اکثر حیوان شناسان موش را یکی از باهوشترین جانداران دنیا نامیدهاند که کمتر تلهای میتواند آنها را به دام انداخته و عموما به دلیل نوع آفرینش و شرایط فیزیولوژیکی که دارند به سادگی در هر محیطی توان حفظ بقای خود را دارند. بدن این جانور علیرغم ظاهرش به شدت در برابر سقوط از ارتفاع مقاوم است. در تحقیقات گوناگون علمی مشخص شده است که موش همانند یک شتر، کم آبی را تحمل میکند و اگر در آب قرار گیرد تا نیم مایل توان شنا کردن دارد.
به این ترتیب هیچگاه نمیتوان با تلههای صرفاً مکانیکی و شیمیایی یک موش را نابود کرد بلکه باید با طراحی تلههای تلفیقی این جانور را به دام انداخت. موشها حتی در برابر اشعههای مختلف به خوبی مقاوم هستند و در برابر سموم مختلف از مصونیت ویژهای برخوردارند؛ برآوردهای جهانی نشان میدهد موشها هر ساله با جویدن کابل های برق، انتقال بیماریها و خسارت به مواد غذایی کشاورزان، آسیبهای فراوان و ضررهای مالی میلیاردی به بشر وارد میکنند.
در مجموع می توان این چنین ادعا نمود که در میان اغلب انسانها، موش به دلیل مخزنی آلوده به کثافات متعدد و عامل انتقال بسیاری از بیماریها، موجودی منفور تلقی شده و این در حالی است که در دورهای از تاریخ موشهای سیاه در قاره اروپا ناقل اصلی طاعون شناخته شدند که این مسئله موجب از بین رفتن میلیونها انسان شد و از همان دوره بود که مبارزه جهانی با موشها آغاز شد.
بر این اساس در میان مردم اروپا تنفر و انزجار از موشها حتی به فضای فرهنگی و اجتماعی کشیده شد و مردمی که سالها از موشها آسیبدیده بودند و به خوبی بر مشکلات و زیان های ناشی از وجود این حیوان موذی را درک کرده و به دلیل بیماریهای گوناگون بر آن آگاه بودند؛ بر دشمنان خود عنوان «موش» را اطلاق نموده و آنها را با لقب موشهای کثیف مورد خطاب قرا می دادند.
دشمنانی که شاید یکی از اصلی ترین و قدیمی ترین آنها یهودیانی بودند که فجایع بسیاری را در غرب موجب شده و از این جهت از جمله گروه هایی محسوب می شدند که به دلیل پلشتی و ایجاد مشکلات اجتماعی و اقتصادی برای مردم اروپا، همواره مورد بغض و نفرت ایشان بودند.
در این میان اگر چه نفرت از یهودیان در غرب همواره مستمسکی ارزشمند برای مظلوم نمایی این جماعت در اذهان عمومی جهانی و ایجاد موج همدردی با ایشان به عنوان قومی مظلوم و تحت ستم با ادبیات و فرامینی هماهنگ تحت عنوان یهودیستیزی (Anti-Semitism) در سراسر جهان گردید؛ اما واقعیت آن است که آنها به جهت آنکه منشاء اصلی گسترش و ترویج مفاسد بسیاری از جمله ربا خواری و تاسیس بانک ها و صرافی ها و همچنین مشروب خواری و تاسیس مراکز متعدد فحشا و ... در این جوامع گردیده بودند، تنها از چهره ای پلید در غرب مسیحی برخوردار بوده و این همه در حالی بود که عموم این جوامع هیچ گاه توان ویژه ای برای ستیز با امپراطوری مخفی ایشان در اروپا را نداشته و از این جهت تنها پس از گسترش بیماری طاعون توسط یهودیان در سال ۱۳۴۸ میلادی و کشته شدن حدود یک سوم مسیحیان اروپا، این جماعت به موش های کثیف موصوف شده و از آن به بعد خطاب یهودیان با این عنوان موجب رنجش آنها گردید.
