در ابتدای سریال معاون رییس جمهور (Veep)،
دیدار خانم پرزیدنت "مهیر" –رییس جمهور آمریکا- با رییس جمهور ایران در پی دستگیری خبرنگاری
به نام "لئون وست" (که داستانی مشابه با داستان واقعی جیسون رضائیان دارد) نمایش داده میشود.
نحوه پوشش و نگاه رییس جمهور ایران در دیدار با طرف
آمریکایی کاملا اهانت آمیز به تصویر کشیده شده است. در ابتدای کار هواپیمای
ایالات متحده آمریکا در فرودگاه
امام خمینی فرود آمده است. در اتاقی که سه تن از مقامات آمریکایی (مشاورین
رییس
جمهور) در حال مکالمه هستند، به بازداشت دو هفتهای لئون وست که فقط به
خاطر
روزنامهنگار بودن(!) زندانی شده است اشاره میشود.نام وست (به معنای غرب)، با زیرکی انتخاب شده است.
به وضعیت پوشش و نگاه رییس جمهور ایران به رییس جمهور آمریکا توجه کنید
رییس جمهور و همراهاناش تا زمان آزادی وست و کمی بعد از آن در همان فرودگاه امام خمینی سکنی میگزینند چرا که یا به اقامت در هتل یک کشور تروریست اعتماد ندارند و یا ایرانیها
آنقدر به آنها بدبین هستند که محلی برای اقامت در اختیارشان قرار
نمیدهند.
ناگهان خانم رییس جمهور وارد شده و سرمست از پیروزی در مذاکرات آزادسازی وست، یک ساعت باقیمانده (که آن هم مقامات روانی(!) ایرانی به عمد او را یک ساعت دیرتر تحویل میدهند) را فوقالعاده میخواند. چرا که یک ساعت دیگر در ایران – این کشور شگفتانگیز (!)- میماند. با ادامه دیالوگهای بین طرفین، تاکید بر ارزشمند بودن "این یک ساعت" بیشتر میشود. گویی که یک ساعت تاریخی است.
در کنفرانس خبری کاخ سفید، وقتی سخنگوی کاخ سفید با سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر این که "مردم آمریکا نیاز به یک رییس جمهور دارند نه آیتاله مهیر" مواجه میشود، آن را از اساس چرت میخواند.
در سوی دیگر در یکی از کابینهای هواپیما در فرودگاه امام، رییس جمهور که سرشار از هیجان است، خواستار نوشیدن شامپاین میشود که مشاور او اشاره میکند که این عمل در یک "حکومت توتالیتر زهرماری" غیرممکن است. او برای بیان زهرماری بودن حکومت جمهوری اسلامی، از واژه Tea استفاده میکند که نماد تلخ بودن است (Tea totalitarian state). وقتی یکی از همراهانش برای او شامپاین در بطری آب معدنی میآورد، میگوید: "بفرمایید خانم، این آب مطهر (!) نیست. شامپاین است که یواشکی در بطری آب ریختم". در آن سوی قضیه، معاون رییس جمهور در کنار یک بسکتبالیست همجنسباز دارد به موضوع حمایت از همجنسبازان میپردازد که کاملا تداعیکننده آمریکا به عنوان به اصطلاح مهد آزادی گرایشها و افکار در مقابل ایران دگم و استبدادی است.
صحنه کات میخورد و هتل فرودگاه "نشهد" (Nashhad) در تهران نشان
داده میشود.
در داخل هتل، نماینده رییس جمهور در انتظار تحویل لئون وست، با "عباس" - یکی
از مقامات امنیتی جمهوری اسلامی- در حال گفتگو و تشکر از وی به خاطر همکاری است.
وقتی شخص ایرانی از وی میپرسد که آیا وست دوست اوست؟ به صراحت میگوید که عوضیتر
از او وجود ندارد و بدا به حال کسانی که مجبور بودند در این مدت زندانبان او
باشند.
محافظان ایرانی با ظاهری مرکب از چریکهای کوبایی و طالبان به نمایش درآمدهاند.
