پذیرفتن جادو به عنوان یک
اصل مهم و انکارناپذیر در زندگیش نخواهد داشت و تنها انتخاب او در این
آشفته بازار، انتخاب جناح خیر و شری است که آن هم بسته به سلیقه او می
تواند در روند تعادلی سرنوشتش تاثیرگذار باشد. به همین دلیل است که اکثر
مخاطبان این نوع رسانه ها جادو را به عنوان بخش مهمی از زندگی خود پذیرفته
اند و اگر با امور مربوط به آن همراهی نمی کنند، حداقل نسبت به اصل موضوع،
موضعی مثبت و یا بی طرف دارند (دقت کنید که هیچ مخالفتی وجود ندارد)
حال
ببینیم که چرا القاء کنندگان این نوع تفکر، جادو را به دو دسته سیاه و
سفید تقسیم بندی کرده اند و چرا از جادو با ماهیت واحد صحبت نمی کنند؟
پاسخ
به این سوال بسیار روشن و واضح است؛ اگر قرار بود جادو به عنوان یک پیکره
واحد به مخاطب عرضه شود، شاید عده زیادی که در درون خود تمایلات خیر و بشر
دوستانه داشتند (و حتی مذهبیون درگیر رسانه) در برابر پذیرش آن مقاومت می
کردند و نزدیکی به آن را موجب تاریکی و شر می دانستند. اما زمانی که جادو
به دو بخش سفید و سیاه (خیر و شر) تقسیم شد، نه تنها برای این گروه (که
اغلب افرادی عامی و ساده لوح هستند) وجهه ای مثبت پیدا کرد، بلکه پرداختن
به آن هم موجب شد تا این گروه از افراد برای خود در این آشفته بازار نقشی
مثبت قائل شوند و از این رو با رغبت و میل بیشتری به آن مشغول گردند.
نکته
دیگر این که با این تقسیم بندی و ساخت افسانه هایی مانند جنگ ابدی این دو
جبهه با یکدیگر و مشغول کردن ذهن مخاطب به عواقب آن، دیگر جایی برای تفکر
درمورد خیر و شر واقعی باقی نمی ماند و در این بین راه حق به راحتی گم شده و
جبهه باطل رونق بیشتری پیدا می کند.
گردانندگان و مبلغان این نوع تفکر،
برای درگیری ذهنی بیش از حد مخاطب خود در امور جادویی و گرفتن مجال تفکر
از وی، قوانین بسیار پیچیده ای را در این حوزه تعریف کرده اند که پرداختن
به این قوانین می تواند ذهن مخاطب را برای همیشه در آن گرفتار سازد.
مثلا
برای این که ذهن مخاطب نتواند روی یک گروه خاص از جادوگران متمرکز شود و
با تحقیق و تحلیل از ماهیت واقعی آن اطلاع پیدا کند (یا نسبت به آن تیپ
احساس انزجار نماید)، جادوگران را به دسته ها و تیپ های مختلف، با اسامی و
توانایی های گوناگون تقسیم بندی کرده اند، به شکلی که مخاطب عام (و حتی
خاص) در مواجهه با حجمه عجیب این تقسیم بندی ها، به سختی قادر خواهد بود به
جادوگر بودنشان (از لحاظ ماهیتی) پی ببرد!
به عنوان مثال بخشی از این تقسیم بندی ها که معمولا در رسانه به آن ها اشاراتی می شود عبارتند از:
1- جادوگران متخصص تولید معجون های جادویی (Potion)
2- جادوگران متخصص تغییر چهره
3- جادوگران متخصص تغییر ماهیت به حیوانات (Animorph)
4- جادوگران متخصص احضار اجنه و هیولا (Summoner)
5- جادوگران متخصص زنده کردن مردگان (Necromancer)
6- جادوگران متخصص پیشگویی (fortune teller)
7- جادوگران متخصص جان دادن به اشیاء (Alchemist)
8- جادوگران متخصص در استفاده از عناصر چهارگانه (مانند Pyromancer)
9- جادوگرانی که در کسوت خدایان، فرشته ها، شیاطین و یا موجواتی عجیب و غریب (کلیمور، ویچر، مردان ایکس و... ) ظاهر می شوند.
البته این تقسیم بندی بسیار
گسترده تر و پیچیده تر از این 9 مورد ذکر شده است که معرفی همه آن ها در
حوصله این مقاله نمی گنجد. اما نکته بسیار مهم درمورد این تقسیم بندی ها
این است که با کمی دقت در آن ها می توان به وضوح دریافت که همه موارد ذکر
شده درواقع در یک مفهوم کلی به نام جادو قابل تجمیع هستند و یک جادوگر می
تواند تمام این قابلیت ها را یکجا درخود داشته باشد.
انجام چنین تقسیم
بندی هایی به صحنه گردانندگان این جریان اجازه می دهد تا با کم کردن حساسیت
ها نسبت به مفهوم جادو و جادوگری یا یک تیپ مشخص از جادوگران، مخاطبان خود
را به سمت گرایش های خاص سوق داده (و آن ها را لااقل نسبت به یک گروه
علاقه مند کنند) و از این طریق پای آن ها را به حوزه ممنوعه و لعن شده جادو
باز کنند، که البته در این کار هم کاملا موفق عمل کرده اند.
محبوبیت بالای بازی هایی چون:
Final fantasy، Dragon Age، Diablo، Witcher، NewerWinter Nights، Warcraft، The Elder Scrolls ، Bloodborne، Dark Souls، Clash of Clans، Dungeons & Dragons و...
انیمیشن هایی چون:
Naruto، Fullmetal Alchemist، Witch Hunter Robin، Spirited Away، Rage of Bahamut: Genesis، Yu-Gi-Oh!، Berserk، Guin Saga، Claymore، Sorcerer Hunters و...
فیلم هایی چون:
The Lord of the Rings، The
Hobbit، Seventh Son، The Sorcerer's Apprentice، Harry Potter، The Wizard
of Oz، The Chronicles of Narnia، Hansel & Gretel: Witch Hunters، 47
Ronin و...
و صدها بازی رایانه ای، انیمیشن و فیلم سینمایی دیگر از این
دست، بیانگر این واقعیت هستند که در این دوره گرایش به جادو و جادوگری تا
چه حد برای مخاطبان رسانه عادی سازی شده و از چه جایگاه بالایی در میان آن
ها برخوردار است.
ادامه دارد...