البته این همه هیچ گاه موجب افول وضعیت یهودیان در اروپا نگردید و حتی وضعیت یهودیان ساکن اروپا، از آنجا که قبل از شروع جنگ جهانی و به تبع آن آغاز شیفت سرزمینی خود از اروپا به آمریکا، در نقاط مختلف این قاره، بخصوص کشورهایی نظیر آلمان، مجارستان، لهستان و رومانی زندگی میکردند؛ در قرن نوزدهم از اقتدار و قدرتی چشمگیر برخوردار گردید و از این حیث یهودیان که از حقارت وارده به خود خشمگین بودند سعی بر تغییر این فضا داشته و با تدبیر خود برچسب وارده به خود را به فرصتی مغتنم مبدل ساخته و استفاده و بهره گیری حداکثری از چنین خوانشی را در دستور سازمانی خود قرار دادند.
به این ترتیب در ابتدای امر و با بسط وسایل ارتباطات جمعی و به کارگیری عمومی ابزارهای بصری، شخصی یهودی به نام والتر الیاس دیزنی (Walter Elias Disney) که به اذعان بسیاری از پژوهشگران و اصحاب فکر یک فراماسون بوده است با آگاهی از این مسئله و با اشراف به وضعیت جهان آینده، اقدام به تأسیس کمپانی رسانه ای والت دیزنی (The Walt Disney Company) نموده و نماد این شرکت را موشی بسیار جذاب و دوست داشتنی با نام میکیماوس (Mickey Mouse) قرار داد.
کمپانی والت دیزنی (The Walt Disney Company) در سال ۱۹۲۳ میلادی تأسیس و در سال ۱۹۲۸ میلادی میکیماوس (Mickey Mouse) به عنوان نماد این شرکت خلق شد. در ابتدا نیز نقش صدای میکی موشه را خود والتر الیاس دیزنی (Walter Elias Disney) بر عهده داشت.
میکی موشه به عنوان کاراکتری جهانی، برای رسیدن به ایده ال ترین حالت ممکن بارها تغییر لباس داده و در طول ۸۵ سال گذشته با ظاهر شدن در بیش از صدها عنوان فیلم، سریال و بازیهای رایانهای، خود را در قلوب کودکان و جهانیان جای داده و همچنان به عنوان محبوب ترین و سرشناس ترین چهره ای جهانی محسوب می شود.
در انیمیشن های ارائهشده از میکی موشه، همواره مخاطب شاهد موفقیتهای پیدرپی وی در برابر دشمنان خود بوده و از این جهت چهره ارائهشده از این کاراکتر دوستداشتنی به خوبی توانست در اذهان عمومی عبارت موشهای کثیف را در ذیل عبارت موشهای دوستداشتنی پوشش دهد و کودکان جدید را به عنوان سازندگان آینده، تحت سیطره فکری خود قرار داده و متاثر از خویش نماید. از این جهت میکی ماوس را شاید بتوان تنها کارتونی دانست که در طول نزدیک به یک قرن گذشته همهساله عنوانی جدید را به مخاطبین خود ارائه کرده است و میلیونها نفر از کودکان را در سراسر جهان مجذوب خود ساخته است.
به واقع یهود جهانی با کمک رسانه به خوبی توانست تهدید و به عبارتی بهتر، تحقیری هر چند کوچک را برای خود تبدیل به فرصتی جهانی کند و موشی انتزاعی را به عنوان آرمانی همیشگی در زندگی کودکان مطرح و به عنوان یک الگو معین نماید و در این راستا تمامی شقوق زندگی یک کودک را تحت تأثیر قرار داده و به عنوانی علقه ای بیادماندنی اذهان جمیع کودکان دیروز و امروز را مشغول خود ساخته و خواهد ساخت.