عباس، در حالی که گردن کج کرده و شرمنده است، از وست عذرخواهی میکند.
معاون
مذکور که مایک نام دارد به وست میگوید که باید با پرواز Air
Force One عازم آمریکا گردد که بدین وسیله
جلوی یک انفجار اتمی گرفته شود و رو به عباس اضافه میکند که البته منظورش به طراحی
این انفجار از سوی ایرانیها نیست. او حرف خود را میزند اما وقتی چهره مرموز
و ترسناک عباس (که تاکید بر چهره جمهوری اسلامی دارد) را میبیند، میگوید اشتباه
گفتم و حرفم را نادیده بگیر.
وست
به هواپیمای رییس جمهور وارد میشود و مورد استقبال گرم با چاشنی این که
برای آزادی او عرق جبین ریخته شده است، قرار میگیرد. در طی این لحظات،
بارها برای دو هفته زندانی سخت در هتل با او همدردی میشود در حالی که وست
معتقد است فقط در یک اتاق راحت و شیک بوده و اجازه دسترسی به بیرون نداشته و
تنها سختی قضیه این بوده است.
وست،
در این بحبوحه، از خلال سخنان رییس جمهور آمریکا متوجه میشود که علت تاخیر
یک روزه در آزادی او، تاخیر یک روزه رییس جمهور برای سفر به ایران بوده
است. لذا، تمامی همراهان رییس جمهور به تکاپو میافتند که وی به عنوان
خبرنگار بیتوجهی دولت آمریکا به زندانی بودن خود را علنی نکند. نهایتا، با
جا گذاشتن "مایک" و "گری" -دو تن از همراهان- در ایران، اقدام به پرواز به
سمت آمریکا میکنند.
وحشت از جا ماندن در جهنم ایران (به صحنهآرایی و انتخاب رنگها توجه شود)
بحث در هواپیما، حول این میگردد که وست معتقد است که رییس جمهور آزادی وی را یک روز به تعویق انداخت چون میخواست تیتر روزنامهها را دست بگیرد و انعکاس این خبر از سوی او میتواند جامعه آمریکا را تکان دهد. از سوی دیگر مایک و گری تلاش میکنند که خود را به هواپیمای بک آپ (پشتیبانی) برسانند. اما طمع میکنند و تصمیم میگیرند که مشروبات الکلی هم با خود بیاورند که جشن این فرار موفقیت آمیزشان را هم در هواپیما برگزار کنند. اما با ریختن مشروبات از کیسههای همراه آنها در فرودگاه، توسط پلیس ایران که بیشتر شبیه چریکهای کوبایی هستند دستگیر میشوند و نهایتا نشان داده میشود که مایک مستاصل و درمانده در کشوری عقبمانده و ترسناک برای همیشه به دست سرنوشت سپرده شده و رییس جمهور برای ضبط تمامی افتخارات به نام خود، حتی دیگر یادی از آنها نمیکند.
به
مایک درمانده نقش بر زمین که زن چادری (به عنوان عنصر Reminder ایران) یک
پله از او بالاتر قرار گرفته توجه کنید (اخطار متضمن ایران هراسی)
در پایان، هواپیما به خاک آمریکا مینشیند و رییس جمهور در کمال افتخار دست لئون وست را در دستان منتظر مادر وی میگذارد و بدین ترتیب خانم رئیس جمهور یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ آمریکا (به قول خودش) را رقم میزند.
آمریکاییها پیوسته در این سالها به ایرانهراسی پرداختهاند و مدت زیادی است که در فیلمها و سریالهای خود بر روی موضوعاتی چون انفجار هستهای، جنگطلبی، نقش رییس جمهور و وزیر امور خارجه ایران در مذاکرات، گروگانگیری روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر، و عقبمانده بودن ایرانیان به صورت عمیق تمرکز کردهاند. همزمان با انجام مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه 1+5 روند ایران هراسی و ایران ستیزی در سریال های امریکایی تشدید شده است.