همین علقه و پیش زمینه ی تاریخی موجب شده تا میکی موشه حتی بتواند برجستهترین چهرههای سیاسی را در زیر لوای خود قرار داده و متاثر خویش سازد.
با تمام این احوال تلاش یهود جهانی برای انتقام گرفتن از تحقیر صورت گرفته تنها محدود به والت دیزنی و میکی ماوس نشده و این در حالی است که پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ میلادی و تفوق جهانی ایالات متحده بر عصر جدید، سازمان یهود بین الملل نیز به عنوان تنها مظلوم جهان و البته سازنده ی آمریکای نوین، از اقتداری وصف ناشدنی برخوردار گردید و موجب شد تا موشهای کثیف نیز روند خود را در عرصه ی جهانی بهبود بخشند؛ از این جهت در سال ۱۹۴۸ میلادی و پس از تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی در کشور مجعول اسراییل، سینمای متعهد غرب به آرمانهای یهود با گامهایی راسخ تر، موشهای کثیف را تبدیل به موجوداتی دوستداشتنیتر برای جهانیان نمود.
در سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۷ میلادی کمپانی مترو گلدوین مایر (Metro-Goldwyn-Mayer Studios Inc) که توسط دو یهودی به نامهای ویلیام هانا (William Hanna) و جوزف باربارا (Joseph Barbera) پایه گذاری شده بود، شخصیت های محبوب جهانی خود یعنی گربه احمق و موش هوشمند و دوست داشتنی را خلق و طی انیمیشن خوشساختی با عنوان تام و جری (Tom and Jerry) به جهانیان ارایه نمود.
انیمیشن تام و جری (Tom and Jerry) با بن مایهی تفکرات لیبرالیسم (Liberalism) و در راستای بسط فرهنگ لسه فر (Laissez-faire) با به تصویر کشیدن موشی باهوش و همیشه برنده که هیچگاه از دشمنش شکست نمیخورد بار دیگر تفوق یهود بر دشمنانش را یادآور شده و با جایگزینی موشی باهوش اذهان جهانیان را از عبارت موش کثیف تهی و علاقه ای وصف ناشدنی را از برای میل به موش در جهانیان ایجاد نمود.
اما در روند ذکرشده، هیچگاه برای یهود جهانی حد پایانی وجود نداشت و با به وجود آمدن کشور مجعول اسراییل، این روند شدت و حدت بیشتری به خود گرفت و در عین حال نفوذ روزافزون یهود در دستگاه رسانهای غرب موجب شد تا ارایه چهرهای مثبت، جذاب و البته دوست داشتنی از موش، محدود به کمپانی های یهودی و انیمیشن های شاخصی همچون میکی ماوس و تام و جری نشود.
به این ترتیب پس از پایان جنگ جهانی دوم، رسانه های غرب به عنوان پیاده نظامی در دستان سازمان یهود، با ساخت انواع و اقسام فیلم، سریال و انیمیشن، توانست شخصیت خویشتن را در وجه سیمبلیک و نمادین موش، به گونه ای مظلومانه به تصویر کشیده و در اذهان عمومی به بالاترین درجه هوش و درایت برساند.
به عبارتی دیگر اگرچه انیمیشنهای میکی ماوس و تام و جری مهمترین پروژه یهودیان برای تطهیر چهره موش کثیف به حساب می آید، اما نباید فراموش کرد که در طول شصت سال گذشته فیلمها و مجموعههای بصری که موش در آن وجود داشته از شمارش خارج بوده و در این زمینه آثار زیادی را میتوان یافت که موش از نقشی محوری برخوردار بوده و از این جهت سینمای غرب با به میدان آوردن تمام پتانسیل و امکانات، همواره تعهد خود به آرمان ها و اهداف صهیونیست ها را به اثبات رسانده است.
در این راستا اولین انیمیشن سینمایی که موشها نقش کلیدی در آن داشته و در عین حال از جمله ماندگارترین و خاطره انگیزترین فیلم های جهان نیز محسوب میشود، انیمیشن سیندرلا (Cinderella) است؛ انیمیشنی فوق العاده جذاب که در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط کمپانی والت دیزنی تولید و عرضه گردید.
در انیمیش سیندرلا (Cinderella)، موشهای وفادار به او که در دالانهای خانه زندگی میکنند، نقش مهم و اساسی ای را در پرنسس شدن ایفا نموده و همچون همیشه در این فیلم نیز اصلیترین دشمن موشها گربهای چموش و بد ذات می باشد که حسب اتفاق در این فیلم، هم نام یکی از مهمترین شیاطین کتب مقدس به نام لوسیفر میباشد؛ گربه ای شیطان صفت که این بار نیز موشهاي دانا و توانا، با ذکاوت از سد او و سایر دشمن شان عبور نموده و مسیر پیشرفت سیندرلا را فراهم می سازند.
انیمیشن سینمایی سیندرلا به دلیل خوشساختی و زیبایی بصری که در آن وجود داشت، کمک شایانی به نفی موجودیت پلید و کثافت موشها نموده و نقش ویژه ای را در وارونه جلوه دادن حقیقت موش به عنوان نمادی از یهودیان در عموم جوامع ایفا نمود؛ موفقیت ویژه ی سیندرلا در جهان موجب شد تا سالها بعد از تولید این سینمایی، پروژه تطهیر سازی از موش به عنوان نمادی از یهود، به شدت و وسعت هرچه تمام مورد پیگیری قرار گرفته و در قاعده ی درگیری موش و گربه به عنوان کارویژه ی اصلی سینمای متعهد غرب قرار گرفت.
البته ماهیت کثیف بودن موش، امری عینی بوده و از این جهت یهودیان با درک این واقعیت سعی در اثبات مهربانی و بشر دوستی این موجود کثیف نموده و از این جهت در سال ۱۹۸۷ میلادی مجموعه کارتونی لاکپشتهای نینجا (Ninja Turtles) و در سال ۱۹۹۰ میلادی، فیلم سینمایی این مجموعه با محوریت موشی کثیف و در عین حال زیرک و دانا با نام اسپلینتر (Splinter) به پخش در آمد؛ موشی تکاملیافته که در فاضلابهای نیویورک زندگی میکند و با آموزش هنرهای رزمی به لاکپشتهای جهشیافته و انسانگون، به مقابله با دشمنان بشریت می پردازد.
این انیمیشن که مبتنی بر مبانی نظری داروینیسم و مقوله ی تکامل تولید شده بود، توانست برای نخستین بار دریگری موش ها را فرا گربه ای متصور گردیده و موش را با چهرهای مقتدر و زیرک که بر دشمنان خود غلبه دارد به تصویر کشیده و این حیوان را صرف نظر از کثیف بودن، به عنوان ناجی بشریت معرفی نماید.
بعد از فیلم لاک پشتهای نینجا شاید بتوان شاخصترین اثر سینمایی با محوریت موش را فیلم شکار موش (Mouse Hunt) دانست؛ فیلمی کمدی و محصول سال ۱۹۹۷ میلادی سینمای آمریکا و البته غیر انیمیشن که به تصویرگری شکست و انهدام جهانی معارضان موش کثیف در عالم واقع می پردازد.
فیلم شکار موش (Mouse Hunt) ماجرای دو برادری به نامهای ارنی (Ernie) و لارس (Lars) است این دو در خانهای قدیمی که به ایشان به ارث رسیده، زندگی می کنند و حال تصمیم میگیرند تا خانه خود را به حراج بگذارند اما قبل از این کار باید موشی که درون دیوارهای خانه زندگی میکند را به تله بیاندازند، اما موش به عنوان ساکن قدیمی این خانه که فوقالعاده باهوش است تمام تلاشهای دو برادر را ناکام میگذارد.
خلاصه داستان شکار موش (Mouse Hunt) در بردارنده ی تلاش همه جانبه ی دو برادر برای راندن موش ساکن در خانه ی موروثی می باشد؛ موشی زیرک که به عنوان نماد و سمبلی همیشگی از برای یهودیان، وارثان خانه را مستاصل نموده و در اقدامی زیرکانه در اوج نمایش اقتدار پوشالی صهیونیست ها و دقیقا پس از شهادت سید هادی، فرزند سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان، به دست صهیونیست ها، در دسامبر سال ۱۹۹۷ میلادی اکران عمومی شد!
البته حضور غیر انیمیشنی موش های کثیف، محدود به این سینما نبود و در عموم آثار زندانی ساز، نقش و نماد موش، قرین ظلم ناروای جامعه و در عین حال امید به حیات و مقاومت می باشد که شاید تاثیر گذار ترین این آثار را می توان در سینمایی مسیر سبز (The Green Mile) و حضور ویژه ی شخصیت آقای جینگلز (Mr.Jingles) به عنوان موشی همیشه جاوید مشاهده نمود.
با این همه شاید هیچگاه حضور موش ها در سینمای غرب را نتوان موثرتر از حضور انیمیشنی این حیوانات موذی یافت؛ زیرا تنها انیمیشن ها و عروسک ها هستند که می توانند این موجودات کثیف را به منجیانی دوست داشتنی مبدل ساخته و ترسیمی خودخواهانه از ایشان ارایه دهد؛ از این جهت در سال ۲۰۰۰ میلادی نیز انیمیشن خوشساخت و پر بیننده دیگری تحت عنوان فرار مرغی (Chicken Run) تولید و به پخش در آمد؛ انیمیشنی با رویکردی فمینیستی که به بررسی سرگذشت مرغهای اسیرشده در یک مزرعه می پردازد و نشان میدهد که صاحبان آنها تصمیم به کشتن مرغها و تبدیل آنان به پیراشکی مرغ داشته و آنان نیز که از خواسته صاحب مرغداری آگاه شدهاند تلاش میکنند تا جان خود را نجات دهند؛ اما برای نجات خود نیاز به ساخت وسیلهای برای پرواز کردن از زندان مرغ داری داشته و در این راستا برای ساخت آن وسیله به ابزارآلاتی نیاز دارند؛ در این بین موشهایی که در آن مکان زندگی میکنند به کمک آنها آمده و با دادن ابزارآلات مورد نیاز، مرغها را از خطر مرگ و تبدیل به پیراشکی نجات میدهند.
به این ترتیب موش ها بار دیگر آزادی را به ارمغان آورده و با کمک کردن به مرغها، نجات ایشان را از بند خودکامکی رقم زده و آزادی را برای زنان سرزمین به ارمغان میآورند؛ از این جهت به واقع تمام فعالیت زنان موجود در سرزمین و آزادی به دست آمده صرفاً با کمکهای زیرزمینی یهود و یا همان موش ها میسر شده است.
البته باید توجه نمود که در سال های اخیر و با شکست های مفتضحانه ی صهیونیست ها طی جنگ های ۳۳ روزه لبنان در سال های ۲۰۰۶ میلادی، قدرت پوشالی ایشان آشکار شده و از این جهت یهود بینالملل پس از تمام تلاشهای خود در طول چند دهه گذشته، در سال ۲۰۰۷ میلادی با رویکردی جدی به میدان آمده و با ساخت انیمیشنی ویژه، اقدام به ترمیم هیمنه خود نمود؛ انیمیشنی با عنوان راتاتویی (Ratatouille) که در سال ۲۰۰۷ میلادی ساخته و درباره ی موشی علاقهمند به آشپزی می باشد که در برابر او مخالفتها و مقاومتهای زیادی وجود داشت اما وی در نهایت توانست با قرار گرفتن در کلاه آشپزی فردی که توان آشپزی نداشت، او را مدیریت کرده و بر تمامی مخالفتها غلبه کند.
راتاتویی (Ratatouille) در کشور فرانسه رخ می دهد و در نهایت با پیروزی موش های کثیف در مقام آشپزانی نابغه و هدایت و رهبری آشپزان ظاهری و نهایتا غلبه آنان بر مردم این سرزمین به پایان می رسد.
در مجموع باید دانست که فیلمهای مذکور، صرفاً تعداد محدودی از آثار ساختهشده توسط کمپانی های معتبر و مشهور فیلمسازی در غرب می باشد که هر یک به عنوان آثاری ویژه و با تعهدی مثال زدنی، همت خویش را معطوف نفی کثافت و پلیدی موش ها داشته و در این راستا می توان فیلمهای عدیده ی دیگری را نیز با محوریت موش فهرست نمود.
تعداد محدودی از مجموع انبوه محصولات رسانهای ساختهشده ما بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۰ میلادی که در هر یک، موش از نقشی پر رنگ و سرنوشت ساز برخوردار می باشد.
داشتن نگاهی به سیر ساخت محصولات رسانهای درباره موش به عنوان نمادی از یهود و وامدار بودن هالیوود به این جریان پر نفوذ در طول نزدیک به یک صد سال گذشته به وضوح موید آن است که یهود بینالملل در ابتدا با تولید آثاری نظیر میکی ماوس و تام وجری، هم خود را معطوف مقابله با دشمنان و غلبه بر آنان در نظر گرفت که در نهایت این هدف پس از گذشت چند ده سال از ابتکار اولیه ی والت دیزنی یهودی و مداومت ایشان در روند تولید فیلمهای موشی، تغییری محسوس پیدا نمود و موجب شد تا بطور مثال در فیلم سیندرلا، موشها علاوه بر تقابل با لوسیفر به عنوان دشمن ظاهری، از نقشی اساسی در به اوج رساندن سیندرلا در مقام ملکه برخوردار شوند؛ به واقع یهود بینالملل در دورهای از هدف تطهیر سازی موشهای کثیف عبور نمود و در فیلم هایی نظیر سیندرلا، رسما موشها به عنوان نماد قدرت به جهانیان معرفی گردیدند.
در فیلم شکار موش نیز همین موضوع صدق نموده و داستان فیلم صرفا برای تطهیر کردن لقب موشهای کثیف نیست و موضوع دشمنی برادران با موش بر سر سرزمین و منزلگاه است که در نهایت موش به برادران غلبه یافته و این در حالی است که در انیمیشن فرار مرغی این موشها بودند که موجب آزادی زنان شدند و آنها را از خطر مرگ نجات داده و با نگاهی جبر گرایانه خود را پیروز هر میدان و مدیر و مدبر در هر امری معرفی مینمایند.
البته نکته دیگری که در این زمینه نباید فراموش کرد پیگیری و تعصب صهیونیست ها در تبدیل کردن این حقارت به فرصتی جهانی می باشد؛ بر این اساس یهودیان که از تحقیر خود توسط اروپاییان ناراحت بودند با برنامهریزی و تعمقی آگاهانه نسبت به شرایط محیطی خود و با استفاده از ابزارآلات رسانهای تمامی بغضهایشان را تبدیل به فرصتی بینظیر کرده و موفق به تربیت بدون مرز چندین نسل از کودکان شیفته ی موش های کثیف در سراسر جهان شدند.
یهودیان با تمرکز بر کودکان و استفاده از قدرت نرم خود در جهان، به خوبی توانستند نسلی از کودکان را تربیت کند اما این نکته برای انسان مسلمان و ایرانی حائز اهمیت است که چگونه جریانی نظیر یهود کوچکترین هجمه به خود را تبدیل به فرصتی جهانی میکند اما انسان مسلمان ایرانی به سادگی از کنار فرصتها و موقعیتها گذشته و اندکی درباره آنان تعمق نمیکند.